فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۴۱ تا ۲٬۸۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
نیکولاس رشر در میان محققان غربی از پیشگامانی است که درباره منطق دوره اسلامی اندیشیده و قلم زده است. او چهار محور اصلی را برای توصیف وضعیت منطق در دوره اسلامی برمی شمارد: 1. انتخاب عنوان منطق عربی برای نام گذاری منطق دوره اسلامی؛ 2. ایجاد دوگانه شرقی- غربی برای تفکیک منطق دانان پس از ابن سینا؛ 3. خاموشی منطق پژوهی پس از سده دهم؛ 4. ذکر اسامی منطق دانان و آثارشان.در این نوشتار الگوی منطق پژوهی رشر در بررسی منطق دوره اسلامی ارزیابی شده است. مهم ترین نقدهای وارد بر گزارش رشر از این دوره به این قرار است: 1. دلایل رشر برای ترجیح عنوان منطق عربی به جای منطق دوره اسلامی موجه و مستدل نیست؛ 2. برخلاف رشر، منظور ابن سینا از منطق دانان غربی، اندیشمندان مکتب بغداد و پیروان آن ها نبوده، بلکه مراد وی از مغربیان، فلسفه دانان یونانی و پیروان صرف آموزه های آنان است. مبنای رشر برای دوگانه شرقی- غربیِ منطق دانان پس از ابن سینا نیز همخوانی اندیشه های فلسفی و منطقی این افراد است که سبب تقسیم بندیِ نادرست برخی منطق دانان شرقی در طیف غربی و به عکس شده است؛ 3. رشر به دلیل دسترسی نداشتن به منابع دست اول و نسخه های خطی و نیز ناآگاهی از منطق پژوهی در آثار غیرمنطقی چون فلسفه و علم اصول، به اشتباه گمان کرده است که منطق پژوهی پس از سده دهم به فراموشی گراییده است؛ 4. گزارش رشر در معرفی اسامی و تعداد آثار منطق دانان نیز کمبود هایی دارد.
مرزبندی توحیدانگاری با تثنیه انگاری در دیدگاه آقاعلی مدرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توحیدمحوری و توحید باوری عیار ناب بینش اسلامی است. آقاعلی مدرس طهرانی در اهتمام به توحیدنگاری جایگاه ویژه دارد و مهارت فنی خود را در آثار پراثر خود در «رساله فی التوحید» و «بدایع الحکم» به ویژه در پاسخ به پرسش دوم آن، که ناظر به توحید شخصی وجود است، نشان داده است. هرچه حکیم در پاسخ تفصیل داده، بیشتر مورد سوء برداشت و پژواک وارون برخی مقالات قرار گرفته است. بازخوانی نظریه آقاعلی مدرس در مسئله وحدت شخصی وجود و واکاوی ادعاهای مقاله «نظریه وحدت شخصی وجود در اندیشه ابوالحسن طباطبایی جلوه و آقاعلی مدرس طهرانی» ثابت می کند این مقاله در مقام گردآوری و داوری نسبت به دیدگاه حکیم طهران، دچار اشتباهات بنیادین است. این مقاله با تحویل نگری به دو اصل بنیادین اصالت وجود و تشکیک وجود و تقطیع عبارات و برداشت دلخواه از آنها در حکمت متعالیه مصمم است اثبات کند آقاعلی مدرس وحدت شخصی وجود را به کلی نفی کرده است. عمده نواقص روشی و محتوایی مقاله عبارت است از: عدم توجه به اصل «گذر از بدایات به نهایات» در حکمت متعالیه، به ویژه در گذر از تشکیک در مراتب به تشکیک در مظاهر و از تشکیک خاص به تشکیک خاص الخاص و فراتر به تشکیک اخص، نیز عدم توجه به گذر از علیت مرسوم به تطور و تبیین مبسوط در جمع بینونت وصفی با بینونت عزلی و غفلت از تأکید حکیم بر آموزه ظهور و بطون وجود و رابطه ظاهر و مظهر و از همه پر نمودتر نادیده گرفتن استفاده مکرر از واژگان و ادبیات قائلان به وحدت وجود در بیان مراتب توحید از توحید عامی تا توحید خاصی و خاص الخاصی و اخص الخاصی. همه این روند گویای برداشت های اشتباه و شتاب زده مقاله پیش گفته است که ایجاب می نماید برای شبهه زدایی، دیدگاه توحیدی این حکیم متعالی را با استناد مستقیم به عبارات صریح وی واکاوی کرد.
