فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۲۱ تا ۲٬۸۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
546 - 523
حوزههای تخصصی:
دفاع از دیدگاه دکارتیِ علیت ذهنی - بدنی، با توجه به یافته های امروزه عصب شناسان از مغز انسان و همچنین انتقادهایِ جدیِ فلسفی به آن، به نظر دشوار می رسد. باوجود این، جاناتان لو می کوشد، با بازبینی در برخی از مفروضات دکارت و نیز ارائه طرحی نوین از علیت ذهنی - بدنی، دیدگاه متفاوتی را در قالب دوگانه انگاری جوهری ارائه کند. در این مقاله برآنیم تا برتری دیدگاه وی را نسبت به تقریر دکارتی نشان دهیم. به این منظور، در ابتدا اهم مشکلات پیش روی دوگانه انگاری جوهری، اعم از مسئله ارتباط علّی، مسئله جفت شدن و مسئله بستار علّی، را توضیح خواهیم داد. سپس نشان می دهیم که جاناتان لو، با تجدیدنظر در برخی از مفروضات دکارتی، مسئله ارتباط علّی و مسئله جفت شدن را حل می کند. همچنین توضیح خواهیم داد که لو، با توجه به جایگاه و نقشی که برای ذهن در جهان مادی قائل است، می تواند علاوه بر تبیین حرکات ارادی انسان، طرح خود را با اصل بستار علّی نیز سازگار کند، اگرچه به نظر می رسد طرح او در این زمینه همچنان نیازمند شفافیت بیشتری است.
تحلیل هایدگر از واقع بودگی مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
203 - 226
حوزههای تخصصی:
هایدگر با نقد رویکرد نظری بر تجربه زیستن به مثابه موضوع اساسی فلسفه تاکید می کند. در این میان، تحلیل زندگی مسیحی، الگویی برای خصلت نمایی واقع بودگی به دست می دهد که هایدگر در هستی و زمان از آن بهره می برد. زندگی مسیحی با تأکید بر ورود به حوزه عملی به عنوان اساس ایمان در مقابل متافیزیک نظریه محور یونانی قرار می گیرد. ورود به این حوزه عمل مستلزم پذیرش کلمه خدا یعنی اعتماد به آن چه او از آن خبر داده و انتظار برای بازگشت دوباره مسیح است. در این جا با دانش و تجربه متفاوتی از زمان مندی روبه رو هستیم که در غلبه مفهوم پردازی متافیزیکی از دست رفته است. هایدگر تحلیل اش از واقع بودگی مسیحی را با مطالعه موقعیت پولس بر اساس نامه های وی به غلاطیان و تسالونیکیان و نیز اعترافات آگوستین پی می گیرد.
تأملی در ابعاد متافیزیکی تقسیم «حمل» به تقریر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی، حمل را به یک اتحاد وجودی میان موضوع و محمول تعریف می کند. سپس در تقسیم حمل، حمل را به حمل اولی ذاتی، حمل شایع صناعی و حمل حقیقت و رقیقت تقسیم کرده است. در حمل اولی یک «ذات بر خودش» حمل میگردد، در حمل شایع یک «عرض بر معروض» حمل میگردد و در حمل حقیقت و رقیقت یک «معلول بر علت خود» حمل می شود. با تاملی در مبحث ویژگی ها در متافیزیک تحلیلی و ارتباط آن با مبانی فلسفی علامه طباطبایی، یک تعارض جدی(P3)میان متافیزیکِ حمل شایع و متافزیکِ حمل حقیقت و رقیقت مستقر می گردد. با ارائه راهحلی( S1) مبتنی بر عمل کردن حمل شایع در بستر نومینالیزم، تعارض (P3) حل می شود، لکن تعارض دیگری (P4) پدید می آید. در نهایت برای حل تعارض دوم (P4)، با استفاده از راه حل دیگری (S3) باید تعریف حمل تغییر کند. با ضمیمه شدن این دو راه حل به تعریف علامه طباطبایی از حمل، می توان از فروپاشی تقسیم ایشان از حمل جلوگیری کرد. در این مقاله برای حفظ ساختار تقسیم علامه طباطبایی از حمل، تعریف آن را تغییر داده ام. تعریف ایشان از حمل عبارت است از «اتحاد وجودی میان موضوع و محمول به طوری که موضوعْ یک «وجود فی نفسه» و محمولْ یک «وجود فی نفسه لغیره» است». طبق تعریف ایشان اقسام حمل در دو بستر متافیزیکی متفاوت و ناسازگار عمل می-کنند. در نتیجه برای حفظ ساختار تقسیم ایشان باید قید «فی نفسه» از وجود محمول در تعریف حمل حذف گردد، تا تمام اقسام حمل در بستر متافیزیکی واحدی (نومینالیزم) عمل کنند.
