فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۲۱ تا ۳٬۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که ریاضیات و فلسفه را به یکدیگر پیوند داده است، مسئله «بعد نامتناهی» است. ویلیام کریگ، فیلسوف و متکلم آمریکایی سعی کرده است، با توسل به ریاضیات، عدم تحقق حوادث نامتناهی در عالم و حدوث زمانی جهان را اثبات نماید. وی نام برهان خود را برهان جهان شناختی کلامی می گذارد و در تقریر آن از برهان حدوث غزالی بهره می جوید. هدف این مقاله، بررسی یکی از دلایل فلسفی کریگ در اثبات مقدمه دوم این برهان در پی پاسخ گویی به این سؤال است: آیا این دلیل فلسفی- ریاضی کارایی لازم را در جهت اثبات حدوث زمانی عالم دارد؟ تحقیق حاضر با رویکردی توصیفی-انتقادی، دلیل اول از مقدمه دوم برهان کریگ را که دربردارنده مباحث نامتناهی بالفعل و نظریه مجموعه ها است، تبیین و سپس با تکیه بر آرای متفکران اسلامی ارزیابی می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که اثبات حدوث زمانی عالم از طریق عدم امکان سیر قهقرایی رویدادهای جهان، شرایط تسلسل محال را ندارد و نمی توان نامتناهی بودن آن را انکار کرد و از آن جا که عدد را نمی توان به مجموعه نامتناهی نسبت داد؛ سخن از تعداد اعضای یک مجموعه نامتناهی، معنایی ندارد و از فرض وجود بعد نامتناهی حتی نامتناهی بالفعل تناقضی حاصل نمی آید و به همین دلیل، اغلب فلاسفه اسلامی، حدوث زمانی عالم را نپذیرفته اند.
بررسی تطبیقی عدم از دیدگاه صدرالمتألهین و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه با اینکه عهده دار بررسی احکام کلی وجود است، اما بررسی احکام عدم نیز به تبع وجود در فلسفه سامان می پذیرد. صدرالمتألهین و مارتین هایدگر، هر دو اهتمام ویژه ای به بررسی احکام عدم داشته اند که نوشتار حاضر به بررسی تطبیقی این مسئله از منظر این دو فیلسوف بزرگ پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه صدرالمتألهین، «عدم» در عین وحدت مفهومی، دو کاربرد دارد: 1. نقیض وجود؛ 2. فقدان کمال؛ اما هایدگر چهار معنا برای عدم در نظر می گیرد: 1. عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات؛ 2. عدم به مثابه هستی نامتعین؛ 3. عدم به مثابه فقر تام و تمام موجودات؛ 4. عدم به مثابه نیستی یا ناهستی.
تحلیل و بررسی چیستی باور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیر مباحث معرفت شناسی از تعریف سه بخشی افلاطون تا اشکالات گتیه و مباحث معرفت شناسی معاصر، به تدریج از اهمیت باور گذر کرده و بر صدق و بیش از آن بر توجیه متمرکز شده است. این در حالی است که سرنوشت بسیاری از مباحث آن دو مؤلفه، متکی به تحلیل دقیق ماهیت باور است. ازاین رو مسئله اصلی این پژوهش، بررسی چیستی باور و اقسام آن، و نیز توجه به نقش متمایزی است که باورهای متافیزیکی در دستیابی به حقیقت و معرفت دارند. زمینه فلسفی و رویکرد تحلیلی این مقاله، اقسام مختلف باورهای انسان را مدنظر قرار داده است؛ تنوعی که ناشی از مضمون های مختلف باورها و مبتنی بر غایات و کارکردهای متفاوت آنهاست که همه آنها لزوماً صدق و حقیقت را دنبال نمی کنند و این امر، خود گویای تنوع فعل باور در اقسام مختلف آن شده است. در این پژوهش، با توجه به ماهیت ترکیبی باور، متشکل از دو بعد ذهنی و عاطفی، تلاش شده تا نگاه یک سویه دیدگاه های فلسفی و روان شناختی به چالش کشیده شود و با نظر به تنوع باورهای متافیزیکی و نقش بعد عاطفی و داشته های وجودی باورنده بر حقیقت جویی، در کنار سازوارگی شناختی و ذهنی نظام باور، اهمیت موازی این دو بعد نمایان گردد.
