مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتباربخشی چارچوب نظری برنامه درسی پژوهش محور و تحلیل آن در محتوای کتاب علوم تجربی پایه ششم ابتدایی، به شیوه اسنادی به همراه اعتباربخشی گروه های کانونی و نیز تحلیل محتوی، انجام شد. نتایج نشان داد؛مهم ترین ابعاد برنامه درسی پژوهش محور را می توان در چهارده بعد ؛ پویایی، ساخت دانش، معلم پژوهنده، آزمون پذیر بودن، تمرین و فعالیت محوری، تعاون و همکاری، پرسشگری، تفکر انتقادی، مساله مداری، خودانگیختگی، ارزیابی، کاوشگری، اکتشاف و یادگیری خو تنظیمی تدوین نمود. از میان این ابعاد چهارده گانه از منظر متخصصان ، مولفه مساله مداری دارای بالاترین و مولفه تعاون و همکاری دارای پایین ترین رتبه بوده است. علاوه بر این، میزان انطباق ابعاد برنامه درسی پژوهش محور با محتوای کتاب علوم تجربی بسیار متفاوت است. به طوری که بیشترین اهمیت مربوط به مولفه پرسشگری و کمترین اهمیت مربوط به مولفه یادگیری خودتنظیمی است. همچنین نتایج نشان داد بین محتوای کتاب علوم تجربی پایه ششم ابتدایی با ابعاد برنامه درسی پژوهش محور اعتباربخشی شده از منظر خبرگان، انطباق وجود ندارد. بر اساس نتایج بدست امده پیشنهاد می شود برنامه ریزان ومولفان در ویراست های اتی کتاب علوم تجربی مولفه های کمتر پرداخته شده را مورد تاکید بیشتر قرار داده و از طریق برگزاری کارگاههای اموزش ضمن خدمت معلمان را با مولفه های شناسایی شده در این پژوهش بیشتر اشنا کنند.
مهارت ها، گرایش ها و روش های تدریس تفکر انتقادی در برنامه های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مهارت ها، گرایش ها و روش های تدریس تفکر انتقادی در برنامه درسی بر پایه نتایج تحقیقات مرتبط انجام شده است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و روش آن سنتز پژوهی است که در آن پژوهش های مرتبط به صورت نظام مند انتخاب، واکاوی محتوایی و دسته بندی شده اند. جامعه مورد مطالعه مقالات مربوط به تفکر انتقادی به زبان انگلیسی از سال 2014 تاکنون بوده است. از 120 مقاله به دست آمده به روش هدفمند، بر اساس اشباع داده ای 31 تحقیق درباره آموزش تفکر انتقادی، غربالگری و انتخاب شده اند. پس از تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای کیفی، کلیه مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی بر اساس تقسیم بندی جدیدی مرتب گردیده اند. بدین ترتیب مهارت ها به شش دسته اصلی تشخیص، گردآوری اطلاعات، واکاوی، تعمق، ارائه، سنجش و خود انتقادی و گرایش ها به هشت طبقه خردورزی، آفرینندگی، انعطاف پذیری، شفافیت، سازمان دهی، خوداتکایی، کاوشگری و تعامل تقسیم شده اند. سپس روش های تدریس تقویت مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داده که روش های تدریس شبیه سازی، مشارکتی، بازی گروهی، کارگروهی، شش کلاه تفکر، ایفای نقش، مسئله محور، اکتشافی، پروژه محور، پژوهش محور، بارش فکری و نقشه مفهومی در اغلب پژوهش ها بر رشد مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی سهم قابل توجهی داشته اند.
