فرهنگ و هویت زنان در جهان مسلمانان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
مقاله حاضر گزارشى است از فعالیت شبکه «زنان تحت قوانین مسلمانان» که در راستاى جنبش فمینیسم اسلامى سعى مىکند با تفسیر و تأویلهاى جدید از قوانین و فرهنگ اسلامى، زمینههاى نفوذ و پذیرش فمینیسم را در بین زنان مسلمان و جوامع اسلامى فراهم سازد.متن
به طور کلى سیاست نمىتواند در نظم نوین جهانى، ماهیت دولتها را تعریف کند و حتى نمىتواند به منظور برقرارى نظم در داخل سیستمهاى حکومتى موجود، سیستمهاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى مناسبى را برگزیند؛ در نتیجه گرایش جدیدى پدید مىآید که مىخواهد مطالبات و خواستههاى مردم را بر مبناى مفاهیم هویتى مطرح سازد و از هرگونه برنامه سیاسى منسجم که در مراحل گوناگون اقتصادى و اجتماعى تنظیم شده باشد، پرهیزکند. از اینرو، مسأله هویت براى زنان، بهعنوان امانتداران فرهنگ هر کشور، امرى اساسى است. رهایى زنان از هر گونه اندیشه تحمیلى و قیود اجتماعى، بنیانهاى فرهنگى و سیاسى هویت جامعه را زیر سؤال مىبرد؛ لکن همین بنیانها، موقعیت زنان در جامعه را تهدید مىکنند؛ لذا مىتوان چنین نتیجهگیرى کرد که الزاماً روابط بین مردان و زنان در همه فرهنگها تعریف شده است و یکى از ارکان اساسى هویت گروهى جوامع را تشکیل مىدهد. به همین دلیل، هنگامى که زنان مىخواهند با رد یا با تعریف دوباره نقش و جایگاه سنتى خود در جامعه، افقهاى جدیدى را پیش روى خود بگشایند، مسیر زندگى خود را نیز دگرگون مىسازند.
ایجاد یک شبکه
شبکه «زنان تحت قوانین مسلمانان» که یک شبکه علمى و تحقیقى است، در زمینهاى به وجود آمده است که در آن، تعریف هویت بهعنوان ابزار قدرت یا بیانى مستقل از «من» افراد، مسائلى را برانگیخته است. این شبکه بینالمللى که براى دستیابى به هدف رهایى زنان از قیمومیت و قیود اجتماعى، فعالیتهاى خود را به جنبش جهانى زنان مرتبط مىکند، با هدف روشن ساختن ابعاد و زوایاى پنهان و تعارضهاى ناپیداى موجود و توانایى بالقوه آن در ایجاد تغییرات، به بررسى موضوع جهان مسلمانان علاقهمند شده است. این شبکه خود را عامل انسجام و هماهنگى بین زنانى مىداند که براى ارائه تعریف دوباره از نقش زنان و ایجاد فضا براى فعالیتهاى آنها در جامعه مبارزه مىکنند؛ لکن به تنوع موقعیتهاى آنها نیز بىتوجه نیست؛ تنوعى که الزاماً بر انتخابهاى فردى و سیاسى با هدف اعمال تغییر در گردش اوضاع، تأثیرگذار خواهد بود.
فعالیتهاى شبکه با توجه به عنوان و ساختار سازمانى آن، بیشتر در راستاى بررسى موقعیتهاى اجتماعى زنان و شخصیت مستقل آنان مىباشد؛ لذا شبکه به موضوع انتخابهاى سیاسى یا مذهبى زنان نمىپردازد. تمامى زنانى که از قوانین اسلامى تبعیت مىکنند، مسلمان نیستند. گروههاى تخصصى دفاع از حقوق بشر، تشکیلدهندگان اصلى شبکه مىباشند که زنان و مردان عضو آنها از طریق ارائه تحلیل و استفاده از تجربیات یکدیگر، در فعالیتهاى شبکه مشارکت دارند. برخى رخدادها که در رابطه با مسأله حقوق زنان، قوانین اجتماعى و جوامع مسلمانان بهصورت جدا از هم و در مناطق گوناگون دنیا روى مىدهد، در پیشبرد سریع فعالیتهاى شبکه بسیار مؤثر هستند.
