زن، اشتغال و فرهنگ
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
توجه به نقش زنان در تشکیل خانواده و تربیت فرزندان و تفاوت نگرش در این زمینه، مسئله اشتغال زنان را تحت تأثیر قرار داده است. نویسنده سعی کرده است تا با توجه به جایگاه زن مسلمان ایرانی و سیاستگذاریهای دولت جمهوری اسلامی ایران و بررسی باورهای دینی و توجه به قوانین حقوقی ناظر بر امور خانواده، به برخی از معضلات توجه کند و آراء متفاوت در این زمینه را بیان و نقد نماید. در بررسی باورهای دینی و باورهای فرهنگی، به نمونههایی از قرآن کریم و سنت نبوی مراجعه شده است تا معلوم شود هر نوع سیاستگذاری در خصوص زنان، حقوق و وظایف آنان و به ویژه مسئله اشتغال، مبتنی بر نوع نگرش نسبت به زن است. اساسا این بحث در گروی نگرش به انسان و جایگاه او در نظام هستی است. بررسی موانع فرهنگی اشتغال زنان و پیشنهادهایی برای رفع آن، هدف اساسی مقاله میباشد.متن
با بروز تغییرات در مبانی اجتماعی جوامع و حاکمیت دولتها و تبیین و تثبیت قوانین، اشتغال نیز همچون دیگر مسائل، شکل خاص خود را پیدا کرده و به ندرت به مشاغل خانگی اطلاق گردیده است. در این دوران، زنان نیز همچون مردان پای به عرصه جامعه نهادهاند، خواسته یا ناخواسته به جرگه جویندگان کار درآمدهاند و به مرور زمان خواستار استقلال شغلی و داشتن فرصتهای شغلی متناسب با شئونات خود و یا حتی فرصتهای برابر با مردان شدهاند. رقابت در کسب موقعیتهای شغلی ممتاز در میان مردان و زنان روز به روز بیشتر شده است. زنان کوشیدهاند تا با نشان دادن استعدادها و تواناییهای خود در عرصههای کاری، عقبماندگیهای قرنهای گذشته را جبران نمایند و با سرعت و دقت در راه کسب امتیازات اجتماعی و از آن جمله اشتغال پیشتاز گردند. در این راه، موانع متعددی بر سر راه آنها دیده میشود: اقتضائات طبیعی، دلبستگیهای خانوادگی، تعصبات فرهنگی یا دینی، پیشینههای تاریخی، ادبیات ملی، و... .
گروهی از زنان خود به این موانع اذعان داشتهاند، خواهان شرکت در این رقابت شغلی نشدهاند و آسایش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعیت پیش آمده دانستهاند. اما گروهی دیگر شتابان و مشتاق در پی کسب فرصت و بهرهبرداری مناسب از زمان برآمدهاند، در این ستیز نابرابر، با وجود همه موانع، پیش رفتهاند و بهای شرکت در اشتغال فعال خویش را پرداختهاند. بدین روی، برخی از آنان از نعمت داشتن خانوادهای گرم و صمیمی محروم گشتهاند و برخی دیگر نعمت سلامت و توان جسمی خویش را در گروی این مبارزه قرار دادهاند. بعضی به تمام باورها، سنتها و عادات پشت پا زدهاند و در صدد ایجاد جامعهای دیگر با باورها و سنتهای جدید برآمدهاند و بعضی دیگر در ضمن پایبندی به اعتقادات و باورها، به طراحی نظامی نوین در راه تحقق خواستههایشان برخاستهاند. دستهای در مقابل جنس مخالف خود ـ ایستادهاند و جنبشهای طرفداری از حقوق زنان را پایهگذاری نمودهاند و دستهای دیگر مردان را نه مقابل، که مکمل خویش خواندهاند و کوشیدهاند تا ضمن کسب حقوق شرعی و قانونی خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عین استفاده از تواناییها و تجربیات مردان، استقلال خود را نیز در عرصه اشتغال حفظ نمایند. درحالیکه عدهای از زنان هرگونه سازش را به معنای عدول از ارزشهای مورد درخواست زنان میپنداشتهاند. عدهای دیگر پافشاری بر تفاوتها را نوعی اعتراف به «تفاوت» دانستهاند و خواهان آن شدهاند که در رقابتی سالم و بدون هیچگونه پیشداوری و جانبداری جنسیتی، امتیازات و تواناییهای زنان به اثبات برسد. اینان چنین پیشرفتی را با طبیعت سازگارتر یافتهاند، هرچند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. در مقابل، عدهای دیگر خواستار کسب امتیازات ویژه و مباحث اختصاصی گشتهاند. دلیل این گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تاریخی و اجحاف به حقوق طبیعی و قانونی زنان در گذشته، باید مسائل مربوط به زنان و از جمله اشتغال بانوان، با اهتمام و توجه بیشتری از سوی متولّیان امور پیگیری شود، تا پس از احراز موقعیتهای مساوی میان مردان و زنان، مسائل روند طبیعی خود را بپیمایند. به دلیل سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی در جهت تثبیت نظام خانواده، مبحث «اشتغال زنان» سیاستی ویژه مییابد. بر این اساس، دولت باید تمهیداتی ایجاد نماید تا ضمن حفظ کیان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونی و طبیعی خود دست یابند، استعدادهای آنان شکوفا شود، تواناییهایشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی در ایجاد جامعه مدنی مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در این صورت است که زنان قادر خواهند بود تا با اصالت دادن به سنگر «خانه» در «اجتماع» نیز به نحو شایسته، ضمن رعایت حدود الاهی، به وظایف قانونی و اجتماعی خود عمل کنند و با احساس استیفای حقوق انسانی و شرعی خود، به رضایت خاطر برسند و در سایه این اطمینان و آرامش، مهبط قرار و قوام خانواده گردند.(1) ازاینرو، بررسی باورهای دینی، زمینههای فرهنگی و پیشینههای تاریخی ایرانیان مسلمان لازم است تا بر اساس آن، مشکل اشتغال زنان حل گردد.
