مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
هنرهای زیبا
حوزه های تخصصی:
سرزمین اندلس یعنی غربی ترین منطقه امپراتوری اسلامی، فراز و نشیب های بسیاری را به خود دیده، اما به خاطر دوری مسافت، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مسلمانان اندلسی چه در معماری و چه در هنرهای ظریفه مانند سفال سازی، پارچه بافی، قالی بافی، عاج کاری، فلزکاری، خوشنویسی و دیگر هنرهای زیبا، زحمات بسیاری را متحمل شدند. در این راستا نباید از نقش امیران مسلمان غافل شد زیرا آنان خود از مشوقان اصلی این گونه امور بودند. اکنون در بسیاری از موزه ها و اماکن اسپانیا نمونه های زیادی را می توان مشاهده کرد.تعدادی از سفالینه ها مانند بشقاب و کاسه و کوزه های بلند منقش به پرندگان و گیاهان و عناصر خطی گاه به شیوه ایرانی و پارچه های حریر زربفت با نخ های طلایی، حاشیه دوزی با سنگ های قیمتی، در مریه، قرطبه و مالقه و اشبیلیه غرناطه و مرسیه به دست آمده است و قالیچه های اندلسی نیز با اشکال پرندگان و حیوانات و انسان های طبیعی به صورت تک بافته می شد.همین عناصر تزیینی، روی تحفه های عاجی هم کنده کاری می شده است. به طور کلی در قرن هفتم و هشتم هجری، هنرمندان اندلسی تحفه های فلزی و زینتی را با تزیینات خطی و گیاهی تزیین می کردند.خوشنویسان هم به جای خط کوفی خط دیگری به نام خط مغربی ابداع کردند که در تمام عالم اسلام مشهور شد.
تبلور سوررئالیسم در شعر هوشنگ ایرانی و مجموعة سریال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر معاصر فارسی و عربی، علاوه بر مقولة تعهّد اجتماعی و تلاش برای تصویر انسان، آن گونه که هست، گاهی می کوشد با در پیش گرفتن نگاهی متفاوت تر، گزارشی جدید از واقعیّت را فراروی مخاطب قرار دهد. گزارشی که هرچند ممکن است از دستاوردهای گذشته نیز بهره گیرد؛ امّا لزوماً التقاطی نیست و خود را متعهّد به خوشایندها نمی بیند. شیوه «سوررئالیسم»، از جمله چنین تجربه هاست که تقریباً همزمان به وسیله «هوشنگ ایرانی» در حوزه زبان فارسی و «اورخان میسر» و «علی النّاصر» در حوزه زبان عربی، پی گرفته می شود. بررسی اشعار این شاعران نشان می دهد، آن ها با استفاده از شگردها و امکانات مختلف، برآنند تا با تلفیقی از اصول سوررئالیسم غربی و تجربه های بومی، تعریفی جدید از واقعیّت را ارائه دهند.
این نوشته بر آن است تا با استناد به آثار شاعران، چگونگی و میزان تحقّق اهدافشان را در این مسیر، نقد نماید؛ به همین علّت، می کوشد ضمن ارائه توضیحی از سوررئالیسم و جنبه های اشتراک یا اختلاف با
جریان های مطرح معاصر، به تبلور آن در شعر هوشنگ ایرانی، اورخان میسر و علی النّاصر در مجموعه سریال بپردازد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهند که جریان سوررئالیسم در دو حوزه زبان فارسی و عربی، با وجود تلاش برخی ادیبان به دلیل ناهم خوانی این جریان با گستره و ظرفیت فکری - فرهنگی دو جامعه، چندان مورد پذیرش واقع نشده است.
