نقش زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
مراد از «زنان تحصیل کرده»، بانوان آموزش دیده در مراکز آموزشی جدید و یا سنتی میباشند. در این نوشتار، تمرکز عمده بر نقش زنان تحصیل کرده برای خودشان است و سپس نتیجه بحث به نقش آنان برای دیگران تعمیم داده میشود. نقش زنان تحصیل کرده در رابطه با تأسیس و تحکیم خانواده، در فضاهای متفاوت، آثار گوناگونی را به دنبال دارد. در اینجا، نقش زنان تحصیل کرده، در چهار مرحله ذیل مورد بررسی قرار گرفته است: 1. آغاز آشنایی؛ 2. عشقورزی؛ 3. خواستگاری و 4. گذار از خواستگاری تا ازدواج. سپس، نقش زنان تحصیل کرده برای دیگران در حیطههای پژوهشی، آموزشی، مدیریتی مورد تأمل قرار گرفته است. در ادامه، نقش ایشان پس از تأسیس خانواده، بررسی شده است. در این زمینه، ابتدا نقش فردی آنها در تدوین برنامه خانواده، شیوه مواجهه با مسائل جدید و سپس نقش آنها برای دیگران مورد بحث واقع شده است. در نهایت، با جمعبندی از مباحث سابق، نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در قالب «تئوری سیستمی» ترسیم و معرفی گردیده است.متن
لازمه تحصیلات، نوعی ممارست ذهنی در فعالیتهای فکری و بسط اطلاعات و پویایی اندیشه است و معمولاً قوایی همچون تعمیم ذهنی و استنباط و تحلیل و ترکیب و تفکر منطقی، در اثر تحصیلات، بالنده و بارور میشوند. فایده دیگر تحصیلات این است که در ساحت شناخت، راه روشنی فراراه اندیشه قرار میدهد و بر باورهای غلط، خط بطلان میکشد، باورهای صحیح را مصفّاتر و فزایندهتر مینماید و اعتقادات افراطی و تفریطی را تعدیل میکند. ولی با وجود این، رشد همه جانبه شخصیت و تعالی مثبت ادراک و انصاف نه تنها منوط به احراز تحصیلات عالی نیست، بلکه اینگونه تحصیلات نیز همیشه و همه جا تنها عامل رشد شخصیت و حقیقت و فضیلت نمیباشد؛ بلکه عامل تهذیب و تزکیه همیشه باید به عامل تعلیم و آموزش منظم شود تا نتیجههای مثبتی به بار آید. آنچه از مفاهیم دینی برمیآید این است که تحصیلات عالی بدون عامل تقوا و وجدان اخلاقی، حتی میتواند مخرّب و ویرانگر نیز باشد. در آموزهها و هنجارهای ارزشی ـ دینی، علم بدون عمل و تعلیم بدون تزکیه مطرود است و از نظر نصوص قرآنی «... وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ»(1) و روایی مانند قال الصادق علیهالسلام : «.. لیس العلمُ التعلّم وانّما هُو نورٌ یقذفه اللّهُ فی قلبِ مَن یریداللّه آن یهدیه»،(2) امکان وجود علمی که نه از راه تحصیلات، بلکه از راه تقوا و عمل حاصل میشود، از مسلّمات است.
مراد از «زنان تحصیل کرده»
مراد از «تحصیلات» برای زنان، اولاً، داشتن آگاهی و دادههای جدید و عصری است. ثانیا، با توجه به آنکه آگاهی و دانش نسبی است و مراتبی دارد، اطلاق «تحصیل کرده» اعم از این است که زنان دارای مدرک دیپلم باشند و یا دارای مدرک در هر یک از مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، چه در دانشگاه باشد و چه حوزههای علمیه.