دریدای لویناسی؛ گذار از هستی شناسی به اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به دنبال فهم اندیشه فلسفی دریدا و رفع ابهام آن هستیم؛ پاسخ ما به این ابهام آن است که دریدا را باید پیش از هرچیز در چارچوب مباحثِ امانوئل لویناس فهمید و قرار داد. این جایگذاری درید،ا در نوع خود، بسیار کلیدی است و معنای ضمنی فلسفه او را متفاوت می سازد. دلیل این تحول آن است که در خوانش عمومی دریدا را در درجه نخست وارث نیچه و پس از آن هایدگر می دانند که در افق فکری آن دو و در سنت نقد متافیزیک آن دو قرار می گیرد. لویناسی دیدن دریدا به این معنی است که فلسفه او را گذار از فلسفه هایدگری، یعنی هستی شناسی، به اخلاق بدانیم. یعنی آن که سخن دریدا، بر اساس زبانِ لویناس، در چارچوبِ عدالت قرار می گیرد. مطابق این سخن، سوال اصلیِ مقاله پیش رو این است که چگونه می توان تقدم امر اخلاقی بر هستی شناسی را در فلسفه دریدا نشان داد؟ بر این اساس تلاش فکری دریدا را باید تلاشی برای فراروی از مباحث هستی شناسانه دانست و روش واسازی وی را تحلیلی بدانیم که نه در ساحت هستی که در نیرویِ الزام آورِ امر اخلاقی صورت می گیرد، عملی که رو به بیرون و شناخت آن چه هست ندارد، بلکه به نام دیگری، از آنچه که انجام شده و انجام داده، سخن می راند. بر این اساس، هدفِ مقاله حاضر ایضاحِ تقدم اخلاق بر هستی شناسی به معنای رویکردی درست به فلسفه دریدا می باشد.
پلورالیسمِ اجماع-بنیاد همچون فراروایت (مطالعه موردی: تحلیل گفتمان انتقادی برنامه های پرگار از شبکه بی بی سی فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
33 - 58
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیل گفتمان انتقادیِ لاکلاو و موفه به بررسی مجموعه برنامه های پرگار(شبکه بی بی سی فارسی) می پردازد و می خواهد نشان دهد که چگونه در این برنامه ها نوعی «پلورالیسمِ اجماع-بنیاد» پیش فرض گرفته می شود که به ترس از تفاوت ها منتهی می شود. مسأله مقاله حاضر این است: چرا پلورالیسم آنتاگونیستی به روایت لاکلاو و موفه در برنامه های پرگار مسکوت گذاشته شده است؟ پلورالیسم اجماع-بنیاد بر «شباهت های فرهنگی» تاکید می کند، اما پلورالیسم آنتاگونیستی به «تفاوت ها» معطوف است. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که در برنامه های پرگار با تاکید بر شباهت محوری، ادیان ابراهیمی در برابر ادیان شرقی جایگاه فروتری می یابد؛ «توحید» در برابر «شرک» به ضد ارزش تبدیل می شود و اسلام با مفهوم «شهروند جهانی» در تعارض قرار می گیرد. اسلام هراسی جایگزین کمونیسم هراسی در جنگ سرد می شود. لاکلاو و موفه معتقدند که پلورالیسمِ اجماع-بنیاد همچون فراروایت پاسخگوی جهان پیچیده معاصر نیست. باید بجای یکدست سازیِ صوری، به تفاوت ها اجازه ظهور داد.قاطبه کارشناسان پرگار رویکردی یکجانبه به مفهوم پلورالیسم دارند و چندان به پیش فرض های خویش همچون باور به چندصدایی، حرمت نهادن به ادیان و فرهنگ های بومی پایبند نیستند. در تمامی این برنامه ها هژمونی لیبرالیسم غربی مسلم گرفته شده است.نگارنده، فراسوی دوقطبی لیبرالیسم-کمونیسم، راه سومی را پیشنهاد می کند که از آن به پلورالیسمِ آنتاگونیستی تعبیر می شود.
