آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده‏ى این مقاله، در جهت تبیین جایگاه و رفتار رهبران، پاره‏اى از نظریه‏هاى مربوط به رهبران جنبش‏هاى دینى را ارائه مى‏کند.

متن

انقلاب اسلامى، با همه‏ى عظمتش، وامدار شخصیت امام خمینى است. پدیده‏ى شگفت‏آور این است که آیت‏اللَّه العظمى خمینى، با حفظ شأن و منزلت روحانى خویش، «امام امت» و «رهبر مستضعفان جهان» لقب مى‏گیرند و مردم از صورت شهروندان پراکنده به امت بدل مى‏شوند. براى توضیح و تبیین چنین فرآیندى، ناگزیر باید ادبیات مربوط به رهبرى را در جنبش‏هاى دینى مرور کنیم.
جنبش‏هاى دینى، بنا به تعریف، حول یک رهبر مذهبى که جاذبه‏اى استثنایى دارد، شکل مى‏گیرند. این رهبرى رسالتى پیامبرگونه(1) دارد و به تغییراتى بنیادى مى‏اندیشد. از این رو، مطالعه درباره‏ى مسئله‏ى رهبرى در انقلاب‏هاى دینى باید در چارچوب نظریه‏هاى مربوط به اقتدار فرهمندى(2) صورت گیرد.
پندار ماکس وبر این بود که کنشگران جنبش‏هاى اجتماعى از آن رو حول رهبران فرهمند گرد مى‏آیند که این رهبران قادرند به مردم بباورانند که شرایط کنونى در معرض انقراض است. در عوض، شرایط آتى شامل نظم نوینى است که همگان در آن هویت مى‏یابند. وبر از آن رو «فره» را مهم‏ترین نیروى انقلابى تاریخ مى‏دانست که این نیرو قادر به سمت‏گیرى مجدد(3) ذهنى مؤمنان است. از طریق همین تحول درونى است که محیط خارجى نیز، به تبع آن، تغییر مى‏کند.
اسملسر، که انقلاب‏هاى دینى را در جرگه‏ى جنبش‏هاى ارزش‏گرا طبقه‏بندى مى‏کند، علت پیدایش رهبران پیامبرگونه را این گونه توجیه مى‏کند: جنبش‏هاى ارزش‏گرا به دنبال بازسازى یک نظام تمام‏عیار اجتماعى هستند که از صدر تا ذیل نظام اجتماعى کهن و ارزش‏هاى حاکم بر آن را برمى‏اندازد. براى تحقق چنین امر عظیمى، باید نوع کاملى از تبعیت و وفادارى در میان هواداران شکل گیرد و آرمان‏ها و امیدهاى آنان در وجود رهبرى که کمر به بازسازى کامل ارزش‏ها بسته است، فرافکنى شود.
چالمز جانسون معتقد است ظهور یک رهبر فرهمند، به عنوان شتاب‏دهنده به رفتار انقلابى، ضرورى است؛ شخصیتى که الهامات آخرالزمانى در وجود او متکون شده باشد.
نورمن کوهن قائل است رمز موفقیت و تعالى رهبران انقلاب‏هاى دینى را نباید در میزان معلومات یا پایگاه و خاستگاه اجتماعى آنان جست‏وجو کرد؛ بلکه مغناطیس شخصیت آنان همواره بر هر عامل دیگرى تفوق و تقدم داشته است.
شرایط اجتماعى در کیفیت پیدایش رهبران انقلاب‏هاى دینى نقشى کلیدى دارد؛ به این معنا که باید میان پیدایش شرایط اجتماعى‏اى که پذیراى این رهبران است و مدعیات آنان نوعى هم‏زمانى و تقارن وجود داشته باشد. در واقع، شکل‏گیرى آگاهى انقلابى در میان مردم اغلب در کانون اجتماع و تاریخ، پیش از تجسم و ظهور رهبرى اتفاق مى‏افتد و رد و قبول مدعیات شخصیت فرهمند به پیدایش این نوع آگاهى تاریخى و اجتماعى وابسته است. چه بسا شرایط اجتماعى و تاریخى فراهم است، اما رهبرى انقلابى ظهور نمى‏کند و چه بسا پیدایش رهبرى پیش از آماده شدن بستر اجتماعى رخ دهد. در هر دوى این حالات، نوعى بى‏قوارگى و ناهم‏زمانى میان انتشار پیام و پذیرش آن ایجاد مى‏شود.