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده تا هنگام ازدواج
1. برای فرد
نقش زنان تحصیل کرده را از قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در این مراحل میتوان گنجاند:
الف) آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است: اول، مستقیم، که در این شیوه دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا میشوند و در مسیر ازدواج قرار میگیرند و روش دوم، غیرمستقیم است که در آن، افرادی که از دختر و یا پسری اطلاعاتی دارند، واسطه میگردند و دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا میکنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان میدهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشود و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند. هرچه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا میکند که از ظواهر عبور کند، چهره واقعیتر مخاطبش را
______________________________
1. بقره، 2: 282
2. شهید ثانی، منیة المرید، ص 165
______________________________
بشناسد و از روی گفتههای او به ناگفتههایش پی برد. دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قائل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه میداند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او تواناییهای لازم را میدهد، بهره میبرد، بخصوص از دانش روانشناسی و علوم مربوط به آن (روانشناسی اجتماعی، روانشناسی ارتباطات و...).
ب) عشقورزی: معمولاً گفته میشود که «عشق» با «علم» نمیسازد. عاشق چشمانش درست نمیبیند و آگاهیهای عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت. اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین است) میتوان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود، با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول، علم قبل از آن و دوم، علم بعد از آن. در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریهها و دادههای علمی در شناخت مخاطب مفیدند.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگیها و خصوصیات و ادراک درستتر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدی و سازندهای دارد.
ج) خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمیتر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز میگردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیآمدهایی باشد: اول آنکه به خاطر جهل و فقر دادهها، اعتماد به نفس لازم برای اظهارنظر، بررسی و تحقیق و تصمیمگیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگزارد. دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علمگرایی و تخصصمحوری را نفی میکند و ازاینرو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با دادههایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیآمدها موجبات آسیبها و آفتهایی برای بنیان ازدواج میشوند. سوم آنکه بیسوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل دادهها را نیز از فرد میگیرد. حال آنکه زن تحصیل کرده هم از اعمال نظر بیجای دیگران در سرنوشتش جلوگیری میکند و این علاقه را دارد که دادههای لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آنها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و ازاینرو، میتواند دادههای دیگران را جمعبندی نماید و به تأسیسی مناسب اقدام کند.
د) گذار از خواستگاری تا ازدواج: اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهرهای میتوان برد و چه توشههایی میتوان ذخیره کرد، پرسشی است که علیالقاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالیتری داشته باشد، میتواند دستاوردهای مناسبتری از آن برگیرد.
2. برای دیگران
نقش زن یا دختر تحصیلکرده در تأسیس خانواده به همراه دیگری را میتوان به سه سطح تقسیم کرد: نقشهای پژوهشی؛ نقشهای آموزشی و نقشهای مدیریتی و سیاستگذاری.
الف) نقشهای پژوهشی: این افراد مسائلی همچون پیش از تأسیس زندگی، در آغاز آشنایی، عشقورزی، خواستگاری و مرحله گذار از خواستگاری به زندگی مشترک را که در مرحله قبل بدانها به گونهای دقیق، با استناد و با مطالعه میپرداختند، در این قسمت آنرا به دیدی پژوهشی، مورد اهتمام جدی قرار میدهند و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق میپردازند و چون خود از جنس زنان هستند، مسائل زنان را ملموستر و دقیقتر میتوانند مورد بررسی قرار دهند و عمیقتر به دغدغههای روحی و فکری دختران و زنان بپردازند.
ب) نقشهای آموزشی: در این زمینه، زنان تحصیل کرده با حضور در مراکز آموزشی و دانشگاهی و دبیرستانی و آموزشگاههای مشاوره خانواده، مسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوانتر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل مینمایند، از منابع مکتوب و پژوهشی بهره میبرند و با حضور چهره به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگی، به صورت عینی به مباحث ضروری و پرسشهای اساسی مخاطبان جواب میدهند و دختران را برای انتخاب آگاهانه شریک زندگی و تأسیس درست نظام خانواده یاری مینمایند.