بررسی تاثیر آموزش استفاده صحیح و مدیریت زمان والدین از گوشی همراه، رسانه های اجتماعی و فضای مجازی بر الگوی دلبستگی، مشکلات رفتاری کودکان و میزان اعتیاد به اینترنت در والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش استفاده صحیح و مدیریت زمان والدین از گوشی همراه، رسانه های اجتماعی و فضای مجازی بر الگوی دلبستگی، مشکلات رفتاری کودکان و میزان اعتیاد به اینترنت والدین صورت پذیرفت. این تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. بدین منظور که از بین تمام مادران منطقه دو تهران که کودکان آن ها در مهدکودک های این منطقه حضور داشتند با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، 30 خانواده بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه اعتیاد به اینترنت (کیمبرلی یانگ)؛ سیاهه مشکلات رفتاری کودک CBCL (آخنباخ)؛ پرسشنامه الگوی دلبستگی Q-SET بود. برای تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق از روش تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد بین نمرات دلبستگی، مشکلات رفتاری کودکان و اعتیاد به اینترنت دو گروه آزمایش و گواه، در پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. آموزش بر استفاده صحیح و مدیریت زمان والدین از گوشی همراه، رسانه های اجتماعی و فضای مجازی موثر است و موجب بهبود دلبستگی، کاهش مشکلات رفتاری کودکان و کاهش اعتیاد به اینترنت در والدین می شود.
مهارت های تفکر فلسفی در شعر کودک و نوجوان غلامرضا بکتاش و ناصر کشاورز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرورش تفکر فلسفی در کودکان و آموزش برنامه های فکری به دلیل آنکه به گسترش و تقویت ابعاد ذهنی روحی کودک می انجامد یکی از برنامه های اساسی تعلیم به کودکان به حساب می آید. آموزش مهارت های فلسفی در شعر برخی از شاعران کودک و نوجوان نیز مشاهده می شود. این پژوهش با بررسی شعر کودک غلامرضا بکتاش و ناصر کشاورز بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که چه مهارت ها و مؤلفه های تفکر فلسفی در شعر کودک این دو شاعر به کودکان آموزش داده شده است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی و برمبنای اطلاعات کتابخانه انجام شده ا ست ، نشان می دهد مهارت های تفکر فلسفی به صورت غیر مستقیم در شعر این شاعران به کودکان آموزش داده می شود و کودکان با خواندن این اشعار می توانند قدرت استدلال پیدا کرده و با کنجکاوی و مهارت کشف بیش تری امور معمولی زندگی را دنبال کنند؛ در نتیجه اعتماد به نفس خویش را تقویت نمایند. والدین و مربیان با خواندن این نمونه اشعار برای کودکان می توانند کمک شایانی به آن ها کرده تا از این طریق برخی از مسائل زندگی را تجزیه و تحلیل نمایند. و در برقراری ارتباط با دیگران و تصمیم گیری مهارت بیشتری از خود نشان دهند.
طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی فلسفه برای کودکان در دوره اول متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین الگوی برنامه درسی فلسفه برای کودکان در دوره اول متوسطه ایران است. رویکرد پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی می باشد. در ابتدا پس از بررسی مبانی نظری موجود در زمینه فبک و نمونه گیری هدفمند معیاری، نظرات 19 نفر از متخصصان برنامه درسی و فبک از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری و سپس با روش تحلیل تم، ساختارهای تماتیک منتج شد. در مرحله کمّی، از روش دلفی استفاده شد. برای تعیین میزان اتفاق نظر بین خبرگان، از ضریب هماهنگی کندال و برای ارزیابی روایی محتوایی پرسشنامه، از ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) و برای بررسی پایایی، از آلفای کرونباخ استفاده شد. بر اساس نتایج تحقیق تعداد 135 مولفه برنامه درسی فبک برای دوره اول متوسطه ایران شناسایی و مدل مفهومی در قالب عناصر ده گانه اکر طراحی شد که در قالب 10 بعد، منطق یا چرائی (26 شاخص)، اهداف (39 شاخص)، ویژگی های محتوا (8 شاخص)، فرم های محتوا (7 شاخص)، روش های یاددهی-یادگیری (13 شاخص)، ویژگی های تسهیلگر (12 شاخص)، ویژگی های محیط آموزش (4 شاخص)، ارزشیابی (19 شاخص)، گروهبندی (3 شاخص) و زمان (4 شاخص)، اولویت بندی شدند.