باورهای دینی
در قرآن کریم، به تصریح، به حق اشتغال زنان پرداخته شده است و استقلال آنان در احراز منافع مالی و اکتساب فضایل انسانی مورد تأکید واقع شده است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ»(2)
در ضمنِ اشارات قرآنی نیز به نمونههایی از اشتغالات زنان برمیخوریم که با توجه به نوع بیانات قرآنی در استنباط مطلب، کافی و وافی مینمایند. هدف قرآن از ذکر قصص و الگوها، معرفی شخصیتهاست و نه اشخاص، و ازاینرو، به معرفی الگوهای مناسب برای پیروی و یا شخصیتهای منفی برای پرهیز از نوع رفتارشان میپردازد. برای نمونه، آیات قرآنی به اشتغال دختران حضرت شعیب پیامبر علیهالسلام در نگهداری از گوسفندان اشاره مینماید که در آن زمان ـ بنا به بیان قرآنی ـ از مشاغل مردان محسوب میشد و ازاینرو، آنان سعی مینمودند که از اختلاط با همکاران مرد خویش پرهیز کنند و گوسفندان خود را پس از آنها آب دهند تا در ضمن رعایت تقوای الاهی، به وظیفه خود عمل نموده باشند.(3)
نمونه قرآنی دیگر ملکه سبا، بلقیس، میباشد که رهبری و زعامت ملتی را برعهده داشت و با هشیاری و عدالت، به خوبی از عهده اداره امور دنیوی و اخروی آنها برمیآمد و در پی
______________________________
1. حسینعلی ترکمانی، خانواده؛ مهبط قرار و قوام، بنیاد اندیشه اسلامی، 1367
2. نساء، 32
3. قصص: 23 و 24
______________________________
فراهم ساختن موجبات سعادت آنها بود. در عین آنکه با ایمان آوردن به حضرت سلیمان علیهالسلام ، پیامبر الاهی، خود به سعادت نایل گردید.(1)
در سنت نبوی نیز به اشتغالات زنان آن روزگار و تأیید آن توسط پیامبر اشاره شده است که در کتابهای تاریخی ثبت و ضبط گردیدهاند. مراجعه اجمالی به منابع تاریخی در اثبات مطلب کفایت مینماید. البته ـ همانگونه که پیش از این آمد ـ همواره تفاوتهایی میان نوع اشتغالات زنان و مردان بوده که مبنای آنها طبیعت است. ازاینرو، در عین اشتراک زن و مرد در بسیاری از حقوق، همچون حق حیات، حق تحصیل، حق اشتغال، حق اختیار و انتخاب، از نظر اسلام تفاوتهایی میان حقوق و وظایف زن و مرد دیده میشود. این تفاوتها به معنای تبعیض نمیباشد، بلکه تساوی رعایت شده است، هرچند تشابه در کار نباشد؛ زیرا «تساوی» به معنای رعایت نسبتهاست و نه به معنای تشابه کارها. اما اینکه آیا در اسلام، بهطور کلی، ممنوعیتی برای اشتغال زنان مطرح بوده یا خیر، از مباحثی است که امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است.
در اسلام بر اساس وظیفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زیستی و عاطفی او در طبیعت، امتیازات و حقوقی قرار داده شده است. در مقابل آن نیز محدودیتها یا به تعبیر دیگر تخفیفهایی نیز برای او در نظر گرفته شدهاند. برخی اینگونه امور را اجحافی در حق زنان دانستهاند و در مقابل، گروهی دیگر این مسائل را مطابق شئونات زنان و در نتیجه، موجب ترفیع مقام و آسایش زن خواندهاند. اما سؤال این است که بر فرض پذیرش این احکام از سوی قشر زنان، اینها به عنوان رفع تکلیف و «تخفیف» در وظایف زنان هستند، و یا به معنای «ممنوعیت» و عدم جواز ورود زنان در اینگونه فعالیتها؟ برای مثال، از نظر برخی فقها اموری همچون حکومت، قضاوت، مجاهدت در میادین جنگ و مرجعیت، مختصّ مردان شمرده شدهاند. شرط ذکوریت برای مرجعیت، رهبری، ریاست جمهوری و حتی امامت جماعت از این جملهاند. مبنای این احکام چنین تبیین شده است: اینگونه مسئولیتها از امور اجرایی است و در نتیجه، دارای برخوردهای بسیار و پذیرش بار سنگینی از وظایفاند و ازاینرو، وجوب آن از زنان برداشته شده است تا زنان فارغ از این مسائل، به انجام وظایف اصلی خویش بپردازند. بدین رو، زنان هرچند مرجع نمیباشند، اما میتوانند مرجعپرور باشند. زنان اگرچه حاکم نیستند، اما به تعبیر معروف «با همان دستی که
______________________________
1. نمل: 23 ـ 34
______________________________
گهواره را میگردانند، جهان را نیز میچرخانند»؛ زیرا مردان حاکم پرورش یافته دامان مادران خویش و تحت تأثیر همسران، خواهران، دختران و دیگر زنان مؤثر بر خود میباشند. پس میتوان گفت: «زنان همواره سیاستمداران پشت پرده بودهاند». همچنین چون قضاوت امری قاطع بوده و این با احساسات لطیف زنان متعارض میباشد، بار قضاوت از دوش آنها برداشته شده است، اما آنها میتوانند به عنوان مشاور و در مراحل پیش از صدور حکم شرکت داشته باشند، از تواناییهای حقوقی خود بهره ببرند و در حل اختلافات، به خصوص اختلافات خانوادگی، خدمت کنند. عدم حضور زنان در جبهههای جنگ نیز به منظور حفظ کیان زنان در نظر گرفته شده است، آن هم در جهاد تهاجمی؛ یعنی آنجا که سپاه اسلام برای فتح سرزمینی بر آن وارد میشود.