امکان رویکردی تلفیقی در معناشناسی اوصاف الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکردهای مختلفی درباب معناشناسی اوصاف الهی وجود دارند که تلاش دارند به شیوه معناداری درباره خدا و اوصاف او سخن گویند. از جمله انها می توان به رویکردهای تشبیه انگاری، تنزیه انگاری، زبان نمادین، حمل تمثیلی، زبان کارکردی و حمل تشکیکی اشاره کرد. از میان آنها، رویکرد حمل تشکیکی قابلیت های بیشتری دارد. هریک از این رویکردها به سهم خود در شناخت اوصاف الهی کاربردی دارند، اما هیچ یک قادر نیست شناخت نسبتا کاملی از صفات پیچیده و متکثر الهی به ما ارائه دهند. رویکرد تلفیقی با استفاده از مزیت های رویکردهای مذکور و اجتناب از معایب آنها، تلاش دارد تا فهم نسبتا قابل قبولی از صفات الهی به دست دهد که امکان ارتباط و گفتگو با خدا نیز به طرز معناداری فراهم گردد. در واقع این رویکرد، تلاش می کند با نظر به تقسیم اوصاف الهی به مابعدالطبیعی و غیرمابعدالطبیعی (یعنی اوصاف مشترک با انسان)، و تقسیم نوع دوم به صفات اخلاقی و غیراخلاقی (مانند علم و قدرت) و همچنین با نظر به تقسیم صفات الهی به صفات ذاتی و فعلی و ثبوتی و سلبی، متناسب با هریک از این تقسیمات و مطابق میزان سطح دانایی انسانها و کارکردهای مختلف زبانی، درباره اوصاف الهی سخن گوید. چراکه فهم عوام، محققان و خواص از مردم از خدا و اوصاف او لزوما یکسان نیست که ضرورت بکارگیری روش تلفیقی را بیشتر می سازد.
پارادوکس امتناع تناقض: گزارش و گشایش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارادوکسِ امتناع تناقض که بنیادی ترین اصل معرفت را به چالش می کشد با پذیرش این که «اجتماع نقیضان ممتنع است» نتیجه می گیرد که «اجتماع نقیضان ممتنع نیست». صدرالدین شیرازی کوشیده است که این پارادوکس را با جدایی نهادن میان حمل اوّلی و شایع فروگشاید. او پیش فرض می گیرد که «اجتماع نقیضان» موضوع گزاره های یادشده و «ممتنع» محمول آن ها است. این جستار با نفی این پیش فرض، راه حل دیگری را پیش می نهد که برپایه ی آن «اجتماع» بر ادات عطف، «نقیضان» بر سازه های عاطف، و «ممتنع» بر ضرورت سلب که ترکیب جهت و کیفیت است، دلالت دارد. پارادوکسِ امتناع تناقض که بنیادی ترین اصل معرفت را به چالش می کشد با پذیرش این که «اجتماع نقیضان ممتنع است» نتیجه می گیرد که «اجتماع نقیضان ممتنع نیست». صدرالدین شیرازی کوشیده است که این پارادوکس را با جدایی نهادن میان حمل اوّلی و شایع فروگشاید. او پیش فرض می گیرد که «اجتماع نقیضان» موضوع گزاره های یادشده و «ممتنع» محمول آن ها است. این جستار با نفی این پیش فرض، راه حل دیگری را پیش می نهد که برپایه ی آن «اجتماع» بر ادات عطف، «نقیضان» بر سازه های عاطف، و «ممتنع» بر ضرورت سلب که ترکیب جهت و کیفیت است، دلالت دارد.