از دیگر موضوعاتى که توجه محققان را به خود جلب کرده است، خاستگاه رهبران انقلاب‏هاى دینى و پایگاه اجتماعى آنان است. نقطه‏ى مشترک در مورد همه‏ى رهبران، پیشینه‏ى حاشیه‏اى بودن(4) آنان نسبت به ساخت رسمى دستگاه دینى زمانه است. بیش‏تر رهبران، به دلایل گوناگون، از درون نظام آموزشى، اشتغال و منزلت به بیرون هجرت کرده و یا پرتاب شده‏اند و به علت پیشینه‏ى خود قادرند طرح دولت نوینى را پى افکنند.
اسکاچپول معتقد است رهبران انقلابى، بیش‏تر از آن‏که نماینده‏ى طبقات باشند، به صفت دولت‏ساز(5) شناخته مى‏شوند. عمده‏ى این رهبران از میان آن دسته نخبگانى که تا حدودى به حاشیه رانده شده‏اند و نسبت به حاکمیت مستقر و طبقات مسلط فاصله گرفته‏اند، برمى‏خیزند. تجربه نشان مى‏دهد نخبگان حاشیه‏اى(6) عموماً از اقشار تحصیل‏کرده‏اند و مهارت و آموزش‏هاى آنان مى‏توانسته به کار دولت مستقر بیاید و حتى بسیارى از آنان دولت را عامل تغییرات بنیادى مى‏دانسته‏اند؛ اما به علت بسته بودن فضاى سیاسى و فقدان تحرک سیاسى در ساخت اجتماعى، از یک سو، و نداشتن ارتباط و ثروت، از سوى دیگر، نتوانسته‏اند منزلت خود را ارتقا دهند، لذا هم و غم خود را مصروف سازماندهى انقلاب و ایدئولوژى‏پردازى انقلابى کرده‏اند. این قبیل نخبگان، از آن‏جا که دولت را مهم‏ترین ابزار توسعه مى‏دانند، در صورت پیروزى جنبش، به سمت تأسیس دولت متمرکز روى مى‏آورند. بنابراین همان گونه که در توده‏هاى انقلابى، مقوله‏ى محرومیت نسبى نقش عمده‏اى در انگیزش و هیجان انقلابى ایفا مى‏کند، در میان رهبران جنبش نیز باید پیش‏زمینه‏اى از تحت فشار بودن و حرمان جست‏وجو کرد. حتى در مواردى دیده شده است آنان فقر خودخواسته و انزواى اختیارى را انتخاب مى‏کنند تا زمینه‏ى روانى و هم‏سطحى میان خود و توده‏هاى محروم را فراهم آورند.
به نظر مى‏رسد رهبران تک‏رو(7) بهتر مى‏توانند با جنبش توده‏اى رابطه برقرار کنند تا نخبگانى همچون دانشگاهیان، که در ساختار رسمى جاى گرفته‏اند. حتى مى‏توان گفت در صورت پیدایش شرایط اجتماعى و روانى انقلاب، بخشى از اجزا از بدنه‏ى ساختار رسمى کنده مى‏شوند و براى اجابت خواست توده‏ها به نوعى حاشیه‏اى شدن سریع و اضطرارى روى مى‏آورند. این‏که چرا نهادى مثل دین، که على‏الاصول و بنا بر نظریه‏هاى رایج، خصلتى محافظه‏کار دارد، در شرایط مذکور از درون خود نخبگانى را به بیرون مى‏راند تا رهبرى جنبش‏هاى دینى را به عهده گیرند، امرى است که باید در چارچوب مدل مشهور به «پاسخ نخبگان»(8) مطالعه شود.
مدعاى اصلى این مدل عبارت است از این‏که هنگامى که شرایط محیطى یک سازمان آن‏چنان دچار تحول گردد که بقاى آن زیر سؤال رود و نیل به اهداف سازمانى به صورت معضلى درآید، پاره‏اى از نخبگان درون سازمان، در پاسخ به آن، به جست‏وجوى معانى و ابزار نوینى برمى‏آیند تا با دست‏رسى به منابع حیاتى محیط سازمان، بحران درونى آن را حل کنند.
با توسل به این مدل، مى‏توان مثلاً علل رادیکال شدن نهادى مثل دین و پیدایش رهبران انقلابى مذهبى را توضیح داد. هنگامى که وضع موجود(9) و سازمان‏هاى مذهبى وابسته به آن تهدید مى‏شود، مخالفان درونى را نخبگان نوخاسته نهادینه مى‏کنند و امکان رادیکالیزه شدن این نهاد افزایش مى‏یابد.