موضع هایدگر درقبالِ پدیدارشناسی هوسرل در درس گفتارهای اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
147 - 164
حوزههای تخصصی:
اغلب، نام هوسرل و هایدگر را آنچنان با هم می آورند که گویی آنها متفکرانی هستند با اختلافات جزئی که به موضوعی مشترک پرداخته اند و در یک شهر تدریس کرده اند و یکی اندیشه های دیگری را به طور مستمر و بر وفق رأی دیگری ادامه داده است. این توصیف گرچه مطابق با آن چیزی است که هوسرل زمانی درباره هایدگر آرزویش را داشت، با واقعیات تاریخی جور درنمی آید. در این پژوهش سعی شده است وجوه افتراق پدیدارشناسی هایدگر و هوسرل با استناد به درس گفتارهای اولیه هایدگر توضیح داده شود. به طورِ خلاصه، هایدگر چندین ایراد به پدیدارشناسی هوسرل وارد می کند: 1) ایراد نخست این است که هوسرل آزمون زیسته عالم محیط را نادیده می گیرد؛ 2) ایراد دیگر هایدگر به هوسرل این است که او می پندارد می تواند خود را از تمامی تعلقات و ارتباطات به فرادهش (سنّت) فکری آزاد کند؛ 3) هایدگر با طرح «هرمنویتیک واقع بودگی»، با تلقی هوسرل از پدیدارشناسی درمی افتد و پدیدارشناسی را علم سرآغازینی مقدم بر نظریه تعریف می کند؛ و بالاخره باید به تفاوت برداشت هایدگر از مفهوم حیث التفاتی که او آن را پروا می خواند با آنچه هوسرل از آن مراد می کند، یعنی درک کردن چیزها اشاره کرد.
سه گانه های تشکیکی در عالم معرفت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
387-411
حوزههای تخصصی:
در بطنِ منابعِ حکمی، عرفانی و متونِ دینی به مناسبت های مختلف سه گانه های بسیاری طرح شده است؛ این سه گانه ها را می توان به سه دسته 1. سه گانه های مرتبط با مراتبِ شوونِ حق تعالی، 2. مراتب عالم و 3. مراتبِ شوون انسانی تقسیم بندی کرد. مهم ترین سه گانه در مورد خداوند، سه گانه «ذات، صفات و افعال» است که اساسِ تمامِ آموزه های عرفانی و سه گانه های مطرح در آن است؛ و در مورد عالم، به تعبیرِ عرفانی سه مرتبه «ملک، ملکوت جبروت»، به تعبیر فلسفی سه مرتبه « ماده، مثال و عقل» و به تعبیر دینی سه مرتبه «دنیا، برزخ و آخرت» قابلِ اشاره است؛ به تبع مراتبِ عالم، مراتب سه گانه بسیار مهمِ زمان یعنی «زمان، دهر، سرمد» مطرح می شود؛ اما در مورد انسان نیز سه مرتبه نیروی «حواس، خیال، عقل» محوری ترین سه گانه است؛ و به همین ترتیب سه گانه های مهمِ دیگری در خرده -موضوع های معرفتی، با تکیه بر موارد یاد شده طرح شده است. حال مساله اساسی در این مقاله این است که چرا در این جا بر «سه گانه» تاکید شده است؟ و مراتبِ سه گانه چه نسبتی با مراتبِ کم تر یا بیشتر می تواند داشته باشد؟ آیا بینِ مراتبِ یاد شده در این مقاله ارتباطِ منطقی ای وجود دارد؟ یا هر سه گانه ای را می توان در زمره مراتبِ یاد شده قرار داد؟ پاسخِ همه این سوالات در اصلِ وزینِ تشکیک در فلسفه اسلامی نهفته است؛ بنابراین اصل، هر یک شاخه از سه گانه های یاد شده سه مرتبه از یک حقیقت واحدند و با هم ارتباطِ طولی دارند؛ و در حقیقت یک چیزند با چند مرتبه.