بزنگاهی برای تصمیم کبری
حوزههای تخصصی:
جامعه ای که درباره پدیده مرگ خنثی و بی تفاوت عمل کند، سازوکارهای بهینه حفظ حیات در آن جامعه طراحی و اجرایی نمی شود و فرجام چنین می شود که شمار زیادی از مردم آن جامعه قادر به درک عمر طبیعی نبوده و به مرگ های غیرطبیعی دچار می شوند. روند یادشده تا جایی پیش می رود که جامعه را ابتدا به ورشکستگی و سپس نابودی می کشاند.
درواقع جامعه درباره آنچه نمی تواند به دست بیاورد، تظاهر به بیزاری می کند تا با نابودی اشتیاق داشتنش درد برآورده نشدن آن گریبانگیرش نشود. این ترک دل بستگی از هرآنچه امکان ناکامی درباره آن می رود، شادی و خوشبختی مجازی را برای فرد به ارمغان می آورد که در سطح بالایی از شرایط نااطمینانی، سپر دفاعی مناسبی برای گذران دوران اس ت. درون ی ک ردن س ع ادتمندی، احساس خوشبختی و قطع ارت ب اط و اثرپذیری آن از شرایط بیرونی به انتحاری حقیقی منجرشده که سرانجامِ آن، انفعال عمیق و تاریک جامعه در برابر رویدادهای بیرونی و حتی فاجعه آمیزترین آن ها، یعنی مرگ است.
بیش از نیمی از مردم ایران به مرگ طبیعی نمی میرند، بلکه عوامل اصلی مرگ ومیر در ایران به ترتیب فراوانی شامل بیماری ایسکمیک قلبی، سکته مغزی، تصادف های جاده ای، پرفشاری خون، آلزایمر، دیابت، بیماری های مزمن انسدادی ریوی، بیماری های مزمن کلیوی، سایر بیماری های قلبی عروقی و سرطان معده است. در این نوشتار فارغ از طرح آمار و ارقام هرکدام از عوامل مرگ زودرس در ایران به واکاوی عوامل و ریشه های آن پرداخته خواهد شد.
به جز عامل تصادف های جاده ای، باقی عوامل اصلی مرگ ومیر به طور مستقیم با نظام سلامت کشور و به طور غیرمستقیم با نظام آموزش در ارتباط هستند؛ هرچند درباره تصادف های جاده ای نیز پس از وقوع حادثه، وجود نظام سلامت کارآمد و پیشرفته می تواند در کاهش مرگ ومیر ناشی از پیشامدها کارساز باشد. برآیند این که دست کم دو گلوگاه کلیدیِ نظام آموزش و نظام سلامت نقش محوری در کنترل و حفظ حیات نوع بشر در ایران دارند.
و اما مرگ؛ در این نوشتار به مرگ به عنوان موضوعی درخور بررسی علمی (نه موضوعی ماوراءالطبیعی و بیرون از حوزه شناخت بشری) و عنصری فرهنگی و اجتماعی پرداخته شده است. شیوه های مردن و نحوه برخورد و جایگاه مرگ در نظام تفکر بشر بر اثر جامعه پذیری در فرد، درونی شده و به او آموخته می شود. بر همین اساس نگاه آدمی به مرگ طی زمان و با پیشرفت علم و توسعه تمدن متفاوت شده، به طوری که تغییرات، محسوس و قابل ردگیری است.
اما امروزه در جوامع توسعه یافته، دیگر زندگی چنانچه سقراط می گفت، آموختن مرگ نیست، بلکه مرگ اساسا تابو و عنصری بیرون رانده شده از زندگی است. نتیجه این که، مرگ دیگر قسمت آشنایی از زندگی شمرده نمی شود. به عبارتی دیگر مرگِ آشنایی که آریس (Aries) آن را مرگ «رام شده» می نامد، در جامعه مدرن به «مرگ فراموش شده» تبدیل شده است. مرگ دشمنی خارجی تلقی شده و چیزی است که آسایش زندگی را مختل می کند.
