فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۶۱ تا ۳٬۷۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
63 - 77
حوزههای تخصصی:
«کل شیء فیه کل شیء» یا «کل شیء فی کل شیء» به عنوان اصلی کلی از جانب ابن عربی مطرح شده و از سوی شارحان وی پذیرفته شده است. این اصل که از دو جنبه وجودی و شهودی در میراث عرفانی ابن عربی تبیین و توجیه شده است، در آثار عرفانی امام خمینی به صورت مستقیم جلوه نداشته و بدان تصریح نشده است. در این پژوهش با تبیین سه مسئله نفس رحمانی _حضور آن در تمام اشیاء عالم و اندماج تمام اسماء و کثرات در آن_، اسماء الاهی _عینیت اسم و مسمی و حضور تمام اسماء در هر اسمی_ و تناظر انسان و عالم _مطابق بودن انسان با کل اشیاء عالم_، محمل اصل فوق و امکان پذیرش آن در عرفان امام خمینی با سه قرائت، تحلیل و توجیه شده است. بدین صورت که مصداق لفظ «شیء» که در این قاعده دو بار تکرار شده است، می تواند نفس رحمانی-کل تعینات هستی، اسما-اسما و انسان-عالم یا بالعکس باشد.
بدن آگاهی و نسبت آن با معماری بر اساس فلسفه زیبایی جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی همگانی معماری بر اساس آرای جان دیویی بر سه مولفه ی بدن،محیط وتجربه برای همگان استوار است. پرسش بنیادین در این پژوهش،چیستی بدن و تناسب آن با زیبایی شناسی است.مولفه ی کالبد-بدن در روند تحقیق با گزاره های تن آگاهی،حس آگاهی،پسا بدن،جنسیت،بدن تجربه،بدن-شی ابژه،بدن-موقعیت بررسی شد و تناسب با زیبایی شناسی همگانی با روش تحلیلی استنباطی انجام شد. مرز بین مولفه ی کالبد-بدن با مولفه ی محیط-طبیعت متغیر تبیین شد که با توجه به شرایط زیست محیطی-زیست انسانی و موقعیت بینابینی شاکله ای به مانند هندسه ی متغییر و نوبه نو شونده ی تعاملی تکوینی به خود می گیرد و معماری به سان "ابزار" و"بدن امتداد یافته" در راستای اهداف آرمانی انسان در بستر زندگی تجربه می شود. الگوواره بدن و معماری در این تجربه همگانی،منشوری و زیبایی شناسانه است.
صورت های زمانی پارادوکس مور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جملات موری جملاتی مانند "p اما من باور ندارم که p" یا "p اما من باور دارم که چنین نیست که p" هستند، که علی رغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی همراه است. ادعا می شود این جملات تنها در صورتی که در قالب زمان حال اظهار یا باور شوند پوچ خواهند بود و در صورتی که آن ها در قالب زمان گذشته یا آینده اظهار شوند اظهارشان پوچ نخواهد بود. ما در این مقاله می کوشیم به تحلیل صورت های زمانی مختلف جملات موری در زمان های گذشته، حال و آینده بپردازیم. برای این منظور از منطقی استفاده می کنیم که ترکیبی از منطق های زمان و باور است. سپس با صورت بندی جملات موری در زمان های مختلف نشان می دهیم که بر خلاف ادعای مرسوم صورت های گذشته و آینده این جملات لزوما پوچ نخواهند بود. در نهایت به معرفی شرایط لازم و کافی پوچی جملات موری در زمان های گذشته، حال و آینده می پردازیم.
مفهوم خدا در اندیشه پولس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با مطالعه تاریخی، واژگانی و الهیاتی رساله های پولس و آنچه در اعمال رسولان درباره وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشه او می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالوده اندیشه پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بی همتاییِ و پدر بودنش، نشانه خیرخواهی، محبت و حسن نیت اوست. به گفته پولس «برای ما یک خدا وجود دارد، خدای پدر». این خدا، ضمن برخورداری از همه صفات کمالی بیان شده در ادیان توحیدی، خالق و نجات بخش نیز هست؛ زیرا «همه چیز از او، توسط او و برای او به وجود آمده اند». بااین حال، مسیح وسیله و عامل او در آفرینش و نجات است؛ البته این به معنی غیر فعال بودن خدا نیست، مسیح همه چیز خود را از خدا دارد. خلقت و مشیت به دست خدا است. پولس جز در یک مورد (بند 5/ فصل 9/ نامه به رومیان) که به قرائت و تفسیر جانب دارانه و به یقین سست برمی گردد، میان خدا و عیسی مسیح تفاوت اساسی قائل شده و از مسیح هرگز تعبیر به خدا نمی کند.