هنر ارزشی و غیرارزشی از دیدگاه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که افلاطون اولین فیلسوفِ آغازگر تألیف در حوزه زیبایی و بر زیبایی شناسی هنری بعد از خود بسیار تأثیر گذار بوده است، بررسی دیدگاه وی در خصوص زیبایی های هنری اهمیت بسیاری دارد. البته هرچند هنرهای زیبا، به نحوی که در عصر حاضر مصطلح است، در دوران افلاطون مطرح نبوده، اما می توان از مطالب و آرایی که افلاطون به طور پراکنده در باب هنرهای زیبا بیان کرده است، نظر وی را کشف کرد. راجع به دیدگاه افلاطون پیرامون هنرهای زیبا دو نظر وجود دارد. برخی او را موافق هنر دانسته اند و در صدد توجیه مخالفت های صریح وی برآمده اند و برخی نیز او را ضدّ و مخالف هنر دانسته اند. در این پژوهش فارغ از نظر موافقان و مخالفان به بررسی هنر از دیدگاه افلاطون پرداخته می شود و نتیجه آنکه وی را نه می توان مخالف و نه موافق مطلق هنرهای زیبا دانست. بلکه افلاطون به دو نوع هنر معتقد است؛ هنر ارزشی و غیرارزشی و برای هر یک از این انواع ویژگی هایی ذکر می کند؛ که اساسی ترین وجه ممیزه این دو هنر، بهره مندی از زیبایی مطلق؛ یعنی منشأ الهی داشتن است.
عوامل اجتماعی مؤثر بر تبدیل سفال از ""صنعت"" به ""هنر"" در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر برای پاسخ به این پرسش تدوین شده است که چگونه سفال از حوزة وسائل زندگی عامة مردم، به حوزة هنر وارد شد. ازمنظر جامعه شناسی هنر، عوامل اجتماعی مختلفی درکارند تا برخی محصولات فرهنگی و حتی اقتصادی جامعه، محصول هنری تلقی شوند و برخی دیگر غیرهنری. سفال و سفال گری در ایرانِ گذشته صنعت تلقی می شد و در خانه های مردم به منزلة ابزار زندگی به کار می رفت، اما امروز محصولات سفالی کاربرد کمتری به مثابة وسیله دارد. امروزه، سفال گری نوعی هنر تلقی می شود که به دو دستة هنر عامه و هنر زیبا تقسیم پذیر است. مقالة حاضر، با مروری بر سیر تاریخی تحولات سفال، عوامل اجتماعی مؤثر بر این تغییرات را مطالعه می کند. روش تحقیق مقاله کیفی و متشکل از دو تکنیک اسنادی و مصاحبه است. یافته های تحقیق نشان داد از زمانی که ظروف سفالی به دلیل ورود ظروف چینی از شمار ابزار خانگی خارج شدند، درمعرض ازبین رفتن و فراموش شدن قرار گرفتند. ازآنجاکه این ظروف بخشی از مؤلفه های فرهنگی و هویتی جامعه را در طول سالیان تشکیل می دادند، نهادهای اجتماعی بر آن شدند تا با حفظ آنها به منزلة میراث فرهنگی از نابودی کلی این صنعت دستی جلوگیری کنند. فرهنگی، آن را به حوزة هنرهای زیبا وارد کردند و در عمل نیز موجب شکل گیری آثار سفالین کاملاً هنری شدند که در گالری های هنری به نمایش درمی آینددرنتیجه، به تدریج، با فعالیت های تبلیغی و
موضوع شناسی حقوق هنر: درآمدی بر آثار هنری
حوزه های تخصصی:
حقوق به معنای «مجموعه اصول، قواعد، قوانین، مقررات و رویه قضایی حاکم بر دولتی معین در زمانی مشخص» با هنر، رابطه ای سه گانه دارد که یکی از آن ها، «حقوقِ هنر یا حقوق هنری» است. اینکه هنر نیز مانند سایر پدیده ها در ظرف حقوق قرار گرفته و موازین حقوقی برآن حاکم می شود.لذا گام نخست در مطالعه حقوق هنر یا آثار هنری، شناخت موضوع یا مظروف است. امری که در صورت عدم فهم درست، مسیر انتخاب الگوی حقوق هنر را منحرف ساخته و به دلیل همسان پنداری هنر و آثار هنری با دیگر موضوعات حقوق، سبب تسری چارچوب های حقوقی نامطلوب به مشاغل هنری شده و این حرفه را با مخاطراتی مواجه می سازد. شناخت هنر و آثار هنری در این مقاله، مورد نظر قرار گرفته و به اختصار، مفهوم و معنای فرهنگ، هنر،آثار هنری، مؤلفه های آثار هنری (موضوع، فرم و محتوا)، تقسیم بندی ها در هنر من جمله هنرهای زیبا و مکانیکی مطالعه شده و این مهم از دریچه رابطه دوسویه هنر با فرد و جامعه، تبیین گردیده است.
