حقوق زن در اسلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
اسلام در قوانین خود اجازه نمیدهد مرد همسر خود را تنبیه بدنی کند و مقصود از آیهای که در آن مردان را در صورت ترس از نشوز زن، امر به تنبیه آنان کرده است، مراجعه به حاکم و درخواست تعزیر زن است. همچنین اسلام شرایط چندهمسری را آنقدر سخت قرار داده است که شرایط آن برای مردان به ندرت پیدا میشود. اسلام ارث فرزند دختر را بدان جهت نصف پسر قرار داده است که زنان در گذشته، نانآور خانواده نبودهاند؛ اما امروزه که زنان در تأمین نفقه خانواده مشارکت دارند، نمیتوان حکم آن زمان را بدون بحث و بررسی اجرا کرد.متن
اطلاعات، ش 23255 ـ 23256، 19 و 26/10/83
آیا در قوانین فقهی و شرعی اسلام به مرد اجازه داده شده است که همسر خود را مورد تنبیه بدنی قرار دهد یا خیر.
شرع مقدس اسلام چنین اجازهای به شوهر نداده است. حتی از اهانت کردن، فحش دادن، ناسزا گفتن، تحقیر کردن هم در شرع نهی شده است، چه رسد به تنبیه بدنی. اسلام برای همه افراد و روابط، ارزش قائل است؛ چه رسد به رابطه زن و شوهر که اساس یک زندگی مشترک است و باید مقرون عشق و محبت و مودت باشد.
پس معنای آیهای که بسیاری از افراد به آن استناد میکنند، یعنی آیه «واضربوهن» چیست.
آیه این است که «اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ»(1). اولاً، آیه در موردی است که «نشوز» ثابت شده باشد. نشوز اینجا به این
______________________________
1. النساء، 34.
______________________________
معناست که همسر بخواهد شوهرش را به اعتبار مسائل جنسی اذیت کند و هدف فقط اذیت مرد باشد. در چنین موردی قرآن میگوید: اگر بخواهیم به موجود عقلانی مطلبی را تفهیم کنیم، از راه موعظه و منطق و عقل وارد میشویم؛ چون کتک و امثال اینها به حیوانات اختصاص دارد. انسان باید از همان سلاحی که خودش دارد استفاده کند. سلاح انسان اندیشه، عقل و منطق است. آیه هم میگوید اول موعظهاش کنید، بحث کنید. ببینید اصلاً مسئله چیست. چرا این برخورد را داشته است. اگر فایده نکرد، «واهجروهن». پس ابتدا انسان به اعتبار عقلانیتش و اینکه موجودی عقلانی و منطقی است، باید با برهان و منطق و عقلانیت، همسرش را نصیحت کند تا به تفاهم برسند که به نظر من هم این راه معمولاً به تفاهم منتهی میشود. اگر فایده نداشت، میگوید: «واهرجوهن» یعنی مرد از زن جدا بخوابد. این اعراض است که خیلی وقتها به تنبه منتهی میشود و مسائل را حل میکند. البته اعراض برای یک ساعت و دو ساعت نیست؛ این کار اقلاً دو سه روز زمان میخواهد. اگر اعراض هم فایده نداشت، «واضربوهن». ضرب در اسلام به معنای «تأدیب و تعزیر» است. ما در اسلام کتک زدن نداریم. ضرب هر جا که باشد، به عنوان تعزیر است. در روایات ما هم آمده است: «التعزیر بید الحاکم»؛ یعنی رئیس دادگاه است که باید تعزیر کند و تأدیب کند. ضرب که میگوید، نه اینکه به معنی کتک باشد. ضرب بعضی وقتها به معنی توبیخ کتبی است. بعضی وقتها به معنای جریمه مالی است. ببینیم طرف چگونه مؤدب میشود. بسته به این است که قاضی ببیند طرف به چه چیز مؤدب میشود و همان کار را بکند.
به نظر من مرد وقتی دید روشهای او فایده ندارد، باید به دادگاههایی که برای این کار تشکیل شده است برود؛ مثلاً به دادگاه خانواده برود و شکایت کند. آن وقت دادگاه رسیدگی میکند.
نظرتان بهطور کلی در مورد تعدد زوجات و شرایط آن چیست. آیا اصلاً قابلپذیرش است.
تعدد زوجات یک بحث طولانی دارد. اساس مدرکش عمدتا در قرآن آیهای است که مخاطبان خاصی دارد؛ یعنی کسانی که سرپرستی ایتام را دارند. آیه این است: «وَ إنْ خِفْتُمْ ألاّ تُقْسِطُوا فی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أوْ ما مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ ذلِکَ أدْنی ألاّ تَعُولُوا»(1) میفرماید: مبادا اموال آنها یا اموال شما مخلوط گردد. این گناه بزرگی است. بعد بلافاصله میگوید: «اگر خوف داشتید که نتوانید عدالت را در حفظ اموال یتیمان رعایت کنید، آن وقت میتوانید دو، سه یا چهار زن بگیرید». آیه در این مورد ساکت است که مادر اینها را بگیرد یا خودشان را. اما در آیه دارد «وَإنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا»؛ اگر خوف داشتید که نمیتوانید عدالت را رعایت کنید، یکی بیشتر نمیتوانید بگیرید. یعنی اگر اولی را بگیرد، دومی عقدش باطل است. پس یک مطلب این است که تعدد زوجات مخصوص کسانی است که سرپرستی اموال ایتام را به عهده میگیرند و شامل کسانی که سرپرست اموال ایتام نیستند نمیشود.