تحلیلی انتقادی از نظریه های تکاملی در خصوص شیوع باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 206
حوزههای تخصصی:
این که «چرا باورها و فعالیت های دینی در فرهنگ های مختلف بشری و در همه زمان ها شیوع گسترده ای داشته و دارد؟» مسئله ای است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از فلاسفه و دانشمندان مرتبط با حوزه دین قرار گرفته است. نظریات تکاملی می کوشند با مطالعه دین به عنوان یک پدیده طبیعی، به این پرسش پاسخ دهند. دو دسته نظریه تکاملی در خصوص این مسئله وجود دارد که عبارت اند از نظریه محصول فرعی و نظریه انتخاب گروهی. ما در این مقاله ضمن تحلیل و بررسی دو نظریه فوق، نشان می دهیم که این دو نظریه در پاسخ به پرسش فوق چندان موفق نیستند. تحلیل ما نشان می دهد که این دو نظریه در چهار محور اساسی با چالش مواجه هستند: (1) ابهام در مفهوم «سازگاری تکاملی دین»، (2) تلقی و تعریف محدود و ناقص از دین، (3) محدودیت ها و شکاف های تبیینی، و (4) عدم تمایز میان بنیان های طبیعی و عقلانی باورهای دینی.
بازشناسی ارزش های علمی از ارزش های غیرعلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
91 - 117
حوزههای تخصصی:
ارزش ها براساس گستره کاربرد به اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، علمی و زیبایی شناختی تقسیم می شوند. در این میان، ارزش های علمی به دلیل نقش کلیدی آنها در سامان دهی پژوهش و هدایت آن به صدق و نیز محوریت آنها در مسأله ارزش و دانش، سزاوار تأملات بیشتری هستند. گذشته از اختلاف در ماهیت این ارزش ها که معطوف به کدام ویژگی تحقیق (صدق، توجیه، کاربرد، مقبولیت، بهینه سازی) تعریف شوند و نیز تنوع مصادیق آنها در آثار مختلف، درباره اشتراک و اختلاف آنها با دیگر انواع ارزش اختلاف نظر وجود دارد. برخی سرشت آنها را با دیگر ارزش ها ازجمله ارزش های اخلاقی و اجتماعی کاملاً متفاوت می دانند و شماری نیز ارزش های علمی را دسته ای از ارزش های اخلاقی می پندارند. عده ای تمایز ارزش های علمی از غیرعلمی را نه روشن می دانند و نه دلایل قانع کننده ای بر آن می یابند؛ شماری آن را لغو می دانند و برخی تنوع مصداقی و اختلاف در تعیین آنها را دلیل بر نادرستی تفکیک تلقی می کنند. برخی نیز با اذعان به امکان چنین تمایزی، ضرورت آن را نفی می کنند. این نگرش ها اغلب نادرست هستند؛ چراکه ارزش های علمی هم دارای معیار روشن و هم دارای مصادیق مورداتفاق هستند و هم تفکیک بین انواع ارزش، ثمراتی علمی دارد و ازاین رو بیهوده نیست. همچنین سنخ ارزش-های علمی با ارزش های اجتماعی و اخلاقی مشترک است و تنها گستره کاربرد آنها (علم یا غیرعلم) تفاوت آنها را رقم می-زند.
