آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

مراد از «زنان تحصیل کرده»، بانوان آموزش دیده در مراکز آموزشی جدید و یا سنتی می‏باشند. در این نوشتار، تمرکز عمده بر نقش زنان تحصیل کرده برای خودشان است و سپس نتیجه بحث به نقش آنان برای دیگران تعمیم داده می‏شود. نقش زنان تحصیل کرده در رابطه با تأسیس و تحکیم خانواده، در فضاهای متفاوت، آثار گوناگونی را به دنبال دارد. در اینجا، نقش زنان تحصیل کرده، در چهار مرحله ذیل مورد بررسی قرار گرفته است: 1. آغاز آشنایی؛ 2. عشق‏ورزی؛ 3. خواستگاری و 4. گذار از خواستگاری تا ازدواج. سپس، نقش زنان تحصیل کرده برای دیگران در حیطه‏های پژوهشی، آموزشی، مدیریتی مورد تأمل قرار گرفته است. در ادامه، نقش ایشان پس از تأسیس خانواده، بررسی شده است. در این زمینه، ابتدا نقش فردی آنها در تدوین برنامه خانواده، شیوه مواجهه با مسائل جدید و سپس نقش آنها برای دیگران مورد بحث واقع شده است. در نهایت، با جمع‏بندی از مباحث سابق، نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در قالب «تئوری سیستمی» ترسیم و معرفی گردیده است.

متن

لازمه تحصیلات، نوعی ممارست ذهنی در فعالیت‏های فکری و بسط اطلاعات و پویایی اندیشه است و معمولاً قوایی همچون تعمیم ذهنی و استنباط و تحلیل و ترکیب و تفکر منطقی، در اثر تحصیلات، بالنده و بارور می‏شوند. فایده دیگر تحصیلات این است که در ساحت شناخت، راه روشنی فراراه اندیشه قرار می‏دهد و بر باورهای غلط، خط بطلان می‏کشد، باورهای صحیح را مصفّاتر و فزاینده‏تر می‏نماید و اعتقادات افراطی و تفریطی را تعدیل می‏کند. ولی با وجود این، رشد همه جانبه شخصیت و تعالی مثبت ادراک و انصاف نه تنها منوط به احراز تحصیلات عالی نیست، بلکه این‏گونه تحصیلات نیز همیشه و همه جا تنها عامل رشد شخصیت و حقیقت و فضیلت نمی‏باشد؛ بلکه عامل تهذیب و تزکیه همیشه باید به عامل تعلیم و آموزش منظم شود تا نتیجه‏های مثبتی به بار آید. آنچه از مفاهیم دینی برمی‏آید این است که تحصیلات عالی بدون عامل تقوا و وجدان اخلاقی، حتی می‏تواند مخرّب و ویرانگر نیز باشد. در آموزه‏ها و هنجارهای ارزشی ـ دینی، علم بدون عمل و تعلیم بدون تزکیه مطرود است و از نظر نصوص قرآنی «... وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ»(1) و روایی مانند قال الصادق علیه‏السلام : «.. لیس العلمُ التعلّم وانّما هُو نورٌ یقذفه اللّه‏ُ فی قلبِ مَن یریداللّه‏ آن یهدیه»،(2) امکان وجود علمی که نه از راه تحصیلات، بلکه از راه تقوا و عمل حاصل می‏شود، از مسلّمات است.
مراد از «زنان تحصیل کرده»
مراد از «تحصیلات» برای زنان، اولاً، داشتن آگاهی و داده‏های جدید و عصری است. ثانیا، با توجه به آنکه آگاهی و دانش نسبی است و مراتبی دارد، اطلاق «تحصیل کرده» اعم از این است که زنان دارای مدرک دیپلم باشند و یا دارای مدرک در هر یک از مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، چه در دانشگاه باشد و چه حوزه‏های علمیه.
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده تا هنگام ازدواج
1. برای فرد
نقش زنان تحصیل کرده را از قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در این مراحل می‏توان گنجاند:
الف) آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است: اول، مستقیم، که در این شیوه دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا می‏شوند و در مسیر ازدواج قرار می‏گیرند و روش دوم، غیرمستقیم است که در آن، افرادی که از دختر و یا پسری اطلاعاتی دارند، واسطه می‏گردند و دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا می‏کنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان می‏دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشود و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند. هرچه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا می‏کند که از ظواهر عبور کند، چهره واقعی‏تر مخاطبش را
______________________________
1. بقره، 2: 282
2. شهید ثانی، منیة المرید، ص 165
______________________________
بشناسد و از روی گفته‏های او به ناگفته‏هایش پی برد. دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قائل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه می‏داند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او توانایی‏های لازم را می‏دهد، بهره می‏برد، بخصوص از دانش روان‏شناسی و علوم مربوط به آن (روان‏شناسی اجتماعی، روان‏شناسی ارتباطات و...).