مطلب دیگر در مورد «اموال» است. در آن روزگار، مال عمدتا به صورت کالا بود. کالاهایی از قبیل گندم و برنج و اینطور چیزها. این کالاها احتمال مخلوط شدن داشت. اما امروز این مشکل وجود ندارد. حساب بانکی برای طرف باز میکند و پولش را توی حساب خودش میگذارد. اصلاً دیگر خوف اینکه اموالشان با هم مخلوط شود نیست. میخواهم عرض کنم حتی کسانی که سرپرستی اموال ایتام را برعهده دارند هم نمیتوانند تعدد زوجات داشته باشند. چیزی که من از آیه فهمیدم، این است. فقط مسئله این است که بررسی کنیم ببینیم ائمه اطهار علیهمالسلام احیانا اگر چند همسر داشتند، آیا عقد دائمی بودند یا یکی دائمی بوده و مابقی موقت یا ملک یمین بودند. خلاصه، باید دید که وضعیت چگونه بوده است. اگر ثابت شود که دو یا سه همسر دائمی داشتند، خوب تعبدا قبول میکنیم.
بعضی افراد که میخواهند تجدید فراش کنند، به این استناد میکنند که میتوانند عدالت را در مورد همسرانشان رعایت کنند. آیا این کافی است.
آیه نمیفرماید عدالت را رعایت کنید، بلکه شدیدتر میگوید. یعنی میگوید اگر خوف دارید که نمیتوانید عدالت را رعایت کنید، «فَإنْ خِفْتُمْ»، اجازه ندارید بیش از یک همسر بگیرید. رعایت عدالت میان یک همسر 40 ـ 50 ساله و یک همسر جوان 20 ساله چگونه ممکن است. واقعا کار خیلی مشکلی است، خیلی سخت است. نمیگویم محال است؛ لکن کار بسیار مشکلی است. بنابراین اصل تعدد همسر را که اسلام گفته، به عقیده من برایش شرایطی گذاشته که خیلی به ندرت این شرایط تحقق و عینیت پیدا میکند.
______________________________
1. نساء، 3.
______________________________
مسئله وضعیت ارث زنان و دختران، کلاً، چگونه است؟
در مورد مسئله ارث، ما با حفظ قانون صحبت میکنیم. حفظ قانون این است که زن در خانواده هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد؛ صرفا مصرف کننده است؛ تمام مسئولیت اقتصادی با مرد است. بحث ما در موارد طبیعی است نه استثناها. ممکن است شما بگویید زنی است که شوهر ندارد، یا مردی است که زن ندارد. موارد استثناء را کاری نداریم. قانون همیشه برای اکثر موارد و موارد طبیعی وضع میشود. مرد در خانواده مسئولیت اقتصادی دارد. حتی غیر از نفقه زنش، نفقه پدر و مادرش هم بر او واجب است.
مسئله ارث این است که وقتی کسی از دنیا برود، به آنکسکه مسئولیت اقتصادی دارد، دو برابر آن کسیکه مسئولیت اقتصادی ندارد، ارث میرسد. قرآن میگوید: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلأُنْثَیَیْنِ(1) مرد دو برابر زن ارث میبرد». حالا آیا مرد ارزشش بیشتر است. ارزش که به پول دادن و ندادن نیست. نمیخواهد بگوید ارزش او بیشتر است؛ بلکه به اعتبار اینکه مرد مسئولیت دارد اینطور میگوید. وقتی ارث به کسی میدهند که مسئولیت اقتصادی دارد، نسبت به کسیکه هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد. یعنی با حفظ قانون اینکه «مرد مسئولیت اقتصادی دارد»، به او بیشتر میدهند. در این مورد انسان احساس ناعادلانه بودن نمیکند.
ما میدانیم که در جامعه آن روز اصلاً زن حضور نداشت و نمیتوانست کار کند و فعالیت اقتصادی داشته باشد. اما امروز همانطور که مرد میتواند در همه جا حضور داشته باشد و فعالیت اقتصادی کند، زن هم میتواند. پس چرا باید نفقه با مرد باشد. باید برای هر دو باشد. آن وقت اینجا میتوانیم بحث کنیم که حالا باید ارزش آنها نیز با هم مساوی باشد یا خیر. اینها با هم ارتباط دارند و نباید ما این قسمت را بگیریم، آن بخش را رها کنیم. اینها جای بحث دارد.
آیا اسلام اجازه میدهد که چنین مباحثی مطرح شود یا قوانین آن بدون تغییر است؟
اسلام همه جا میگوید بحث کنید. اصلاً همیشه با بحث و گفتوگو، حقیقت مشخص میشود. این اشتباه است که روی چیزی خط قرمز بکشیم. آیا از خداشناسی و توحید چیزی بالاتر داریم. ائمه اطهار علیهمالسلام با افرادی که منکر خدا بودند، بحث میکردند.
______________________________
1. نساء، 11.
______________________________
حضرت صادق علیهالسلام با افرادی که منکر خدا بودند (مثل ابن ابوالعوجاء) که افکار الحادی را اشاعه میکردند، بحث میکردند و قانعشان میکردند و اینها را به راه میآوردند. بنابراین ما نباید هیچ وقت جلوی گفتوگو و بحث را بگیریم. همه جا جای بحث است. پیشفرض هم نباید درست کنیم. باید بنشینیم و بحث آزاد کنیم. آن وقت ببینیم نتیجه چه میشود. خیلی وقتها بحث کردن حق را مشخص میکند و اگر فرد لجاجت نداشته باشد، در طریق مستقیم قرار میگیرد. بنابراین نباید خط قرمز کشید و باید بحث کرد.
ما باید این تئوری را که «عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد»، قبول کنیم. امام راحل قدسسره میگفتند عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد. اگر باور دینیمان این بود، بله، میتوانیم در همه جا بحث کنیم.