خداباوری و یافته های علوم شناختی دین:سازگاری یا ناسازگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوایل قرن بیست و یکم، شاخه جدیدی از حوزه علوم شناختی به نام «علوم شناختی دین» توجه محققان بسیاری را به خود جلب کرده است. محققان در این شاخه به دنبال بررسی مکانیزم های شناختی هستند که باورهای دینی را در انسان تولید یا تقویت می کنند. نظریه ها و همچنین شواهد تجربی علوم شناختی دین ، پرسش های فلسفی و الهیاتی بسیاری را به دنبال داشته است. یکی از مهم ترینِ این پرسش ها این است که آیا این یافته ها نشان می دهند که باور به وجود خدا ، باوری ناموجّه است؟ پاسخ برخی از فلاسفه به این پرسش مثبت است. به اعتقاد آنها مکانیزم های شناختی مورد مطالعه در این حوزه ، تهدیدی علیه خداباوری اند. دلایل آن ها در این خصوص عمدتاً بر مستعدّ خطا بودن مکانیزم های شناختی و همچنین غیرحسّاس بودن این مکانیزم ها نسبت به صدق استوار است. هدف ما در این مقاله این است که نشان دهیم که حتی با فرض پذیرش نظریه ها و شواهد تجربی علوم شناختی دین ، هیچ یک از این گونه دلایل نمی توانند ناموجّه بودن باورهای دینی و به ویژه ناموجّه بودنِ باور به خدا را نشان دهند. استدلال ما در این زمینه ، بر مانعه الجمع نبودن تبیین های طبیعی و فراطبیعی و همچنین محدودیت اساسی مکانیزم های شناختی استوار است.
نقش آزمایش های فکری در فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
67 - 80
حوزههای تخصصی:
این مقاله در مقام تعریف، تبیین اهمیت و جایگاه آزمایش های فکری در فلسفه است. در گام نخست تاریخچه ای موجز از چگونگی پیدایش اصطلاح آزمایش فکری و نقش آن در تاریخ اندیشه بیان شده است. در گام دوم، دو تعریف مهم سورنسن و گندلر از آزمایش های فکری مورد تحلیل قرار گرفته و پس از اشاره به چهار رهیافت کلی به آزمایش های فکری، نقش شهود در آنها بررسی شده است. همچنین درباره تفاوت آزمایش های فکری با پدیده های به ظاهر مشابهی چون داستان های علمی تخیلی و حِکمی، آزمایش های آرمانی و براهین ریاضی بحث شده است. گفتنی است که پس از واکاوی نقش تخیل در آزمایش های فکری، به تحلیل بیشتر نقش آزمایش های فکری در فلسفه پرداخته شده است؛ نقشی که درواقع در چهار کارکرد اصلیِ تبیین نمونه های نقضی، نظریه پردازی، تأیید یک تئوری و تبیین ارتباطات ضروری بیشتر تبلور یافته است. همچنین انسان معلّق ابن سینا نیز به عنوانِ مصداق اتم آزمایش فکری نزد فیلسوفان مسلمان به اجمال تحلیل شده است. فلسفه اخلاق نیز براساسِ یافته های مقاله به عنوانِ گره گاه اصلی فلسفه با آزمایش های فکری شناخته شده است.
بررسی نظریه امر الهی از دیدگاه ویلیام جی. وین رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
157 - 183
حوزههای تخصصی:
از دیرباز دین و اخلاق دو عنصر مهم و اساسی در زندگی آدمی تلقی شده اند و نسبت بین این دو نیز، همیشه مسئله بحث برانگیزی بوده و هست. از این رو مسئله اصلی و عمده این مقاله نیز بر محور این مسئله اساسی استوار است و برآنیم که دیدگاه وین رایت در زمینه این پرسش را بررسی کنیم. در همین زمینه نظر وی را درباره نظریه اخلاقی کانت، به ویژه نظر کانت در خصوص خودآیینی بیان و بررسی خواهد شد و سپس ارزیابی وین رایت در باب دلایل له و علیه نظریه امر الهی را شرح خواهیم داد. سپس روشن می شود که از دیدگاه وین رایت نقدهای وارد بر نظریه امر الهی را می توان پاسخ داد و دلایل بسیاری در دفاع از نظریه امر الهی وجود دارد. در نهایت وین رایت از طریق مقایسه نظریه امر الهی با سایر نظریه های موجود در باب تبیین رابطه دین اخلاق و مسائل اخلاقی، به این نتیجه می رسد که نظریه امر الهی با وجود کاستی هایش، در حال حاضر بهترین نظریه برای تبیین مسائل اخلاقی است. به طور کلی چنین به نظر می رسد که نظریه امر الهی نسبت سایر نظریات اخلاقی، از عینیت بیشتری برخوردار است.