در شرایط خاص، زن میتواند علاوه بر جهاد در مسئله حکومت و سیاست نیز وارد شود. چنانچه بعضی از آیات قرآن به توصیف حکومت عادلانه زنی پرداختهاند. برخی از معتقدان به مبانی اسلامی، ضمن پذیرش اصول و فروع دینی، به این نکته اشاره کردهاند که در فقه شیعی هیچگاه «عدم وجوب» به معنای «عدم جواز» نیست؛ ازاینرو ورود در اینگونه مسئولیتها هر چند بر زنان واجب نیست، اما اگر زنی در شرایطی خاص و با داشتن تواناییهای ویژه، داوطلب پذیرش این امر باشد، راه ورود بر او مسدود نبوده و میتواند به عنوان یک حق از آن بهره جوید، و حال آنکه پذیرش این مسئولیت بر مردان حایز شرایط واجب است و آنان حق استنکاف از آنرا ندارند.
باورهای فرهنگی
در باب «اشتغال» و به خصوص اشتغال بانوان نیز با باورهای فرهنگی روبهرو هستیم. مردان و گاهی خود زنان برخی از مشاغل را بد میدانند و از انجام آنها پرهیز میکنند و برعکس، به برخی اشتغالات توجه و علاقه نشان میدهند و آنها را کاری زنانه و درخور شئونات زنان میدانند. خانهداری و معلمی ـ به خصوص در سطوح ابتدایی ـ از مشاغل مطلوب زنان شمرده میشوند و مشاغلی دیگر همچون پرستاری، هر چند کاری زنانه محسوب میشوند، اما به خاطر ساعتِ کاری یا نوع روابط میان پرستاران و بیماران، مورد نظر همسران نمیباشند. مشاغل دولتی با مشاغل غیردولتی از این دیدگاه متفاوتاند.
با تغییر شرایط زمانی، در باورهای فرهنگی نیز تغییراتی حاصل میشود؛ غیرارزشهای پیشین جای خود را به ارزشها میدهند و بدینسان، اشتغال زنان، که روزی منفور به نظر میرسید، مطلوب میگردد و نوع نگرش مردان و زنان به گونهای دیگر میشود. اما هنوز در سلسله مراتب کاری، تردیدهایی وجود دارد. آیا زنان میتوانند در مشاغل کلیدی و مدیریتی ایفای نقش کنند و یا این مراتب مخصوص مردان هستند؟ در اینجا تعصّبها و قضاوتها با یکدیگر آمیخته میگردند.
در مقابل این باورها و به منظور رفع برخی از نارساییها، پیشنهادها و راهحلهایی ارائه شده است که برخی از آنها مربوط به نحوه کار با مردان بوده و برخی دیگر مربوط به خود زنان و کارکردهای آنان میباشد. البته تفاوت فرهنگها در این زمینه همچنان باید مدّ نظر قرار گیرد.
نتیجه بحث
همانگونه که در اصل کلی اشتغال، جای این سئوال مطرح است که «اشتغال حق است یا وظیفه؟» با پذیرش هر یک از این دو گزینه نیز، نوع بحث متفاوت خواهد شد. حتی اگر قائل به گزینه سومی گردیم که اشتغال، هم حق است و همه وظیفه، نوع پاسخ با دو مورد قبلی متفاوت خواهد شد. همچنین سؤال میشود که آیا اشتغال زنان لزوما به معنای کار خارج از منزل است؟ برای نمونه، به اعتقاد همگان، در جوامع روستایی آمار مشارکت زنان در مسائل اقتصادی، حتی بیش از مردان برآورد شده است.
زنان شاغل شهری، که محل اشتغال آنها جدا و در فواصلی دور از محل زندگی آنها میباشد، برای نگهداری از فرزندان خود مجبور به استفاده از زنان دیگر خویشاوند و یا استفاده از مهدکودکها و مراکز نگهداری از کودکان هستند. با توجه به نوع زندگی جوامع شهری و جدایی خانوادهها از یکدیگر، زنانِ کمتری امکان برخورداری از کمک خویشاوندانشان را دارند. مهدکودکها هم به علت عدم برخورداری از امکانات لازم برای نگهداریِ مناسب از کودکان، اعتماد بسیاری از مادران را جلب نکرده و علاوه بر آن هزینه بالایی از درآمد خانوادهها را نیز به خود اختصاص میدهند. در بعضی مهد کودکها، کودکان زیر یک سال پذیرفته نمیشوند و در جاهایی هم که این ممنوعیت وجود ندارد، اصول بهداشتی لازم برای حفظ سلامت نوزادان، به ندرت رعایت میگردد.
تمام این مسائل موجبات تردید مادران را فراهم آوردهاند که آیا ضرورتی برای اشتغال در همه اوقات وجود دارد؟ و آیا مزایای اشتغال با زحمات ناشی از آن برابری میکند؟ البته این تنها، تفکر گروهی از زنان است که اشتغال را یک ضرورت میبینند. اما اگر به اشتغال به عنوان یک عادت یا حق نگریسته شود، موضوع فرق میکند. پس با توجه به اصول و فروع بودن مسائل است که موضعگیریها متفاوت میگردند.
در دیدگاه دینی و توحیدی، اصل، «رضایت الاهی» است و آن در گرو بهتر انجام دادن وظایف است. پس در شرایط متفاوت، ضرورتها و وظایف متغیّرند. گاه ضرورت، حضور اجتماعی را میطلبد و گاه در خانه ماندن و انزوا را. این مسئله نه تنها برای زنان، بلکه در مورد مردان نیز صادق است. گردن نهادن به حکم الاهی است که میزان ارزشهاست و سرپیچی از فرامین و دستورات الاهی است که موجبات شقاوت و بدبختی را فراهم میکند. در این دیدگاه، تنها ظاهر عمل نیست که مورد نظر واقع میگردد، بلکه نیّت و نتیجه کار نیز لحاظ میگردد. نیت نه فقط در عبادات، که در اجتماعیات نیز اهمیت دارد و هر کس را با شاکله وجودی او، که ناشی از نیّت اوست، میسنجند. اشتغال و شکل آن نیز تابع این اصل کلی بوده، با آن سنجیده و محاسبه میگردد.