ب) عشق‏ورزی: معمولاً گفته می‏شود که «عشق» با «علم» نمی‏سازد. عاشق چشمانش درست نمی‏بیند و آگاهی‏های عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت. اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین است) می‏توان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود، با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول، علم قبل از آن و دوم، علم بعد از آن. در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریه‏ها و داده‏های علمی در شناخت مخاطب مفیدند.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگی‏ها و خصوصیات و ادراک درست‏تر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدی و سازنده‏ای دارد.
ج) خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمی‏تر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز می‏گردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیآمدهایی باشد: اول آنکه به خاطر جهل و فقر داده‏ها، اعتماد به نفس لازم برای اظهارنظر، بررسی و تحقیق و تصمیم‏گیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگزارد. دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم‏گرایی و تخصص‏محوری را نفی می‏کند و ازاین‏رو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با داده‏هایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیآمدها موجبات آسیب‏ها و آفت‏هایی برای بنیان ازدواج می‏شوند. سوم آنکه بی‏سوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل داده‏ها را نیز از فرد می‏گیرد. حال آنکه زن تحصیل کرده هم از اعمال نظر بی‏جای دیگران در سرنوشتش جلوگیری می‏کند و این علاقه را دارد که داده‏های لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آنها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و ازاین‏رو، می‏تواند داده‏های دیگران را جمع‏بندی نماید و به تأسیسی مناسب اقدام کند.
د) گذار از خواستگاری تا ازدواج: اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهره‏ای می‏توان برد و چه توشه‏هایی می‏توان ذخیره کرد، پرسشی است که علی‏القاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالی‏تری داشته باشد، می‏تواند دستاوردهای مناسب‏تری از آن برگیرد.
2. برای دیگران
نقش زن یا دختر تحصیل‏کرده در تأسیس خانواده به همراه دیگری را می‏توان به سه سطح تقسیم کرد: نقش‏های پژوهشی؛ نقش‏های آموزشی و نقش‏های مدیریتی و سیاست‏گذاری.
الف) نقش‏های پژوهشی: این افراد مسائلی همچون پیش از تأسیس زندگی، در آغاز آشنایی، عشق‏ورزی، خواستگاری و مرحله گذار از خواستگاری به زندگی مشترک را که در مرحله قبل بدانها به گونه‏ای دقیق، با استناد و با مطالعه می‏پرداختند، در این قسمت آن‏را به دیدی پژوهشی، مورد اهتمام جدی قرار می‏دهند و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق می‏پردازند و چون خود از جنس زنان هستند، مسائل زنان را ملموس‏تر و دقیق‏تر می‏توانند مورد بررسی قرار دهند و عمیق‏تر به دغدغه‏های روحی و فکری دختران و زنان بپردازند.
ب) نقش‏های آموزشی: در این زمینه، زنان تحصیل کرده با حضور در مراکز آموزشی و دانشگاهی و دبیرستانی و آموزشگاه‏های مشاوره خانواده، مسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوان‏تر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل می‏نمایند، از منابع مکتوب و پژوهشی بهره می‏برند و با حضور چهره به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگی، به صورت عینی به مباحث ضروری و پرسش‏های اساسی مخاطبان جواب می‏دهند و دختران را برای انتخاب آگاهانه شریک زندگی و تأسیس درست نظام خانواده یاری می‏نمایند.
ج) نقش‏های مدیریتی و سیاست‏گذاری: تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده از تأسیس تا پس از آن، به فعالیت‏های علمی خلاصه نمی‏شود و شایسته است که زنان تحصیل کرده و دارای تخصص‏های لازم درصدد آن باشند که در نهادهای غیررسمی (مدنی) و رسمی (دولتی به معنای عام) به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به تأثیرگذاری در فرآیند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوه مجریه) و قضا (حضور در تشکیلات قوه قضاییه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیرا هیچ‏کس بهتر از زنان نمی‏تواند از حقوق خودشان دفاع کند و این دفاعیه نیز بخصوص بر عهده زنان تحصیل کرده است. ثانیا، تأسیس نهادهای مدنی و طرح سیاست‏ها و برگزاری تجمعات و صدور قطعنامه‏ها و مطرح کردن آنها برای مسئولان ذی‏ربط، از تلاش‏هایی است که نیاز به مدیریت‏های جدی و کارشناسی دارد و زنان تحصیل کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیت‏ها هستند (البته دامنه این فعالیت‏ها، هم قبل از تأسیس خانواده و هم پس از آن می‏باشد).