اشاره
گوینده در این مصاحبه، به مباحث و مسائل متعدد اشاره کرده است و متأسفانه در هر مسئله صرفا به اظهارنظر و توضیحات اندک اکتفا نموده است. در حالیکه هر یک از مسائل مورد اشاره نیازمند بحث و گفتوگوی فراوان میباشد. دراین مجال کوتاه نسبت به برخی از موضوعات مورد اشاره در مصاحبه، نکاتی چند اشاره میگردد:
نشوز زن
در آیه شریفهای که پیرامون نشوز مطرح است، به یک مشکل اساسی میان زن و شوهر اشاره شده است و آن، امتناع زن از روابط زناشویی است. در تبیین و توضیح موضوعِ مورد نظر آیه میتوان گفت که گاه مرد از رفتار همسرش، نشانهها و علائم قطعیِ امتناع از روابط زناشویی را درمییابد. در این شرایط وظیفه مرد چیست. طبیعی است اولین گام، برخورد عقلانی و منطقی و پند و اندرز است. یعنی شوهر میبایست با زبان نرم و منطقی همسرش را اندرز داده و او را از نشوز و امتناع بازدارد. حال چنانچه روش موعظه و اندرز، تأثیرگزار نباشد و زن همچنان بر عدم تمکین پای میفشارد، قرآن، مرد را به فاصله گرفتن و دوری از زن (در محل خواب) توصیه میکند. این برخورد یعنی ترک هم خوابی و دوری کردن مرد از اینکه در کنار زن بخوابد و چون این موضوع برای زن از نظر عاطفی سخت و شکننده است، قاعدتا میتواند مشکل نشوز زن را حل کند. اما چنانچه با همه این تدبیرها و تلاشها، پدید آمدن امتناع جنسی زن (نشوز) قطعی به نظر آید (خوفِ نشوز باشد)، شوهر چه راه حلی در پیشرو دارد. آیا میبایست مشکل جنسی میان خود و همسرش را با دیگران مطرح سازد و به اقوامِ همسرش متوسل شود یا به دادگاه شکایت کند. طبیعی است چنانچه بتواند به هر شکل ممکن، مسئله را در کانون خانواده و در میان خود و همسرش حل کند، شخصیت او و همسرش بیشتر محفوظ خواهد ماند. ازاینرو توصیه قرآن کریم این است که مرد در آخرین مرحله و پس از طی دو مرحله قبل و تنها با انگیزه اصلاح مشکل روابط جنسی در خانواده، همسرش را تنبیه بدنی نماید. البته بر اساس روایاتِ ذیل آیه، این تنبیه میبایست به گونهای باشد که هیچگونه آسیبی به زن وارد نگردد و چنانچه حتی کبودی یا قرمزی در بدن زن ایجاد شود، مرد موظف به پرداخت دیه به همسر خویش است، پس تنبیه به انگیزه انتقامجویی و عقده گشایی قطعا ممنوع است و به جز این مورد، آن هم پس از طی مراحل دوگانه، تحت هیچ شرایط دیگری، مرد حق تنبیه همسرش را ندارد.(1)
یکی از پزشکان دنیای غرب بر این مطلب تأکید میکند که اصولاً مردانی که از صلابت و خشونت مردانه بیبهرهاند و یا آنرا آشکار نمیسازند، برای زنان جذاب نیستند و زنان رغبتی به آنان نشان نمیدهند. به نظر وی برخورد قاطعانه مرد و حتی خشونت و برخورد فیزیکی در مورد تقاضای جنسیِ مرد از زن، برای زنان نه تنها ناخوشایند نیست، بلکه تأثیرگزار و مطلوب است، هر چند زنان این نکته را به زبان نیاورده و به ظاهر اظهار ناخوشایندی کنند.(2)
تعدد زوجات
حاصل معنای آیه شریفهای که درباره تعدد زوجات آمده است، بنابر نظر علامه طباطبایی رحمهمالله در تفسیر المیزان(3) عبارت است از اینکه «چون در صدر اسلام اموال یتیمان مورد طمع قرار میگرفت، در آیاتی از قرآن کریم نسبت به حفظ اموال یتیمان هشدار داده شد و خوردن مال یتیمان همچون خوردنِ آتش جهنم معرفی گشت. ازاینرو مسلمانان از بر عهده گرفتن مسئولیت یتیمان وحشت کردند و در نتیجه برخی از ایتام بیسرپرست ماندند. از سوی دیگر مرسوم بود که کسانیکه سرپرستی دختران یتیم را بر عهده میگرفتند، گاه به خاطر مصلحتهایی در روابط خود با یتیم، با آن دختران ازدواج میکردند. اما پس از نزول آیات هشدار دهنده درباره اموال ایتام، مردان از ازدواج واهمه داشتند که مبادا نتوانند حقوق دختران یتیم را پس از ازدواج به درستی ادا نمایند. ازاینرو، قرآن کریم میفرماید اگر میترسید که نتوانید عدالت را نسبت به یتیمان رعایت کنید و بدین دلیل از ازدواج با آنان واهمه دارید، میتوانید با زنان دیگری که دوست دارید ازدواج نمایید «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ»؛ دو یا سه یا چهار همسر میتوانید اختیار نمایید».
هر چند آیه شریفه در ارتباط با مسئله اموال یتیمان، حکم تعدد زوجات را مطرح کرده
______________________________
1. سیدمحمدحسین، فضل اللّه، من وحی القرآن، ج 7، صص 156 ـ 169.
2. جزف پک، معمای زن.
3. سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 210.
______________________________
است، اما کاملاً از سیاق آیه پیداست که این، حکمی عام است و اختصاص به کسانی در همه جا که سرپرست یتیمان هستند ندارند. به علاوه، بر اساس روایات ذیل آیه(1). امام به این سؤال که علت تجویز تعدد زوجات در اسلام چیست پاسخی کلی درباره علت تشریع این حکم در اسلام ارائه فرمودهاند و هرگز نفرمودهاند که این حکم، عام نیست و اختصاص به کسانیکه سرپرست ایتام هستند دارد. علاوه بر این، از روایات باب النکاح و طلاق در کتب روایی شیعه به خوبی میتوان حکم تعدد زوجات را استفاده نمود. همچنین سیره مسلّم و قطعی ائمه علیهمالسلام نشان میدهد که ایشان مسئله تعدد زوجات را امری مجاز و مشروع میدانستهاند. البته تجویز چندهمسری در اسلام نه دلیل بیتوجهی به عواطف زنان (همسران) است و نه زمینهسازی برای شهوترانی مردان، بلکه فلسفه جامعهشناختی خاص خود را دارد. در این خصوص تنها به ذکر نکتهای کوتاه از کتاب نظام حقوق زن در اسلام از استاد شهید مطهری رحمهمالله اکتفا میکنیم. ایشان میگویند: «اگر در جامعهای شمار زنان آماده ازدواج بر مردان آماده ازدواج فزونی داشته باشد، از جنبه بشری و انسانی، موجب پیدایش حقی برای زنان بر عهده مردان میشود». سپس میگوید: «تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی، مهمترین عامل نجات تکهمسری بود. بلی مجاز بودن تعدد زوجات، بزرگترین عامل نجات تکهمسری است. به این معنا که در شرایطی که موجبات تعدد زوجات به وجود آید و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی میگیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی که واجب شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چندهمسری داده نشود، رفیقهبازی و معشوقهگیری، ریشه تکهمسری واقعی را میخشکاند.