اما اگر با نگرش اومانیستی به انسان نگریسته شود، چون انسان و خواستههای او ملاک ارزشگذاریاند، به صورت و ظاهر کار توجه میشود. در این دیدگاه، اشتغال نه یک وظیفه، بلکه تنها یک حق انسانی است. به دلیل آنکه زن و مرد در انسان بودن مساوی یکدیگراند، پس باید شباهتی تام میان آنها در انجام امور باشد و چون بعضی از احکام و حقوق اختصاصی مطرح میگردند، با همین اصل کلی لزوم شباهت، با آنها به مخالفت برخاسته شده، خواهان حقوق مساوی به معنای «مشابه» هستند. (در موارد حقوقیِ ذکر شده در مقاله، به بعضی از موارد مخالف آنها اشاره شد). اینجاست که گفته میشود: این مباحث ریشه در باورهای کلامی و منازعات فکری دارند و ازاینرو، به آسانی و با وضع چند قانون و بند و تبصره حلشدنی نیستند. هر چند مشترکات بسیاری در این میان وجود دارند و همه خواهان احقاق حق زنان و بازگشت آنها به هویّت اصیل خود میباشند، اما به تعداد نظریههای فکری، راه حلهای متفاوت ارائه میگردند.
اشاره
1. مناسب بود که نویسنده در زمینه مباحث کلانِ اشتغال نیز نگاه خویش را بیان مینمود. آنچه امروزه حایز اهمیت فراوانی است مسئله تبیین سیاستهای کلی در اشتغال زنان است؛ بدین معنا که اساسا در برنامهریزیهای کلی جامعه چه اولویتهایی را میبایست لحاظ نمود و زنان با توجه به مسئولیت مادری و همسری و نیز روحیات و ویژگیهای زنانه، به سمت چه مشاغلی میبایست تشویق و ترغیب شوند. بستر اجتماعی جامعه بر اساس رشد و توسعه چه مشاغلی در رابطه با زنان باید شکلگیری شود. در تعارض میان ایفای نقش مادری و همسری به صورت صحیح و کامل و میان اشتغال، کدامیک از اهمیت بیشتری برخوردار است. اساسا با چه سیاستهایی میتوان میان این دو مسئله به گونهای جمع کرد که خانواده استحکام یابد و از معضلاتی که در جهان امروز گریبانگیر آن شده است محفوظ ماند. اگر بسیاری از زنان به دلیل فقر مالی خانواده به سختترین مشاغل روی میآورند تا با همسر خویش در تأمین معاش خانواده همراهی کنند، آیا اینگونه اشتغال نیز مطلوب و مورد توصیه و سفارش است؛ یا آنکه نظام اسلامی باید شرایطی را فراهم سازد تا زنان با آسودگی خاطر در کنار کانون خانواده، قبل از هر چیز به رشد فکری و علمی و معنوی خود و خانواده بپردازند، تحصیل کنند و در جریان مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه باشند، یا آنکه به دلیل نیاز جامعه به اشتغال آنان در مواردی که خود آنان تمایل و علاقه دارند یا نظام اسلامی وظیفه آنان میداند، ایفای نقش نمایند؟ به هر حال، نباید فراموش کنیم که در فرهنگ و اندیشه اسلامی، انجام فعالیتهای فردی، اجتماعی و خانوادگی، همگی وسیله و مقدمه کمال و قرب انسانها به سوی مبدأ کمالات یعنی خداوند متعال است و هیچیک خود بهخود مطلوب نیست. هر فعالیتی اگر در راستای تعالی انسان در مسیر عبودیت خداوند قرار گیرد، مطلوب و شایسته است و اینکه چه امور و کارهایی زنان و مردان را به تعالی میرساند بهطور قطع مبتنی بر چارچوبهایی است که در قرآن کریم و سنت پیامبر و اهل بیت بیان شده است. از همین رو، تطبیق تمامی هدفگذاریها و برنامهریزیها در جامعه اسلامی با موازین و آموزههای دینی، از اساسیترین اموری است که میبایست مورد توجه قرار گیرد.
2. به دو نکته مهم درباره داستان دختران شعیب در قرآن کریم معمولاً توجه نمیشود: اول اینکه آنان از سر ناچاری و به دلیل پیری پدرشان مسئولیت چرا و آب دادن به گوسفندان پدر را به عهده گرفته بودند و از همین روست که در پاسخ به حضرت موسی علیهالسلام میگویند پدرمان پیر و ضعیف است. در ادامه ماجرا، حضرت شعیب یکی از شروط ازدواج موسی علیهالسلام را با دخترش، چوپانی گوسفندان قرار میدهد. بنابراین، از بیان یک مورد اضطراری نمیتوان حکمی کلی را نتیجه گرفت. دوم اینکه حتما اگر آیه را ناظر به یک قاعده کلی در باب اشتغال زنان بدانیم، حداکثر چیزی که از آیه میتوانیم نتیجهگیری کنیم، جواز اشتغال زنان به چوپانی است، نه توصیه و تأکید و سفارش به آن.
3. مراجعه به تفاسیر مختلف و دقت در مجموعه آیات داستان حضرت سلیمان علیهالسلام و زنی به نام بلقیس نشان میدهد که قرآن کریم در مقام تأیید زمامداری زنان و توصیه به آن نیست. آنچه مورد توجه قرآن است ذکر ماجرای برخورد یک قوم و زمامدار آنان با دعوت پیامبر خداست که چگونه با تدبیر صحیحِ زمامدارشان یعنی بلقیس، از جنگ با حضرت سلیمان علیهالسلام و مقاومت در برابر دعوت او دست کشیدند و از شرک و پرستش خورشید رها شدند و به عبودیت خداوند روی آوردند. به علاوه، ذکر داستان زمامداری بلقیس، چه دلالتی بر توصیه و تشویق به اشتغال و کار کردن زنان، آن هم در عرصههای مختلف جامعه دارد. حداکثر چیزی که ممکن است از آیات مذکور برداشت شود، جواز زمامداری زنان است ـ که آن هم به نظر مفسران و کارشناسان دینی چنین نیست ـ نه جواز و یا توصیه و تأکید بر اشتغال زنان.