رهاوردهای نظریه توالد ذاتی شهید صدر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
35 - 64
حوزههای تخصصی:
نظریه توالد ذاتی شهید سیدمحمدباقر صدر، نظریه ای بدیع در معرفت شناسی است که مدعی است قضایای یقینی، تنها بدیهیات و قضایای برآمده از آنان با قیاس برهانی نیستند، بلکه «نتیجه حاصل از دلیل استقرایی» نیز بر اساس حساب احتمالات طی دو مرحله توالد موضوعی و توالد ذاتی، مورد یقین واقع می شود. ازآنجاکه شهید صدر معتقد است بیشتر معارف بشری از همین طریق حاصل می آیند، این روش معرفتی را در حوزه های مختلف علمی به کار گرفته و توانسته است گره هایی را باز و حتی سؤالات بی جوابی را با پاسخی مدلّل روبه رو سازد. آنچه از رهاوردهای این نظریه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته، مربوط به سه حوزه منطق، فلسفه و کلام است. انحصار بدیهیات در «اولیات» و «فطریات» در علم منطق، اثبات «واقعیت خارجی»، «علم به خارج» و «رابطه علّی و معلولی» در فلسفه و اثبات «وجود صانع حکیم» و «نبوت پیامبر اسلام
» در کلام از رهاوردهای نظریه توالد ذاتی است که در این مقاله بررسی، نقد و ارزیابی شده است.
سلامتی و بیماری از منظر پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
63 - 83
حوزههای تخصصی:
طی دهه های گذشته، توسعه تکنولوژی پزشکی و دغدغه های اقتصادی، همچنین گسترش تخصص گرایی در حوزه سلامت باعث زدودن چهره انسانی این حوزه شده است. این مسئله باعث شده به هنگام معالجه بیمار، تأثیر جنبه های روانی و محیطی بر وی نادیده گرفته شود و کادر سلامت توجه خود را فقط به بدن بیولوژیکی بیمار معطوف دارند که این امر نیز به دلیل رفتار نادرست آنها با بیمار، شکایات بیماران را در پی داشته است. دست اندرکاران حوزه سلامت برای برطرف کردن مشکلات خود به مکاتب مختلف فلسفی، چون پدیدارشناسی متوسل شده اند. پدیدارشناسی با آموزه های مختلف خود، چون در پرانتز نهادن پیش فرض ها و تعصبات، این امکان را در اختیار ما قرار می دهد که بتوانیم واقعیت را آن گونه که بر ما پدیدار می شود، توصیف کنیم. بی تردید یکی از واقعیاتی که در زندگی روزمره خود با آن مواجه هستیم، مسئله سلامتی و بیماری است. در حالی که در حوزه پزشکی مدرن، بیماری به منزله عدم کارکرد درست اندام ها و سیستم های بدن و سلامتی به منزله نبود این اختلالات تعریف می شود، پدیدارشناسی با تأکید بر تجربه زیسته افراد بر توجه به جنبه های روانی و محیطی بیماری و سلامتی تأکید دارد. توجه به این جنبه های بیماری و سلامتی باعث تغییر در معنای بیماری و سلامتی می شود. بر اساس این معانی پدیدارشناسانه، بیماری دیگر فقط به بدن بیولوژیکی بیمار محدود نمی شود، بلکه بدن زیسته او را دچار اختلال می کند، بدنی با ابعاد مختلف وجودی که هر کدام از این ابعاد می توانند تأثیر بسزایی در بیماری وی داشته باشند. توجه به این سطح از بدن و معانی پدیدارشناسانه سلامتی و بیماری سبب می شود که افق های دید بیمار و کادر حوزه درمان به هم نزدیک شده و آنها ارتباط بهتری با یکدیگر برقرار کنند.