مسئله این نیست که آیا تکهمسری بهتر است یا چندهمسری. در اینکه تکهمسری بهتر است، تردیدی نیست. تکهمسری یعنی اختصاص خانوادگی؛ یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد. بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است، در زوجیت اختصاصی، بهتر و کاملتر پیدا میشود. آن دو راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تکهمسری و چندهمسری کدامیک را انتخاب کند. مسئلهای که از این لحاظ برای بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصا فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج به مردان نیازمند، تکهمسری مطلق عملاً در خطر افتاده است. تکهمسری مطلق که شامل تمام خانوادهها شود، افسانهای بیش نیست. یکی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقهبازی. به عبارت دیگر، یا چند همسر شدن معدودی از
______________________________
1. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 18.
______________________________
مردانِ متأهل ـ که حتما از 10% تجاوز نخواهد کرد ـ و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بیشوهر و یا بازگذاشتن راه معشوقهبازی».(1)
مرد در دنیای غرب باید قانونا تکهمسر باشد، اما عملاً میتواند چندهمسر داشته باشد؛ یک زن قانونی بیشتر نداشته باشد، اما معشوقه و رفیقه هر چه دلش میخواهد مانعی ندارد. به عقیده آنان رفیقهگیری و معشوقهبازی حق طبیعی و مسلّم و مشروع مرد است! و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن، نوعی «نامردی» است.(2)
اینکه گوینده مدعی است رعایت عدالت مورد نظر در آیه شریفه بسیار سخت است و اسلام شرایطی برای تعدد زوجات قرار داده است که به ندرت محقق میشود، برداشت صحیحی از آیه نیست. آنچه بر اساس تفاسیر قرآن کریم و سخنان معصومین علیهمالسلام میتوان گفت این است که مقصود از رعایت عدالت میان همسران، رعایت عدالت در میزان نفقه و تأمین امکانات زندگی و نیز همخوابی و روابط زناشویی است. عدالت در این معنا، شدنی و دست یافتنی است. ازاینرو، اسلام تعدد زوجات را مشروط و مقید به یک امر سخت و ناممکن نساخته است. آری، اگر مقصود از رعایت عدالت، دوست داشتن و عواطف قلبی باشد، عدالت ورزیدن و چند همسر را به یک میزان دوست داشتن، کاری سخت بلکه ناممکن است. چنانکه انسان نسبت به فرزندان خویش نیز احساس عاطفی متفاوتی دارد و ممکن است فرزندی را از دیگری بیشتر دوست داشته باشد؛ اما موظف است در رفتار خارجی و برخوردهای بیرونی و تأمین نیازهای فرزندان عادلانه برخورد نماید.
ارث زنان
گوینده درباره ارث مدعی است که چون در گذشته زن نمیتوانست کار کند و فعالیت اقتصادی داشته باشد، اما امروز میتواند، چرا باید نفقه با مرد باشد.
اینکه اسلام تأمین نفقه خانواده را بر عهده زن قرار نداده است نه بدین جهت است که در گذشته زنان فعالیت اقتصادی و اشتغال نداشتهاند، بلکه بدین سبب است که تکلیف سخت و سنگینِ نانآوری و تأمین نفقه خانواده بر عهده زنان نباشد و آنان با آرامش خیال و به راحتی بتوانند نقش همسری و مادری را در خانواده ایفا نمایند. بنابراین، امروزه هم هر چند برخی از زنان به دلیل شرایط اضطراریِ اقتصاد و نیاز مالی خانواده، حامی همسر خویش در تأمین معاش خانواده هستند و یا به دلیل علاقه شخصی به کسب درآمد، فعالیت اقتصادی دارند، اما شرعا و قانونا موظف به پاسخگویی در زمینه تأمین نیازهای همسر و فرزندان خود نیستند و چنانچه خانوادهای به دلیل فقر اقتصادی، دچار مشکلات مختلف و بحرانهای خاص گردد، قانون و عرفِ اجتماعی
______________________________
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، صص 330 و 331
2. همان، ص 331
______________________________
جامعه، مرد را مسئول نابسامانیهای خانواده میداند و او باید پاسخگو باشد. گوینده از یک نکته غفلت کرده است که برداشتن وظیفه تأمین نفقه خانواده از دوش زنان، حکمی نیست که صرفا برای عصر خاص صدر اسلام جعل شده باشد؛ بلکه بر اساس مصالح خاصی است که اصولاً برای تنظیم روابط خانواده در همه شرایط تدوین شده است و دستاندرکاران جامعه اسلامی باید بکوشند جامعه اسلامی را به سمت و سویی سوق دهند که زنان ناچار نباشند در تأمین نفقه خانواده شرکت کنند و از وظایف خطیر همسری و مادری و تربیت فرزند بازبمانند.