4. در استفاده از قرآن کریم علاوه بر آنکه توجه به سخنان و کلمات مفسران قرآن لازم است، مراجعه به سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه علیهمالسلام نیز بسیار ضروری است. فهم قرآن کریم بدون رجوع به سنت، چیزی جز انحراف و کجفهمی به دنبال ندارد. چنانکه پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز در وصایای پایان عمر خویش فرمودند: من دو چیز گرانبها میان شما به جای میگذارم که اگر به هر دوی آنها چنگ بیاویزید، هرگز گمراه نمیشوید. آن دو چیز قرآن و عترت (اهل بیت پیامبر) هستند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند. بررسی روایات و کلمات اهل بیت علیهمالسلام در مسئله اشتغال زنان حاوی نکات و مطالب فراوان و مهمی است که میبایست در جای خود مورد توجه کافی قرار گیرد.
گروهی از زنان خود به این موانع اذعان داشتهاند، خواهان شرکت در این رقابت شغلی نشدهاند و آسایش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعیت پیش آمده دانستهاند. اما گروهی دیگر شتابان و مشتاق در پی کسب فرصت و بهرهبرداری مناسب از زمان برآمدهاند، در این ستیز نابرابر، با وجود همه موانع، پیش رفتهاند و بهای شرکت در اشتغال فعال خویش را پرداختهاند. بدین روی، برخی از آنان از نعمت داشتن خانوادهای گرم و صمیمی محروم گشتهاند و برخی دیگر نعمت سلامت و توان جسمی خویش را در گروی این مبارزه قرار دادهاند. بعضی به تمام باورها، سنتها و عادات پشت پا زدهاند و در صدد ایجاد جامعهای دیگر با باورها و سنتهای جدید برآمدهاند و بعضی دیگر در ضمن پایبندی به اعتقادات و باورها، به طراحی نظامی نوین در راه تحقق خواستههایشان برخاستهاند. دستهای در مقابل جنس مخالف خود ـ ایستادهاند و جنبشهای طرفداری از حقوق زنان را پایهگذاری نمودهاند و دستهای دیگر مردان را نه مقابل، که مکمل خویش خواندهاند و کوشیدهاند تا ضمن کسب حقوق شرعی و قانونی خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عین استفاده از تواناییها و تجربیات مردان، استقلال خود را نیز در عرصه اشتغال حفظ نمایند. درحالیکه عدهای از زنان هرگونه سازش را به معنای عدول از ارزشهای مورد درخواست زنان میپنداشتهاند. عدهای دیگر پافشاری بر تفاوتها را نوعی اعتراف به «تفاوت» دانستهاند و خواهان آن شدهاند که در رقابتی سالم و بدون هیچگونه پیشداوری و جانبداری جنسیتی، امتیازات و تواناییهای زنان به اثبات برسد. اینان چنین پیشرفتی را با طبیعت سازگارتر یافتهاند، هرچند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. در مقابل، عدهای دیگر خواستار کسب امتیازات ویژه و مباحث اختصاصی گشتهاند. دلیل این گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تاریخی و اجحاف به حقوق طبیعی و قانونی زنان در گذشته، باید مسائل مربوط به زنان و از جمله اشتغال بانوان، با اهتمام و توجه بیشتری از سوی متولّیان امور پیگیری شود، تا پس از احراز موقعیتهای مساوی میان مردان و زنان، مسائل روند طبیعی خود را بپیمایند. به دلیل سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی در جهت تثبیت نظام خانواده، مبحث «اشتغال زنان» سیاستی ویژه مییابد. بر این اساس، دولت باید تمهیداتی ایجاد نماید تا ضمن حفظ کیان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونی و طبیعی خود دست یابند، استعدادهای آنان شکوفا شود، تواناییهایشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی در ایجاد جامعه مدنی مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در این صورت است که زنان قادر خواهند بود تا با اصالت دادن به سنگر «خانه» در «اجتماع» نیز به نحو شایسته، ضمن رعایت حدود الاهی، به وظایف قانونی و اجتماعی خود عمل کنند و با احساس استیفای حقوق انسانی و شرعی خود، به رضایت خاطر برسند و در سایه این اطمینان و آرامش، مهبط قرار و قوام خانواده گردند.(1) ازاینرو، بررسی باورهای دینی، زمینههای فرهنگی و پیشینههای تاریخی ایرانیان مسلمان لازم است تا بر اساس آن، مشکل اشتغال زنان حل گردد.