تحول زیبایی شناسی در فلسفه هنر هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هگل طرح سوبژکتیو و تقلیل گرایانه پروژه زیبایی شناسی در فلسفه عصر روشنگری را در نظام فلسفی خود دگرگون کرده و مسیر تازه ای را جایگزین آن می کند، به طوری که در این رویکرد تازه، موضوع «ذوق» جای خود را به بازاندیشی پیرامون نسبت هنر و حقیقت می دهد. هگل با تجدید نظر در میراث اندیشه روشنگری و به تبع آن، ممتاز کردن هنر در حیطه زیبایی شناسی (که پیشتر زیبایی طبیعی و هنری را در بر می گرفت) آن را صراحتاً نمودی از حقیقت در جریانی تاریخی خواند. در نظام کلی فلسفه هگل، هنر به همراه دین و فلسفه، عظیم ترین نمود تجلی حقیقت است، لیکن در امر محسوس. زیبایی شناسی هگل با رویکرد دیالکتیکی خود، بدون قصد بازگشت به دوره پیشانقدی، به دنبال گشودن افق تازه ای برای فلسفه هنر و در نتیجه، آگاهی تکامل یافته تری در مسیری تاریخی به هنر است. در این پارادایم نوین، هنر به قلمرو حقیقت ارتقا می یابد، قلمروی که با فلسفه مشترک است، و بنابراین گذر از زیبایی شناسی صرف را به فلسفه هنر ممکن می سازد. بدین ترتیب، عطف توجه به زیبایی هنری و پیوند دادن آن با حقیقت و فلسفه، دگرگونی های دامنهداری را در این زمینه به دنبال دارد. پیرو پرداختن به زیبایی هنری به جای طبیعی، مفهوم هنر و زیبایی، تحت عنوان بیانی انسانی و تاریخی، در راستای آگاهی و آزادی قرار می گیرد. از این رو، هنر و فلسفه به قلمرو واحدی تعلق دارند و دیگر بیگانه باهم در نظر گرفته نمی شوند، اگرچه ظاهراً به بیان هگل، فلسفه در جایگاهی برتر از هنر نشانده شود.
دو روایت از تکوین مفهوم هنرهای زیبا: ارزیابی مجدد کریستلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
361-388
حوزه های تخصصی:
پُل اسکار کریستلر در سال های 1951 و 1952 این نظر را مطرح کرد که آنچه به عنوان هنرهای زیبا می شناسیم، تا پیش از قرن هژدهم وجود نداشته است. این نظر در اندک زمانی مورد موافقت عمومی بسیاری از نظریه پردازان قرار گرفت و بعدتر برخی از دیگر نویسندگان همچون لری شاینر نظر او را بسط دادند. با این حال، برخی از نویسندگان نیز با نظر او موافق نبودند و برای مثال این نظر را مطرح کردند که مفهوم «هنرهای تقلیدی» نزد فلاسفه یونانی معادل هنرهای زیبای دوره مدرن است. از میان این منتقدان می توان به یانگ – مترجم انگلیسی کتاب شارل باتو- اشاره کرد. این مقاله نخست این دو روایت را مختصرا شرح می دهد، سپس با ذکر برخی از ملاحظات، از نظر کریستلر دفاع می کند. این دفاع از دو جنبه مطرح می شود: یکی توجه به ماهیت هنر در عصر جدید و دیگری اشاره ای به مفهوم هنرهای زیبا در ایران و سهیم شدن ما با غرب در مفهوم جدید هنرهای زیبا.