البته بر دو نکته اساسی باید تأکید کرد و آن اینکه اول، برداشتن تکلیف تأمین نفقه به معنای مخالفت با اشتغال بانوان نیست. زنانی که با علاقه شخصی و به دلیل داشتن فرصت کافی مایلاند شاغل باشند، هیچ ممنوعیتی برای آنان نیست. دوم، نداشتن وظیفه تأمین نفقه، به معنای عدم حضور اجتماعی زنان و فاصله گرفتن از رشد علمی و فرهنگی نیست؛ بلکه بستر جامعه اسلامی میبایست بستر رشد و تعالی علمی، اخلاقی و اجتماعی زنان باشد.
آیا در قوانین فقهی و شرعی اسلام به مرد اجازه داده شده است که همسر خود را مورد تنبیه بدنی قرار دهد یا خیر.
شرع مقدس اسلام چنین اجازهای به شوهر نداده است. حتی از اهانت کردن، فحش دادن، ناسزا گفتن، تحقیر کردن هم در شرع نهی شده است، چه رسد به تنبیه بدنی. اسلام برای همه افراد و روابط، ارزش قائل است؛ چه رسد به رابطه زن و شوهر که اساس یک زندگی مشترک است و باید مقرون عشق و محبت و مودت باشد.
پس معنای آیهای که بسیاری از افراد به آن استناد میکنند، یعنی آیه «واضربوهن» چیست.
آیه این است که «اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ»(1). اولاً، آیه در موردی است که «نشوز» ثابت شده باشد. نشوز اینجا به این
______________________________
1. النساء، 34.
______________________________
معناست که همسر بخواهد شوهرش را به اعتبار مسائل جنسی اذیت کند و هدف فقط اذیت مرد باشد. در چنین موردی قرآن میگوید: اگر بخواهیم به موجود عقلانی مطلبی را تفهیم کنیم، از راه موعظه و منطق و عقل وارد میشویم؛ چون کتک و امثال اینها به حیوانات اختصاص دارد. انسان باید از همان سلاحی که خودش دارد استفاده کند. سلاح انسان اندیشه، عقل و منطق است. آیه هم میگوید اول موعظهاش کنید، بحث کنید. ببینید اصلاً مسئله چیست. چرا این برخورد را داشته است. اگر فایده نکرد، «واهجروهن». پس ابتدا انسان به اعتبار عقلانیتش و اینکه موجودی عقلانی و منطقی است، باید با برهان و منطق و عقلانیت، همسرش را نصیحت کند تا به تفاهم برسند که به نظر من هم این راه معمولاً به تفاهم منتهی میشود. اگر فایده نداشت، میگوید: «واهرجوهن» یعنی مرد از زن جدا بخوابد. این اعراض است که خیلی وقتها به تنبه منتهی میشود و مسائل را حل میکند. البته اعراض برای یک ساعت و دو ساعت نیست؛ این کار اقلاً دو سه روز زمان میخواهد. اگر اعراض هم فایده نداشت، «واضربوهن». ضرب در اسلام به معنای «تأدیب و تعزیر» است. ما در اسلام کتک زدن نداریم. ضرب هر جا که باشد، به عنوان تعزیر است. در روایات ما هم آمده است: «التعزیر بید الحاکم»؛ یعنی رئیس دادگاه است که باید تعزیر کند و تأدیب کند. ضرب که میگوید، نه اینکه به معنی کتک باشد. ضرب بعضی وقتها به معنی توبیخ کتبی است. بعضی وقتها به معنای جریمه مالی است. ببینیم طرف چگونه مؤدب میشود. بسته به این است که قاضی ببیند طرف به چه چیز مؤدب میشود و همان کار را بکند.
به نظر من مرد وقتی دید روشهای او فایده ندارد، باید به دادگاههایی که برای این کار تشکیل شده است برود؛ مثلاً به دادگاه خانواده برود و شکایت کند. آن وقت دادگاه رسیدگی میکند.
نظرتان بهطور کلی در مورد تعدد زوجات و شرایط آن چیست. آیا اصلاً قابلپذیرش است.
تعدد زوجات یک بحث طولانی دارد. اساس مدرکش عمدتا در قرآن آیهای است که مخاطبان خاصی دارد؛ یعنی کسانی که سرپرستی ایتام را دارند. آیه این است: «وَ إنْ خِفْتُمْ ألاّ تُقْسِطُوا فی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أوْ ما مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ ذلِکَ أدْنی ألاّ تَعُولُوا»(1) میفرماید: مبادا اموال آنها یا اموال شما مخلوط گردد. این گناه بزرگی است. بعد بلافاصله میگوید: «اگر خوف داشتید که نتوانید عدالت را در حفظ اموال یتیمان رعایت کنید، آن وقت میتوانید دو، سه یا چهار زن بگیرید». آیه در این مورد ساکت است که مادر اینها را بگیرد یا خودشان را. اما در آیه دارد «وَإنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا»؛ اگر خوف داشتید که نمیتوانید عدالت را رعایت کنید، یکی بیشتر نمیتوانید بگیرید. یعنی اگر اولی را بگیرد، دومی عقدش باطل است. پس یک مطلب این است که تعدد زوجات مخصوص کسانی است که سرپرستی اموال ایتام را به عهده میگیرند و شامل کسانی که سرپرست اموال ایتام نیستند نمیشود.
مطلب دیگر در مورد «اموال» است. در آن روزگار، مال عمدتا به صورت کالا بود. کالاهایی از قبیل گندم و برنج و اینطور چیزها. این کالاها احتمال مخلوط شدن داشت. اما امروز این مشکل وجود ندارد. حساب بانکی برای طرف باز میکند و پولش را توی حساب خودش میگذارد. اصلاً دیگر خوف اینکه اموالشان با هم مخلوط شود نیست. میخواهم عرض کنم حتی کسانی که سرپرستی اموال ایتام را برعهده دارند هم نمیتوانند تعدد زوجات داشته باشند. چیزی که من از آیه فهمیدم، این است. فقط مسئله این است که بررسی کنیم ببینیم ائمه اطهار علیهمالسلام احیانا اگر چند همسر داشتند، آیا عقد دائمی بودند یا یکی دائمی بوده و مابقی موقت یا ملک یمین بودند. خلاصه، باید دید که وضعیت چگونه بوده است. اگر ثابت شود که دو یا سه همسر دائمی داشتند، خوب تعبدا قبول میکنیم.