باورهای دینی
در قرآن کریم، به تصریح، به حق اشتغال زنان پرداخته شده است و استقلال آنان در احراز منافع مالی و اکتساب فضایل انسانی مورد تأکید واقع شده است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ»(2)
در ضمنِ اشارات قرآنی نیز به نمونههایی از اشتغالات زنان برمیخوریم که با توجه به نوع بیانات قرآنی در استنباط مطلب، کافی و وافی مینمایند. هدف قرآن از ذکر قصص و الگوها، معرفی شخصیتهاست و نه اشخاص، و ازاینرو، به معرفی الگوهای مناسب برای پیروی و یا شخصیتهای منفی برای پرهیز از نوع رفتارشان میپردازد. برای نمونه، آیات قرآنی به اشتغال دختران حضرت شعیب پیامبر علیهالسلام در نگهداری از گوسفندان اشاره مینماید که در آن زمان ـ بنا به بیان قرآنی ـ از مشاغل مردان محسوب میشد و ازاینرو، آنان سعی مینمودند که از اختلاط با همکاران مرد خویش پرهیز کنند و گوسفندان خود را پس از آنها آب دهند تا در ضمن رعایت تقوای الاهی، به وظیفه خود عمل نموده باشند.(3)
نمونه قرآنی دیگر ملکه سبا، بلقیس، میباشد که رهبری و زعامت ملتی را برعهده داشت و با هشیاری و عدالت، به خوبی از عهده اداره امور دنیوی و اخروی آنها برمیآمد و در پی
______________________________
1. حسینعلی ترکمانی، خانواده؛ مهبط قرار و قوام، بنیاد اندیشه اسلامی، 1367
2. نساء، 32
3. قصص: 23 و 24
______________________________
فراهم ساختن موجبات سعادت آنها بود. در عین آنکه با ایمان آوردن به حضرت سلیمان علیهالسلام ، پیامبر الاهی، خود به سعادت نایل گردید.(1)
در سنت نبوی نیز به اشتغالات زنان آن روزگار و تأیید آن توسط پیامبر اشاره شده است که در کتابهای تاریخی ثبت و ضبط گردیدهاند. مراجعه اجمالی به منابع تاریخی در اثبات مطلب کفایت مینماید. البته ـ همانگونه که پیش از این آمد ـ همواره تفاوتهایی میان نوع اشتغالات زنان و مردان بوده که مبنای آنها طبیعت است. ازاینرو، در عین اشتراک زن و مرد در بسیاری از حقوق، همچون حق حیات، حق تحصیل، حق اشتغال، حق اختیار و انتخاب، از نظر اسلام تفاوتهایی میان حقوق و وظایف زن و مرد دیده میشود. این تفاوتها به معنای تبعیض نمیباشد، بلکه تساوی رعایت شده است، هرچند تشابه در کار نباشد؛ زیرا «تساوی» به معنای رعایت نسبتهاست و نه به معنای تشابه کارها. اما اینکه آیا در اسلام، بهطور کلی، ممنوعیتی برای اشتغال زنان مطرح بوده یا خیر، از مباحثی است که امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است.
در اسلام بر اساس وظیفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زیستی و عاطفی او در طبیعت، امتیازات و حقوقی قرار داده شده است. در مقابل آن نیز محدودیتها یا به تعبیر دیگر تخفیفهایی نیز برای او در نظر گرفته شدهاند. برخی اینگونه امور را اجحافی در حق زنان دانستهاند و در مقابل، گروهی دیگر این مسائل را مطابق شئونات زنان و در نتیجه، موجب ترفیع مقام و آسایش زن خواندهاند. اما سؤال این است که بر فرض پذیرش این احکام از سوی قشر زنان، اینها به عنوان رفع تکلیف و «تخفیف» در وظایف زنان هستند، و یا به معنای «ممنوعیت» و عدم جواز ورود زنان در اینگونه فعالیتها؟ برای مثال، از نظر برخی فقها اموری همچون حکومت، قضاوت، مجاهدت در میادین جنگ و مرجعیت، مختصّ مردان شمرده شدهاند. شرط ذکوریت برای مرجعیت، رهبری، ریاست جمهوری و حتی امامت جماعت از این جملهاند. مبنای این احکام چنین تبیین شده است: اینگونه مسئولیتها از امور اجرایی است و در نتیجه، دارای برخوردهای بسیار و پذیرش بار سنگینی از وظایفاند و ازاینرو، وجوب آن از زنان برداشته شده است تا زنان فارغ از این مسائل، به انجام وظایف اصلی خویش بپردازند. بدین رو، زنان هرچند مرجع نمیباشند، اما میتوانند مرجعپرور باشند. زنان اگرچه حاکم نیستند، اما به تعبیر معروف «با همان دستی که
______________________________
1. نمل: 23 ـ 34
______________________________
گهواره را میگردانند، جهان را نیز میچرخانند»؛ زیرا مردان حاکم پرورش یافته دامان مادران خویش و تحت تأثیر همسران، خواهران، دختران و دیگر زنان مؤثر بر خود میباشند. پس میتوان گفت: «زنان همواره سیاستمداران پشت پرده بودهاند». همچنین چون قضاوت امری قاطع بوده و این با احساسات لطیف زنان متعارض میباشد، بار قضاوت از دوش آنها برداشته شده است، اما آنها میتوانند به عنوان مشاور و در مراحل پیش از صدور حکم شرکت داشته باشند، از تواناییهای حقوقی خود بهره ببرند و در حل اختلافات، به خصوص اختلافات خانوادگی، خدمت کنند. عدم حضور زنان در جبهههای جنگ نیز به منظور حفظ کیان زنان در نظر گرفته شده است، آن هم در جهاد تهاجمی؛ یعنی آنجا که سپاه اسلام برای فتح سرزمینی بر آن وارد میشود.
در شرایط خاص، زن میتواند علاوه بر جهاد در مسئله حکومت و سیاست نیز وارد شود. چنانچه بعضی از آیات قرآن به توصیف حکومت عادلانه زنی پرداختهاند. برخی از معتقدان به مبانی اسلامی، ضمن پذیرش اصول و فروع دینی، به این نکته اشاره کردهاند که در فقه شیعی هیچگاه «عدم وجوب» به معنای «عدم جواز» نیست؛ ازاینرو ورود در اینگونه مسئولیتها هر چند بر زنان واجب نیست، اما اگر زنی در شرایطی خاص و با داشتن تواناییهای ویژه، داوطلب پذیرش این امر باشد، راه ورود بر او مسدود نبوده و میتواند به عنوان یک حق از آن بهره جوید، و حال آنکه پذیرش این مسئولیت بر مردان حایز شرایط واجب است و آنان حق استنکاف از آنرا ندارند.