دو روایت از تکوین مفهوم هنرهای زیبا: ارزیابی مجدد کریستلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
361-388
حوزههای تخصصی:
پُل اسکار کریستلر در سال های 1951 و 1952 این نظر را مطرح کرد که آنچه به عنوان هنرهای زیبا می شناسیم، تا پیش از قرن هژدهم وجود نداشته است. این نظر در اندک زمانی مورد موافقت عمومی بسیاری از نظریه پردازان قرار گرفت و بعدتر برخی از دیگر نویسندگان همچون لری شاینر نظر او را بسط دادند. با این حال، برخی از نویسندگان نیز با نظر او موافق نبودند و برای مثال این نظر را مطرح کردند که مفهوم «هنرهای تقلیدی» نزد فلاسفه یونانی معادل هنرهای زیبای دوره مدرن است. از میان این منتقدان می توان به یانگ – مترجم انگلیسی کتاب شارل باتو- اشاره کرد. این مقاله نخست این دو روایت را مختصرا شرح می دهد، سپس با ذکر برخی از ملاحظات، از نظر کریستلر دفاع می کند. این دفاع از دو جنبه مطرح می شود: یکی توجه به ماهیت هنر در عصر جدید و دیگری اشاره ای به مفهوم هنرهای زیبا در ایران و سهیم شدن ما با غرب در مفهوم جدید هنرهای زیبا.
درباره تاریخ مشهور مسئله اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
105 - 120
حوزههای تخصصی:
در میان معاصران، روایت تاریخی مشهوری برای مسئله اصالت وجود مفروض دانسته شده است که طبق آن نقش های اصلی از آنِ ابن سینا، سهروردی و صدرا است و میرداماد نقش مکمل روایت را به عهده دارد: ابن سینا، در تقابل با متکلمان اشعری، قائل به زیادت وجود بر ماهیت در ذهن می شود؛ سهروردی این تمایز را در خارج انکار می کند؛ میرداماد این مسئله را به شکل مسئله دَوَران اصالت میان وجود و ماهیت تنظیم می کند؛ و در نهایت، صدرا نظریه اصالت وجود را پدید می آورد. استدلال خواهد شد که این روایت تاریخی در همه بخش هایش دچار نقص ها و اشتباهات تاریخی است. اولاً به لحاظ تاریخی محل نزاع بوده و هست که آیا ابن سینا مدعی زیادت وجود و ماهیت در ذهن بوده است یا در خارج. ثانیاً، نزاع تاریخی بر سر زیادت خارجی یا ذهنی وجود در میان شارحان و مفسران ابن سینا دامنه وسیعی داشته است. ثالثاً، سهروردی تنها یکی از فیلسوفانی است که در این نزاع وارد شده و علیه تابعان مشائیان استدلال کرده است. رابعاً، تنها متنی که بر اساس آن طرح مسئله اصالت وجود به میرداماد منسوب شده است، منحول است؛ و خامساً، میرداماد و صدرا در همین نزاع کهن وارد شده و بر سر حل آن اختلاف نظر داشته اند.
آیا می توان قانون میزان جابری را قانونی ذاتی گرا دانست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میان قوانین طبیعت و ویژگی های انواع طبیعی، مساله ای مهم و البته اختلاف برانگیزاست. طرفداران وجود این ارتباط به دودسته تقسیم می شوند، آنهایی کهاین ارتباط را ارتباطی ضعیف دانسته و قوانین طبیعت را قوانینی امکانی می دانند و کسانی کهباور دارند قوانین، برآمده از ویژگی های انواع طبیعی اند. ذاتی گرایان از دسته دوم اند که براساس ادعای شان، قوانین طبیعت را، قوانینی ضروری می دانند. ارجاع به تاریخ علم، برای یافتن این نسبت میان قوانین و انواع طبیعی از روش های رایج ذاتی گرایان است که در این نوشتار نیز با تبیین قانون میزان که در میان کیمیاگران اسلامی از جمله جابربن حیان، از قوانین اصلی حاکم بر فرآیندهای کیمیایی و تبدل اجسام و اجساد به هم است، نسبت آن را با قوانین ذاتی گرا بررسی می کنیم.