بعضی افراد که میخواهند تجدید فراش کنند، به این استناد میکنند که میتوانند عدالت را در مورد همسرانشان رعایت کنند. آیا این کافی است.
آیه نمیفرماید عدالت را رعایت کنید، بلکه شدیدتر میگوید. یعنی میگوید اگر خوف دارید که نمیتوانید عدالت را رعایت کنید، «فَإنْ خِفْتُمْ»، اجازه ندارید بیش از یک همسر بگیرید. رعایت عدالت میان یک همسر 40 ـ 50 ساله و یک همسر جوان 20 ساله چگونه ممکن است. واقعا کار خیلی مشکلی است، خیلی سخت است. نمیگویم محال است؛ لکن کار بسیار مشکلی است. بنابراین اصل تعدد همسر را که اسلام گفته، به عقیده من برایش شرایطی گذاشته که خیلی به ندرت این شرایط تحقق و عینیت پیدا میکند.
______________________________
1. نساء، 3.
______________________________
مسئله وضعیت ارث زنان و دختران، کلاً، چگونه است؟
در مورد مسئله ارث، ما با حفظ قانون صحبت میکنیم. حفظ قانون این است که زن در خانواده هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد؛ صرفا مصرف کننده است؛ تمام مسئولیت اقتصادی با مرد است. بحث ما در موارد طبیعی است نه استثناها. ممکن است شما بگویید زنی است که شوهر ندارد، یا مردی است که زن ندارد. موارد استثناء را کاری نداریم. قانون همیشه برای اکثر موارد و موارد طبیعی وضع میشود. مرد در خانواده مسئولیت اقتصادی دارد. حتی غیر از نفقه زنش، نفقه پدر و مادرش هم بر او واجب است.
مسئله ارث این است که وقتی کسی از دنیا برود، به آنکسکه مسئولیت اقتصادی دارد، دو برابر آن کسیکه مسئولیت اقتصادی ندارد، ارث میرسد. قرآن میگوید: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلأُنْثَیَیْنِ(1) مرد دو برابر زن ارث میبرد». حالا آیا مرد ارزشش بیشتر است. ارزش که به پول دادن و ندادن نیست. نمیخواهد بگوید ارزش او بیشتر است؛ بلکه به اعتبار اینکه مرد مسئولیت دارد اینطور میگوید. وقتی ارث به کسی میدهند که مسئولیت اقتصادی دارد، نسبت به کسیکه هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد. یعنی با حفظ قانون اینکه «مرد مسئولیت اقتصادی دارد»، به او بیشتر میدهند. در این مورد انسان احساس ناعادلانه بودن نمیکند.
ما میدانیم که در جامعه آن روز اصلاً زن حضور نداشت و نمیتوانست کار کند و فعالیت اقتصادی داشته باشد. اما امروز همانطور که مرد میتواند در همه جا حضور داشته باشد و فعالیت اقتصادی کند، زن هم میتواند. پس چرا باید نفقه با مرد باشد. باید برای هر دو باشد. آن وقت اینجا میتوانیم بحث کنیم که حالا باید ارزش آنها نیز با هم مساوی باشد یا خیر. اینها با هم ارتباط دارند و نباید ما این قسمت را بگیریم، آن بخش را رها کنیم. اینها جای بحث دارد.
آیا اسلام اجازه میدهد که چنین مباحثی مطرح شود یا قوانین آن بدون تغییر است؟
اسلام همه جا میگوید بحث کنید. اصلاً همیشه با بحث و گفتوگو، حقیقت مشخص میشود. این اشتباه است که روی چیزی خط قرمز بکشیم. آیا از خداشناسی و توحید چیزی بالاتر داریم. ائمه اطهار علیهمالسلام با افرادی که منکر خدا بودند، بحث میکردند.
______________________________
1. نساء، 11.
______________________________
حضرت صادق علیهالسلام با افرادی که منکر خدا بودند (مثل ابن ابوالعوجاء) که افکار الحادی را اشاعه میکردند، بحث میکردند و قانعشان میکردند و اینها را به راه میآوردند. بنابراین ما نباید هیچ وقت جلوی گفتوگو و بحث را بگیریم. همه جا جای بحث است. پیشفرض هم نباید درست کنیم. باید بنشینیم و بحث آزاد کنیم. آن وقت ببینیم نتیجه چه میشود. خیلی وقتها بحث کردن حق را مشخص میکند و اگر فرد لجاجت نداشته باشد، در طریق مستقیم قرار میگیرد. بنابراین نباید خط قرمز کشید و باید بحث کرد.
ما باید این تئوری را که «عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد»، قبول کنیم. امام راحل قدسسره میگفتند عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد. اگر باور دینیمان این بود، بله، میتوانیم در همه جا بحث کنیم.