پژوهشی در باب نقد بوغوسیان بر رئالیسم درونی پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
169 - 188
حوزههای تخصصی:
پل بوغوسیان در مقام انتقاد از نسبی گرایی و برساخت گرایی و دفاع از عینیت گرایی، به استدلال های سه تن از افرادی می پردازد که در آرای فلسفی شان، نوعی وابستگی واقعیت به توصیف را پذیرفته اند. یکی از این افراد هیلاری پاتنم است که بوغوسیان دیدگاه های او در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد را هدف می گیرد. بوغوسیان معتقد است که پدیده نسبیت مفهومی مبنای دیدگاه پاتنم در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد است. در اینجا مراد از پدیده نسبیت مفهومی، حالتی است که ممکن باشد دو جمله متعارضْ صادق باشند. بوغوسیان پس از شرح این پدیده و رأی پاتنم در باب آن، به نقد رویکرد پاتنم می پردازد و نهایتا نتیجه می گیرد که این «استدلال» وافی به مقصود نیست و نمی تواند درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد را توجیه کند. در این مقاله استدلال خواهد شد که اولاً پاتنم در همان زمان طرح پدیده نسبیت مفهومی به این نقدها واقف بود و پیشاپیش پاسخ هایی به آن ها ارائه کرده بود؛ ثانیاً برخلاف تصریح بوغوسیان، دیدگاه پاتنم در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد مبتنی بر پدیده نسبیت مفهومی نیست و بر استدلال های دیگری (استدلال مدل تئورتیک و استدلال مبتنی بر ماجرای مغز در خمره) سوار است. بدین ترتیب، حتی اگر نقدهای بوغوسیان به این پدیده درست باشد، باز هم دیدگاه های پاتنم مبنی بر درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد و درهم آمیختگی ذهن و جهان رد نمی شود مگر آن که آن دو استدلال نقد شود.
تحلیل رابطه صفت حیات با سایر صفات الهی از منظر فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
661 - 681
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال اساسی که «رابطه صفت حیات خدای متعال با سایر صفات الهی از منظر فخر رازی چگونه است؟» شکل گرفت، ابتدا دغدغه فخر در معرفت صفات بررسی شد؛ دغدغه او رسیدن به معرفتی کامل یا دستکم معرفتی است که رافع تکلیف عقلی انسان در مقام معرفت خالق باشد؛ سپس رابطه علم و قدرت با حیات را بررسی کردیم و این نتیجه حاصل شد که علم و قدرت، از لوازم حیات هستند و حیات برای آنها نقش علیت دارد؛ سپس رابطه اراده با حیات کندوکاو شد؛ فخر این صفت را در مرتبه متأخر از علم دانست، سپس به سمیع و بصیر پرداخته شد که فخر آن دو را مساوق علم یا از لوازم علم معرفی کرد. صفت متکلم نیز بررسی شد و اندیشه فخر این گونه به دست آمد که کلام یا آشکارکننده علم است یا آشکارکننده قدرت و از این طرق به ذات منتسب می شود و در نهایت بقای حق تعالی مساوق حیات معرفی شد. نتیجه اینکه از منظر فخر، صفت حیات خدای متعال صفت محوری نسبت به سایر صفات بوده و تا حیات الهی نباشد، صفات دیگر به عرصه وجود نخواهد آمد..
مشارکت در حیات الوهی: بنیاد نهایی تبیین غایت شناختی نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجه الوهی فلسفه ارسطو، و به طور خاص وجه الوهی غایت شناسی او، مسئله ای مناقشه برانگیز و حتی شدیداً مورد انکار است؛ چرا که تفسیرهای معاصر غایت شناسی، از یک سو غایت شناسی الهیاتی را تبیین جهان به عنوان فعل قصدمندانه خالقی حکیم تلقی کرده، و از سوی دیگر غایت شناسی ارسطو را صرفاً روشی برای تبیین کارکردهای جواهر طبیعی و افعال انسانی می دانند. در نتیجه غایت شناسی ارسطو فاقد هر گونه دلالت الهیاتی تلقی می شود. این نوشتار با نظر به اوصاف امر الهی در اندیشه ارسطو نشان می دهد که او در حوزه زیست شناسی و اخلاق، گرچه پای تبیین های غایت شناختی به معنای طراحی هوشمند را به میان نمی کشد، در عین حال، کارکرد نهایی انواع طبیعی زنده و نوع انسان را با ارجاع به عنصری الهی در آنها تبیین می کند. به بیان مشخص تر، در انواع طبیعی زنده فقط نوع است که از جهت سرمدیت اش در جایگاه غایت به معنای حقیقی قرار می گیرد، حال آن که در انسان، غایت نهایی با ارجاع به عنصر الوهی محقق در هر فرد یعنی عقل احراز می شود. پس خدا به عنوان نمونه ایدئال تحققِ حیاتِ سرمدیِ معقول لحاظ می شود و غایتمندی جهان طبیعی زنده و جهان انسانی چیزی نیست مگر تشبه به این حیات سرمدی. بنابراین غایت شناسی ارسطو واجد استلزامات صریح الهیاتی است و چهارچوبی هستی شناختی را برای تفسیر عقلانی مفهوم سعادت در فلسفه های دینی فراهم می سازد.