ج) نقشهای مدیریتی و سیاستگذاری: تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده از تأسیس تا پس از آن، به فعالیتهای علمی خلاصه نمیشود و شایسته است که زنان تحصیل کرده و دارای تخصصهای لازم درصدد آن باشند که در نهادهای غیررسمی (مدنی) و رسمی (دولتی به معنای عام) به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به تأثیرگذاری در فرآیند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوه مجریه) و قضا (حضور در تشکیلات قوه قضاییه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیرا هیچکس بهتر از زنان نمیتواند از حقوق خودشان دفاع کند و این دفاعیه نیز بخصوص بر عهده زنان تحصیل کرده است. ثانیا، تأسیس نهادهای مدنی و طرح سیاستها و برگزاری تجمعات و صدور قطعنامهها و مطرح کردن آنها برای مسئولان ذیربط، از تلاشهایی است که نیاز به مدیریتهای جدی و کارشناسی دارد و زنان تحصیل کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیتها هستند (البته دامنه این فعالیتها، هم قبل از تأسیس خانواده و هم پس از آن میباشد).
نقش زنان تحصیل کرده پس از تأسیس خانواده
1. نقش فردی
زنان تحصیل کرده پس از ورود به نظام خانواده، میتوانند نقشهایی در جهت تحکیم آن داشته باشند:
الف) تدوین برنامه خانواده: خانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاستگذاریهای مناسب، استراتژی دقیق و راهکاری مطلوب، دچار سردرگمی میگردد و شایسته است طی یک برنامهریزی، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را تدوین کند و استراتژی مناسب برای رسیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاستهای مناسب را پیشبینی کند و برای تحقق آن سیاستها نیز راهکارهای جزئی پیشبینی نماید. چنین کار دقیقی بدون پشتوانه نظری لازم و تحصیلات آکادمیک امکانپذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل کرده به عنوان یکی از ارکان خانواده، میتواند در پیشنهاد و تدوین برنامه زندگی نقش کلیدی و اساسی داشته باشد.
ب) شیوه مواجهه با مسائل جدید: خانواده یا با یک برنامه زندگی آغاز میشود و یا بدون برنامهریزی جدی شکل میگیرد و در هر دو شکل، قطعا در ادامه، با مسائلی مواجه میشود که از سابق آنها را پیشبینی نمیکرد؛ مشکلاتی سربرمیآورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قرار میدهند؛ برای مثال، پس از تشکیل خانوادهای، زن یا مرد متوجه میشوند که در بچهدار شدن مشکل دارند، یا در ادامه، زندگی، اعتماد لازم بین زن و مرد شکل نمیگیرد و آنها یکدیگر را زیر ذرهبین میبرند، یا مداخلات جدی پدر و مادر دختر و یا پسر مسئلهساز میشود، دختر یا پسر پس از مدتی برخی ابعاد پنهان طرف مقابل را کشف میکند و ... . در این موارد، تدبیر یک خانواده اصلاً کار آسانی نیست. گرچه حتی اگر خانوادهای هیچ مشکل جدیدی هم نداشته باشد، به دلیل تکراری شدن فضا و برخوردها، نیاز به پویایی، خلاقیت و نوآوری وجود دارد و برای پیش رفتن، به طرح و برنامه جدید و تکانهای تازه نیاز است. اما در همه این موارد، فرد تحصیل کرده و زن متکی به دانش، دستان پُرتر نسبت به بیسواد و یا کم سواد دارد و البته هر قدر کم و کیف تحصیل بالاتر باشد، در تدبیر مشکلات توفیق بالاتری خواهد داشت و چون خود به راهکارها و مجاری هدایتی و مشاورهای در این زمینه آشناست، از آنها بهره لازم را میگیرد.
2. برای دیگران
در این میدان نیز همانند قسمت پیش، همه مباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشی، آموزشی و مدیریتی میتوان خلاصه نمود و تنها در ارائه راهکارهاست که باید به نکات بدیعتری اندیشید.
جمعبندی و نتیجهگیری
در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان در دو سطح «برای فرد» و «برای دیگران» و در دو مقطع «قبل تا حین تأسیس نظام خانواده» و «پس از تأسیس آن» مورد بررسی قرار گرفت. مدعای اصلی این بود که نقش تحصیلات زنان بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن میتواند تأثیرات مثبت داشته باشد. بر این مدعا، میتوان دلیل عقلی اقامه نمود. اما اگر درصدد آن باشیم که دادههای جزئیتری داشته باشیم و حد و دامنه و نوع نقش تحصیلات را دریابیم، باید یک کار میدانی جدی صورت گیرد. محدوده تأمل حاضر عبارت است از:
1. توجه و تأکید بر نقش مثبت زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده. در این میدان به نقش منفی پرداخته نشده است.