درآمدی بر تعریف فلسفه فقه و ساختار مسائل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
543 - 569
حوزههای تخصصی:
مقااله با هدف پاسخ به چیستی تعریف فلسفه فقه و چگونگی دسته بندی مسائل آن نگاشته شده و در بحث تعریف فلسفه فقه، در نهایت به برگزینی آخرین تعریف ارائه شده پرداخته است که در فرایند آخرین بازخوانی نظریه فلسفه فقه وجود دارد؛ از این رو فلسفه فقه با توجه به سه لایه مبانی عام پارادایمی و کلیات فلسفه فقه و مبانی خاص فلسفه آن، دانشی است که در راستای مبانی معین پارادایمی به تحلیل، نقد و پیشنهاد دامنه مفهومی، جایگاه، ساختار و سازوکار دانش فقه می پردازد که در معاضدت با دیگر عرصه های ادراکات اعتباری به فرآوری نظام های مطلوب مرجع خواهد پرداخت و در ضمن نقد تاریخ علم فقه، با نقد پسینی به پردازش مبنای برگزیده فقیه می پردازد و با توجه به ضرورت تعیین دامنه علمی مسائل، برای به کارگیری روش های شناخت و حل مسئله هر حوزه معرفتی، در راستای نظریه و تعریف فلسفه فقه منتخب، به ارائه دسته بندی مسائل فلسفه فقه، در هفت سطح مبانی عام معرفت شناختی، مبانی خاص فلسفه آن علم، مبانی روان شناختی، مبانی جامعه شناختی، مبانی فلسفه زبانی، مبانی تاریخ علم و مبانی روش شناختی پرداخته است. روش تحقیق نیز توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای بود.
مفهوم متافیزیکی فرارویدادگی و زندگی پس از مرگ (در تأثیر فرارویدادگی حالات ذهنی بر حالات مغزی عصب شناختی بر مسئله امکان زندگی پس از مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
121 - 140
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است در جهت تحلیل مفهوم فرارویدادگیِ نفس بر بدن (یا حالات مغزی عصب شناختی) و بررسی تأثیر اذعان به چنین رابطه ای میان نفس و بدن بر مسئله زندگی پس از مرگ. مدعای این مقاله این است که مفهوم فرارویدادگی (که اجمالاً به معنای تأکید بر هم تغییری، وابستگی هستی شناختی و بی طرفی نسبت به تحویل پذیری است)، فاقد توان تبیینی کافی برای صورت بندی فیزیکالیستی مسئله رابطه نفس و بدن است. از این روی، حداکثر می تواند شاخصه هایی را در توصیف رابطه آن ها در اختیار نهد. شاخصه هایی که از یک سو با نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که مبتنی بر دوگانه انگاری افلاطونی دکارتی باشند، ناسازگاری دارد و از سوی دیگر، صرفاً دلالت فیزیکالیستی نداشته و افزون بر نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که با فیزیکالیسم سازگارند، با نسخه های یگانه باورانه و البته غیرفیزیکالیستی و غیرتحویلی نیز سازگارند.
تأثیر اندیشه های پریچارد بر دیدگاه فرااخلاقی راس در باب ماهیت و اصول الزام و ارتباط آن با خوب اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
43 - 72
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مورد بحث در فرااخلاق که در سیاق های اخلاقی بسیار به کار می رود و نقش مهمی در صدور داوری اخلاقی دارد، مفهوم الزام یا وظیفه است که از مفاهیم هنجاری محسوب می شود. از فیلسوفانی که به این مفهوم پرداخت و آن را غیر قابل تقلیل و متمایز از مفاهیم ارزشی می دانست، ویلیام دیوید راس است. او بسیاری از مباحث اخلاقی خود را تحت تأثیر اندیشه های پریچارد بیان داشت؛ از این جهت تبیین دقیق دیدگاه پریچارد در فهم نظریه اخلاقی راس دارای اهمیت بسیار است. لذا، نوشتار حاضر در صدد است تا دیدگاه فرااخلاقی و شهودگرایی راس را در پرتو اندیشه پریچارد به روش تطبیقی- توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای مورد مدّاقه قرار دهد که در چه مواردی از او تأثیر پذیرفته و آیا می توان به رغم این تأثیرها نظر او را دیدگاهی بدیع محسوب نمود. در نهایت تحقیق حاضر نتیجه می گیرد راس علیرغم تأثیر زیادی که از پریچارد پذیرفته، سعی کرده مشکلات آن دیدگاه را برطرف کند و بر اساس مبانی فلسفی خود نظریه وظیفه در نگاه نخست را ارائه و تمایز میان الزام و خوب اخلاقی را توجیه کند.