معناشناسی توصیفی قول سدید در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
195 - 221
حوزههای تخصصی:
ترکیب واژگانی «قول سدید» از نظر معنا و مفهوم یکی از واژه های مهم قرآنی است که تاکنون با رویکرد معناشناختی بررسی نشده است. از طرفی هر گاه واژه سدید با واژه قول در کنار یکدیگر به کار رفته است، به واژه قول سرایت کرده و «قول سدید» را به معنای قولی محکم و بدون خدشه و شک، تبدیل می کند. ترکیب «قول سدید» در قرآن کریم از دایره تنوع گسترده معنایی از قبیل قول معروف، حسن، میسور و بلیغ برخوردار است و در معانی مختلفی از جمله محکم و غیر قابل نفوذ و بدون هیچ شکافی به کار رفته است. مقاله حاضر کوشیده است تا به روش توصیفی–تحلیلی، این واژه را در قرآن مجید، مورد واکاوی قرار دهد و بدین نتیجه رسیده است که در نظام فرهنگ وحیانی، با بررسی واژگان هم نشین قول سدید- یعنی دو واژه «تقوا» و «خشیت»- باید در قول سدید، تقوای الهی و خشیت از خداوند متعال در فرد تجلی بیابد تا بتواند به این دستور الهی عمل کند؛ به سخن دیگر افراد باید از خدا بترسند، به مؤمنان ضررى وارد نکنند و نسبت به یتیمان ظلمى روا ندارند. با بررسی واژگان جانشین «قول سدید»، چنین برداشت می شود که قول سدید عبارت است از: کلامی که هم مطابق با واقع باشد و لغو نباشد و هم اینکه دارای ثمره و فایده مشروع باشد.
بررسی انتقادی یکسان انگاری «عرفان» با «نگاه هنری به الهیات و دین» (تأملی در دیدگاهی نو درباره عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
29 - 52
حوزههای تخصصی:
در باب چیستی عرفان برخی معتقدند عرفان چیزی نیست جز نگاهی هنری به الهیات و دین. در این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی و انتقادی در پی پاسخ گفتن به این پرسش ایم که آیا این دیدگاه در نشان دادن ارکان و ویژگی های اساسی عرفان موفق بوده است. ابتدا گزارشی فشرده از این دیدگاه ارائه شده است. بر اساس این تعریف از عرفان که تحت تأثیر نظریات هنری مکتب فرمالیسم روسی است، عرفان از سنخ هنر است و تخیّل، رمز، عاطفه و چندمعنایی که مؤلفه های اصلی هنرند، از عناصر اساسی عرفان نیز به شمار می آیند. همچنین هر تجربه دینی تجربه ای عرفانی و هر تجربه عرفانی تجربه ای هنری است. سپس دیدگاه عارفان مسلمان درباره حقیقت عرفان و جنبه های مختلف آن ذکر گردیده که طبق آن عرفان شناختی است شهودی و حاصل تهذیب نفس و تصفیه باطن است. در پایان حاصل ملاحظات نگارنده بر «یکسان انگاری عرفان با نگاه هنری به الهیات و دین» بیان گردیده و نشان داده شده است که این دیدگاه افزون بر آنکه فاقد دلیل و شاهد کافی است، دچار به اشکال هایی اساسی نیز هست.