تصحیح علمی -انتقادی رساله «النیروزیّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
233 - 253
حوزههای تخصصی:
چکیده مقاله: نیروزیّه نام رساله ای از ابن سینا در تفسیر قرآن است که در آن بر اساس اصول فلسفیِ خویش و نیز بر اساس حساب جمل، تلاش می کند تا حروف مقطّعه قرآنی را تفسیر کند. ابن سینا در ابتدای این رساله مقدمه ای ذکر می کند و در آنجا توضیح می دهد که این رساله را به رسم هدیه نوروزی به شخصی با لقب «الشیخ الأمیر» تألیف کرده است. نام مهدی ألیه نامی مبهم است و در نگاه اوّل با هیچکدام از اطرافیان و معاصران ابن سینا انطباق کامل ندارد. از این رو بررسی و پژوهش در هویّت مهدی إلیه از جمله جنبه های مهم این اثر است. از جمله ابعاد دیگر پژوهش در این اثر، تحقیق در روش ابن سینا در تفسیر حروف مقطّعه و ارتباط آن با سایر آثار ابن سینا است. تصحیح انتقادی این اثر بر مبنای چهار نسخه برگزیده انجام شده که قدیمی ترین آن ها نسخه ای متعلق به سال 702 هجری قمری است. دکتر لیلا کیا خواه
پیش فرض ها و مبانی سکولاریستی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
115-132
حوزههای تخصصی:
سکولاریسم نوعی انحصارگرایی در حوزه شناخت وجود است که با ورود به هریک از حوزه های علمی، تعریفی متفاوت از موضوع، روش و هدف را برای آن علم به ارمغان آورده است و براساس جهان بینی خود، مبانی و پیش فرض های علوم را تعریف می کند. این نوشتار درصدد اثبات این است که اگر تعریف انسان و ارزش های او در قرون اخیر بسیار به تعریف و ماهیت جهانِ مادی و مکانیکی نزدیک شد، هیچ دلیلی را نباید جست مگر تأثیر علوم طبیعی بر علوم انسانی و بازتعریف مؤلفه های اساسی این علوم (همچون نگرش به انسان، جهان و خدا)، به تبع تعریف این مؤلفه ها در علوم طبیعی. در همین راستا از تحویل گرایی، نگرش مکانیستی، کمّیت گرایی، مشاهده پذیری، اصالت طبیعت، اتمیسم، طرد علت های غایی و نگاه غیرمجموعی به عالَم، به منزله مبانی سکولاریستی علم بحث به میان خواهد آمد. در نهایت نگرش تک بعدی حاکم بر این علوم نقادی خواهد شد. روش بحثْ تحلیلی، و نتیجه این پژوهش، تأکید بر لزوم بازنگری در بسیاری از مبانی علوم طبیعی جدید است.
مشارکت اجتماعی سیاسی و مسئولیت اجتماعی ذیل انفعال
حوزههای تخصصی:
در جوامع ابتدایی محرک و پیشران انسان برای همکاری، غالباً خاستگاه تأمین نیازهای زیستی داشت؛ اما با رشد فکری و تکامل اجتماعی، این گرایش ماهیت فکری و عقلانی تری به خود گرفته است. بالابودن نرخ بیکاری به ویژه در میان نسل جوان تحصیل کرده که این مسئله نه تنها به عنوان مانع اساسی مشارکت اجتماعی است، بلکه به تعبیر «هانتینگتون» هرچه سطح تحصیلات بیکاران بالا باشد یا در خصوص نظام بیگانه ترند یا افراد ناراضی اند که نتیجه اش افراط کاری یا رفتار بی ثبات کننده است. بحران مشارکت (Participation- Crisis) کشمکش در وضعیتی است که نخبگان فرمانروا درخواست یا رفتار افراد و گروه ها را در امر مشارکت نامشروع قلمداد می کنند. زمانی که در جامعه یا سازمان با مطالبات و انتظارهای مردم و کارکنان، رفتار و مواجهه مقابله جویانه صورت بگیرد، به ویژه آنگاه که این پدیده در دوره زمانی محدودی تکرار شود، به جای کنش های خلاقانه و مثبت، واکنش های منفی و انفعالی از ناحیه جامعه ظهور می کند.
