آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده به شش گروه اجتماعى مطرح در عرصه مشروطه اشاره مى‏کند و نقش عمده برخى از این گروه‏ها را در به قدرت‏رسیدن دیکتاتورى مصلح بررسى مى‏کند .

متن

گروه‏هاى اجتماعى فعال در مشروطه را مى‏توان به شش طیف تقسیم کرد: اول، توده مردم که به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقیر شهرى مى‏شدند و مهم‏ترین بخش آنان را کسبه و بازاریان و اهل حرف و صنعت تشکیل مى‏دادند .
دومین گروه اجتماعى، علما و وعاظ و طلاب بودند که با توده مردم و بازاریان پیوندى نزدیک داشتند . در میان علما، نقش مراجع ثلاث (آخوند خراسانى، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا خلیل تهرانى) بسیار برجسته بود، و وعاظ بزرگى چون شیخ مهدى سلطان‏المتکلمین و شیخ محمد سلطان‏المحققین نقش مهمى در برانگیختن مردم داشتند . یکى از انتقادات به تاریخ‏نگارى مشروطه آن است که به نقش و جایگاه مراجع ثلاث توجه کافى نکرده است; درحالى‏که این جایگاه به‏ویژه درباره آخوند خراسانى آن‏قدر برجسته است که مى‏توان از وى در مقام رهبر انقلاب مشروطه یاد کرد .
بعد از پیروزى مشروطه اول، و در جریان مبارزه جدیدى که علیه محمدعلى شاه آغاز شد، علماى فعال در مشروطه به دو گروه اصلى تقسیم شدند . یک گروه از خلع محمدعلى شاه دفاع مى‏کرد، و گروه دیگر خطر اصلى را از جانب غرب‏گرایان افراطى مى‏دانست . معروف‏ترین چهره گروه اخیر، شیخ فضل‏الله نورى است .
سومین گروه، بخشى از کارگزاران دولتى هستند که آنان را «دیوان‏سالاران غرب‏گرا» مى‏نامم . این گروه، اولین منادیان تجددگرایى به سبک غرب در ایران بودند و به عبارت دیگر استخوان‏بندى اولیه جریانى را تشکیل مى‏دادند که غرب‏گرایى مى‏نامیم . این گروه «سرشت دو زیستى‏» داشتند; یعنى هم در حکومت‏بودند و از مزایاى مادى و اقتدار سیاسى ناشى از تصدى مناصب حکومتى بهره مى‏بردند، و هم در موضع اپوزیسیون جاى داشتند و منتقدان ساختار سیاسى و اجتماعى به شمار مى‏رفتند (چیزى شبیه دوستان خردادى ما) . این «نخبگان دوزیستى‏» ، هم از الطاف ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه و احمد شاه برخوردار بودند و به مناصب مهم دولتى دست‏یافتند و براى انجام ماموریت‏هاى مهم به خارج اعزام مى‏شدند و از طریق رشوه‏ها و رانت‏ها به ثروت‏هاى هنگفت دست‏یافتند، و هم از موضع اپوزیسیون در جهت تخریب وضع موجود مى‏کوشیدند و از این طریق وجیه‏الملة مى‏شدند .
چهارمین گروه اجتماعى، گروه کمپرادور بود . بزرگ‏ترین تجار ایران در آن زمان در زمره این کمپرادورها بودند . این گروه اجتماعى، پیوندى نزدیک با دیوان‏سالاران غرب‏گرا داشت .
پنجمین گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، سران ایلات و عشایر بودند . این گروه نقش مهمى در حوادث مشروطه داشت . باید توجه کنیم که در آن زمان ایلات و عشایر حدود 5/2 میلیون نفر از جمعیت ده‏میلیونى ایران را در بر مى‏گرفتند; یعنى حدود 25 درصد کل جمعیت .
ششمین گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، روشن‏فکران بودند . البته روشن‏فکران جدید به مثابه یک گروه اجتماعى قابل اعتنا در زمان مشروطه هنوز در جامعه ایران پدید نیامده بودند . منظور من حلقه‏هاى اولیه روشن‏فکران ایران است که هنوز وزن و اهمیت اجتماعى قابل اعتنایى نداشتند . فضلا و نویسندگان و کسانى را که در پیرامون مطبوعات و محافل فکرى عصر مشروطه گرد آمدند مى‏توان در قالب این گروه اجتماعى تقسیم‏بندى کرد .
این شش گروه در انقلاب مشروطه مؤثر بودند . با توضیحاتى که درباره خصلت دوزیستى دیوان‏سالاران غرب‏گرا داده شد معلوم مى‏شود که چگونه این گروه، در نهایت، گوى سبقت را ربودند . آنان زاییده حکومت قاجار و در متن دستگاه دیوانى آن بودند و اهرم‏هاى بسیار قوى سیاسى و فرهنگى و اقتصادى را در دست داشتند . البته نقش کانون‏هاى دسیسه‏گر استعمار را نیز نباید از نظر دور داشت . عمل‏کرد این کانون‏ها در جهت انتقال قدرت به دیوان‏سالاران غرب‏گرا و کمپرادورها بود . مهم‏ترین آنها «سازمان ماسونى بیدارى ایران‏» است که به صورت مخفى فعالیت مى‏کرد و اعضاى آن با اقداماتى چون به دار کشیدن شیخ فضل‏الله نورى، ترور سید عبدالله بهبهانى، اقدامات زننده و توهین‏آمیز علیه آخوند خراسانى، ترور و حذف رجال سیاسى سالم، تشکیل کمیته مجازات و اقدامات مشابه دیگر به تدریج راه را براى تحقق آرمان خود هموار کردند . این آرمان همان اندیشه دیکتاتورى مصلح بود که بنیان نظرى صعود سلطنت پهلوى را تشکیل داد .
اشاره
این تقسیم‏بندى به خوبى نشان مى‏دهد که روى‏کرد گروه‏هاى مختلف اجتماعى به انقلاب مشروطه از خاستگاه واحدى ناشى نمى‏شود . مسلما دلیل تمایل توده مردم شهرى از کسبه بازار و صاحبان حرف و نیز روحانیون که نقش رهبرى توده را بر عهده داشتند با وجه تمایل طبقه جدید کمپرادور که پایى در درون کشور و دستى در بیرون داشتند و مورد حمایت کمپانى‏هاى خارجى بودند و نیز با وجه تمایل طبقه جدید دیوان‏سالار که هم از مکنت مالى خوبى، به برکت‏حضور در حاکمیت قاجار، برخوردار بودند و هم از ارتباطات بیرونى کافى بهره مى‏بردند، فرق داشت .
به همین دلیل بعد از آنکه طبقه جدید دیوان‏سالار و حامیان آنها قدرت بیشترى پیدا مى‏کنند پاره‏اى دیگر از گروه‏هاى اجتماعى، که توده مردم و نیز روحانیان از آن جمله بودند، از روند مشروطه احساس خطر مى‏کنند و نزاع میان گروه‏هاى اجتماعى درگیر جدى مى‏شود . مطالعه مطالبات اجتماعى گروه‏ها، و انتظارات هر یک از آنها از مشروطه، نحوه پى‏گیرى این مطالبات، و نیز مناسبات شکل‏گرفته میان این گروه‏ها و حاکمیت، مى‏تواند راه‏نماى بسیار خوبى براى ارزیابى و درس‏آموزى از نهضت مشروطه باشد .
ایران، 16 و 17/5/81

تبلیغات