لایب نیتس و تمایز جوهر خدا و مُناد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
73 - 100
حوزههای تخصصی:
لایب نیتس فیلسوفی عقل گراست که فلسفه ا ش نظام مند ، منسجم ولی متفاوت با سایر عقل گرایان است . اکثر عقل گرایان ، مخالف دیدگاه ارسطو هستند. در این مقاله اختلاف منظر آنها با ارسطو و دیدگا ه مدرسی بر سر موضوع « جوهر » مد نظر قرار گرفته و به این سئوال ها پاسخ داده شده است که چرا لایب نیتس، بر خلاف سایر عقل گرایان، مخالفتی با ارسطو ندارد ؟ چگونه مُنادولوژی لایب نیتس علیه دکارت و تعریف او از جوهر دو گانه نفس و ماده مطرح شده است؟ تفاوت مُناد و جوهر ارسطویی در تفکر لایب نیتس چیست؟ لایب نیتس مُناد ها را « اتم های حقیقی طبیعت » می داند. مُنادها عناصر اصلی و بنیادی عالم ، موجودات مجرد و بسیط ، شبیه خداوند یعنی خالق خویش اند . هر مُناد جوهری کوشاست. در این صورت آیا خدا هم مُناد است ؟ در مقاله چگونگی نسبت میان مُناد و جوهر و خدا تبیین شده است .
مبانی سنتی هنرهای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
121 - 138
حوزههای تخصصی:
شکل گیری هنر اسلامی بحثی است که از دیدگاه های مختلف به آن پرداخته شده است. منظر سنت-گرایانه با نگاهی کل نگر و جامع به این مبحث می پردازد و ضمن توضیح درباره خاستگاه این هنر به عوامل آن می پردازد و سیر تاریخی آن را از این دیدگاه توجیه می کند. در نوشتار پیش رو، با مبنا قرار دادن آرای اصیل سنت گرایان به بحث درباره شکل گیری هنر اسلامی پرداخته می شود، در همین راستا سیر تاریخی برخی انواع شاخص هنر اسلامی نیز بر همین مبنا مطرح می گردد. در عین حال، برخی آرای غیرسنتی و مدرن نیز مورد اشاره اجمالی قرار گرفته و به اختصار به نقد کشیده می شوند. ضمن اشاره ای بسیار کلی به میراث گذشته ایران، تأثیرگذاری اسلام بر آن به بحث گذاشته می شود و نحوه بروز جلوه های جدید توضیح داده می شود. سیر شکل گیری برخی گونه های اصلی هنر اسلامی نیز برای نمونه در همین چهارچوب مطرح خواهند شد. گردآوری اطلاعات و داده ها بر مبنای فعالیت کتابخانه ای است.
نجات قاعده ملازمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنم ربط و نسبتی که قاعده ملازمه میان عقل و شرع برقرار می کند را تحلیل کنم. برای این هدف ، سه سؤال محوری طرح و به ترتیب تحلیل می شود: نخست ، آیا «هر آن چه عقل بدان حکم کند ، شرع نیز بدان حکم می کند»؟ دوم ، چنانچه در موضوعی حکم شرع و حکم عقل متغایر یا متعارض از آب در آیند، چه باید کرد؟ سوم ، چگونه تشخیص یا تمییز بدهیم که احکام صادرشده عقلِ مورد بحث، آلوده / نفسانی / شیطانی است؟ برخی از نتایج مقاله عبارت اند از: 1) از آنجا که عقل های ما بدون استثناء همگی دسترس ناپذیرند، ناگزیریم برای تمییز چگونگی عقل ها ، همواره به ارزیابی احکام صادرشده عقل ها بپردازیم؛ 2). این که برای عقل اوصافی پسندیده یا نکوهیده در نظر بگیریم و تصور کنیم با این کار تکلیف تمام احکام صادرشده همه عقل های عالَم را برای همیشه تعیین کرده ایم، شیوه بی حاصلی است و به نتایجی هم منتهی نمی شود؛ 3) برای نجات قاعده ملازمه از معضله اش هیچ اقدام یکپارچه و خلل ناپذیری بدون نفی استقلال عقل نمی توانیم، صورت بخشیم.