هنرهای زیبا در اندیشه دکتر سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
768 - 791
حوزه های تخصصی:
در مغرب زمین با ورود به دوران متجدد، تحولات عمده ای در زمینه اجتماعی، فرهنگی، هنری و... صورت گرفته است. تأثیرات این روند در عرصه هنر با پیدایش مفهوم «هنرهای زیبا» در قرن هجدهم، به عنوان یکی از مفاهیم عصر متجدد قابل مشاهده است. در پی تغییرات صورت گرفته در غرب، نظریه پردازان، دیدگاه نقادانه متمایزی در باب هنرهای زیبا بیان نموده اند. از جمله نظریه پردازانی که در این حوزه نظرات و دیدگاه نقادانه ای نسبت به دوران متجدد و به طور خاص هنرهای زیبا ارائه نمود، دکتر سیدحسین نصر است، که از موضعی سنت گرایانه به نقد و بررسی هنرهای زیبا همچون معماری، هنرهای تجسمی، شعر پرداخت و نظراتی در این حیطه بیان نموده است. در این مقاله دیدگاه دکتر نصر نسبت به مفهوم هنرهای زیبا، نحوه پیدایش این هنرها، ویژگی های فرهنگی و محتوایی آن مورد بررسی قرار گرفته است. مطابق دیدگاه دکتر نصر، هنر این دوران از سویی منعکس کننده فرهنگ غرب و بحران های آن است و از سوی دیگر در ایجاد فضای فرهنگی جدید نقش بسزایی داشته و خود نیز به شی تزیینی مبدل شده، که این امر هنر را از روند سنتی خویش جدا ساخته است. روش تحقیق این نوشتار توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
تغییر موقعیت اجتماعی هنرها: از «هنرهای مردمی» به «هنرهای زیبا» مطالعه موردی تغییر موقعیت اجتماعی هنر چهل تکه دوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هنرمردمی» به آن دسته از هنرهایی اطلاق می شود که در طول تاریخ به شکل شایسته ای مورد توجه قرار نگرفته و موفق نشده اند جایگاه واقعی خود را در هنر معاصر بیابند. این هنرها غالباً در حوزه صنایع دستی قرار دارند و در قالب یک فرایند هنری تکراری باقی می مانند. مجموعه این هنرها معمولا تحت عنوان «هنرهای زنانه» یا «هنرهای خانگی[1]» نیز شناخته می شوند، تا پیش از قرن نوزدهم میلادی، تحت عنوان «هنرهای دون» (سطح پایین) یاد می شده است. این هنرها در زمان های مختلف و به فراخور جامعه و فرهنگ، کارکردهایی متفاوت در زندگی انسان داشته اند، اما امروزه برخی از این هنرها در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، به عنوان یکی از اقسام «هنرهای زیبا» به رسمیت شناخته شده اند.
در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺗﻼش دارﯾﻢ ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﯽ داﺳﺘﺎنِ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖِ اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ از ﻫﻨﺮﻫﺎ در ﮐﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﯾﯽ و آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺷﻤﺎﻟﯽ، ﻧﺸﺎن دﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان اﻧﺒﻮﻫﯽ از ﻣﻮارد ﻣﺸﺎﺑﻪ اﯾﻦ ﻫﻨﺮﻫﺎ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﯾﺮان و ﺟﻮاﻣﻊ ﻫﻢ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ در ﻣﻨﻄﻘﻪ را ﺑﺎ ﭘﯿﻤﻮدن ﻣﺴﯿﺮی ﻣﺸﺎﺑﻪ، از ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ اجتماعی ﻓﺮودﺳﺖ و ﻣﻐﻔﻮل و ﺑﯽ ﺑﯿﺎن «ﻫﻨﺮﻫﺎی ﻣﺮدم» ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻣﺸﺮوع و ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه و رﺳﻤﯿﺖیافته اجتماعی «ﻫﻨﺮﻫﺎی زﯾﺒﺎ» ﺗﻐﯿﯿﺮ داد.
در این پژوهش برای توصیف این تغییر جایگاه اجتماعی، بر تغییر موقعیت هنر چهل تکه دوزی به صورت مطالعه ای موردی متمرکز شده ایم. این پژوهش به روش مطالعه اسنادی و مصاحبه با متخصصان انجام شده است.
در نهایت این مطالعه ده عاملی که در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، به تغییر موقعیت اجتماعی این هنرها انجامیده است؛ یعنی حمایت نهاد های رسمی، سازمان های غیر انتفاعی، تشکیل انجمن های هنری، تأسیس مراکز آموزشی و رشته های دانشگاهی و پژوهشکده های مستقل، برگزاری همایش، گردهمایی یا سمینارهای حرفه ای، برگزاری جشنواره ها و بی ینال ها، ایجاد موزه های اختصاصی این هنرهای مردمی، تشویق تأسیس گالری های خاص این هنرها، چاپ نشریات تخصصی و ترویج و صدا بخشی به آثار هنرمندان و پژوهش های تخصصی در این حوزه در فضای مجازی را شناسایی کرد. غالب این عوامل در فضای اجتماعی هنرهای مردمی در ایران غایب اند و در صورت وقوع، می توانند به تغییر موقعیت اجتماعی هنرهای حاشیه و مردمی به موقعیت اجتماعی هنرهای مرکز یا هنرهای زیبا بینجامند.
