آینده دموکراسی در ایران (در کشاکش برآمدن اصول گرایان)
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ایشان در ابتدای مقاله، آینده جامعه سیاسی ایران و شکل عملی توزیع قدرت در آن و سمت سو و سرعت فرآیند حرکت نظام سیاسی به سوی یک جامعه باز و توسعه یافته را، محوریترین پرسش و دغدغه اصلی اکثریت روشنفکران و تحلیل گرانی میداند که از فردای سوم تیر، شاهد یکپارچه شدن حاکمیت سیاسی به نفع عناصر اصولگرا و تفوق یافتن نهایی آنان در تمامی نهادهای اصلی و حساس تصمیمگیری شدهاند. در واقع فرآیند توسعه و تثبیت مدرنیته در ایران طی زمان فراز و نشیبهای مختلفی را به خود دیده و در روزگاران نه چندان دور نقاط عطف مهمی همانند دوم خرداد را پشت سر گذاشته و طی سالهای اخیر با چالشی جدی مواجه شده است. با به قدرت رسیدن عناصری که همواره این دیدگاههای نو را مورد نقد قرار میدادند این سؤال پدید آمده که، سرانجام این حرکت آهسته و پیوسته در تاریخ معاصر ایران چه خواهد شد؟ آیا روندی که سرانجام به پیروزی اصول گرایان در عرصه سیاسی ایران انجامیده در راستای مسیر توسعه همه جانبه ایران است و یا در خلاف جهت آن؟
وی در ادامه مقاله، سیری در تطور شکلگیری سیاسی دوم خرداد و رویدادهای آن، ضعف و شرکت اصلاح طلبان را عاملی مهم در تصمیمگیری متقدمین جبهه دیگر یعنی اصولگرایان، مؤثر قلمداد میکند. ایشان اینطور بیان میکند که؛ در واقع اصولگرایان با درک شرایط جامعه که برآیند و نتایج آن در دوم خرداد حاصل آمده بود تلاش کردند، استراتژی مدونی را بر اساس نقاط ضعف حریف جهت بازگشت به مراکز اصلی قدرت تدوین کنند. نکته جالب توجه و ظریف در این میان این است که، اتفاقا پنهان کردن تأثیرات فوق الذکر و مخفی کردن تحلیلهای نوینی که از جامعه ایران به دست آمده بود، مهمترین وظیفه اصولگرایان در این مبارزه سیاسی بود.
نویسنده محترم در ادامه، بحث انتخابات، شکست اصلاحطلبان و پیروزی اصولگرایان در این انتخابات را، از موضوعات میداند که راه را برای تصدی اصولگرایان بر اریکه قدرت در این چند سالهای که از قدرت کنار زده شده بودند مؤثر بوده است. و نتیجه انتخابات و پیروزی آن اصولگرایان را در ادامه مسیر خود ثابت قدمتر کرد. اصول گرایان بر طبق یک برنامه و با استفاده از شکل عمومی و خصیصههای کلی یک جامعه دموکراتیک و با اندکی دستکاری در افکار عمومی موفق به رسیدن بر اریکه قدرت شدند. حال اگر روند دموکراسی ادامه یابد، انتخابات شوراها و خبرگان پیشرو، محک مطلوبی برای چگونگی عملکرد آنان و توانایی ایشان در حفظ جایگاهشان در افکار عمومی خواهد بود. اگر شرایط رقابتی در انتخابات خبرگان و شوراهای سوم، همچون انتخابات شورای دوم و یا حتی انتخابات ریاست جمهوری باشد، میتوان از منظر یک تحلیلگر، تحولات پیش گفته در عرصه سیاسی و صعود اصولگرایان به قدرت را مثبت ارزیابی کرد؛ چرا که مجموعه تحولات سیاسی و اجتماعی پس از سالها به پیوستن تمام نحلهها و جناحهای سیاسی به قطار دموکراسی و میزان رأی مردم انجامیده است. در این شرایط است که حقیقتا نمیتوان تفاوتی بین دوم خرداد و سوم تیر قائل شد و هر دو مقطع را میتوان تجلی حضور مردمی و نوک پیکان تأثیرگذاری اندیشه مدرن برساختار سیاسی ایران تلقی کرد. اما بدیهی است قطع روند دموکراسی و یا هر گونه خللی در آن، وقایعی است که میتواند نوع نگرش را بر پایه توسعه همه جانبه کشور به تحولات گذشته و تأثیرات مثبت و منفی آن با تغییرات جدی مواجه کند.
وی در ادامه مقاله، سیری در تطور شکلگیری سیاسی دوم خرداد و رویدادهای آن، ضعف و شرکت اصلاح طلبان را عاملی مهم در تصمیمگیری متقدمین جبهه دیگر یعنی اصولگرایان، مؤثر قلمداد میکند. ایشان اینطور بیان میکند که؛ در واقع اصولگرایان با درک شرایط جامعه که برآیند و نتایج آن در دوم خرداد حاصل آمده بود تلاش کردند، استراتژی مدونی را بر اساس نقاط ضعف حریف جهت بازگشت به مراکز اصلی قدرت تدوین کنند. نکته جالب توجه و ظریف در این میان این است که، اتفاقا پنهان کردن تأثیرات فوق الذکر و مخفی کردن تحلیلهای نوینی که از جامعه ایران به دست آمده بود، مهمترین وظیفه اصولگرایان در این مبارزه سیاسی بود.
نویسنده محترم در ادامه، بحث انتخابات، شکست اصلاحطلبان و پیروزی اصولگرایان در این انتخابات را، از موضوعات میداند که راه را برای تصدی اصولگرایان بر اریکه قدرت در این چند سالهای که از قدرت کنار زده شده بودند مؤثر بوده است. و نتیجه انتخابات و پیروزی آن اصولگرایان را در ادامه مسیر خود ثابت قدمتر کرد. اصول گرایان بر طبق یک برنامه و با استفاده از شکل عمومی و خصیصههای کلی یک جامعه دموکراتیک و با اندکی دستکاری در افکار عمومی موفق به رسیدن بر اریکه قدرت شدند. حال اگر روند دموکراسی ادامه یابد، انتخابات شوراها و خبرگان پیشرو، محک مطلوبی برای چگونگی عملکرد آنان و توانایی ایشان در حفظ جایگاهشان در افکار عمومی خواهد بود. اگر شرایط رقابتی در انتخابات خبرگان و شوراهای سوم، همچون انتخابات شورای دوم و یا حتی انتخابات ریاست جمهوری باشد، میتوان از منظر یک تحلیلگر، تحولات پیش گفته در عرصه سیاسی و صعود اصولگرایان به قدرت را مثبت ارزیابی کرد؛ چرا که مجموعه تحولات سیاسی و اجتماعی پس از سالها به پیوستن تمام نحلهها و جناحهای سیاسی به قطار دموکراسی و میزان رأی مردم انجامیده است. در این شرایط است که حقیقتا نمیتوان تفاوتی بین دوم خرداد و سوم تیر قائل شد و هر دو مقطع را میتوان تجلی حضور مردمی و نوک پیکان تأثیرگذاری اندیشه مدرن برساختار سیاسی ایران تلقی کرد. اما بدیهی است قطع روند دموکراسی و یا هر گونه خللی در آن، وقایعی است که میتواند نوع نگرش را بر پایه توسعه همه جانبه کشور به تحولات گذشته و تأثیرات مثبت و منفی آن با تغییرات جدی مواجه کند.