نقش زنان تحصیل کرده پس از تأسیس خانواده
1. نقش فردی
زنان تحصیل کرده پس از ورود به نظام خانواده، می‏توانند نقش‏هایی در جهت تحکیم آن داشته باشند:
الف) تدوین برنامه خانواده: خانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاست‏گذاری‏های مناسب، استراتژی دقیق و راه‏کاری مطلوب، دچار سردرگمی می‏گردد و شایسته است طی یک برنامه‏ریزی، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را تدوین کند و استراتژی مناسب برای رسیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاست‏های مناسب را پیش‏بینی کند و برای تحقق آن سیاست‏ها نیز راه‏کارهای جزئی پیش‏بینی نماید. چنین کار دقیقی بدون پشتوانه نظری لازم و تحصیلات آکادمیک امکان‏پذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل کرده به عنوان یکی از ارکان خانواده، می‏تواند در پیشنهاد و تدوین برنامه زندگی نقش کلیدی و اساسی داشته باشد.
ب) شیوه مواجهه با مسائل جدید: خانواده یا با یک برنامه زندگی آغاز می‏شود و یا بدون برنامه‏ریزی جدی شکل می‏گیرد و در هر دو شکل، قطعا در ادامه، با مسائلی مواجه می‏شود که از سابق آنها را پیش‏بینی نمی‏کرد؛ مشکلاتی سربرمی‏آورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قرار می‏دهند؛ برای مثال، پس از تشکیل خانواده‏ای، زن یا مرد متوجه می‏شوند که در بچه‏دار شدن مشکل دارند، یا در ادامه، زندگی، اعتماد لازم بین زن و مرد شکل نمی‏گیرد و آنها یکدیگر را زیر ذره‏بین می‏برند، یا مداخلات جدی پدر و مادر دختر و یا پسر مسئله‏ساز می‏شود، دختر یا پسر پس از مدتی برخی ابعاد پنهان طرف مقابل را کشف می‏کند و ... . در این موارد، تدبیر یک خانواده اصلاً کار آسانی نیست. گرچه حتی اگر خانواده‏ای هیچ مشکل جدیدی هم نداشته باشد، به دلیل تکراری شدن فضا و برخوردها، نیاز به پویایی، خلاقیت و نوآوری وجود دارد و برای پیش رفتن، به طرح و برنامه جدید و تکان‏های تازه نیاز است. اما در همه این موارد، فرد تحصیل کرده و زن متکی به دانش، دستان پُرتر نسبت به بی‏سواد و یا کم سواد دارد و البته هر قدر کم و کیف تحصیل بالاتر باشد، در تدبیر مشکلات توفیق بالاتری خواهد داشت و چون خود به راه‏کارها و مجاری هدایتی و مشاوره‏ای در این زمینه آشناست، از آنها بهره لازم را می‏گیرد.
2. برای دیگران
در این میدان نیز همانند قسمت پیش، همه مباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشی، آموزشی و مدیریتی می‏توان خلاصه نمود و تنها در ارائه راه‏کارهاست که باید به نکات بدیع‏تری اندیشید.
جمع‏بندی و نتیجه‏گیری
در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان در دو سطح «برای فرد» و «برای دیگران» و در دو مقطع «قبل تا حین تأسیس نظام خانواده» و «پس از تأسیس آن» مورد بررسی قرار گرفت. مدعای اصلی این بود که نقش تحصیلات زنان بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن می‏تواند تأثیرات مثبت داشته باشد. بر این مدعا، می‏توان دلیل عقلی اقامه نمود. اما اگر درصدد آن باشیم که داده‏های جزئی‏تری داشته باشیم و حد و دامنه و نوع نقش تحصیلات را دریابیم، باید یک کار میدانی جدی صورت گیرد. محدوده تأمل حاضر عبارت است از:
1. توجه و تأکید بر نقش مثبت زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده. در این میدان به نقش منفی پرداخته نشده است.
2. با فرض واجد تحصیلات بودن، نقش زنان در نظام خانواده به صورت فردی مورد تأمّل قرار گرفته است. حال آنکه می‏توان این فرضیه را در فضایی دیگر بررسی نمود که اگر زنی بدون تحصیلات وارد نظام خانواده شود و سپس تحصیلات متوسطه یا عالی (دانشگاه یا حوزوی) کسب کند، خانواده چه تحولاتی را تجربه خواهد کرد.
3. میزان تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده فقط در سطح خانواده مورد توجه قرار گرفت. حال آنکه در پژوهش دیگری می‏توان به خدمات زنان تحصیل کرده به فراتر از خانواده نیز پرداخت. به عبارت دیگر، پرداختن به همه ابعاد موضوع، نوشتاری حجیم می‏طلبد.