پدیدارشناسی، «راه» تفکر و تحقیق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
127-144
حوزههای تخصصی:
تفکر که به عنوان وجه متمایزکننده بشر از سایر موجودات است، دلیل فرهنگی خواندن انسان نیز هست. تفکر نه صرفاً یک گام یا خطی بسته بلکه یک "راه" منسجم و یکپارچه و درعین حال پرفرازونشیب است. ضرورت "به راه درآمدن" تا در وجود طالب و محقق، نهادینه و خودانگیخته نشود نمی تواند از روشنایی و پیامدهای عمیق آن بهره مند شود. پدیدارشناسی در اصل "راه"ای برای اندیشیدن است، فراتر از آنکه در محدوده ی یک مکتب فلسفی یا "روش" خلاصه شود. طریق پدیدارشناسی، تلاشی قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربه آدمی است، جهانی که در آن وجوه مختلف پدیده های هستی، یا کمتر موردتوجه قرار می گیرند و یا در سایه رفته و به مرور برای ما از شکل افتاده اند. رسالت "راه" برای بازیابی و افشاگری وجوه دیگری از هر آن چیزی است که در جهان وجود دارد و ما نسبت به آن دچار غفلت شده ایم. در نوشته پیش رو نگارنده با دغدغه ای هستی شناسانه و آشنایی با آسیب های موجود در حوزه تحقیق، به گام هایی از "راه" پدیدارشناسی برای نگریستن چند وجهی و جامع به پدیده ها در راستای وفادار ماندن به آنها می پردازد و از این رهگذر به تفاوت "روش" با "راه" با تکیه بر مبانی فکری پدیدارشناسی ورود پیدا می کند تا بتواند منتقد استفاده از عنوان "پدیدارشناسی" همچون یک زیور یا صرفا به مثابه توصیفی دلبخواهی باشد.
تحلیل و نقد مبانی معرفت شناختی فوتوریسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
177 - 195
حوزههای تخصصی:
فوتوریسم یکی از مهمترین جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم در ایتالیا است که ریشه در فلسفه دارد و بر سیاست اثرگذار می شود. هدف از این مقاله شناخت، تحلیل و نقد مبانی معرفت شناختیِ جنبش فوتوریسم است. اندیشه نیچه بیشترین تاثیر را بر فوتوریسم داشت. نگرش آری گویانه نیچه به زندگی از طریق ارجی که او بر ارزش-های رویکرد دیونوسوسی می نهد و نقد وی از اخلاق فضیلت محور بر اساس نظریه اراده معطوف به قدرت، وفق استنباط فوتوریستها مطالعه و بررسی شده است. رویکرد سیاسی به اندیشه نیچه در جنبش فوتوریسم به اوج میرسد.در نتیجه پژوهش مشخص می شود که برخی از مفاهیم کلیدی فلسفه نیچه مورد تفسیر و تعبیر خاصی قرار گرفته اند و به گونه ای خوانش شده اند که نظام حکومتی فاشیسم و سیستمهای حکومتی اقتدارگرای مشابه را توجیه کنند. هنر فوتوریسم در جهت تهییج توده ها و ستایش جنگ پیش رفت و یکی از عوامل ایجاد جنگ، خشونت و اِعمال استبداد شد و مهر تاییدی بود بر حکومت فاشیسم.