اساسا معنی مرگ و بیماری مانند دیگر عناصر و رخدادها، وابسته به فرهنگ است. جامعه مطلوب، جامعه ای است که تجربه مردن به شدت و به طور عمیق با پیری پیوند خورده باشد؛ چراکه مرگ زیستی افراد پس از مرگ اجتماعی آن ها رخ می دهد و نتیجه این که نقش اجتماعی افراد پایان یافته و کمترین آسیب از مرگ زیستی آن ها به جامعه وارد می شود.
پذیرش تقدیرگرایانه مرگ، تسلایی را به دنبال دارد که دامن زدن به آن، انفعالی شوربختانه در برابر تحلیل عوامل مؤثر بر نحوه و زمان مردن در جامعه را به بار می آورد. این عقب نشینی از واکاوی عقل گرایانه سوژه، سبب افزایش خطا در تشخیص مطالبات راستین فردی و جمعی می شود که دستاورد آن گم گشتگی نافرجامِ تاریخی در حل موضوع است.
شرط عمل اختیاری در حقوق جزا و کوشش هایی برای توجیه اخلاقی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱
1-17
حوزههای تخصصی:
برای اینکه جرمی متحقق شود، متهم مجرم شناخته و مسئولیت کیفری و اخلاقی بر گرده او بار شود و به تبع اخلاقاً شایسته اعمال مجازات متناسبی شود، در حقوق کیفری کامن لا به شرط عمل اختیاری به عنوان شرطی لازم و فراگیر استناد جسته می شود. بر اساس این شرط لازم، عمل مجرمانه متشکل از دو عنصر معنوی و عنصر مادی است که عمل اختیاری سازنده عنصر مادی به معنایی مقید و معین است. فیلسوفان اخلاق و حقوق کوشیده اند تا، به ویژه با توسل به نظریه هایی در فلسفه عمل، تبیین های اخلاقی گوناگونی برای شرط عمل اختیاری ارایه دهند. در این مقاله، نخست شرط عمل اختیاری چنان که در نظریه حقوقی کامن لا آمده است، تقریر شده و سپس ۵ دلیل و توجیه اخلاقی ممکن و متفاوتی که تاکنون ارایه شده اند، بررسی می شود. نهایتاً، در نتیجه گیری مقاله ضمن اشاره به نظریه قابل قبول تر سوال هایی را طرح خواهم کرد تا نشان دهم چرا هر کدام از این تبیین ها دچار کمبود و نقیصه هستند.
هنجارسازی در اخلاق گفتمانی هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق گفتمانی شیوه ای برای حکمرانی تامّلات اخلاقی واگرا است و می توان با اِعمال قدرت گفتمان، آن را عاملی برای یکپارچگی اخلاقی در جوامع واقعی برای استدلال اخلاقی دانست. فیلسوفان متعددی از جمله اپل و هابرماس این رویکرد کلی را پذیرفته اند و البته هر کدام به نحوی آن را سامان دهی کرده اند. یورگن هابرماس هنجارها و حقایق اخلاقی را حاصل و برساخته اخلاق گفتمانی در یک وضعیت آرمانی می داند. از نظر وی گزاره اخلاقی زمانی صادق است که در شرایط آرمانی و کنشی ارتباطی نسبت به هنجارهای اخلاقی به توافق برسیم. همچنین ما می توانیم با توجه به آن شرایط آرمانی گفتمان و کنش ارتباطی، امور اخلاقی را توجیه نمائیم. پژوهش حاضر می کوشد فرایند هنجارسازی اخلاقی را در اخلاق گفتمانی هابرماس تبیین، تحلیل و نقد کند. در این صورت ابتدا ماهیت و شرایط تحقق اخلاق گفتمان عقلی در نگاه هابرماس را بیان نموده و در ادامه قواعد لازم برای شرکت کنندگان در گفتمان اخلاقی را بررسی می کند. در نهایت نقدهای وارد بر اخلاق گفتمانی ارائه می شود.