بنیاد و فرایند انسان هستی شناختی توسعه نظر و عمل انسان ازمنظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
117 - 146
حوزههای تخصصی:
توسعه و پیشرفت در واقعیت انضمامی اش وابسته به توسعه نظر و عمل انسان است و توسعه نظر و عمل انسان بر بنیاد قوا، ساحات وجودی، حرکت، ادراک و فعلِ انسان پدید می آید؛ ازاین رو فرایند حرکت وجودی و جوهری انسان در ساحت فردی و اجتماعی، مقوِّم توسعه و پیشرفت جامعه انسانی است. از منظر رهیافت و مبانی انسان هستی شناختی حکمت متعالیه، انسان دارای مراتب وجودیِ عقلی، نفسانی و طبیعی است. این مراتب در هر دو بُعد حیات فردی و اجتماعی انسان، مقوم توسعه وجودی انسان و جامعه هستند. در این مقاله با توجه به مراتب قوای وجودیِ انسان و نحوه گسترش آنها در ابعاد فردی و اجتماعی، سه لایه طولی و متوالیِ توسعه عقلی و نظری، توسعه اخلاقی و عملی و توسعه مدنی و نهادی شناسایی شدند. ویژگی مهم این دیدگاه در مقایسه با رهیافت ها و دیدگاه های مدرن و معاصر در تاریخ فلسفه غرب آن است که می تواند تبیینی یکپارچه، جامع، فرایندی و مترتب از مراتب واقعی، ارزشی، نهادی، فردی و اجتماعی حیات انسان ارائه دهد؛ به گونه ای که دچار چالش در تبیین پیوند میان واقعیت و ارزش و فرد و جامعه نشود.
رهیافتی هستی شناسانه به علم حضوری از نگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
225 - 246
حوزههای تخصصی:
شناخت حضوری شناختی است که در آن، معلوم، حقیقت شیء بوده و خود بعینه نزد عالم حاضر می-گردد. هرچند این معرفت در هر دو ساحت معرفت شناختی و هستی شناختی امکان بررسی دارد، لکن تامل در بعد هستی شناختی آن، ضرورت افزونتری را فراروی یک پژوهشگر فلسفی قرار می نهد. مطالعه هستی شناسانه علم حضوری در ضمن مختصاتی چون «وجودی بودن علم حضوری»، «ذو مراتبی علم حضوری» و «اتحاد یا وحدت اجزای علم حضوری» از یافته های نگارنده در تحلیل بعد هستی شناختی این معرفت به شمار می رود. بسیار حائز اهمیت است که بدانیم وصول به این یافته ها در حکمت متعالیه تنها از همپوشانی احکام علم با احکام وجود، ناشی شده است. همچنانکه خاصیت تشکیک پذیری علم حضوری نیز محصول همین همپوشانی می باشد. وحدت یا اتحاد میان اجزا (حسب اقسام مختلف علم حضوری)، از نتایج دیگر تبیین هستی شناسانه علم حضوری در نگاه صدرایی به شمار می رود. تاکید می شود که روی آورد تحلیلی توصیفی مساله علم حضوری با نظر به بررسی بعد هستی شناختی آن، این نوشته را از سایر پژوهشهای موجود در این حوزه که ناظر به ارزش معرفت شناختی علم حضوری اند، متمایز ساخته است.
بررسی و نقد استدلال علامه طباطبایی بر اثبات وجود رابط(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی بر اساس تحلیل قضایای هلیه مرکبه صادق خارجی و صدق و انطباق این قضایا بر خارج، وجود رابط در ظرف خارج را اثبات کرده است. در این مقاله ابتدا استدلال ایشان بر اثبات وجود رابط در خارج از طریق قضایا، و سپس چهار اشکال بر استدلال علامه را مطرح کرده ایم که از آن میان، اشکال اول (اعم بودن دلیل از مدعا)، اهمیت بیشتری دارد. در ادامه به اقوال دیگر درباره وجود رابط در مطابق قضایا پرداخته ایم تا نظر علامه و برخی از منتقدان ایشان در مقام مقایسه، بهتر تبیین شود.