شناسایی و تبیین نقش مربی و کودک در فرایند بازی هدایت شده: یک تحلیل محتوای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اجرای مؤثر بازی هدایت شده نیازمند معلمانی است که با درک درست از نقش خود و کودکان بدانند که چگونه بازی را آغاز و در طول بازی تعامل کنند تا ضمن توجه و پشتیبانی از اهداف یادگیری، فرایند کسب تجربه لذت بخش بازی را برای کودکان هم فراهم کنند. هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین نقش مربی و کودک در فرایند یاددهی - یادگیری بازی هدایت شده بود. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرائی بود که در آن پژوهش های بازی هدایت شده در حوزه آموزش کودکان با روش نمونه گیری هدفمند از سال های 2000 الی2020 شناسایی و مورد تحلیل محتوا قرار گرفتند که تا رسیدن به اشباع نظری 17 منبع علمی (15 مقاله و 2 پایان نامه) مورد تحلیل قرار گرفت. تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش منجر به شناسایی 6 مضمون سازمان دهنده اصلی و 5 مضمون سازمان دهنده فرعی شد که در دو مضمون فراگیر نقش مربی (آغازگر هدفمند، مشارکت کننده در بازی، حمایتی) و نقش کودک (انگیزه درونی، نقش فعال در بازی، مشارکت پویا) قرار گرفتند. مضامین شناسایی شده از نظر متخصصان از اعتبار مناسب برخوردار بودند.
نقش تفکر خلاق، ذهن آگاهی و هوش هیجانی در پیش بینی تنیدگی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که میزان بالای تنیدگی تبعات منفی زیادی بر آینده تحصیلی دانش آموزان دارد، لذا پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنیدگی تحصیلی براساس تفکر خلاق، هوش هیجانی و ذهن آگاهی در بین دانش آموزان تیزهوش انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه مدارس تیزهوش شهرستان اردبیل در سال تحصیلی1399-1398 تشکیل داد که 170 نفر (100 پسر و 70 دختر) به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای، تنیدگی تحصیلی زاژاکووا، لینچ و اسپنشاد (2009)، تفکر خلاق از پرسشنامه تفکر خلاق ولچ و مکداول (2002)، هوش هیجانی شوت (1998) و ذهن آگاهی کنتاکی (2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان انجام شد. نتایج حاکی از همبستگی منفی و معنادار بین متغیرهای تفکر خلاق، هوش هیجانی و ذهن آگاهی با تنیدگی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش بود. همچنین نتایج نشان داد که تفکر خلاق، هوش هیجانی و ذهن آگاهی در مجموع 64 درصد از واریانس تنیدگی تحصیلی را در دانش آموزان تیزهوش را پیش بینی می کند (05/0>p). بنابراین می توان نتیجه گرفت که با افزایش تفکر خلاق، ذهن آگاهی و هوش هیجانی در دانش آموزان تیزهوش می توان از شدت تنیدگی تحصیلی در آن ها کاست.
اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش فلسفه به کودکان و همدلی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش فلسفه به کودکان و همدلی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان ابتدایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر تهران که در سال 1398-1397 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از افرادی که نمره پایین تری در شایستگی اجتماعی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای در معرض آموزش ترکیبی فلسفه برای کودک و همدلی قرار گرفت، در پایان جلسات، دانش آموزان هر دو گروه در دو مرحله، یک مرحله بلافاصله پس از پایان آموزش و یک مرحله بعد از گذشت دو ماه از آموزش مجدداً پرسشنامه شایستگی اجتماعی فلنز و همکاران (1990) تکمیل نمودند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که اجرای این برنامه می تواند بر ارتقا شایستگی اجتماعی دانش آموزان تأثیر معناداری بگذارد (01/0P> ) و موجب افزایش شایستگی اجتماعی دانش آموزان گردد.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر اضطراب تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی براضطراب تحصیلی دانش آموزان بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل 40 نفر از دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی شهر مراغه در سال تحصیلی 1399-1398 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در هر یک از گروه های آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب تحصیلی ((Philips, 1978 دارای چهار مولفه ترس از ابراز وجود، فقدان اعتماد به نفس، واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب امتحان می شود. در گروه آزمایشی از آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی و گروه کنترل از روش تدریس سنتی استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از کواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر کاهش اضطراب تحصیلی (001/0 P= ,126/31F=) تاثیر معنی داری دارد. همچنین اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهی در کاهش اضطراب امتحان (884/47F=)، واکنش های فیزیولوژیک (876/38F=) ، ترس از ابراز وجود (480/37F=) و فقدان اعتماد به نفس (575/37F=) با 001/0 P= معنی دار بود. بنابراین، بکارگیری روش آموزش به فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر کاهش اضطراب تحصیلی دانش آموزان تأثیر بسزایی دارد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی گروهی کودک محور و بازی درمانی گروهی والدین بر اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی و احساس تنهایی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش مقایسه اثربخشی بازی درمانی گروهی کودک محور و بازی درمانی گروهی والدین بر پیشرفت سازش نایافتگی اجتماعی و احساس تنهایی کودکان پیش دبستانی بود. این پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. برای نمونه با روش در دسترس 30 نفر والد15نفر در گروه آزمایش 15 نفر در گروه کنترل و 30 کودک پیش دبستانی 15نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. گروه های آزمایش تحت اجرای 8 جلسه بازی درمانی قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه ها ی احساس تنهایی کودک آشر و ویلر و سازگاری اجتماعی سینها و سینگ بود. نتایج نشان داد تأثیر بازی درمانی بر کودکان و والدین به ترتیب در پیشرفت سازش نایافتگی اجتماعی(05/0p )و احساس تنهایی کودکان (05/0P>)از نظر آماری تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند.بنابراین بازی درمانی گروهی کودک محور و بازی درمانی گروهی والدین بر پیشرفت سازش نایافتگی اجتماعی و احساس تنهایی کودکان پیش دبستانی اثربخش بوده اما بین این دو گروه تفاوت معناداری نیست.
بررسی چالش های فراروی توسعه هنرهای نمایشی در مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، شناسایی چالش های فرآروی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در توسعه هنرهای نمایشی است. در مسیر رسیدن به این هدف، سیاست های توسعه ای کانون، در این حوزه نیز بعنوان سوال اصلی پژوهش، بررسی شده است.تحقیق از لحاظ روش و ماهیت ترکیبی، برخاسته از نظریه داده بنیاد (کیفی) و توصیفی – پیمایشی(کمی) است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان در زمینه هنرهای نمایشی در کانون است.جامعه آماری در بخش کمی را مدیران، کارشناسان و مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تشکیل میدهد. روش نمونه گیری نظری و حجم نمونه نظری تراکمی است. ابزار اندازه گیری کیفی مصاحبه و ابزار اندازه گیری کمی پرسشنامه بسته می باشد. پرسشنامه حاوی 72 سوال بسته بود واز مقیاس طیف 5 تایی لیکرت در پرسشنامه استفاده شد .پرسشنامه بین 30 نفر از مدیران، کارشناسان مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کانون توزیع شد. تحلیل نتایج بااستفاده از نرم افزار SPSS 20، حکایت از آن دارد که چالش های توسعه ای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در مراکز فرهنگی وهنری ، بیشتر متاثر از مقولات آموزشی، مالی، مدیریتی،قوانین و سیاستگذاری است. بر اساس پژوهش انجام شده، و دیدگاه مدیران، کارشناسان، مربیان و خبرگان کانون، در پایان پیشنهاداتی در جهت بهبود شرایط لحاظ گردید.
شناسایی و تدوین الگوی برنامه درسی آموزش فلسفه به کودکان (پژوهش ترکیبی اکتشافی متوالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر شناسایی و تدوین الگوی برنامه درسی آموزش فلسفه به کودکان بود. این پژوهش ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی بود که جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی کلیه خبرگان دانشگاهی و صاحب نظران آموزش و پرورش بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 21 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه معلمان مقطع ابتدایی آموزش وپرورش شهر تهران بودند که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 420 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه ی نیمه ساختار یافته و در بخش کمی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روش تحلیل داده ها در بخش کیفی کدگذاری نظری برگرفته از روش نظریه پردازی داده بنیاد بود و در بخش کمی، همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی بود که با استفاده از نرم افزارهای SPSS-v21، Smart Pls-v3 و Lisrel-v8 تحلیل شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان شامل سه بعد کلی عوامل تشکیل دهنده(ذهنیت فلسفی، گفت و گوی فلسفی و تعلیم تربیت فلسفی)، عوامل تاثیرگذار(برنامه درسی، معلم و مدیریت) و عوامل تاثیرپذیر(تفکر انتقادی، خردمندی و خودکارآمدی) است. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مدل ارائه شده از برازش مطلوبی برخوردار است.