مقایسه اراده از منظر شوپنهاور و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، وجوه اختلاف و تشابه دیدگاه مولانا و شوپنهاور در خصوص اراده، به روش توصیفی تفسیری بررسی شده است. شوپنهاور ازجمله فلاسفه ای است که به صراحت اصالت را به اراده داده و آن را به عنوان نیروی اساسی بشر و بنیان کوشش ها و فعالیت های او، ازجمله اندیشیدن، پذیرفته است. وی در نظام فلسفی خود از عباراتی نظیر «جهان تمثّل اراده» و «اراده معطوف به قدرت» بهره برده است که شاخص نظام فلسفی اش تلقی می شود. مولوی نیز با بیان دلایل دینی، عقلی، حسی و وجدانی از اراده انسان دفاع و او را موجودی مختار معرفی کرده است. او حتی سعی کردن در زمینه شکر نعمت حق را اراده می داند. ازنظر او نیز عاشق با میل و اختیار، اراده خود را در اراده معشوق فانی می سازد. با بررسی دیدگاه این دو درباره اراده، نکات و وجوه مشترک و مختلفی استخراج شدنی است که زمینه آشنایی هرچه بیشتر با این موضوع و رفع ابهامات مربوط به آن را برای مخاطبان فراهم می سازد.
شفاعت و نسبت آن با تکامل نفس از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شفاعت از مسلّمات دین اسلام به شمار می رود و اصل آن تردیدناپذیر است. در این فرایند، شفاعت شونده برای اسقاط عقاب یا افزایش پاداش، نیروى خود را با نیروى شفیع گره مى زند و سبب تکامل و ارتقای هستی خود می شود. بنابراین نفوس مستعد با یاری جستن از مقربان درگاه حق از ظلمت نجات می یابند و به رحمت بیکران الهی می پیوندند. ازآ نجاکه روح انسان برای دریافت وضعیت جدید و رسیدن به کمال، نیازمند استعداد و آمادگی است، هرگاه این آمادگی به وجود آید، با رفع موانع و حجاب ها، موقعیت برای نورانی شدن باطن و ترقی آن فراهم می شود و شفاعت رخ می دهد. ازاین رو، شفاعت یکی از راه های ترقی و تکامل نفس بعد از مرگ به شمار می رود. حال، این پرسش مطرح می شود که مگر در عالم برزخ و به ویژه در نشئه آخرت نیز قوه و ماده وجود دارد؟! به این پرسش از سوی فیلسوفان پیروِ حکمت متعالیه پاسخ هایی داده شده است. در مقاله حاضر، هریک از این پاسخ ها پس از مرور به روش توصیفی تحلیلی، ارزیابی و دیدگاه مناسب تر تبیین شود.
تحلیل انتقادی دیدگاه ابن تیمیه در باب وجود شناسی عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
63 - 92
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به ارزیابی دیدگاه ابن تیمیه در باب وجود شناسی عرفانی می پردازد؛ از زمان طرح نظریه وحدت وجود در آثار ابن عربی، چیزی نگذشته بود که ابن تیمیه عَلَم تکفیر قائلان آن را در جامعه اسلامی برافراشت، لذا ابن تیمیه از اولین مخالفان و منتقدان آموزه وحدت وجود به حساب می آید؛ در این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی تلاش گردید بستری علمی برای نقد اندیشه های وی در موضوعات عرفانی فراهم شود. ابتدا نظرات و انتقادات ابن تیمیه به صورت تفصیلی درباب وجودشناسی عرفانی بیان گردیده سپس این انتقادات مورد ارزیابی شده اند. ابن تیمیه وحدت وجود را همان اتحاد و حلول می داند و تمام اشکالات خود را بر همین رویه پیش می برد؛ در حالی که نظریه وجودشناسی عرفانی دارای مبانی، اصول و لوازم است. ابن تیمیه بدون توجه به زبان عرفان و مبانی آن با رویکرد ظاهرگرایانه به نقد وحدت وجود پرداخته است.