«زبان پدیده شناختیِ» ویتگنشتاین؛ چیستی، خاستگاه و چراییِ ارائه و طرد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
165 - 193
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در سال 1928، در مقطعی کوتاه، طرحی را دنبال می کرد که خود از آن با عنوان «زبان پدیده شناختی» نام می بَرد. کشف برخی کاستی ها در کلیت رساله (از جمله «مسئله ناسازگاری رنگ ها») او را بر آن داشته بود که با ارائه سمبولیسمی جدید این کاستی ها را رفع کند، اما او پس از مدتی از این طرح دست می کشد و آن را ناممکن یا دست کم غیرضروری می شمرد. در این مقاله سعی می کنیم به چند پرسش مهم در این باره پاسخ دهیم: این زبان پدیده شناختی چیست؟ خاستگاه آن کجاست؟ دلایل ارائه و طرد آن چیست؟ ویتگنشتاین به دو معنا از «زبان پدیده شناختی» سخن می گوید؛ یک بار به عنوان توصیف محضِ پدیده (در مقابل زبان فیزیکیِ متعارف) و دیگر بار به عنوان مطالعه امکان های معناداری. خاستگاهِ نخستین معنا را می توان به نظریه پردازان فیزیک بازگرداند. یکی از دلایل اصلی ویتگنشتاین برای طرح این زبان توضیحی قابل قبول درباره مسئله ناسازگاری رنگ ها بود، مسئله ای که منطقِ تابع- صدقی رساله را به خطر می انداخت. ویتگنشتاین در پی نشانه گذاری ای مکمل بود و گمان می کرد که راه حل در «پژوهش منطقی خود پدیده ها»ست. او پیشنهادهایی اولیه ارائه می کند (از جمله اینکه اعداد را در صورت گزاره وارد کنیم)، اما هر چه پیش تر می رود خود را از توسل به مفاهیم و واژه های زبان متعارف ناگزیرتر می بیند و سرانجام از این طرح دست می کشد. حال او از «تحلیل پدیده» به «تحلیل گرامر» روی می آورد که هدفش جداسازیِ وجوه ذاتی و غیرذاتی زبان از یکدیگر است.
کیفیت پیدایش خُلق بر اساس دیدگاه ابن سینا، ملاصدرا و فیزیکالیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
175 - 194
حوزههای تخصصی:
خُلق از اقسام کیفیات نفسانی به شمار می آید. از آنجا که رفتار و اعمال انسان ناشی از خلقیات اوست و خلقیاتی که برای انسان حاصل می شود تاثیر بسزایی در سعادت و کمال او دارد، بحث از کیفیت پیدایش خلق دارای اهمیت است. در این نوشتار ابتدا به بیان چیستی و اقسام خلق پرداخته شده و سپس کیفیت پیدایش خُلق بر اساس دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا مورد تبیین و بررسی قرار گرفته شده است. بر اساس دیدگاه ابن سینا، برخی از اقسام خلقیات مجرد و برخی مادی هستند. اما از نظر ملاصدرا همه اقسام خلق، مجرد از بدن و ماده هستند. طبق دیدگاه هر دو حکیم، امور بدنی- مانند مزاج، طبیعت بدن و تکرار افعال- در پیدایش خلقیات تاثیرگذارند؛ اما مبانی متفاوتی که این دو حکیم در مورد مادی و مجرد بودن قوای نفس و به تبع آن اقسام خُلق دارند، سبب اختلاف نظر آنها در کیفیت پیدایش خُلق شده است. بر اساس دیدگاه فیزیکالیسم، خلقیات به فعل و انفعالات عصبی و مغزی تنزل داده شده است و هیچ گونه تبیین غیرمادی برای خلقیات وجود ندارد.
ارتباط اخلاق و زیبایی شناسی در فلسفه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
395-421
حوزههای تخصصی:
اخلاق و زیبایی شناسی همواره در مباحث فلسفه جایگاهی ویژه داشته اند؛ معیار تشخیص و ارتباط آنها نیز از دغدغه های فیلسوفان بوده است. اغلب فیلسوفان معتقدند این معیار، توسط عقل تعیین می شود، اما هیوم در این باره نظری جدید و بدیع آورده و معتقد است که آنها بر احساس و ذوق مبتنی بوده و از یک جنس اند. از نظر او در اخلاق، هرآن چه به واسطه زیبایی و یا فایده، لذت به بار آورد، امری فضیلتمند به شمار می آید. فایده مندی نیز گاهی به طور مستقیم و گاهی نیز به واسطه زیبایی و به دلیل اینکه زیبا می نماید، لذت به وجود می آورد. همچنین زیبایی نیز بر اساس نظر هیوم، امری ذهنی و وابسته به لذت است؛ پس لذت و رنج مبنای ذوق برای تشخیص فضیلت و رذیلت اخلاقی و ارزش اثر هنری است. ما در این مقاله ابتدا ارتباط اخلاق و زیبایی شناسی را از چهار جنبه مختلف با یکدیگر مقایسه کرده ؛ سپس با تکیه بر دیدگاه مفسران شاخص هیوم، نسبت زیبایی و اخلاق را در فلسفه او بررسی کرده و نهایتاً از این دیدگاه دفاع می کنیم که زیبایی از مولفه های مهم تبیین اخلاق در نظام فلسفی هیوم است، اما زیبایی شناسی به طور کلی بر اخلاق تفوق ندارد؛ در نتیجه در این مقاله از «اصالت اخلاق» در مقابل «اصالت زیبایی شناسی» دفاع شده است.