پدیدار زمان (کاله) در تفکّر فلسفی هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
139 - 157
حوزههای تخصصی:
در فلسفه های گوناگون هندویی زمان به مثابه علّت، قدرت ، جوهر و عرض تفسیر می شود.در فلسفه ودانته زمان امری خیالی و وهمی است نه واقعی. زمان در فلسفه نیایه -وایشیشیکه به عنوان جوهری مستقل و غیر مادی تفسیر می شود. پرسش از چگونگی حضور زمان، نحوه ارتباط آن با مسائل مختلف هستی شناختی از جمله: علیّت، حرکت و فضا در همه موارد برجسته شده است؛ در نیایه -وایشیشیکه ترتیب وقوع رویدادها بازمان تفسیر می شود. اما زمان هیچ کیفیت فیزیکی خاص مانند رنگ ندارد.فلسفه سانکیه هرچند مبتنی بر متافیزیک ثنویت گرایی است که روند رویدادهای جهان را در فعل و انفعال دو اصل غایی یعنی پوروشه و پرکریتی تفسیر می کند ولی در بحث از پدیدار زمان تفسیر نیایه -وایشیشیکه را انکار می کند. دو تفکر می مانسا و ودانته نیز در سنت هندویی فهم و تفسیر خود درباره زمان را به صورت منحصر به فردی بر مبنای خوانش اوپانیشادها (واقعیّت نامتغیر برهمن) بسط و توسعه داده اند و موضوعات مختلف هستی شناختی از جمله: علیّت، حرکت و آفرینش را به شیوه های مختلف در قالب مفاهیم ویوارتا، مایا، اویدیا و اوتاره شرح و تفسیر می کنند. یافته های تحقیق نشان می دهد که در تفکر فلسفی هند، پدیدار زمان به صورت نمادهای گوناگون نقش متفاوتی رادر موجودات و رویدادهای کیهانی و حتی در احکام عملی یوگا ایفا می کند.
هنر روشن ترین وجه معرفت حق در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راه های معرفت حق در دیدگاه ابن عربی می پردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشن ترین راه معرفت و تقرّب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای اصلی معرفت به حق را از طریق معرفت نفس و عالم به مثابه هنر خدا بیان می کند. برای تحقّق این امر مؤلفه های مؤثر در هنر و هنرمندی در تمدن و عرفان اسلامی نیز مورد التفات قرار گرفته است. سپس نسبت میان هنر و تقرّب به حق در عرفان ابن عربی مورد بررسی و اثبات است. در نهایت با نظر به نسبت مستقیم میزان قرب به حق و شناخت او و همچنین دیدگاه ابن عربی در باب ظهور حق در عرصه هستی با هنر به نظر می رسد راه هنر روشن ترین نحوه قرب به حق و معرفت الله است.
اصالت وجود از منظر محقق خفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور نظام فکری حکمت متعالیه بر مبحث وجود به ویژه اصالت وجود می چرخد. نظری که اکنون در مجامع علمی فلسفی مشهور است، این است که اصالت وجود از ابداعات ملاصدرا است. سؤالی که جستار حاضر دنبال می کند، این است که آیا اصالت وجود، ریشه در آرای فیلسوفان گذشته دارد یا خیر؟ در صورت صحت شق اوّل، نقش و سهم فیلسوفان قبل از ملاصدرا در پی ریزی این بنای رفیع چه مقدار است؟ ما در این نوشتار با بیان هشت استدلال از محقق خفری که بر محال بودن خروج ماهیت از حالت امکان بدون وجود، تحقق حمل شایع صناعی، محال بودن وجود مفهوم بدون مصداق، عدم امکان اخذ مفهوم وجود از ماهیت، عدم امکان انطباق اشتراک معنوی مفهوم وجود بر ماهیات، تشکیک در وجود، منشأ اتصاف ماهیت به وجود و علت تحقق اشیای خارجی، مبتنی است، درمی یابیم که این اندیشمند مبحث اصالت وجود را قبل از ملاصدرا، بیان و بر آن برهان اقامه نموده است.
دفاع از روان گرایی در چیستی شاهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم در معرفت شناسی، مفهوم شاهد است. شاهد دلیلی است که نشان دهنده صدقِ گزاره ای است که متعلقِ گرایش باوری شناسا است. در این مقاله می خواهیم به چیستی شاهد بپردازیم. سه دیدگاه مهم در مورد چیستی شاهد وجود دارد: روان گرایی، گزاره گرایی واقع نما و گزاره گرایی غیرواقع نما. در این مقاله، پس از طرح و بررسیِ ادله دیدگاه های سه گانه در چیستی شاهد، به این نظر رسیدیم که ادله قوی تری به نفعِ روان گرایی وجود دارد و استدلال هایِ گزاره گرایان تمام نیست؛ ازاین رو به نظر می رسد که شاهد عبارت از حالات ذهنی غیرواقع نمایِ شناسا است.