وجودشناسی عرفانی از نظر سید حیدر آملی (ره) و امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجودشناسی عرفانی، یکی از اساسی ترین مسائل مهم عرفان نظری محسوب می شود. عرفا، زمانی که از وجودِ مطلق سخن می گویند، منظور و مرادشان خداوند است. بی شک مهم ترین اندیشه های عرفانی سید حیدر آملی و امام خمینی را می توان در نظریات آنان در باب وجودشناسی جست و جو کرد. سید حیدر، از عرفای قرن هشتم، متأثر از آرای ابن عربی بود و امام، تحت تأثیر تفکرات صدرالمتألهین شیرازی. این جستار با روش توصیفی- مقایسه ای به شرح و بیان وحدت شخصی وجود، وحدت سنخی وجود و وجود مطلق پرداخته و در پی یافتن پاسخ به این مسئله است که در آرای وجودشناسی این دو عارف شیعی، چه نکات اشتراک و تفاوت وجود دارد؟ سید حیدر به پیروی از ابن عربی معتقد به حقیقت واحده شخصیه ذومراتب است و تشکیک را در ظهورات می داند، وی ضمن ارائه دلایل سه گانه ای برای وجود مطلق، قائل به اطلاق وجود می باشد. از سوی دیگر امام خمینی نیز، به کارگیری مطلق وجود را به جای وجود مطلق ناشی از خلط میان مفهوم و مصداق می داند. وی به تبعیت از ملاصدرا، به تشکیک خاصی و تشکیک در مظاهر قائل است. سید حیدر معتقد است مسبوقیت وجود مقید به وجود مطلق است؛ در حالی که امام، قوی ترین دلیل اثبات اطلاق وجود را عینیت ماهیت حق با وجود می داند.
مطالعه ماهیت «فضای اسطوره ای» برمبنای آرای ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
101 - 119
حوزههای تخصصی:
«اسطوره» ازمنظر ارنست کاسیرر، فیلسوف بزرگ نوکانتی، یکی از اولین و مهم ترین فرم های شناختی است. انسان برای آگاهی از هستی، به یک باره از فرم تعقلی شناخت آغاز نکرده و پیش از آن، دوره ای طولانی از زندگی خویش را با معرفتی ابتدایی سر کرده است که این فرم آغازین معرفتِ انسانی با عنوان «آگاهی اسطوره ای» معرفی می شود. ادراکات و جهان شکل یافته در این فرم از آگاهیْ محتواها و ویژگی هایی دارد که فهم و پذیرش آنها با معیارهای دانش نظری امروز چندان آسان نیست؛ بنابراین، این محتواها را باید در چهارچوب دستگاه شناختی اسطوره ای مطالعه کرد. در آگاهی اسطوره ای مقوله هایی مانند «فضا»، «زمان» و «عدد» با عنوان «واسطه های ادراکی» معرفی می شود. مسئله اصلی در این مقاله، شناسایی ماهیت و اصول شکل دهنده «فضای اسطوره ای» و نیز نوع تجسمِ عینی آن در مقایسه با فضای ادراک حسی و فضای هندسی است. برای رسیدن به این هدف، با مطالعه دقیق آثار کاسیرر و بررسی مصداق های عینی این فضا در تمدن های کهن، علاوه بر بررسی جایگاه، قوانین و الگوهای حاکم در شکل گیری و نوع تجسم فضا در آگاهی اسطوره ای، مقایسه ای نیز از ویژگی های این فضا با فضای ادراک حسی و فضای انتزاعی هندسی انجام گرفته است.
فواید و کارکرد های علم فلسفه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علم فلسفه، فواید و کارکردهای بسیاری دارد. در این مقاله از جهات مختلفی به فواید و کارکردهای علم فلسفه پرداخته شده است. در اوائل مقاله فوایدی مانند: «کل نگری»، «ژرف نگری» و . . . بیان شده است که طبیعتا فواید استفاده از عقل نیز می باشد. در اواسط مقاله کارکردهای مهمی مانند: «معرفت و شناخت خداوند متعال»، « معرفت به حقایق و واقعیت های موجودات عالم هستی»، « پی بردن به نیازمندی موجودات و بی نیازی خالق آن ها و تواضع در برابر عظمت کبریایی خداوند متعال»، « به دست آوردن یک جهان بینی صحیح»، « تحلیل و بررسی و اثبات و نقض پیش فرض های سایر دانش ها» و . . . آورده شده است، و در انتهای مقاله نیز فایده بسیار با اهمیت « فهمِ بیشتر و بهترِ آیات و روایات» ذکر گردیده است. فواید و کار کردهای دیگری نیز در مقاله بیان شده است که در مجموع ما را با بیست فایده و کارکرد علم فلسفه آشنا می سازد.