2. با فرض واجد تحصیلات بودن، نقش زنان در نظام خانواده به صورت فردی مورد تأمّل قرار گرفته است. حال آنکه میتوان این فرضیه را در فضایی دیگر بررسی نمود که اگر زنی بدون تحصیلات وارد نظام خانواده شود و سپس تحصیلات متوسطه یا عالی (دانشگاه یا حوزوی) کسب کند، خانواده چه تحولاتی را تجربه خواهد کرد.
3. میزان تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده فقط در سطح خانواده مورد توجه قرار گرفت. حال آنکه در پژوهش دیگری میتوان به خدمات زنان تحصیل کرده به فراتر از خانواده نیز پرداخت. به عبارت دیگر، پرداختن به همه ابعاد موضوع، نوشتاری حجیم میطلبد.
زنان تحصیل کرده اگر از ایثارگران باشند، علیالقاعده باید در کنار تخصص و تبعات یادشده آن، از سایر زنان تحصیل کرده در سطح خانواده و غیرخانواده موفقتر عمل کنند؛ زیرا در کنار کارآمدی و توان علمی، متکی به ارزشهای دینی و انقلابی و متأثر از فضای حماسه و ایثار و شهادتاند که دستکم روح این گفتمان، تولید و تقویت و گسترش تعهد و مسئولیتپذیری فردی، جمعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی است. چنین زنانی هم در مقابل مشکلات پایدارترند، چون روحی قوی دارند و هم در خدمت به دیگران کوشاترند، زیرا افعال خود را با معنویت ارزیابی میکنند. آنان در تدریس و تحقیق و مدیریت نیز با انگیزهترند؛ چون به نظام سیاسی موجود و به تلاشهایشان ایمان دارند و افعالشان را در جهت تحقق آمال شهیدان و جانبازان و آزادگان میبینند.
نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در آن را در قالب الگو و «تئوری سیستمی» نیز میتوان دید که ورودیهای این نظام به صورت مستقیم به زن و مرد، و غیرمستقیم به نزدیکان سببی و نسبی آنها باز میگردد:
1. ازآنرو که هر نظامی افراد خاص خود را دربرمیگیرد. در رابطه با خانواده با نظامی واحد مواجه نیستیم و با وجود اشتراکات کلی، هر نظام خانوادگی منحصر به فرد میباشد.
2. ازآنرو که کنشهای ورودیها نیز تغییر و تحولپذیرند، نظام یک خانواده نیز ثابت نبوده و بلکه پویاست.
3. ازآن جهت که میتوان بر اساس خروجیهای آن، بازخوردها را مورد توجه دقیق قرار داد و نواقص آن را در ورودیهای بعدی رفع نمود. اگر این نظام با بحران نیز مواجه گردد، این بحران زدودنی است، مگر آنکه مدیریت مناسبی بر ورودیها و خروجیها صورت نگیرد، که در آن صورت، حتی این نظام میتواند در معرض نابودی قرار گیرد.
اشاره
1. همان گونه که نویسنده نیز در مقدمه نوشتار متذکر شده است، صرفِ تحصیلات، منشأ آثار مثبت برای زنان نیست؛ بلکه چنانچه تحصیلات، با عقل و تدبیر و ایمان و تهذیب نفس همراه باشد میتواند منشأ آثار مثبت باشد. بنابراین، پیش از آنکه بخواهیم با توصیه به گسترش تحصیلات زنان در پی حل مشکلات خانواده باشیم، میبایست ابتدا در جهت تربیت اخلاقی و پرورش روحی و معنوی آنان بکوشیم.
