کارنامه نظری مواجهه علما و روحانیت با تجدد و نظام پارلمانتیسم در عصر مشروطیت
آرشیو
چکیده
متن
مقاله حاضر به بیان روحیه حاکم بر اندیشمندان مسلمان و تلاش فکرى علماى شیعه براى نظام سازى و مواجهه تا تجددگرایى و نظام پارلمانتیسم در عصر مشروطیت، اشاره و مباحث عمده این مقاله بر محورهایى چون راهبردهاى مواجهه با مدرنیته و امثال آن استوار شده است.
نگارنده ابتدا به تبیین مفهوم نظام معرفت دینى و نظام سازى سیاسى و فرق بین این دو مقوله پرداخته و سیرى اجمالى از تاریخ منور الفکرى در عصر مشروطیت و بعد از آن ارائه نموده است. آنگاه رویکرد علماى دینى با جریان روشنفکرى را بیان و نحوه مواجهه ایشان با مدرنیته و افکار روشنفکران آن عصر را تشریح مىنماید.
از دیدگاه نویسنده در نحوه مواجهه علماى مشروطه با جریان مدرنیته و پارلمانتیسم، گونهاى خاص از اقتباس از تجربه سیاسى مغرب زمین دیده مىشود، که با تکیه بر ماهیت و شبکه عناصر تمدنى غرب شکل گرفته بود. وى همچنین به ریشههاى این اقتباس و خاستگاه عناصر تمدنى آن پرداخته است. از منظر نویسنده اقتباس خام و ناآگاهانه برخى از عناصر و تولیدات تمدنى غرب، به معناى گرفتارى در پنجه شاکله تمدن برآمده بر بستر اومانیستى غرب است، که با تمدن و فرهنگ اسلامى و قرآنى ناسازگارى دارد. در جمعبندى مقاله حاضر، نویسنده به این نتیجه مىرسد که علماى عصر مشروطه، در مجموع کارنامه پربارى را بر راستاى مقاومت اسلامى سامان دادند و این حرکت سیاسى که بر اساس «خویشتنشناسى غریزانه» و احیاى تراث اسلامى رقم خورده بود، عمدتا راهبردى ایجابى را طلب مىکرد که این راهبرد، اگر چه مىتوانست به «تصرّف در جوهر مدرنیته» منجر شود، اما عمدتا به «تصرف در سطح خرد» بسنده نمود و آن نیز ناموفق از کاردرآمد و زمان آن نرسیده بود تا بتواند به تصرف در سطح کلان دست زند که فرآورده آنرا نمىتوان از سنخ اقتباس دانست؛ بلکه باید آنرا تأسیس عقلانیت هدایت شده دینى در مسیر تمدن سازى ارزیابى کرد. رسیدن به این سطح از تصرف که باید آنرا مقولهاى تأسیسى دانست، نیازمند شناخت ماهیت درهم تنیده مؤلفههاى مدرنیته از یک سو و شناخت ماهیت یکپارچه آموزههاى اسلامى از سوى دیگر دانست، که زمینه طرح فراگیرتر نظرى و تحقق عینى آنرا فراهم آورده است.
نگارنده ابتدا به تبیین مفهوم نظام معرفت دینى و نظام سازى سیاسى و فرق بین این دو مقوله پرداخته و سیرى اجمالى از تاریخ منور الفکرى در عصر مشروطیت و بعد از آن ارائه نموده است. آنگاه رویکرد علماى دینى با جریان روشنفکرى را بیان و نحوه مواجهه ایشان با مدرنیته و افکار روشنفکران آن عصر را تشریح مىنماید.
از دیدگاه نویسنده در نحوه مواجهه علماى مشروطه با جریان مدرنیته و پارلمانتیسم، گونهاى خاص از اقتباس از تجربه سیاسى مغرب زمین دیده مىشود، که با تکیه بر ماهیت و شبکه عناصر تمدنى غرب شکل گرفته بود. وى همچنین به ریشههاى این اقتباس و خاستگاه عناصر تمدنى آن پرداخته است. از منظر نویسنده اقتباس خام و ناآگاهانه برخى از عناصر و تولیدات تمدنى غرب، به معناى گرفتارى در پنجه شاکله تمدن برآمده بر بستر اومانیستى غرب است، که با تمدن و فرهنگ اسلامى و قرآنى ناسازگارى دارد. در جمعبندى مقاله حاضر، نویسنده به این نتیجه مىرسد که علماى عصر مشروطه، در مجموع کارنامه پربارى را بر راستاى مقاومت اسلامى سامان دادند و این حرکت سیاسى که بر اساس «خویشتنشناسى غریزانه» و احیاى تراث اسلامى رقم خورده بود، عمدتا راهبردى ایجابى را طلب مىکرد که این راهبرد، اگر چه مىتوانست به «تصرّف در جوهر مدرنیته» منجر شود، اما عمدتا به «تصرف در سطح خرد» بسنده نمود و آن نیز ناموفق از کاردرآمد و زمان آن نرسیده بود تا بتواند به تصرف در سطح کلان دست زند که فرآورده آنرا نمىتوان از سنخ اقتباس دانست؛ بلکه باید آنرا تأسیس عقلانیت هدایت شده دینى در مسیر تمدن سازى ارزیابى کرد. رسیدن به این سطح از تصرف که باید آنرا مقولهاى تأسیسى دانست، نیازمند شناخت ماهیت درهم تنیده مؤلفههاى مدرنیته از یک سو و شناخت ماهیت یکپارچه آموزههاى اسلامى از سوى دیگر دانست، که زمینه طرح فراگیرتر نظرى و تحقق عینى آنرا فراهم آورده است.