هویتهاى گروهى و فردى، مکانیسمهاى کنترل هویت زنان
شبکه در مباحث خود، عمداً واژه «مسلمانان» را به جاى اسلام به کار مىبرد؛ زیرا مىخواهد این حقیقت را یادآورى کند که قوانین اجتماعى ریشه در اندیشه و اعمال مردان جامعه دارد و محتواى قوانین مقدر الهى چیز دیگرى است. از سوى دیگر همواره با به کار بردن کلمه «قوانین» به صورت جمع، بر بیان این نکته تأکید دارد که مسائل و واقعیاتى که زنان در زندگى اجتماعى خود با آنها روبهرو هستند، بسیار متنوع و پیچیده است. در اینجا لازم است چند نکته را یادآورى کنم: اول اینکه قوانین مسلمانان در هر کشورى متفاوت است. دوم اینکه در برخى از کشورها، قوانین رسمى رایج، بیش از یک نوع مىباشد و زنان بر اساس قوانین مدنى - مذهبى(در هند و فیلیپین و قوانین سنتى در سنگال) مىتوانند صاحب حقوق متفاوت اجتماعى باشند و یا حتى از برخى حقوق اجتماعى خود محروم گردند. نکته سوم و شاید مهمترین آنها این است که در هر جامعه، علاوه بر برخى قوانین قطعى و صریح، سنتها و آداب و رسومى وجود دارند که بدون داشتن شکل مشخص، مىتوانند در کنترل شیوه زندگى زنان در جامعه تأثیرگذار باشند. از این رو شبکه WLUM به هنگام تعیین اهداف خود، این سنتها و آداب و رسوم را بسان قوانین غیر مدونى در نظر مىگیرد که در متن موضوعات قوانین دیگر گنجانده شدهاند.
در اغلب کشورها براى ارزیابى اهمیت قوانین غیر رسمى و قدرت تأثیرگذارى آنها بر زندگى زنان، بیشتر به محدودیتهایى توجه مىنمایند که قوانین مذکور، در شیوه پوشش، تحرک و امکان دستیابى به مدارج عالى آموزشى و شغلهاى حساس دولتى براى زنان ایجاد مىکند. با این همه، فقدان قوانین مذکور، از بروز محدودیت در عرصه فعالیتهاى اجتماعى زنان در جوامع مسلمان و غیر مسلمان ممانعتى به عمل نیاورده است. این گونه محدودیتها در طى فرایند اجتماعى کردن مخصوص هر اجتماع و فرهنگ، به زنان تحمیل مىشود.
هویت زنان و عرصه سیاسى کشورها
امروزه با ورود گسترده دین در عرصه فعالیتهاى سیاسى کشورها، موضوع مذهب، زنان و حقوق اجتماعى، فرهنگى و... آنها پیچیدهتر شده است. دیگر اینکه مىتوان هیاهوى بسیارى از افرادى را که خود را یگانه منادیان اسلام مىدانند، دربطن اهداف واقعىشان که همان دستیابى به قدرت است، جاى دهیم. اینکه بسیارى از دولتها ابعاد مسائل اجتماعى و فرهنگى زنان در جوامع مسلمان را تنها به اسلام و هویت مسلمانى آنها نسبت مىدهند، باعث تاسف است. به کارگیرى چنین روشى مانع از درک صحیح افراد از نابرابرىهاى ساختارى جامعه مىشود؛ در نتیجه به تلاشهایى که برخى زنان، اغلب به قیمت زندگى خود و یا زندانى شدن، براى تغییر شرایط مىکنند، هیچ وقعى نمىنهند؛ حضور نیروهاى سیاسى و اجتماعى مخالف را در پشت وقایع صورى پنهان مىکنند و مسلمانان را به انفعال مىکشانند و مانع از آن مىشوند که با انتقاد از خود، به رشد و تحول لازم برسند و در کل، با این روش، مذهب را در تعارض مستقیم با سیستمها و ساختارهاى اجتماعى قرار مى دهند.