متکلمان امامی عصر امام صادق(ع) و مسئله استطاعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع استطاعت به معنای توان انسان در ارتکاب فعل، برای بررسی رابطه اراده انسان با اراده مطلق خداوند مطرح شده است. این موضوع از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده است. امامیه و متکلمانشان نیز از این مسائل دور نبوده اند. دراین باره طیفی از نظریاتِ آزادی اراده، جبر و راه میانه هم در میان کلیت مسلمانان و هم در حلقه های امامیه مطرح شده است، چندان که این موضوع را می توان کلیدی برای شناسایی مرزبندی های درونی متکلمان امامی دانست. در این مقاله با نگاهی به عقاید منسوب به اصحاب امام صادق(ع) در نوشته های متکلمان و فرقه نگاران و سنجیدن آن ها با روایاتی که خود امامیه نقل کرده اند، در پی شناخت صورت بندی هایی برمی آییم که متکلمان امامی دراین باره مطرح کرده اند. از این رهگذر می توان دریافت که آزادی مطلق اراده و نیز راه میانه (امر بین الامرین) و گرایش های اندکی شبیه به جبریه در میان امامیه قائلانی داشته است.
خوانشی نو از اسفار اربعه صدرایی بر اساس الگوی سفر قهرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا فلسفه را علمی برای استکمال همه نفوس انسانی معرفی می کند و آن را مختص گروه خاصی نمی داند؛ اما پیچیدگی مسائل فلسفی و دشواری فهم آن به دلیل انتزاعی بودن بر کسی پوشیده نیست. این در حالی است که ازنظر ملاصدرا قوه خیال و قدرت سخن دو موهبت الهی است که امکان فهم و انتقال این گونه مسائل را برای مخاطبان مختلف ایجاد می کند. قوه خیال به کمک تجزیه و ترکیب صور و معانی، پیوسته در حال ایجاد صور و معانی جدید است و زبان با گستره ای به پهنای خلاقیت ذهن، با تغییرات مداوم در فرم و محتوا، ابزاری است در خدمت ذهن گوینده برای انتقال معانی به ذهن مخاطب. داستان قالبی است که دو عنصر خیال و سخن فصل ممیّز آن از دیگر متون است. در این مقاله، عناصر داستان از منظر حکمت صدرایی به روش توصیفی تحلیلی تبیین شده و نیز ظرفیت های داستانی شدن آن بررسی شده است. وجود تمثیلات در حکمت صدرایی و عرضه شدن آن در قالب چهار سفر، امکان خوانشی داستانی از آن را با بهره گیری از کهن الگوی «سفر قهرمان» فراهم می کند.
از سوبژکتویسم کانت تا پرسپکتویسم نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا ابتدا با طرح و فهم مدرنیسم و نگاه سوبژکتیویسم در کانت (به عنوان نماینده مدرنیته) در بحث شناخت و سپس گذار آن به پسامدرنیسم و طرح دیدگاه منظرگرایی در نیچه (به عنوان یکی از مؤسسان پست مدرنیسم) به این نکته مهم و حائز اهمیت اشاره نماییم که هر دو دیدگاه به لحاظ استفاده از نقش فاعل شناسا در عمل شناخت و دریافت حقیقت در مسیری همسو با یکدیگر قرار دارند. هر چند عمل فاعل شناسا در ایده آلیسم عقل گرای کانتی (که بر مبنای یکسان سازی عقل نزد همه انسان ها استوار است و این خود ایده ای ارسطویی است) به نظریه شناخت مطلق؛ هم در نقد عقل نظری و هم در نقد عقل عملی منجر می شود، اما در نیچه، از دل همان فاعل شناسا و با نگرش منظرگرایی، به نسبیت و پلورالیسم خواهیم رسید. این بدین معنا است که در فلسفه نیچه، منظر و خاستگاه اندیشه در هر سوژه، سازنده شناخت های متکثر این سوژه ها است و مهم ترین مصالح تشکیل دهنده این منظرها، اراده قدرت است که قانون طبیعی و وجودی هر موجود، از جمله فاعل شناسای انسانی است.