زنان تحصیل کرده اگر از ایثارگران باشند، علی‏القاعده باید در کنار تخصص و تبعات یادشده آن، از سایر زنان تحصیل کرده در سطح خانواده و غیرخانواده موفق‏تر عمل کنند؛ زیرا در کنار کارآمدی و توان علمی، متکی به ارزش‏های دینی و انقلابی و متأثر از فضای حماسه و ایثار و شهادت‏اند که دست‏کم روح این گفتمان، تولید و تقویت و گسترش تعهد و مسئولیت‏پذیری فردی، جمعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی است. چنین زنانی هم در مقابل مشکلات پایدارترند، چون روحی قوی دارند و هم در خدمت به دیگران کوشاترند، زیرا افعال خود را با معنویت ارزیابی می‏کنند. آنان در تدریس و تحقیق و مدیریت نیز با انگیزه‏ترند؛ چون به نظام سیاسی موجود و به تلاش‏هایشان ایمان دارند و افعالشان را در جهت تحقق آمال شهیدان و جانبازان و آزادگان می‏بینند.
نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در آن را در قالب الگو و «تئوری سیستمی» نیز می‏توان دید که ورودی‏های این نظام به صورت مستقیم به زن و مرد، و غیرمستقیم به نزدیکان سببی و نسبی آنها باز می‏گردد:
1. ازآن‏رو که هر نظامی افراد خاص خود را دربرمی‏گیرد. در رابطه با خانواده با نظامی واحد مواجه نیستیم و با وجود اشتراکات کلی، هر نظام خانوادگی منحصر به فرد می‏باشد.
2. ازآن‏رو که کنش‏های ورودی‏ها نیز تغییر و تحول‏پذیرند، نظام یک خانواده نیز ثابت نبوده و بلکه پویاست.
3. ازآن جهت که می‏توان بر اساس خروجی‏های آن، بازخوردها را مورد توجه دقیق قرار داد و نواقص آن را در ورودی‏های بعدی رفع نمود. اگر این نظام با بحران نیز مواجه گردد، این بحران زدودنی است، مگر آنکه مدیریت مناسبی بر ورودی‏ها و خروجی‏ها صورت نگیرد، که در آن صورت، حتی این نظام می‏تواند در معرض نابودی قرار گیرد.
اشاره
1. همان گونه که نویسنده نیز در مقدمه نوشتار متذکر شده است، صرفِ تحصیلات، منشأ آثار مثبت برای زنان نیست؛ بلکه چنانچه تحصیلات، با عقل و تدبیر و ایمان و تهذیب نفس همراه باشد می‏تواند منشأ آثار مثبت باشد. بنابراین، پیش از آنکه بخواهیم با توصیه به گسترش تحصیلات زنان در پی حل مشکلات خانواده باشیم، می‏بایست ابتدا در جهت تربیت اخلاقی و پرورش روحی و معنوی آنان بکوشیم.
2. بسیاری از دانش‏هایی که تحصیل کردگان جامعه امروز در کشور ما می‏آموزند صرفا علومی است که به توصیف موجودات پیرامونی ما و روابط آنها می‏پردازد و از همین روی نقش چندانی در بهبود مسائل خانواده ندارد. فیزیک، شیمی، ریاضیات، زیست‏شناسی، جغرافیا و مانند آنها علومی نیستند که توانایی زنان را در اداره خانواده و تحکیم روابط خانوادگی افزایش دهند. ازاین‏رو، دانش‏هایی که مستقیما اطلاعات زنان و مردان تحصیل کرده را در زمینه خانواده و مسائل آن افزایش می‏دهند می‏توانند آثار مطلوبی در حل مشکلات خانواده داشته باشند. بنابراین، آنچه باید در این راستا مورد توجه قرار گیرد، دانش‏افزایی زنان در عرصه روابط خانواده و علوم مرتبط با آن است.
3. آمار گسترده اختلافات خانوادگی و طلاق در اقشار تحصیل کرده کشور که بسیار بیشتر از دیگر اقشار است نشان می‏دهد که افزایش اطلاعات و دانش‏های رایج که ارتباطی با تربیت و آماده‏سازی انسان برای زندگی در خانواده و اجتماع ندارد، به خودی خود تأثیر چندانی در بهبود روابط خانواده ندارد؛ بلکه افزایش تحصیلات رایج، گاه ممکن است سبب افزایش توقعات فرد از دیگران و انتقادناپذیری فرد گردد. بنابراین، جامعه امروز به شدت نیازمند افزایش عقل و تهذیب و رشد معنوی، کسب دانش‏ها و مهارت‏های رفتاری در خانواده و اجتماع و دیگر اطلاعات و دانش‏هایی است که شخصیت و منش فرد را تحت تأثیر قرار می‏دهد و موجب رشد جنبه‏های انسانی او می‏شود.

تبلیغات