اشاره
گوینده در این مصاحبه، به مباحث و مسائل متعدد اشاره کرده است و متأسفانه در هر مسئله صرفا به اظهارنظر و توضیحات اندک اکتفا نموده است. در حالیکه هر یک از مسائل مورد اشاره نیازمند بحث و گفتوگوی فراوان میباشد. دراین مجال کوتاه نسبت به برخی از موضوعات مورد اشاره در مصاحبه، نکاتی چند اشاره میگردد:
نشوز زن
در آیه شریفهای که پیرامون نشوز مطرح است، به یک مشکل اساسی میان زن و شوهر اشاره شده است و آن، امتناع زن از روابط زناشویی است. در تبیین و توضیح موضوعِ مورد نظر آیه میتوان گفت که گاه مرد از رفتار همسرش، نشانهها و علائم قطعیِ امتناع از روابط زناشویی را درمییابد. در این شرایط وظیفه مرد چیست. طبیعی است اولین گام، برخورد عقلانی و منطقی و پند و اندرز است. یعنی شوهر میبایست با زبان نرم و منطقی همسرش را اندرز داده و او را از نشوز و امتناع بازدارد. حال چنانچه روش موعظه و اندرز، تأثیرگزار نباشد و زن همچنان بر عدم تمکین پای میفشارد، قرآن، مرد را به فاصله گرفتن و دوری از زن (در محل خواب) توصیه میکند. این برخورد یعنی ترک هم خوابی و دوری کردن مرد از اینکه در کنار زن بخوابد و چون این موضوع برای زن از نظر عاطفی سخت و شکننده است، قاعدتا میتواند مشکل نشوز زن را حل کند. اما چنانچه با همه این تدبیرها و تلاشها، پدید آمدن امتناع جنسی زن (نشوز) قطعی به نظر آید (خوفِ نشوز باشد)، شوهر چه راه حلی در پیشرو دارد. آیا میبایست مشکل جنسی میان خود و همسرش را با دیگران مطرح سازد و به اقوامِ همسرش متوسل شود یا به دادگاه شکایت کند. طبیعی است چنانچه بتواند به هر شکل ممکن، مسئله را در کانون خانواده و در میان خود و همسرش حل کند، شخصیت او و همسرش بیشتر محفوظ خواهد ماند. ازاینرو توصیه قرآن کریم این است که مرد در آخرین مرحله و پس از طی دو مرحله قبل و تنها با انگیزه اصلاح مشکل روابط جنسی در خانواده، همسرش را تنبیه بدنی نماید. البته بر اساس روایاتِ ذیل آیه، این تنبیه میبایست به گونهای باشد که هیچگونه آسیبی به زن وارد نگردد و چنانچه حتی کبودی یا قرمزی در بدن زن ایجاد شود، مرد موظف به پرداخت دیه به همسر خویش است، پس تنبیه به انگیزه انتقامجویی و عقده گشایی قطعا ممنوع است و به جز این مورد، آن هم پس از طی مراحل دوگانه، تحت هیچ شرایط دیگری، مرد حق تنبیه همسرش را ندارد.(1)
یکی از پزشکان دنیای غرب بر این مطلب تأکید میکند که اصولاً مردانی که از صلابت و خشونت مردانه بیبهرهاند و یا آنرا آشکار نمیسازند، برای زنان جذاب نیستند و زنان رغبتی به آنان نشان نمیدهند. به نظر وی برخورد قاطعانه مرد و حتی خشونت و برخورد فیزیکی در مورد تقاضای جنسیِ مرد از زن، برای زنان نه تنها ناخوشایند نیست، بلکه تأثیرگزار و مطلوب است، هر چند زنان این نکته را به زبان نیاورده و به ظاهر اظهار ناخوشایندی کنند.(2)
تعدد زوجات
حاصل معنای آیه شریفهای که درباره تعدد زوجات آمده است، بنابر نظر علامه طباطبایی رحمهمالله در تفسیر المیزان(3) عبارت است از اینکه «چون در صدر اسلام اموال یتیمان مورد طمع قرار میگرفت، در آیاتی از قرآن کریم نسبت به حفظ اموال یتیمان هشدار داده شد و خوردن مال یتیمان همچون خوردنِ آتش جهنم معرفی گشت. ازاینرو مسلمانان از بر عهده گرفتن مسئولیت یتیمان وحشت کردند و در نتیجه برخی از ایتام بیسرپرست ماندند. از سوی دیگر مرسوم بود که کسانیکه سرپرستی دختران یتیم را بر عهده میگرفتند، گاه به خاطر مصلحتهایی در روابط خود با یتیم، با آن دختران ازدواج میکردند. اما پس از نزول آیات هشدار دهنده درباره اموال ایتام، مردان از ازدواج واهمه داشتند که مبادا نتوانند حقوق دختران یتیم را پس از ازدواج به درستی ادا نمایند. ازاینرو، قرآن کریم میفرماید اگر میترسید که نتوانید عدالت را نسبت به یتیمان رعایت کنید و بدین دلیل از ازدواج با آنان واهمه دارید، میتوانید با زنان دیگری که دوست دارید ازدواج نمایید «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ»؛ دو یا سه یا چهار همسر میتوانید اختیار نمایید».
هر چند آیه شریفه در ارتباط با مسئله اموال یتیمان، حکم تعدد زوجات را مطرح کرده
______________________________
1. سیدمحمدحسین، فضل اللّه، من وحی القرآن، ج 7، صص 156 ـ 169.
2. جزف پک، معمای زن.
3. سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 210.
______________________________
است، اما کاملاً از سیاق آیه پیداست که این، حکمی عام است و اختصاص به کسانی در همه جا که سرپرست یتیمان هستند ندارند. به علاوه، بر اساس روایات ذیل آیه(1). امام به این سؤال که علت تجویز تعدد زوجات در اسلام چیست پاسخی کلی درباره علت تشریع این حکم در اسلام ارائه فرمودهاند و هرگز نفرمودهاند که این حکم، عام نیست و اختصاص به کسانیکه سرپرست ایتام هستند دارد. علاوه بر این، از روایات باب النکاح و طلاق در کتب روایی شیعه به خوبی میتوان حکم تعدد زوجات را استفاده نمود. همچنین سیره مسلّم و قطعی ائمه علیهمالسلام نشان میدهد که ایشان مسئله تعدد زوجات را امری مجاز و مشروع میدانستهاند. البته تجویز چندهمسری در اسلام نه دلیل بیتوجهی به عواطف زنان (همسران) است و نه زمینهسازی برای شهوترانی مردان، بلکه فلسفه جامعهشناختی خاص خود را دارد. در این خصوص تنها به ذکر نکتهای کوتاه از کتاب نظام حقوق زن در اسلام از استاد شهید مطهری رحمهمالله اکتفا میکنیم. ایشان میگویند: «اگر در جامعهای شمار زنان آماده ازدواج بر مردان آماده ازدواج فزونی داشته باشد، از جنبه بشری و انسانی، موجب پیدایش حقی برای زنان بر عهده مردان میشود». سپس میگوید: «تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی، مهمترین عامل نجات تکهمسری بود. بلی مجاز بودن تعدد زوجات، بزرگترین عامل نجات تکهمسری است. به این معنا که در شرایطی که موجبات تعدد زوجات به وجود آید و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی میگیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی که واجب شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چندهمسری داده نشود، رفیقهبازی و معشوقهگیری، ریشه تکهمسری واقعی را میخشکاند.