2. بسیاری از دانشهایی که تحصیل کردگان جامعه امروز در کشور ما میآموزند صرفا علومی است که به توصیف موجودات پیرامونی ما و روابط آنها میپردازد و از همین روی نقش چندانی در بهبود مسائل خانواده ندارد. فیزیک، شیمی، ریاضیات، زیستشناسی، جغرافیا و مانند آنها علومی نیستند که توانایی زنان را در اداره خانواده و تحکیم روابط خانوادگی افزایش دهند. ازاینرو، دانشهایی که مستقیما اطلاعات زنان و مردان تحصیل کرده را در زمینه خانواده و مسائل آن افزایش میدهند میتوانند آثار مطلوبی در حل مشکلات خانواده داشته باشند. بنابراین، آنچه باید در این راستا مورد توجه قرار گیرد، دانشافزایی زنان در عرصه روابط خانواده و علوم مرتبط با آن است.
3. آمار گسترده اختلافات خانوادگی و طلاق در اقشار تحصیل کرده کشور که بسیار بیشتر از دیگر اقشار است نشان میدهد که افزایش اطلاعات و دانشهای رایج که ارتباطی با تربیت و آمادهسازی انسان برای زندگی در خانواده و اجتماع ندارد، به خودی خود تأثیر چندانی در بهبود روابط خانواده ندارد؛ بلکه افزایش تحصیلات رایج، گاه ممکن است سبب افزایش توقعات فرد از دیگران و انتقادناپذیری فرد گردد. بنابراین، جامعه امروز به شدت نیازمند افزایش عقل و تهذیب و رشد معنوی، کسب دانشها و مهارتهای رفتاری در خانواده و اجتماع و دیگر اطلاعات و دانشهایی است که شخصیت و منش فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و موجب رشد جنبههای انسانی او میشود.
مراد از «زنان تحصیل کرده»
مراد از «تحصیلات» برای زنان، اولاً، داشتن آگاهی و دادههای جدید و عصری است. ثانیا، با توجه به آنکه آگاهی و دانش نسبی است و مراتبی دارد، اطلاق «تحصیل کرده» اعم از این است که زنان دارای مدرک دیپلم باشند و یا دارای مدرک در هر یک از مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، چه در دانشگاه باشد و چه حوزههای علمیه.
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده تا هنگام ازدواج
1. برای فرد
نقش زنان تحصیل کرده را از قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در این مراحل میتوان گنجاند:
الف) آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است: اول، مستقیم، که در این شیوه دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا میشوند و در مسیر ازدواج قرار میگیرند و روش دوم، غیرمستقیم است که در آن، افرادی که از دختر و یا پسری اطلاعاتی دارند، واسطه میگردند و دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا میکنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان میدهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشود و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند. هرچه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا میکند که از ظواهر عبور کند، چهره واقعیتر مخاطبش را
______________________________
1. بقره، 2: 282
2. شهید ثانی، منیة المرید، ص 165
______________________________
بشناسد و از روی گفتههای او به ناگفتههایش پی برد. دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قائل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه میداند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او تواناییهای لازم را میدهد، بهره میبرد، بخصوص از دانش روانشناسی و علوم مربوط به آن (روانشناسی اجتماعی، روانشناسی ارتباطات و...).
ب) عشقورزی: معمولاً گفته میشود که «عشق» با «علم» نمیسازد. عاشق چشمانش درست نمیبیند و آگاهیهای عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت. اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین است) میتوان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود، با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول، علم قبل از آن و دوم، علم بعد از آن. در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریهها و دادههای علمی در شناخت مخاطب مفیدند.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگیها و خصوصیات و ادراک درستتر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدی و سازندهای دارد.
ج) خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمیتر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز میگردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیآمدهایی باشد: اول آنکه به خاطر جهل و فقر دادهها، اعتماد به نفس لازم برای اظهارنظر، بررسی و تحقیق و تصمیمگیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگزارد. دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علمگرایی و تخصصمحوری را نفی میکند و ازاینرو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با دادههایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیآمدها موجبات آسیبها و آفتهایی برای بنیان ازدواج میشوند. سوم آنکه بیسوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل دادهها را نیز از فرد میگیرد. حال آنکه زن تحصیل کرده هم از اعمال نظر بیجای دیگران در سرنوشتش جلوگیری میکند و این علاقه را دارد که دادههای لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آنها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و ازاینرو، میتواند دادههای دیگران را جمعبندی نماید و به تأسیسی مناسب اقدام کند.