[1] Domestic art
بهره گیری از هنرهای زیبا در آموزش در جهت ارتقای مهارت های گفتاری فراگیران زبان آلمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هنرهای زیبا در ارتقای مهارت های گفتاری در بین فراگیران بزرگ سال زبان آلمانی انجام شد. در این پژوهش، از روش های کتابخانه ای و میدانی برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. بخش اول این مقاله به تبیین چرایی استفاده از هنرهای زیبا در آموزش زبان های خارجی می پردازد. بخش دوم نشان می دهد چگونه زبان و الگوهای تصویری هنری می توانند به صورت دو قطب میان رشته ای درهم آمیخته و در جهت بهبود مهارت های گفتاری مؤثر واقع شوند. طرح پژوهشی از نوع پیش مطالعه ای و طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل خواهد بود. طرح در چهار جلسه نود دقیقه ای انجام می شود. در جلسه اول، پیش آزمون با کمک سؤالات شفاهی آزمون «آلمانی برای مهاجران» اجرا می شود. پس از ضبط، داده ها تحلیل و نتایج معرفی می شوند. در ادامه با استفاده از یک طرح آموزشی با کمک اثر هنری از هنرمند اتریشی، آلبرت پاریس گوترزلو نشان داده خواهد شد که با چه روش هایی می توان به صورت هدفمند از هنر در آموزش در جهت بهبود مهارت های گفتاری بهره مند شد. بعد از اتمام دو جلسه نود دقیقه ای پس آزمون برگزار می شود. داده ها با کمک معیار های آزمون «آلمانی برای مهاجران» موردتجزیه و تحلیل قرار می گیرند. نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی هنر در بهبود مهارت های گفتاری زبان آموزان، به خصوص در استفاده مؤثر از واژگان و دانش دستوری بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که می توان از هنرهای زیبا به عنوان رسانه تصویری مؤثری در جهت پیش برد اهداف آموزشی به ویژه مهارت های گفتاری به خوبی استفاده کرد.
گسست «صنایع دستی ایران» از «هنرهای زیبا» در نسبت با گفتمان سلطنتی قاجار با تأکید بر دوگانه «هنرهای زیبا/ هنرهای کاربردی»(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله حاضر قصد دارد به شناسایی چگونگی گسسته شدن «صنایع دستی ایران» از «هنرهای زیبا» در نسبت با «گفتمان سلطنتی قاجار» در این عصر دست یابد و به این پرسش پاسخ دهد که صنایع دستی چگونه در تمایز با هنرهای زیبا قرار گرفت و به وجه مادون در دوگانه «هنرهای زیبا/ هنرهای کاربردی» بدل شد؟ این مقاله به روش تحلیل گفتمان و براساس آراء میشل فوکو انجام شده است. این روش، برخلاف تاریخ نگاری های پیشین هنر، به دنبال تحلیل روندهای پیوسته در تاریخ هنر نیست بلکه با رد تداوم تاریخی، در جستجوی گسست ها و تغییرهاست. در این روش ، ضمن پرداختن به تمامی شکل های گفتگو و متن های پیرامون موضوع، نحوه تولید متن ها و شیوه بازگویی شان، نهادها و رویّه های مرتبط و برساخت سوژه ها نیز به خوبی مدنظر قرار می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد که مفهوم «صنایع دستی ایران» در عصر قاجار در یک فضای گفتمانی - متشکل از گفتمان های سلطنتی، تجدد، شیعه گرایی، باستان گرایی و هویت ملی، مشروطه، و غیره- درون دوگانه هایی که از شاخص ترینشان «هنرهای زیبا/ هنرهای کاربردی» بود، برساخته شد. در این دوره، طی مواجهه ایران با غرب و صنایع غربی، سوژه های گفتمان سلطنتی (اعم از شاه، وزرا و دربار) تصمیماتی در عرصه فرهنگی و اقتصادی در جهت حرکت به سوی غرب گرفتند که به طور مستقیم با صنایع دستی نیز مرتبط می شود و کنش های عملی آن را از فرمان محمدشاه به عبدالله خان معمار تا تأسیس دارالفنون و مدرسه صنایع مستظرفه و هم چنین ارسال هنرآموز به غرب برای ارتقای هنرهای زیبا در ایران، می توان مشاهده نمود. حاصل این تغییر نگرش ها، والایشِ هنرهای زیبا و به حاشیه رانده شدن صنایع دستی بوده است.