مسئله این نیست که آیا تکهمسری بهتر است یا چندهمسری. در اینکه تکهمسری بهتر است، تردیدی نیست. تکهمسری یعنی اختصاص خانوادگی؛ یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد. بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است، در زوجیت اختصاصی، بهتر و کاملتر پیدا میشود. آن دو راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تکهمسری و چندهمسری کدامیک را انتخاب کند. مسئلهای که از این لحاظ برای بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصا فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج به مردان نیازمند، تکهمسری مطلق عملاً در خطر افتاده است. تکهمسری مطلق که شامل تمام خانوادهها شود، افسانهای بیش نیست. یکی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقهبازی. به عبارت دیگر، یا چند همسر شدن معدودی از
______________________________
1. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 18.
______________________________
مردانِ متأهل ـ که حتما از 10% تجاوز نخواهد کرد ـ و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بیشوهر و یا بازگذاشتن راه معشوقهبازی».(1)
مرد در دنیای غرب باید قانونا تکهمسر باشد، اما عملاً میتواند چندهمسر داشته باشد؛ یک زن قانونی بیشتر نداشته باشد، اما معشوقه و رفیقه هر چه دلش میخواهد مانعی ندارد. به عقیده آنان رفیقهگیری و معشوقهبازی حق طبیعی و مسلّم و مشروع مرد است! و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن، نوعی «نامردی» است.(2)
اینکه گوینده مدعی است رعایت عدالت مورد نظر در آیه شریفه بسیار سخت است و اسلام شرایطی برای تعدد زوجات قرار داده است که به ندرت محقق میشود، برداشت صحیحی از آیه نیست. آنچه بر اساس تفاسیر قرآن کریم و سخنان معصومین علیهمالسلام میتوان گفت این است که مقصود از رعایت عدالت میان همسران، رعایت عدالت در میزان نفقه و تأمین امکانات زندگی و نیز همخوابی و روابط زناشویی است. عدالت در این معنا، شدنی و دست یافتنی است. ازاینرو، اسلام تعدد زوجات را مشروط و مقید به یک امر سخت و ناممکن نساخته است. آری، اگر مقصود از رعایت عدالت، دوست داشتن و عواطف قلبی باشد، عدالت ورزیدن و چند همسر را به یک میزان دوست داشتن، کاری سخت بلکه ناممکن است. چنانکه انسان نسبت به فرزندان خویش نیز احساس عاطفی متفاوتی دارد و ممکن است فرزندی را از دیگری بیشتر دوست داشته باشد؛ اما موظف است در رفتار خارجی و برخوردهای بیرونی و تأمین نیازهای فرزندان عادلانه برخورد نماید.
ارث زنان
گوینده درباره ارث مدعی است که چون در گذشته زن نمیتوانست کار کند و فعالیت اقتصادی داشته باشد، اما امروز میتواند، چرا باید نفقه با مرد باشد.
اینکه اسلام تأمین نفقه خانواده را بر عهده زن قرار نداده است نه بدین جهت است که در گذشته زنان فعالیت اقتصادی و اشتغال نداشتهاند، بلکه بدین سبب است که تکلیف سخت و سنگینِ نانآوری و تأمین نفقه خانواده بر عهده زنان نباشد و آنان با آرامش خیال و به راحتی بتوانند نقش همسری و مادری را در خانواده ایفا نمایند. بنابراین، امروزه هم هر چند برخی از زنان به دلیل شرایط اضطراریِ اقتصاد و نیاز مالی خانواده، حامی همسر خویش در تأمین معاش خانواده هستند و یا به دلیل علاقه شخصی به کسب درآمد، فعالیت اقتصادی دارند، اما شرعا و قانونا موظف به پاسخگویی در زمینه تأمین نیازهای همسر و فرزندان خود نیستند و چنانچه خانوادهای به دلیل فقر اقتصادی، دچار مشکلات مختلف و بحرانهای خاص گردد، قانون و عرفِ اجتماعی
______________________________
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، صص 330 و 331
2. همان، ص 331
______________________________
جامعه، مرد را مسئول نابسامانیهای خانواده میداند و او باید پاسخگو باشد. گوینده از یک نکته غفلت کرده است که برداشتن وظیفه تأمین نفقه خانواده از دوش زنان، حکمی نیست که صرفا برای عصر خاص صدر اسلام جعل شده باشد؛ بلکه بر اساس مصالح خاصی است که اصولاً برای تنظیم روابط خانواده در همه شرایط تدوین شده است و دستاندرکاران جامعه اسلامی باید بکوشند جامعه اسلامی را به سمت و سویی سوق دهند که زنان ناچار نباشند در تأمین نفقه خانواده شرکت کنند و از وظایف خطیر همسری و مادری و تربیت فرزند بازبمانند.
البته بر دو نکته اساسی باید تأکید کرد و آن اینکه اول، برداشتن تکلیف تأمین نفقه به معنای مخالفت با اشتغال بانوان نیست. زنانی که با علاقه شخصی و به دلیل داشتن فرصت کافی مایلاند شاغل باشند، هیچ ممنوعیتی برای آنان نیست. دوم، نداشتن وظیفه تأمین نفقه، به معنای عدم حضور اجتماعی زنان و فاصله گرفتن از رشد علمی و فرهنگی نیست؛ بلکه بستر جامعه اسلامی میبایست بستر رشد و تعالی علمی، اخلاقی و اجتماعی زنان باشد.