د) گذار از خواستگاری تا ازدواج: اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهرهای میتوان برد و چه توشههایی میتوان ذخیره کرد، پرسشی است که علیالقاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالیتری داشته باشد، میتواند دستاوردهای مناسبتری از آن برگیرد.
2. برای دیگران
نقش زن یا دختر تحصیلکرده در تأسیس خانواده به همراه دیگری را میتوان به سه سطح تقسیم کرد: نقشهای پژوهشی؛ نقشهای آموزشی و نقشهای مدیریتی و سیاستگذاری.
الف) نقشهای پژوهشی: این افراد مسائلی همچون پیش از تأسیس زندگی، در آغاز آشنایی، عشقورزی، خواستگاری و مرحله گذار از خواستگاری به زندگی مشترک را که در مرحله قبل بدانها به گونهای دقیق، با استناد و با مطالعه میپرداختند، در این قسمت آنرا به دیدی پژوهشی، مورد اهتمام جدی قرار میدهند و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق میپردازند و چون خود از جنس زنان هستند، مسائل زنان را ملموستر و دقیقتر میتوانند مورد بررسی قرار دهند و عمیقتر به دغدغههای روحی و فکری دختران و زنان بپردازند.
ب) نقشهای آموزشی: در این زمینه، زنان تحصیل کرده با حضور در مراکز آموزشی و دانشگاهی و دبیرستانی و آموزشگاههای مشاوره خانواده، مسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوانتر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل مینمایند، از منابع مکتوب و پژوهشی بهره میبرند و با حضور چهره به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگی، به صورت عینی به مباحث ضروری و پرسشهای اساسی مخاطبان جواب میدهند و دختران را برای انتخاب آگاهانه شریک زندگی و تأسیس درست نظام خانواده یاری مینمایند.
ج) نقشهای مدیریتی و سیاستگذاری: تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده از تأسیس تا پس از آن، به فعالیتهای علمی خلاصه نمیشود و شایسته است که زنان تحصیل کرده و دارای تخصصهای لازم درصدد آن باشند که در نهادهای غیررسمی (مدنی) و رسمی (دولتی به معنای عام) به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به تأثیرگذاری در فرآیند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوه مجریه) و قضا (حضور در تشکیلات قوه قضاییه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیرا هیچکس بهتر از زنان نمیتواند از حقوق خودشان دفاع کند و این دفاعیه نیز بخصوص بر عهده زنان تحصیل کرده است. ثانیا، تأسیس نهادهای مدنی و طرح سیاستها و برگزاری تجمعات و صدور قطعنامهها و مطرح کردن آنها برای مسئولان ذیربط، از تلاشهایی است که نیاز به مدیریتهای جدی و کارشناسی دارد و زنان تحصیل کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیتها هستند (البته دامنه این فعالیتها، هم قبل از تأسیس خانواده و هم پس از آن میباشد).
نقش زنان تحصیل کرده پس از تأسیس خانواده
1. نقش فردی
زنان تحصیل کرده پس از ورود به نظام خانواده، میتوانند نقشهایی در جهت تحکیم آن داشته باشند:
الف) تدوین برنامه خانواده: خانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاستگذاریهای مناسب، استراتژی دقیق و راهکاری مطلوب، دچار سردرگمی میگردد و شایسته است طی یک برنامهریزی، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را تدوین کند و استراتژی مناسب برای رسیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاستهای مناسب را پیشبینی کند و برای تحقق آن سیاستها نیز راهکارهای جزئی پیشبینی نماید. چنین کار دقیقی بدون پشتوانه نظری لازم و تحصیلات آکادمیک امکانپذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل کرده به عنوان یکی از ارکان خانواده، میتواند در پیشنهاد و تدوین برنامه زندگی نقش کلیدی و اساسی داشته باشد.