برگزارى همایشى با موضوع «اسلام، زنان و توسعه» تفاوت چندانى با روشهاى معمول که شرح آنها در پاراگراف قبلى آمده است، ندارد. این موضوع، ما را به این اندیشه وامىدارد که توسعه جوامع مسلمان را بهجاى آنکه با قابلیتهاى دولتها، نوع حکومت آنها، اجراى قراردادهاى اجتماعى، توان داد و ستد آنها در بازارهاى بینالمللى، حضور و توان نهادها در جامعه مدنى و وضعیت سیاسى مبارزات قدرت مرتبط بدانیم، به اعتقاد و ایمان مذهبى حاکم بر جامعه ربط دهیم. لذا شبکه «زنان تحت قوانین مسلمانان» از عکسالعمل زنان فمینیست مبارز به وجود مىآید. این زنان مبارز، خود را از دو جهت تحت فشار مىبینند: از یک سو برخى عناصر و گروههاى واپسگرا و متحجر اجتماعى مىخواهند به هر قیمت ممکن، گفتمان سیاسى را به انحصار خود درآورند و برداشت انحصارى خود را از زن مسلمان و جامعه مسلمانان بر افکار و عقاید جامعه تحمیل کنند و از سوى دیگر برداشتهایى که غیر مسلمانان به غلط از اسلام دارند، به این دین آسمانى چهرهاى مخالف تعقل، طرفدار تعصبگرایى و زنستیز مىدهد. اینگونه برداشتها، فشار اجتماعى بر زنان را دوچندان مىکند.
واکنشهاى مختلف و مباحث گوناگون رایج بین زنان مسلمان در جوامع مختلف مسلمان، نشاندهنده آن است که حتى اگر شباهتهایى بین آنها موجود باشد، مفهوم «جهان مسلمانان متحدالشکل» مفهوم نادرستى است که بهغلط بر ما تحمیل شده است.
شکستن دیوارهاى تنهایى زنان
اینکه زنان مسلمان بتوانند تصویر دیگرى از واقعیات زندگى پیرامون خود داشته باشند، مسألهاى نیست که بتوان در آنها برانگیخت یا به آنها القا کرد. زنان مسلمان قبل از آنکه درکى از حیات اجتماعى متفاوت از حیات خود داشته باشند، باید تمامى عوامل مؤثر در حیات اجتماعى کنونى خود را زیر سؤال ببرند و کلاف سردرگمى را که به عنوان هویت به آنها تحمیل شده است، باز کنند؛ زیرا فقط این دسته از زنان مىتوانند امید به یافتن و ایجاد فضاى مناسب براى ارائه تعریف جدید از زن مسلمان داشته باشند. یکى از وظایف شبکه این است که با دریافت و نشر گسترده و اصولى اطلاعات در خصوص قوانین و رسوم کشورهاى مختلف و با مشخص کردن آنچه که آنها را از یکدیگر متمایز مىسازد و همچنین با شکستن مفاهیم اسطورهاى آنها، زنانى را که از وجود برخى قوانین و رسوم جوامع خود در رنج و عذاب هستند، در جریان اطلاعات روز و مفید قرار دهد. همچنین مىتوان به تلاشهایى اشاره کرد که براى سهیم کردن همه افراد در مبارزات و مباحثات پربار حاصل از آن صورت مىگیرد. براى آنکه به این تصورات و آرزوها شکل واقعى بدهیم، باید سیستمهاى حمایتى متفاوتى را، همانگونه که WLUML در قالب فعالیتهاى خود براى انسجام بخشیدن به این مبارزات و حمایت از آنها انجام مىدهد، به کار گیریم. این فعالیتها داراى دو محور هستند: از یک سو هیأتهاى بینالمللى دفاع از حقوق بشر را در مواردى که حقوق زنان نقض یا تهدید مىشود، سازماندهى مىکنند. فشارهاى اخلاقى که به خاطر حمایت از حقوق بشر اعمال مىشوند، بخشى از ابزار به کارگرفتهشده از سوى گروههاى مدافع حقوق بشر است. همچنین به غیر از پشتیبانى اخلاقى و روانشناسى که از زنان علاقهمند و خانوادههاى آنها صورت مىگیرد، امکان دسترسى به پناهگاه و مأوایى اجتماعى را براى آنها تسهیل مىکند.
با توجه به این نکات درمىیابیم که شبکه WLUML براى برخى زنان که تلاش مىکنند در سطح سیاسى، تعریف دومادهاى از زندگى زنان ارائه کنند، مانند سیستم امنیتى عمل خواهد کرد.