بررسی مولفه ها و تحلیل دلایل نگره های خوش بینانه نیچه به اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش می شمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان می داند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان می میراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزه های اسلامی مورد توجه نیچه را بیابد و با روشی پدیدارشناختی چگونگی تلائم دستگاه فکری وی با آن آموزه ها را واکاود. از نظر او اسلام، دینی است که شور، اراده، گزینش گری و خود اصیل انسان را به رسمیت می شناسد و فهمی صادقانه از طبیعت انسان، و نگاهی مثبت و واقع گرایانه به دنیا دارد که در تلائم با فلسفه وی و خصوصا انگاره اراده معطوف به قدرت است. هم چنین نظریه تفسیری منظرگرایانه اش به فهم پلورالیستی از ادیان کمک کرده و سازواری پاره ای آموزه های اسلامی با قطعاتی از دستگاه فلسفی وی، نگره مثبتی از اسلام را برای او فراهم آورده است. توجه به ساحت دل و احساس در حکمت عرفانی اسلام نیز سازگار با مبانی اش در نقد عقل مدرن بوده است.
نگاه وجودی و سلوکی به سبک مواجهه با شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹۶
95 - 122
حوزههای تخصصی:
جهان سرای رخدادهای مختلفی است که برخی از آن رودیدادها شرور نام دارند. انسان ها ناگزیز با این رویدادهای ناگوار مواجه اند. برخی از این رویدادها به خودی خود آفت نیستند؛ اما تصادم انسان ها با آنها به آسیب می انجامد. برخی از آن رویدادها در شمار آفات و آفت زاها می باشند. برخی دیگر که از حیث قوانین اخلاق شدیدترین رویدادهای شرآمیزند که از شرارت ها بشری به حساب می آیند. اکنون این دو پرسش در پیش نهاده می شود: نخست، جایگاه این شرور در نظام هستی چیست و کدام است؟ دوم، روش مواجه شدن با این گونه رویدادهای آسیب رسان چیست و کدام است؟ در پاسخ به پرسش نخست باید نظام احسن را تشریح و وجود خیر و شر را در آن بررسی کرد؛ نظامی که دو بخش دارد: یکم، بخش فراگیر و عام که در تمامیت خویش واجد امکانات اشرف ترتیبی است. دوم، بخش خاص که شرور در آن بخش برابر جهات خیر و نیک جهان واقع می شوند. شرور در دو رده می گنجد: نخست، شرور تکوینی و دوم، شرور اختیاری. در پاسخ به پرسش دوم دو مرحله خواهیم داشت: نخست، مرحله پیشاشرور و دوم مرحله پساشرور. در مرحله نخست سه عامل کردار سنجیده و پسندیده، گزینش گری روش و فرجام نیک و درخواست از خدا سعادت را نتیجه خواهد داد. در مرحله دوم اصل های اخلاق و اصل های سلوک پاکیزه می باید فرا راه انسان واقع شود.
ترکیب اتحادی از منظر صدرالدین دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
123 - 149
حوزههای تخصصی:
صدرالدین دشتکی، مبدع نظریه ترکیب اتحادی، معتقد است که هر ترکیب حقیقی اتحادی است. در این مقاله نخست بر پایه حاشیه قدیم و حاشیه جدید وی بر شرح تجرید قوشچی، دیدگاه او را درباره چیستی و ویژگی های ترکیب اتحادی تقریر کرده ایم. او معتقد است در ترکیب اتحادی اجزای مرکب وجود بالفعلی ندارند و کثرت آنها تنها تحلیلی عقلی است. در گام بعد دو استدلال وی را به سود اتحادی بودن برخی ترکیب ها صورت بندی کرده ایم. در استدلال نخست، وی از حقیقی بودن ترکیب در موالید ثلاث و بالقوه بودن اجزای آنها اتحادی بودن را نتیجه گرفته است. استدلال دوم مبتنی بر صحت حمل میان اجزا و مرکب است. سپس سه اشکال بر این نظریه و پاسخ دشتکی بدان ها را بیان کرده ایم. در ضمن پاسخ به اشکال ها، دشتکی علیت صورت برای ماده را علیت تحلیلی و اجزای مرکب اتحادی را غیرمستقل الوجود معرفی می کند. در بخش پایانی، عباراتی از بهمنیار را، که دشتکی بدان استشهاد کرده و می تواند از پیشینه های نظریه ترکیب اتحادی باشد، بررسیده ایم.