ب) شیوه مواجهه با مسائل جدید: خانواده یا با یک برنامه زندگی آغاز میشود و یا بدون برنامهریزی جدی شکل میگیرد و در هر دو شکل، قطعا در ادامه، با مسائلی مواجه میشود که از سابق آنها را پیشبینی نمیکرد؛ مشکلاتی سربرمیآورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قرار میدهند؛ برای مثال، پس از تشکیل خانوادهای، زن یا مرد متوجه میشوند که در بچهدار شدن مشکل دارند، یا در ادامه، زندگی، اعتماد لازم بین زن و مرد شکل نمیگیرد و آنها یکدیگر را زیر ذرهبین میبرند، یا مداخلات جدی پدر و مادر دختر و یا پسر مسئلهساز میشود، دختر یا پسر پس از مدتی برخی ابعاد پنهان طرف مقابل را کشف میکند و ... . در این موارد، تدبیر یک خانواده اصلاً کار آسانی نیست. گرچه حتی اگر خانوادهای هیچ مشکل جدیدی هم نداشته باشد، به دلیل تکراری شدن فضا و برخوردها، نیاز به پویایی، خلاقیت و نوآوری وجود دارد و برای پیش رفتن، به طرح و برنامه جدید و تکانهای تازه نیاز است. اما در همه این موارد، فرد تحصیل کرده و زن متکی به دانش، دستان پُرتر نسبت به بیسواد و یا کم سواد دارد و البته هر قدر کم و کیف تحصیل بالاتر باشد، در تدبیر مشکلات توفیق بالاتری خواهد داشت و چون خود به راهکارها و مجاری هدایتی و مشاورهای در این زمینه آشناست، از آنها بهره لازم را میگیرد.
2. برای دیگران
در این میدان نیز همانند قسمت پیش، همه مباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشی، آموزشی و مدیریتی میتوان خلاصه نمود و تنها در ارائه راهکارهاست که باید به نکات بدیعتری اندیشید.
جمعبندی و نتیجهگیری
در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان در دو سطح «برای فرد» و «برای دیگران» و در دو مقطع «قبل تا حین تأسیس نظام خانواده» و «پس از تأسیس آن» مورد بررسی قرار گرفت. مدعای اصلی این بود که نقش تحصیلات زنان بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن میتواند تأثیرات مثبت داشته باشد. بر این مدعا، میتوان دلیل عقلی اقامه نمود. اما اگر درصدد آن باشیم که دادههای جزئیتری داشته باشیم و حد و دامنه و نوع نقش تحصیلات را دریابیم، باید یک کار میدانی جدی صورت گیرد. محدوده تأمل حاضر عبارت است از:
1. توجه و تأکید بر نقش مثبت زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده. در این میدان به نقش منفی پرداخته نشده است.
2. با فرض واجد تحصیلات بودن، نقش زنان در نظام خانواده به صورت فردی مورد تأمّل قرار گرفته است. حال آنکه میتوان این فرضیه را در فضایی دیگر بررسی نمود که اگر زنی بدون تحصیلات وارد نظام خانواده شود و سپس تحصیلات متوسطه یا عالی (دانشگاه یا حوزوی) کسب کند، خانواده چه تحولاتی را تجربه خواهد کرد.
3. میزان تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده فقط در سطح خانواده مورد توجه قرار گرفت. حال آنکه در پژوهش دیگری میتوان به خدمات زنان تحصیل کرده به فراتر از خانواده نیز پرداخت. به عبارت دیگر، پرداختن به همه ابعاد موضوع، نوشتاری حجیم میطلبد.
