مشروطیت در اندیشه نائینی
آرشیو
چکیده
متن
انتخاب ، 11 و 12/12/81
این مقاله به بررسی مؤلفههای مشروطه ـ قانون، دموکراسی، آزادی و تفکیک قوا ـ از منظر مرحوم نائینی میپردازد. از نظر علامه نائینی، قانون اساسی، به عنوان رکن اول مشروطه، باید مطابق با شرع باشد و زیر نظر عالمان دین و پس از تصویب آنان، صورت قانونی به خود بگیرد. برای پدید آوردن قانون اساسی، نیازی بنیادی به برقراری مجلس شورای ملی است تا از هر گونه استبداد جلوگیری به عمل آید.
در مورد دموکراسی، اگرچه ایشان به این نتیجه رسیده است که میان اسلام و دموکراسی همسانی فراوانی وجود دارد، اما میتوان گفت ایشان تنها به اصول مورد قبول اسلام توجه کرده است. وی که از استبدادِ حکومت خودکامه و بیقانون زمان خویش، به تنگ آمده بود، کوشش کرد تا حکومتی منطبق با اسلام شکل بگیرد تا هم از ظلم و ستمی که به مردم میرود، بکاهد و هم قدرت را که بهطور یَله و رها در دست عده خاصی بود، به صاحبان اصلیاش، مردم بازگرداند.
در مورد مسئله آزادی هم نائینی تأکید زیادی بر آزادی از بندگی داشته است. او آن گاه که از آزادی بیان سخن میگوید، به بیداری و آگاه ساختن مردم و رهایی از خودکامگی شاه و دستگاه مستبد میاندیشد. آزادی اصلی در نظر او، در آشنایی با اسلام و سنت و سیره پیامبر و ائمه معصومین است. بهطور کلی، اینطور استنباط میشود که علامه نائینی، آزادی را در وجه محدود آن، یعنی رهایی از استبداد و خودکامگی قبول دارد و آزادیای که در لیبرالیسم غرب مطرح است، مورد قبول او نیست.
وی دستگاه اداره کننده کشور را به دو قوه تقسیم میکند: قوه مقننه که همان پارلمان است و قوه اجرائیه. هدف او از تفکیک قوا عبارت است از:
الف) نگاهداری و پاسداری از آزادی مردم.
ب) استقرار قوا و ارکان مملکت، به شیوهای که در آن قوا بتوانند وظایف یکدیگر را تحت مراقبت و مواظبت قرار دهند.
ج) جلوگیری از استبداد هر یک از قوا.
مرحوم نائینی قوه قضائیه را کاملاً در حوزه اختیار علما قرار میدهد و معتقد است که مسائل مربوط به معاملات، ازدواج و سایر ابواب عقود و ایقاعات و ارث و قصاص و دیات و غیره در حوزه وظایف مجتهدان و خارج از وظایف متصدیان حکومت و هیئت مبعوثان است.
بهطور خلاصه، نظر علامه نائینی درباره حکومت این است که در زمان غیبت ناچار به ایجاد حکومتی هستیم که تا حدودی از غصبی بودن به دور باشد. به نظر وی، چون مظلمه مشروطه کمتر از مظلمه حکومت مطلقه شاه است، پس حکومتی را انتخاب میکنیم که ظلم کمتری در آن انجام میشود. ازاینرو میکوشد با نفی نظریه دولت استبدادی؛ دموکراسی پارلمانی و حکومت مشروطه را از نظر فقهی توجیه کند. وی با در اختیار بودن قدرت در دست یک نفر به شدت مخالفت میورزد و اظهار میکند که نابود ساختن استبداد و برقرار کردن مشروطه واجب است.
این مقاله به بررسی مؤلفههای مشروطه ـ قانون، دموکراسی، آزادی و تفکیک قوا ـ از منظر مرحوم نائینی میپردازد. از نظر علامه نائینی، قانون اساسی، به عنوان رکن اول مشروطه، باید مطابق با شرع باشد و زیر نظر عالمان دین و پس از تصویب آنان، صورت قانونی به خود بگیرد. برای پدید آوردن قانون اساسی، نیازی بنیادی به برقراری مجلس شورای ملی است تا از هر گونه استبداد جلوگیری به عمل آید.
در مورد دموکراسی، اگرچه ایشان به این نتیجه رسیده است که میان اسلام و دموکراسی همسانی فراوانی وجود دارد، اما میتوان گفت ایشان تنها به اصول مورد قبول اسلام توجه کرده است. وی که از استبدادِ حکومت خودکامه و بیقانون زمان خویش، به تنگ آمده بود، کوشش کرد تا حکومتی منطبق با اسلام شکل بگیرد تا هم از ظلم و ستمی که به مردم میرود، بکاهد و هم قدرت را که بهطور یَله و رها در دست عده خاصی بود، به صاحبان اصلیاش، مردم بازگرداند.
در مورد مسئله آزادی هم نائینی تأکید زیادی بر آزادی از بندگی داشته است. او آن گاه که از آزادی بیان سخن میگوید، به بیداری و آگاه ساختن مردم و رهایی از خودکامگی شاه و دستگاه مستبد میاندیشد. آزادی اصلی در نظر او، در آشنایی با اسلام و سنت و سیره پیامبر و ائمه معصومین است. بهطور کلی، اینطور استنباط میشود که علامه نائینی، آزادی را در وجه محدود آن، یعنی رهایی از استبداد و خودکامگی قبول دارد و آزادیای که در لیبرالیسم غرب مطرح است، مورد قبول او نیست.
وی دستگاه اداره کننده کشور را به دو قوه تقسیم میکند: قوه مقننه که همان پارلمان است و قوه اجرائیه. هدف او از تفکیک قوا عبارت است از:
الف) نگاهداری و پاسداری از آزادی مردم.
ب) استقرار قوا و ارکان مملکت، به شیوهای که در آن قوا بتوانند وظایف یکدیگر را تحت مراقبت و مواظبت قرار دهند.
ج) جلوگیری از استبداد هر یک از قوا.
مرحوم نائینی قوه قضائیه را کاملاً در حوزه اختیار علما قرار میدهد و معتقد است که مسائل مربوط به معاملات، ازدواج و سایر ابواب عقود و ایقاعات و ارث و قصاص و دیات و غیره در حوزه وظایف مجتهدان و خارج از وظایف متصدیان حکومت و هیئت مبعوثان است.
بهطور خلاصه، نظر علامه نائینی درباره حکومت این است که در زمان غیبت ناچار به ایجاد حکومتی هستیم که تا حدودی از غصبی بودن به دور باشد. به نظر وی، چون مظلمه مشروطه کمتر از مظلمه حکومت مطلقه شاه است، پس حکومتی را انتخاب میکنیم که ظلم کمتری در آن انجام میشود. ازاینرو میکوشد با نفی نظریه دولت استبدادی؛ دموکراسی پارلمانی و حکومت مشروطه را از نظر فقهی توجیه کند. وی با در اختیار بودن قدرت در دست یک نفر به شدت مخالفت میورزد و اظهار میکند که نابود ساختن استبداد و برقرار کردن مشروطه واجب است.