هابرماس و دیگریِ عقلانیت غربی: منطقِ دوگانه مشمول گردانیدن و از شمول خارج ساختن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
145 - 165
حوزههای تخصصی:
این مقاله نشان داده است که ادعای هابرماس در مورد همه شمولی مدرنیته، بر پایه تصور ویا برداشتی از مدرنیته قرار گرفته است که با عقلانیت غربی پیوندیافته است: «ما بی شک، ادعای همه شمولی را با درک غربی خودمان از جهان پیوند می زنیم»Habermas, 1984: 17) ) .مقاله بحث کرده است که برداشت مذکور ، وقتی در متن جهانی سرشار از تنوعات فرهنگی قرار داده شود، بسیار پرسش برانگیز خواهد بود. در جهت برجسته ساختن تناقضات ادعای هابرماس، قسمت اول این مقاله بحثی عرضه کرده است در باب منطق دوگانه عقل در زیست جهان تا نشان دهد عقلی که بنیاد مدرنیته قرار گرفته است، به اقتضای ذات خود نمی تواند دیگری خود را در حد و اندازه خود به رسمیت بشناسد. این عقل ازیک سو ناچار است برای تحقق وعده همه شمولی خود، دیگری غیر غربی را به حساب آورد و از سویی دیگر به دلیل نقش محوری و بنیادینی که برای خود قائل است، او را از شمول خارج کند. این منطق که از آن به عنوان «مشمول گردانیدن» و «از شمول خارج ساختنِ» همزمان نام برده شده است، نه تنها اعتراضاتی فلسفی و تاریخی را در دنیای فکری غیر غربی برانگیخته است، بلکه در فلسفه و تاریخ معاصر غربی نیز مورد نقد جدی قرار گرفته است. در برابر ادعای همه شمولی هابرماس بر پایه عقلانیت غربی، مقاله در قسمت دوم خود با گشودن بحثی پیرامون تنوع روشنگری ها بحث کرده است که « دیگری غیر غربی» ضرورت دارد خود را از حاشیه به متن بکشاند و درجهت به رسمیت شناخته شدن خویش، پروژه تجدد سنت خویش را با رویکردی نوین از سر گیرد و در فرایند همه شمولی راستین که حاصل مشارکت همه فرهنگ ها است، نقشی ایفا کند
تعلیق مفهوم شناخت، برای زمینه سازیِ یک متدولوژی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
119 - 139
حوزههای تخصصی:
بداهتِ شناخت، نزد انسان، نه تنها مانعی در پرسش از آن نیست، بلکه نشان از اهمیت این پرسشگری دارد. متدولوژی بعنوانِ سازمانِ شناخت، برای پذیرش عضو جدیدی در خانواده، نیازمند پارادایمی جدید است. اینکه چرا پارادایمی جدید ضروری است، ریشه در ماهیت برون ایستاییِ انسان دارد. و همین ویژگی بنیادیِ است که زمینه ساز اپوخه شناخت، قرار میگیرد. در این پژوهش با گزینش اگزیستانسیالیسم، بعنوانِ لگینِ لوگوسِ پژوهش، و با مبنا قراردادن رویکردشناختی (4E)، نقطه اشتراک آنها یعنی در-جهان-بودن، مبنای ورود به بحث قرار می گیرد، و سه شاخه دیگرِ رویکرد شناختی (4E)، برای فائق آمدن بر شکاف تبیینی ای که در توضیح چراییِ در-بودن، هست، استفاده می شود. برای اثبات اینکه ادراک، تصویری واقعی از جهان در اختیار ما قرار نمی دهد، و چون هر داده و استدلالی هرچند انتزاعی، نهایتا باید برمبنایی استعاری-تنی، ادراک شود، از ادراک، در شرایطِ خاص، مثل تتراکروماکی، حس-آمیزی و جانشینیِ حسی، و همچنین تصویرِ جهان، نزد سایر موجودات زنده، بهره گرفته شده است. نهایتا با این استدلال که رابطه میان پیکر (انسان) و غیرِپیکر (جهان) نه برمبنای شناخت، بلکه برمبنایِ وضع و نهشِ غیرِخود استوار است، شناخت، در تعلیق قرار می گیرد، تا راه برای تبیین یک متدولوژیِ غیرشناختی فراهم شود.