ارزیابی استدلال های کلامیِ مبتنی بر صفت حکمت الهی، با تأکید بر آرای فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
467 - 488
حوزههای تخصصی:
استفاده از صفت حکمت الهی در استدلال های متکلمان به صورت مستقل یا به عنوان مبنایی برای اصلی دیگر، رواج بسیاری داشته است. نویسندگان، استدلال های لاهیجی را که بر این صفت مبتنی هستند، با روش تحلیل منطقی نقد و بررسی می کنند. استفاده از این صفت، دستکم در پاره ای از موارد، ناصحیح است و استدلال ها به لحاظ منطقی منتج نیستند. به نظر می رسد غالباً استفاده از این صفت به صورت پسینی بوده و تنها به منظور مستدل کردن عقلیِ گزاره های نقلی، به این روش تکیه شده است. به علاوه آنکه اظهار نظرِ در این مسئله، مستلزم علم باطنی و کامل نسبت به زوایای هستی و علت غایی جهان خواهد بود. وجود موارد نقضِ فراوان نیز که مطابقِ با همین مبنا، قاعدتاً باید از سوی خداوند محقق شده باشد، اما در واقع محقق نشده است، دلیل دیگری بر نادرستی این مبنا خواهد بود. شایان ذکر است که بحث مقاله، در مقام ثبوت و واقع نیست؛ چرا که با ادله قطعیِ عقلی، تمامیِ افعال الهی، در نهایت حکمت هستند؛ بلکه بحث در مقام کشفِ آن حکمت و فهمِ عقلِ پر از محدودیت و نقص انسان نسبت به آن مصادیق است.
حل معضل ادعای اعتبار همگانی در نقد سوم کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
105-118
حوزههای تخصصی:
کانت در نقد سوم به دو روش کاملاً متفاوت اعتبار همگانی را در حکم ذوقی میسر می بیند. یکی از روش ها مطالبه از دیگری برای هم رأی شدن است و دومی، شکلی از آزادی فردی و در نهایت جمعی را منتج می شود. این دو مسیر متفاوت، مفسران را به نظریات متفاوتی رسانده است. گروهی چون راجرسون ادعای اخلاقی بودن درخواست کانت را دارند و گروهی دیگر چون گایر ادعای شناختی بودن این ادعا را. در این پژوهش سعی بر آن است که راه حلی مناسب برای حل معضل اعتبار همگانی در حکم ذوقی ارائه شود. راه حلی که در آن هم زیبایی در نظریه کانت لحاظ شود و هم اخلاق؛ با تکیه بر نظریه سوبژکتیویته.
«شم خوب» یک دانشمند به چه معنا است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
127-148
حوزههای تخصصی:
مفهوم «شم خوب» در انتخاب بین نظریات علمی اولین بار توسط پیِر دوئم فیزیکدان و فیلسوف علم مشهور فرانسوی مطرح شد. او معتقد بود در جایی که منطق و شواهد تجربی برای انتخاب دانشمندان کفایت نمی کند، نیاز به معیاری بالاتر یا همان «شم خوب» هست. دوئم درباره چیستی و ابعاد مفهوم شم خوب صراحتی ندارد، در عوض نظرات مختلفی برای آن ارائه شده است. برای بررسی این مفهوم باید علاوه بر نظر دوئم، سازگاری آن با تاریخ علم را نیز مورد توجه قرار داد. ما در این مقاله پس از شرح و نقد دو نظر مختلف در این باره، ادعا می کنیم که مفهوم «شم خوب» از سنخ مقبولیت اجتماعی است. اشاراتی در نوشته های دوئم مبنی بر اجتماعی بودن شم خوب وجود دارد که ادعای ما را تقویت می کند، ضمن اینکه ما معتقدیم چنین قرائتی در تبیین تاریخ علم نیز موفق تر عمل می کند.