زنان تحصیل کرده اگر از ایثارگران باشند، علیالقاعده باید در کنار تخصص و تبعات یادشده آن، از سایر زنان تحصیل کرده در سطح خانواده و غیرخانواده موفقتر عمل کنند؛ زیرا در کنار کارآمدی و توان علمی، متکی به ارزشهای دینی و انقلابی و متأثر از فضای حماسه و ایثار و شهادتاند که دستکم روح این گفتمان، تولید و تقویت و گسترش تعهد و مسئولیتپذیری فردی، جمعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی است. چنین زنانی هم در مقابل مشکلات پایدارترند، چون روحی قوی دارند و هم در خدمت به دیگران کوشاترند، زیرا افعال خود را با معنویت ارزیابی میکنند. آنان در تدریس و تحقیق و مدیریت نیز با انگیزهترند؛ چون به نظام سیاسی موجود و به تلاشهایشان ایمان دارند و افعالشان را در جهت تحقق آمال شهیدان و جانبازان و آزادگان میبینند.
نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در آن را در قالب الگو و «تئوری سیستمی» نیز میتوان دید که ورودیهای این نظام به صورت مستقیم به زن و مرد، و غیرمستقیم به نزدیکان سببی و نسبی آنها باز میگردد:
1. ازآنرو که هر نظامی افراد خاص خود را دربرمیگیرد. در رابطه با خانواده با نظامی واحد مواجه نیستیم و با وجود اشتراکات کلی، هر نظام خانوادگی منحصر به فرد میباشد.
2. ازآنرو که کنشهای ورودیها نیز تغییر و تحولپذیرند، نظام یک خانواده نیز ثابت نبوده و بلکه پویاست.
3. ازآن جهت که میتوان بر اساس خروجیهای آن، بازخوردها را مورد توجه دقیق قرار داد و نواقص آن را در ورودیهای بعدی رفع نمود. اگر این نظام با بحران نیز مواجه گردد، این بحران زدودنی است، مگر آنکه مدیریت مناسبی بر ورودیها و خروجیها صورت نگیرد، که در آن صورت، حتی این نظام میتواند در معرض نابودی قرار گیرد.
اشاره
1. همان گونه که نویسنده نیز در مقدمه نوشتار متذکر شده است، صرفِ تحصیلات، منشأ آثار مثبت برای زنان نیست؛ بلکه چنانچه تحصیلات، با عقل و تدبیر و ایمان و تهذیب نفس همراه باشد میتواند منشأ آثار مثبت باشد. بنابراین، پیش از آنکه بخواهیم با توصیه به گسترش تحصیلات زنان در پی حل مشکلات خانواده باشیم، میبایست ابتدا در جهت تربیت اخلاقی و پرورش روحی و معنوی آنان بکوشیم.
2. بسیاری از دانشهایی که تحصیل کردگان جامعه امروز در کشور ما میآموزند صرفا علومی است که به توصیف موجودات پیرامونی ما و روابط آنها میپردازد و از همین روی نقش چندانی در بهبود مسائل خانواده ندارد. فیزیک، شیمی، ریاضیات، زیستشناسی، جغرافیا و مانند آنها علومی نیستند که توانایی زنان را در اداره خانواده و تحکیم روابط خانوادگی افزایش دهند. ازاینرو، دانشهایی که مستقیما اطلاعات زنان و مردان تحصیل کرده را در زمینه خانواده و مسائل آن افزایش میدهند میتوانند آثار مطلوبی در حل مشکلات خانواده داشته باشند. بنابراین، آنچه باید در این راستا مورد توجه قرار گیرد، دانشافزایی زنان در عرصه روابط خانواده و علوم مرتبط با آن است.
3. آمار گسترده اختلافات خانوادگی و طلاق در اقشار تحصیل کرده کشور که بسیار بیشتر از دیگر اقشار است نشان میدهد که افزایش اطلاعات و دانشهای رایج که ارتباطی با تربیت و آمادهسازی انسان برای زندگی در خانواده و اجتماع ندارد، به خودی خود تأثیر چندانی در بهبود روابط خانواده ندارد؛ بلکه افزایش تحصیلات رایج، گاه ممکن است سبب افزایش توقعات فرد از دیگران و انتقادناپذیری فرد گردد. بنابراین، جامعه امروز به شدت نیازمند افزایش عقل و تهذیب و رشد معنوی، کسب دانشها و مهارتهای رفتاری در خانواده و اجتماع و دیگر اطلاعات و دانشهایی است که شخصیت و منش فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و موجب رشد جنبههای انسانی او میشود.