باورهای فرهنگی
در باب «اشتغال» و به خصوص اشتغال بانوان نیز با باورهای فرهنگی روبهرو هستیم. مردان و گاهی خود زنان برخی از مشاغل را بد میدانند و از انجام آنها پرهیز میکنند و برعکس، به برخی اشتغالات توجه و علاقه نشان میدهند و آنها را کاری زنانه و درخور شئونات زنان میدانند. خانهداری و معلمی ـ به خصوص در سطوح ابتدایی ـ از مشاغل مطلوب زنان شمرده میشوند و مشاغلی دیگر همچون پرستاری، هر چند کاری زنانه محسوب میشوند، اما به خاطر ساعتِ کاری یا نوع روابط میان پرستاران و بیماران، مورد نظر همسران نمیباشند. مشاغل دولتی با مشاغل غیردولتی از این دیدگاه متفاوتاند.
با تغییر شرایط زمانی، در باورهای فرهنگی نیز تغییراتی حاصل میشود؛ غیرارزشهای پیشین جای خود را به ارزشها میدهند و بدینسان، اشتغال زنان، که روزی منفور به نظر میرسید، مطلوب میگردد و نوع نگرش مردان و زنان به گونهای دیگر میشود. اما هنوز در سلسله مراتب کاری، تردیدهایی وجود دارد. آیا زنان میتوانند در مشاغل کلیدی و مدیریتی ایفای نقش کنند و یا این مراتب مخصوص مردان هستند؟ در اینجا تعصّبها و قضاوتها با یکدیگر آمیخته میگردند.
در مقابل این باورها و به منظور رفع برخی از نارساییها، پیشنهادها و راهحلهایی ارائه شده است که برخی از آنها مربوط به نحوه کار با مردان بوده و برخی دیگر مربوط به خود زنان و کارکردهای آنان میباشد. البته تفاوت فرهنگها در این زمینه همچنان باید مدّ نظر قرار گیرد.
نتیجه بحث
همانگونه که در اصل کلی اشتغال، جای این سئوال مطرح است که «اشتغال حق است یا وظیفه؟» با پذیرش هر یک از این دو گزینه نیز، نوع بحث متفاوت خواهد شد. حتی اگر قائل به گزینه سومی گردیم که اشتغال، هم حق است و همه وظیفه، نوع پاسخ با دو مورد قبلی متفاوت خواهد شد. همچنین سؤال میشود که آیا اشتغال زنان لزوما به معنای کار خارج از منزل است؟ برای نمونه، به اعتقاد همگان، در جوامع روستایی آمار مشارکت زنان در مسائل اقتصادی، حتی بیش از مردان برآورد شده است.
زنان شاغل شهری، که محل اشتغال آنها جدا و در فواصلی دور از محل زندگی آنها میباشد، برای نگهداری از فرزندان خود مجبور به استفاده از زنان دیگر خویشاوند و یا استفاده از مهدکودکها و مراکز نگهداری از کودکان هستند. با توجه به نوع زندگی جوامع شهری و جدایی خانوادهها از یکدیگر، زنانِ کمتری امکان برخورداری از کمک خویشاوندانشان را دارند. مهدکودکها هم به علت عدم برخورداری از امکانات لازم برای نگهداریِ مناسب از کودکان، اعتماد بسیاری از مادران را جلب نکرده و علاوه بر آن هزینه بالایی از درآمد خانوادهها را نیز به خود اختصاص میدهند. در بعضی مهد کودکها، کودکان زیر یک سال پذیرفته نمیشوند و در جاهایی هم که این ممنوعیت وجود ندارد، اصول بهداشتی لازم برای حفظ سلامت نوزادان، به ندرت رعایت میگردد.
تمام این مسائل موجبات تردید مادران را فراهم آوردهاند که آیا ضرورتی برای اشتغال در همه اوقات وجود دارد؟ و آیا مزایای اشتغال با زحمات ناشی از آن برابری میکند؟ البته این تنها، تفکر گروهی از زنان است که اشتغال را یک ضرورت میبینند. اما اگر به اشتغال به عنوان یک عادت یا حق نگریسته شود، موضوع فرق میکند. پس با توجه به اصول و فروع بودن مسائل است که موضعگیریها متفاوت میگردند.
در دیدگاه دینی و توحیدی، اصل، «رضایت الاهی» است و آن در گرو بهتر انجام دادن وظایف است. پس در شرایط متفاوت، ضرورتها و وظایف متغیّرند. گاه ضرورت، حضور اجتماعی را میطلبد و گاه در خانه ماندن و انزوا را. این مسئله نه تنها برای زنان، بلکه در مورد مردان نیز صادق است. گردن نهادن به حکم الاهی است که میزان ارزشهاست و سرپیچی از فرامین و دستورات الاهی است که موجبات شقاوت و بدبختی را فراهم میکند. در این دیدگاه، تنها ظاهر عمل نیست که مورد نظر واقع میگردد، بلکه نیّت و نتیجه کار نیز لحاظ میگردد. نیت نه فقط در عبادات، که در اجتماعیات نیز اهمیت دارد و هر کس را با شاکله وجودی او، که ناشی از نیّت اوست، میسنجند. اشتغال و شکل آن نیز تابع این اصل کلی بوده، با آن سنجیده و محاسبه میگردد.
اما اگر با نگرش اومانیستی به انسان نگریسته شود، چون انسان و خواستههای او ملاک ارزشگذاریاند، به صورت و ظاهر کار توجه میشود. در این دیدگاه، اشتغال نه یک وظیفه، بلکه تنها یک حق انسانی است. به دلیل آنکه زن و مرد در انسان بودن مساوی یکدیگراند، پس باید شباهتی تام میان آنها در انجام امور باشد و چون بعضی از احکام و حقوق اختصاصی مطرح میگردند، با همین اصل کلی لزوم شباهت، با آنها به مخالفت برخاسته شده، خواهان حقوق مساوی به معنای «مشابه» هستند. (در موارد حقوقیِ ذکر شده در مقاله، به بعضی از موارد مخالف آنها اشاره شد). اینجاست که گفته میشود: این مباحث ریشه در باورهای کلامی و منازعات فکری دارند و ازاینرو، به آسانی و با وضع چند قانون و بند و تبصره حلشدنی نیستند. هر چند مشترکات بسیاری در این میان وجود دارند و همه خواهان احقاق حق زنان و بازگشت آنها به هویّت اصیل خود میباشند، اما به تعداد نظریههای فکری، راه حلهای متفاوت ارائه میگردند.