مسأله شر از دیدگاه ملاصدرا و نورمن گیسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
337 - 364
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دنبال تبیین «مساله شر» و پاسخ های ارائه شده به آن در دیدگاه ملاصدرای شیرازی و نورمن گیسلر است. به رغم تمایزی که نامبردگان در غایت تبیین مساله شر دارند به گونه ای که ملاصدرا درصدد پاسخ به «شبهه ثنویت» و گیسلر در مقام حل «مساله منطقی شر» است اما این تحقیق با روش تحلیلی انتقادی از خلال کتب آن ها سه محور مشترک را اصطیاد کرده، دیدگاه های آن ها را در این سه مقایسه تطبیقی نموده است. محور ابتدائی مسئله «چیستی شر» است در این مسئله هر دو باوجود برخی تمایزات جزئی، دیدگاهی قریب به هم دارند و در این میان نکات قابل تأملی نیز وجود دارد؛ دومین محور مربوط به مسئله «شر ادراکی» است که هر دو تصریحاً یا تلویحاً توجه ویژه ای به آن داشته، با پیش فرض قابل نقض «ملازمه میان شر ادراکی و فعل غیر حکیمانه» بحث از آن را پیش برده اند و حوزه سوم «پاسخ های انی و لمی» است که به مساله شر داده اند؛ پاسخ های انی هردو هرچند فی الجمله گوشه ای از حکمت برخی شرور را تبیین می کنند اما از حل شبهه با نظر به انواع و افراد متکثر شر توفیق چندانی ندارند؛ درمقابل پاسخ های لمی پاسخ های تامی هستند که با توجه به برخی نکات مکمل می توانند به صورت تفصیلی شبهه شرور را مرتفع سازند.
دلالت های براهین اثبات خداوند بر تشکیک خاصی وجود در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از احکام مهم مسئله وجود در هستی شناسی، مسئله تشکیک در وجود است که بطور خاص در فلسفه ملاصدرا مطرح و مختصات آن روشن شده است. لکن به نظر می رسد با تفطن در آرای پیشینیان نیز بتوان شالوده ی این مسئله را پیگیری نمود. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، دلالت های براهین اثبات خداوند در فلسفه ابن سینا بر مسئله تشکیک خاصی وجود که نوع غالب آن در تشکیک طولی وجود مطرح شده را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد. مطابق نتایج این جستار اگرچه مسئله اصالت وجود یا ماهیت در فلسفه ابن سینا فاقد جایگاه مشخص است، اما براهین اثبات خداوند نزد وی با تفکری کاملاً وجودی ایراد شده است؛ چنان که سه رکن اصلی مسئله تشکیک در وجود یعنی «وحدت در وجود»، «کثرت در وجود» و «عینیت وحدت و کثرت در وجود»- که خود مستلزم وحدتی فراگیر و کثرت شمول است-، از براهین اثبات خداوند نزد ابن سینا و مبانی هر یک از براهین، قابل استنباط می باشد.
بررسی نظر نصر حامد ابوزید در تأویل و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
تأویل از جمله مهم ترین واژه هایی است که شیعه و معتزله از ابتدا تاکنون، برای فهم آیات الهی به آن توجه کرده اند. اهل حدیث، همواره به تأویل نگاهی منفی داشته اند و گاهی آن را بدعت پنداشته اند و مفسران آنها از تأویل اجتناب کرده اند و دور بودن از آن را درست دانسته اند. در عصر کنونی ابوزید از متفکران معتزلی، راهکار فهم درست قرآن را تأویل می داند؛ وی بر این اعتقاد است که با تأویل می توان امروز با قرآن ارتباط برقرار کرد و زندگی قرآنی داشت و در جهان امروز به قرآن حیات مجددی داد. در این نوشته با روش توصیفی – تطبیقی دیدگاه ابوزید درباره تأویل را بر اساس نظر علامه گزارش و نقد می کنیم. نتایج نشان داد آنچه او تأویل می خواند، با آنچه طباطبایی تأویل می داند به لحاظ معنا و مفهوم اختلاف شگرفی دارد. طباطبایی «تأویل» را تلاشی برای دستیابی به معارف عمیق قرآن می داند که الفاظ را یارای بیان آن نیست؛ ولی ابوزید تأویل را عصری کردن فهم قرآن می داند. البته شاید بتوان وجه جمعی برای آن دو پیدا کرد و آن اینکه با فهم عمیق قرآن، می توان مسائل امروز و فردای بشر را حل کرد.