در نتیجه اگر زنان بتوانند به حمایت و پشتیبانى گروهى که به عنوان ناظر و مرجع مطرح است، امیدوار باشند، هرگونه اقدام به منظور مخالفت با قوانین رایج بین مردم در همان بافت اجتماعى آسان خواهد بود؛ در حالى که شناخت و پذیرش تنوع قوانین و اعمال و رسوم مذهبى موجود در جهان مسلمانان، این امکان را فراهم مىآورد که بتوان راهحلهاى دیگرى را نیز انتخاب کرد. برقرارى ارتباط با زنان سایر کشورهاى مسلمان در داخل و خارج از مرزهاى ملى که وجود آن نشانه آشکارى از واقعیات متعددى است که زنان در بافت جامعه مسلمان خود با آن روبهرو هستند، تأثیر شدید و سریعى در آزاد ساختن انرژى خلاق زنان خواهد داشت. بدین طریق زنان مىتوانند زندگى کاملاً متفاوتى را براى خود در نظر بگیرند. روابطى که به این ترتیب بین زنان از سوى شبکه ایجاد مىشود، گروه مرجع دیگرى را براى زنان عضو تشکیل خواهد داد. شبکه با گشودن دروازههاى خود به سوى راه حلهاى متعدد و ممکن، امیدوار است که بتواند در این زمینه مشارکت مهمى داشته باشد. این مشارکت عبارت است از آگاه ساختن زنان، حمایتهاى علنى و غیر علنى از آنها به خاطر اندیشیدن به مسائل مختلف جامعه و زیر سؤال بردن ماهیت برخى مسائل که به نظر قائم به ذات مىآیند. این امر موجب خواهد شد که زنان حق داشته باشند با استفاده از برخى عوامل جدید، هویت تازهاى براى خود و جامعهشان تعریف کنند.
اشاره
اهمیت مقاله حاضر از آن روست که بىپرده اهداف و تاکتیکهاى گروههاى فمینیستى را در کشورهاى اسلامى بازگو مىکند و نشان مىدهد که آنچه معمولاً با نام «قرائتهاى مختلف از اسلام» مطرح مىشود، در واقع به دنبال تثبیت اندیشهها و ارزشهاى بیگانهاى است که با معارف و دستورات اسلامى در تناقض است. البته در این مقاله به واقعیتهاى مهمى نیز اشاره شده است که باید به آنها نیز توجه کافى مبذول داشت. تردیدى نیست که برخى از آداب و رسوم رایج در جوامع اسلامى، با شریعت اسلام هماهنگ نیست و معمولاً بهغلط به اسلام نسبت داده شده است. شناخت این موارد که غالباً بر خلاف مصالح و اقتضائات زمانه است و نیز اقدام علمى و عملى جهت پیراسته ساختن فرهنگ عمومى از این گونه آداب غلط، یکى از اولویتهاى فرهنگى حوزههاى دینى و برنامهریزى است. اما آنچه در این گونه مقالات به چشم مىخورد، اهدافى فراتر و گستردهتر را در نظر دارد. محورهاى عمده مقاله که ما را به تحلیلى دقیقتر از این موضوع مىرساند، از این قرار است:
1. هویت دینى و ملى براى زنان، امرى عارضى است که برخاسته از ضرورتهاى سیاسى و موقت است. شبکه مذکور در پى این نکته است که زنان را به عنوان «فرد» بدون توجه به این گونه هویتهاى زائد مورد توجه قرار دهد و براى حذف این هویتها از ذهنیت زنان مسلمان، مقدمهچینى کند.
2. آنچه تحت عنوان قوانین اسلامى در کشورهاى مسلمان مطرح است، ریشه در اندیشه و اعمال مردان جامعه دارد و محتواى قوانین مقدر الهى چیز دیگرى است. در این مقاله هیچ اشارهاى نشده است که قوانین مقدر الهى چیست و چگونه باید آنها را فهمید.
3. قوانین در کشورهاى اسلامى به شکلهاى مختلف وجود دارد و همین نکته نشان مىدهد که این قوانین حقوقى را نباید به اسلام نسبت داد؛ بنابراین باید از «قوانین» به صیغه جمع سخن بگوییم، چون یک قانون اسلامى مطرح نیست.
4. کسانى که با تمسک به هویت اسلامى در مقابل جنبشهاى فمینیستى و تشابهطلبى میان زن و مرد مقاومت مىکنند و خود را منادیان دین اسلام مىدانند، در واقع به دنبال دستیابى به قدرت هستند.