در جمع‏بندى نظریات مربوط به رهبرى انقلابى، مى‏توان گفت هر چند این ره‏یافت‏ها انطباق کامل با شرایط ایران و مشخصاً رهبرى امام خمینى(ره) ندارد، اما به طور کلى مى‏تواند وجوهى از این رهبرى را تبیین نماید:
1. این‏که چگونه از درون نهاد دین، که بنا بر نظریات رایج نهادى محافظه کار است، انقلابى‏ترین شخصیتِ تاریخ معاصر ایران ظهور مى‏کند و همراه خود نهاد دین را متحول و از آن به عنوان سلاحى قاطع براى انهدام رژیم شاهنشاهى استفاده مى‏کند، تا حدودى با مدل «پاسخ نخبگان» قابل تبیین است.
2. این‏که شخصى مثل امام(ره)، که علاوه بر مشروعیت سنتى مشروعیت انقلابى را نیز کسب کردند، و به عنوان شخصیتى فرهمند بر تارک انقلاب دوران‏ساز ما درخشیدند، مى‏تواند با نظریه‏هاى مشروعیت فرهى تبیین شود.
3. این‏که ساخت اجتماعى چگونه بود که بر اثر انقلاب، اشکال سنتى رابطه‏ى قدرت خدایگان - بنده شکسته شد، با نظریه‏اى مانند جامعه‏ى توده‏وار قابل تبیین است.
4. این‏که عزلت اجبارى امام(ره) در دوران تبعید ذخیره‏اى شد تا در دوران انقلاب دعاوى ایشان پذیرفته شود، با نظریه‏ى «نخبگان حاشیه‏اى» توجیه‏پذیر است.
اشاره‏
مقاله نکات قابل توجه و مفیدى در توجیه برآمدن رهبرى انقلابى بیان مى‏کند. با وجود این، همان گونه که در متن مقاله آمده است، در خصوص رهبرى انقلاب اسلامى، قواعد مطرح شده خاصیت تبیینى کامل ندارد. براى مثال، امام خمینى(ره) نهضت خود را درست در زمان مرجعیت رسمى خود آغاز کرد و مرجعیت در جامعه‏ى ما، به طور کامل، در ساختار نهاد دین قرار دارد. در نهضت 15 خرداد، امام در یک موقعیت حاشیه‏اى قرار نداشت و اتفاقاً از یک موضع کاملاً رسمى و از موقعیت یک مرجع، که داراى سمت فتواست، این نهضت را آغاز کرد و در دوره‏ى تبعید نیز کاملاً از همین موضع سخن مى‏گفت. البته محرومیت وى از حضور در ایران و، به عبارتى، تبعید وى به عنوان یک واقعیت مطرح است؛ اما عنصر تبعید نیز هرچند با عنوانِ «محرومیت» تا حدى منطبق است، اما بر عنوان «حاشیه‏اى» - به تعبیرى که در مقاله آمده است - منطبق نیست؛ چرا که در آن زمان مراجع معروفى که در نظام نهادى دین مشغول فعالیت بودند، عمدتاً در نجف و بیرون از ایران حضور داشتند. بر همین اساس، ارتباط رادیکالیزه شدن نهاد دین با حاشیه‏اى شدن موقعیت رهبر در این مقاله روشن نیست.
از طرفى، هرچند نمى‏توان جاذبه‏ى معنوى شخصیت امام را منکر شد و از موقعیت کاریزمایى او چشم پوشید، این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در جامعه‏ى مذهبى ارتباط معنادار امام با امت، و پذیرش اطاعت رهبر - خصوصاً با توجه به اشتهار امام در اعلمیت فقهى - را باید با عنایت به مفهوم «حجیت فتوا» تبیین کرد. از نگاه بسیارى از متدینان، عقلانیت همین اقتضا را دارد که فتواى مرجع اعلم را پذیرا باشند. از این منظر، «کاریزما» در گستردگى موقعیت رهبرى بى‏تأثیر نیست؛ اما در عین حال نمى‏توان به عنوان الگوى نظرى مشروعیت به آن بسنده کرد. در این الگوى نظرى، ارتباط پیروان صرفاً عاطفى است؛ اما در الگوى نظرى مرجعیت و مشروعیت فتواى مرجع اعلم، این ارتباط در حد ارتباط عاطفى خلاصه نمى‏شود.
مقاله‏ى حاضر این گونه القا مى‏کند که محرومیت نسبى رهبر، براى او ایجاد انگیزه مى‏کند تا به طرف انهدام دولت و استقرار دولت جدید حرکت کند؛ حال آن‏که در خصوص رهبرى الاهى حضرت امام این نکته پذیرفتنى نیست.
پى نوشت:
1. prophetic mission
2. charismatic authority
3. reorientation
4. maoginalization
5. static builder
6. margin elti
7. free lancer
8. elite response
9. slatus q
همبستگى، 8/3/81

تبلیغات