جایگاه اندیشه عکاس در عکاسی فاین آرت براساس نظریه مرگ مؤلف؛ با نگاهی بر آثار لارا زانکول
امروزه دست یابی به شیوه های نوین در عکاسی، یکی از دغدغه های هنرمندان این عرصه می باشد. شیوه نوین عکاسی فاین آرت را نه می توان به عنوان یک شاخه عکاسی معرفی کرد و نه یک سبک ابداع شده، بلکه در حقیقت، مصادیقی از نگاه ویژه و ذهنیات عکاس نسبت به موضوعات مختلف است که به شکلی مفهومی به تصویر کشیده شده است. عکاسان حرفه ای فاین آرت سوژه هایی را برای عکس های خود انتخاب می کنند تا ایده های ذهنی و مفاهیم عکس به سرعت قابل درک نباشد. به این ترتیب، بیننده ضمن لذت بردن از زیبایی های بصری، در مورد هدف عکس به تفکر و اندیشه فرو می رود. در این تحقیق، به بررسی نقش تفکر و اندیشه عکاس در عکاسی فاین آرت می پردازم. بدین منظور با نگاهی به نظریه مرگ مؤلف رولان بارت و نظریه آن که هر مولفی پس از نگارش متن خود می میرد و آنچه از نوشته او باقی می ماند، تفسیر و برداشتی است که خواننده از متن او می کند، به بررسی این موضوع که نظریه مرگ مولف در عکاسی فاین آرت چه جایگاهی دارد، می پردازم. برای مطالعه موردی، آثار لارا زانکول، عکاس لبنانی از این منظر که تا چه حد اندیشه هایش در آثارش نزدیک شده است، بررسی می شود. در نهایت، سعی بر آن دارم تا علاوه بر بررسی اندیشه در عکاسی فاین آرت، به آثار لارا زانکول نگاهی با نظریه مرگ مولف داشته باشم.
تبیین تأثیر رویکرد باوهاوس بر آثار معماری دانشجویان هنرهای زیبا دانشگاه تهران (با تأکید بر دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲۹
75 - 90
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: با قرارگرفتن ایران در آستانه مدرنیزاسیون و تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 ه ..ش و شکل گیری تدریجی دانشکده هنرهای زیبا تا سال 1319 ه ..ش، آموزش هنر و معماری با رویکرد تازه ای به سمت روش آکادمیک گام برداشت. تجربه های آکادمیک طی حدود دو قرن نشان داده است که چگونگی آموزش معماری در شکل گیری شخصیت معماران و انعکاس آن در آثار معماری اثر بسزایی دارد.یکی از تأثیرگذارترین این مراکز آموزشی آکادمیک، مدرسه باوهاوس در آلمان است. دانشکده هنرهای زیبا نیز به عنوان اولین مرکز آموزش آکادمیک معماری در ایران، مانند بسیاری از مدارس مشابه خود و پیرو آموزش نوین با این مدارس، تعاملاتی آشکار داشته است که تأثیرپذیری رویکرد غالب از مدرسه باوهاس در بررسی آثار اساتید و دانشجویان قابل مشاهده است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، بررسی رویکرد باوهاوس آلمان و شناسایی الگوهای این سبک و بازیابی آن ها در بناهای دوره پهلوی است که از آثار اساتید و دانشجویان هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. روش پژوهش: در این مقاله، روش تحقیق از نوع تفسیری- تاریخی است و در پی آن، برای تحلیل نتایج و چگونگی تأثیرپذیری هنرهای زیبا، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. به این منظور، چند نمونه از بناهای ساخته شده توسط اساتید و دانشجویان مدرسه باوهاوس بررسی و ویژگی های اصلی طراحی از طریق بررسی نمونه ها و مصاحبه استخراج شده و سپس از طریق وزن دهی به شاخص ها، با روشی سیستماتیک میزان تعلق هر اثر معماری به این سبک با استفاده از فرمول توسعه داده شده، مشخص شده است. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تأثیرپذیری هنرهای زیبا از رویکرد باوهاوس از دوره مدیریت امانوئل پونترمولی است و پارامترهای معماری پرکاربرد این سبک شامل: بام های تخت، استفاده از مصالح و فناوری مدرن، تعادل در ترکیب احجام و اجزای نما و زیبایی کارکردی است که نسبت به ویژگی های دیگر مانند نمای سفید و پیلوتی بیشتر است.