اشاره
1. مناسب بود که نویسنده در زمینه مباحث کلانِ اشتغال نیز نگاه خویش را بیان مینمود. آنچه امروزه حایز اهمیت فراوانی است مسئله تبیین سیاستهای کلی در اشتغال زنان است؛ بدین معنا که اساسا در برنامهریزیهای کلی جامعه چه اولویتهایی را میبایست لحاظ نمود و زنان با توجه به مسئولیت مادری و همسری و نیز روحیات و ویژگیهای زنانه، به سمت چه مشاغلی میبایست تشویق و ترغیب شوند. بستر اجتماعی جامعه بر اساس رشد و توسعه چه مشاغلی در رابطه با زنان باید شکلگیری شود. در تعارض میان ایفای نقش مادری و همسری به صورت صحیح و کامل و میان اشتغال، کدامیک از اهمیت بیشتری برخوردار است. اساسا با چه سیاستهایی میتوان میان این دو مسئله به گونهای جمع کرد که خانواده استحکام یابد و از معضلاتی که در جهان امروز گریبانگیر آن شده است محفوظ ماند. اگر بسیاری از زنان به دلیل فقر مالی خانواده به سختترین مشاغل روی میآورند تا با همسر خویش در تأمین معاش خانواده همراهی کنند، آیا اینگونه اشتغال نیز مطلوب و مورد توصیه و سفارش است؛ یا آنکه نظام اسلامی باید شرایطی را فراهم سازد تا زنان با آسودگی خاطر در کنار کانون خانواده، قبل از هر چیز به رشد فکری و علمی و معنوی خود و خانواده بپردازند، تحصیل کنند و در جریان مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه باشند، یا آنکه به دلیل نیاز جامعه به اشتغال آنان در مواردی که خود آنان تمایل و علاقه دارند یا نظام اسلامی وظیفه آنان میداند، ایفای نقش نمایند؟ به هر حال، نباید فراموش کنیم که در فرهنگ و اندیشه اسلامی، انجام فعالیتهای فردی، اجتماعی و خانوادگی، همگی وسیله و مقدمه کمال و قرب انسانها به سوی مبدأ کمالات یعنی خداوند متعال است و هیچیک خود بهخود مطلوب نیست. هر فعالیتی اگر در راستای تعالی انسان در مسیر عبودیت خداوند قرار گیرد، مطلوب و شایسته است و اینکه چه امور و کارهایی زنان و مردان را به تعالی میرساند بهطور قطع مبتنی بر چارچوبهایی است که در قرآن کریم و سنت پیامبر و اهل بیت بیان شده است. از همین رو، تطبیق تمامی هدفگذاریها و برنامهریزیها در جامعه اسلامی با موازین و آموزههای دینی، از اساسیترین اموری است که میبایست مورد توجه قرار گیرد.
2. به دو نکته مهم درباره داستان دختران شعیب در قرآن کریم معمولاً توجه نمیشود: اول اینکه آنان از سر ناچاری و به دلیل پیری پدرشان مسئولیت چرا و آب دادن به گوسفندان پدر را به عهده گرفته بودند و از همین روست که در پاسخ به حضرت موسی علیهالسلام میگویند پدرمان پیر و ضعیف است. در ادامه ماجرا، حضرت شعیب یکی از شروط ازدواج موسی علیهالسلام را با دخترش، چوپانی گوسفندان قرار میدهد. بنابراین، از بیان یک مورد اضطراری نمیتوان حکمی کلی را نتیجه گرفت. دوم اینکه حتما اگر آیه را ناظر به یک قاعده کلی در باب اشتغال زنان بدانیم، حداکثر چیزی که از آیه میتوانیم نتیجهگیری کنیم، جواز اشتغال زنان به چوپانی است، نه توصیه و تأکید و سفارش به آن.
3. مراجعه به تفاسیر مختلف و دقت در مجموعه آیات داستان حضرت سلیمان علیهالسلام و زنی به نام بلقیس نشان میدهد که قرآن کریم در مقام تأیید زمامداری زنان و توصیه به آن نیست. آنچه مورد توجه قرآن است ذکر ماجرای برخورد یک قوم و زمامدار آنان با دعوت پیامبر خداست که چگونه با تدبیر صحیحِ زمامدارشان یعنی بلقیس، از جنگ با حضرت سلیمان علیهالسلام و مقاومت در برابر دعوت او دست کشیدند و از شرک و پرستش خورشید رها شدند و به عبودیت خداوند روی آوردند. به علاوه، ذکر داستان زمامداری بلقیس، چه دلالتی بر توصیه و تشویق به اشتغال و کار کردن زنان، آن هم در عرصههای مختلف جامعه دارد. حداکثر چیزی که ممکن است از آیات مذکور برداشت شود، جواز زمامداری زنان است ـ که آن هم به نظر مفسران و کارشناسان دینی چنین نیست ـ نه جواز و یا توصیه و تأکید بر اشتغال زنان.
4. در استفاده از قرآن کریم علاوه بر آنکه توجه به سخنان و کلمات مفسران قرآن لازم است، مراجعه به سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه علیهمالسلام نیز بسیار ضروری است. فهم قرآن کریم بدون رجوع به سنت، چیزی جز انحراف و کجفهمی به دنبال ندارد. چنانکه پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز در وصایای پایان عمر خویش فرمودند: من دو چیز گرانبها میان شما به جای میگذارم که اگر به هر دوی آنها چنگ بیاویزید، هرگز گمراه نمیشوید. آن دو چیز قرآن و عترت (اهل بیت پیامبر) هستند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند. بررسی روایات و کلمات اهل بیت علیهمالسلام در مسئله اشتغال زنان حاوی نکات و مطالب فراوان و مهمی است که میبایست در جای خود مورد توجه کافی قرار گیرد.