تأملی بر چیستی اختیار از منظر سازگارباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
389 - 410
حوزههای تخصصی:
در حالی که بعضی از فیلسوفان به عدم امکان اختیاری بودن افعال موجب معتقدند، عده دیگری چنین امری را ممکن می دانند. گروه اول ناسازگارباور و گروه دوم سازگارباور نامیده می شوند. سازگارباوران باید بتوانند علاوه بر رد ادله ای که بر ناسازگاری ارائه شده است، نظریه ای در مورد چیستی اختیار ارائه بدهند که با موجبیت سازگار باشد. آنها معیارهای مختلفی برای اختیاری بودن فعل ارائه داده اند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا پس از تعیین مراد خود از اختیار و موجبیت، این معیارها را در قالب شش عنوان دسته بندی و ارزیابی کند. داشتن قابلیت و نبود مانع، توانایی خودارزیابی تأملی، قابلیت انتخاب بر طبق نظام ارزشگذاری خود، قابلیت درک حقیقت و خیر، دارا بودن کنترل رهنمودی و داشتن تاریخچه مناسب، معیارهایی هستند که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت. در نهایت نتیجه این شد که تنها نظریه ای که شامل همه این معیارها باشد، شاید نظریه مناسبی در مورد اختیار از منظر سازگارباوری محسوب شود.
از وحدت عددی تا وحدت حقه حقیقیه خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
499 - 519
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از مفهوم شناسی وحدت، توحید و اشاره به اقسام واحد، دیدگاه فیلسوفان اسلامی و مفاد متون دینی درباره توحید ذاتی را تبیین خواهیم کرد. همه فیلسوفان اسلامی واجب بالذات را منحصر در یک مصداق می دانند و معتقدند مصداق دیگری برای واجب الوجود ممکن نیست. اما دیدگاه ایشان درباره مصادیق فرضی واجب تطور داشته و از وحدت عددی واجب به وحدت حقه حقیقیه رسیده اند و به این ترتیب به وحدت شخصی عرفانی نزدیک شده اند. در روایات اسلامی نیز وحدت عددی خداوند، به صراحت نفی شده است. قرآن کریم نیز با توصیف وحدت خداوند متعال به قهاریت، بیان می کند که وحدت خداوند متعال به گونه ای است که مجالی برای فرض غیر باقی نمی گذارد.
بررسی رابطه تفسیر مفاهیم فلسفی با مسئله اصالت وجود در اندیشه شیخ اشراق و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیر «معقولات ثانی» پیوند ناگسستنی با مسئله «اصالت وجود» دارد که این دادوستد متقابل، در نظام فلسفی شیخ اشراق و حکمت متعالیه بیشتر مشهود است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که سهروردی نه تنها معقولات ثانی منطقی و فلسفی را فاقد وجود خارجی مغایر می داند، بلکه به نفی مطلق تحقق خارجی آنها پرداخته، آنها را امور ذهنی صرف قلمداد می نماید و در پرتو همین مبنا، نظریه اصالت ماهیت و اعتباریت وجود را مطرح می سازد. این در حالی است که به باور صدرالمتألهین ازآنجاکه ظرف تحقق ربط، ظرف تحقق طرفین ربط است، هر دو طرف در ظرف واحد که همان ظرف اتصاف موضوع به حکم است تحقق دارند؛ بنابراین چون اتصاف در مفاهیم فلسفی در ظرف خارج سامان می پذیرد، مفاهیم فلسفی نیز باید تحقق خارجی داشته باشند. صدرالمتألهین در پرتو این مبنا، ضمن نقد برهان شیخ اشراق بر اعتباریت وجود، در سایه براهین نظریه اصالت وجود به تفسیر نحوه تحقق مفاهیم وجودی پرداخته است.