5. این گونه قوانین، محدودیتهاى بسیارى را به طور آشکار و پنهان براى زنان به وجود مىآورد که باید در حذف آنها گام جدى برداشت. زنان باید تمامى عوامل مؤثر در حیات اجتماعى کنونى خود را زیر سؤال ببرند و کلاف سردرگمى را که به عنوان هویت به آنها تحمیل شده است، باز کنند.
6. شبکه یادشده وظیفه خود مىداند که با تبلیغات و معرفى قوانین حقوقى متفاوت میان جوامع اسلامى و با مقایسه این قوانین با کشورهاى غیر مسلمان، اعتقاد به این گونه قوانین و ارزشها را در بین زنان مسلمان سست کند.
7. همچنین این شبکه با حمایتهاى اجتماعى و با استفاده از فشارهاى سیاسى و بینالمللى سعى مىکند دولتها را مجبور به حذف این گونه قوانین کند.
کنار هم نهادن این محورها و مباحث نشان مىدهد که این گونه شبکهها، نه به قصد مقابله با آداب و رسوم خرافى، بلکه به منظور استحاله فرهنگى زنان مسلمان و زمینهسازى براى گسترش فرهنگ غرب در بین زنان مسلمان فعالیت مىکنند. نکته مهم اینجاست که الگو و پارادایم آنان براى اصلاحات حقوقى و اجتماعى در کشورهاى اسلامى، همان الگوى تشابهطلب غربى است که امروزه حتى در خود غرب هم به بحرانهاى اجتماعى و انسانى انجامیده است.
همشهرى، 11 - 13/9/80
ایجاد یک شبکه
شبکه «زنان تحت قوانین مسلمانان» که یک شبکه علمى و تحقیقى است، در زمینهاى به وجود آمده است که در آن، تعریف هویت بهعنوان ابزار قدرت یا بیانى مستقل از «من» افراد، مسائلى را برانگیخته است. این شبکه بینالمللى که براى دستیابى به هدف رهایى زنان از قیمومیت و قیود اجتماعى، فعالیتهاى خود را به جنبش جهانى زنان مرتبط مىکند، با هدف روشن ساختن ابعاد و زوایاى پنهان و تعارضهاى ناپیداى موجود و توانایى بالقوه آن در ایجاد تغییرات، به بررسى موضوع جهان مسلمانان علاقهمند شده است. این شبکه خود را عامل انسجام و هماهنگى بین زنانى مىداند که براى ارائه تعریف دوباره از نقش زنان و ایجاد فضا براى فعالیتهاى آنها در جامعه مبارزه مىکنند؛ لکن به تنوع موقعیتهاى آنها نیز بىتوجه نیست؛ تنوعى که الزاماً بر انتخابهاى فردى و سیاسى با هدف اعمال تغییر در گردش اوضاع، تأثیرگذار خواهد بود.
فعالیتهاى شبکه با توجه به عنوان و ساختار سازمانى آن، بیشتر در راستاى بررسى موقعیتهاى اجتماعى زنان و شخصیت مستقل آنان مىباشد؛ لذا شبکه به موضوع انتخابهاى سیاسى یا مذهبى زنان نمىپردازد. تمامى زنانى که از قوانین اسلامى تبعیت مىکنند، مسلمان نیستند. گروههاى تخصصى دفاع از حقوق بشر، تشکیلدهندگان اصلى شبکه مىباشند که زنان و مردان عضو آنها از طریق ارائه تحلیل و استفاده از تجربیات یکدیگر، در فعالیتهاى شبکه مشارکت دارند. برخى رخدادها که در رابطه با مسأله حقوق زنان، قوانین اجتماعى و جوامع مسلمانان بهصورت جدا از هم و در مناطق گوناگون دنیا روى مىدهد، در پیشبرد سریع فعالیتهاى شبکه بسیار مؤثر هستند.
هویتهاى گروهى و فردى، مکانیسمهاى کنترل هویت زنان
شبکه در مباحث خود، عمداً واژه «مسلمانان» را به جاى اسلام به کار مىبرد؛ زیرا مىخواهد این حقیقت را یادآورى کند که قوانین اجتماعى ریشه در اندیشه و اعمال مردان جامعه دارد و محتواى قوانین مقدر الهى چیز دیگرى است. از سوى دیگر همواره با به کار بردن کلمه «قوانین» به صورت جمع، بر بیان این نکته تأکید دارد که مسائل و واقعیاتى که زنان در زندگى اجتماعى خود با آنها روبهرو هستند، بسیار متنوع و پیچیده است. در اینجا لازم است چند نکته را یادآورى کنم: اول اینکه قوانین مسلمانان در هر کشورى متفاوت است. دوم اینکه در برخى از کشورها، قوانین رسمى رایج، بیش از یک نوع مىباشد و زنان بر اساس قوانین مدنى - مذهبى(در هند و فیلیپین و قوانین سنتى در سنگال) مىتوانند صاحب حقوق متفاوت اجتماعى باشند و یا حتى از برخى حقوق اجتماعى خود محروم گردند. نکته سوم و شاید مهمترین آنها این است که در هر جامعه، علاوه بر برخى قوانین قطعى و صریح، سنتها و آداب و رسومى وجود دارند که بدون داشتن شکل مشخص، مىتوانند در کنترل شیوه زندگى زنان در جامعه تأثیرگذار باشند. از این رو شبکه WLUM به هنگام تعیین اهداف خود، این سنتها و آداب و رسوم را بسان قوانین غیر مدونى در نظر مىگیرد که در متن موضوعات قوانین دیگر گنجانده شدهاند.
در اغلب کشورها براى ارزیابى اهمیت قوانین غیر رسمى و قدرت تأثیرگذارى آنها بر زندگى زنان، بیشتر به محدودیتهایى توجه مىنمایند که قوانین مذکور، در شیوه پوشش، تحرک و امکان دستیابى به مدارج عالى آموزشى و شغلهاى حساس دولتى براى زنان ایجاد مىکند. با این همه، فقدان قوانین مذکور، از بروز محدودیت در عرصه فعالیتهاى اجتماعى زنان در جوامع مسلمان و غیر مسلمان ممانعتى به عمل نیاورده است. این گونه محدودیتها در طى فرایند اجتماعى کردن مخصوص هر اجتماع و فرهنگ، به زنان تحمیل مىشود.
هویت زنان و عرصه سیاسى کشورها
امروزه با ورود گسترده دین در عرصه فعالیتهاى سیاسى کشورها، موضوع مذهب، زنان و حقوق اجتماعى، فرهنگى و... آنها پیچیدهتر شده است. دیگر اینکه مىتوان هیاهوى بسیارى از افرادى را که خود را یگانه منادیان اسلام مىدانند، دربطن اهداف واقعىشان که همان دستیابى به قدرت است، جاى دهیم. اینکه بسیارى از دولتها ابعاد مسائل اجتماعى و فرهنگى زنان در جوامع مسلمان را تنها به اسلام و هویت مسلمانى آنها نسبت مىدهند، باعث تاسف است. به کارگیرى چنین روشى مانع از درک صحیح افراد از نابرابرىهاى ساختارى جامعه مىشود؛ در نتیجه به تلاشهایى که برخى زنان، اغلب به قیمت زندگى خود و یا زندانى شدن، براى تغییر شرایط مىکنند، هیچ وقعى نمىنهند؛ حضور نیروهاى سیاسى و اجتماعى مخالف را در پشت وقایع صورى پنهان مىکنند و مسلمانان را به انفعال مىکشانند و مانع از آن مىشوند که با انتقاد از خود، به رشد و تحول لازم برسند و در کل، با این روش، مذهب را در تعارض مستقیم با سیستمها و ساختارهاى اجتماعى قرار مى دهند.
برگزارى همایشى با موضوع «اسلام، زنان و توسعه» تفاوت چندانى با روشهاى معمول که شرح آنها در پاراگراف قبلى آمده است، ندارد. این موضوع، ما را به این اندیشه وامىدارد که توسعه جوامع مسلمان را بهجاى آنکه با قابلیتهاى دولتها، نوع حکومت آنها، اجراى قراردادهاى اجتماعى، توان داد و ستد آنها در بازارهاى بینالمللى، حضور و توان نهادها در جامعه مدنى و وضعیت سیاسى مبارزات قدرت مرتبط بدانیم، به اعتقاد و ایمان مذهبى حاکم بر جامعه ربط دهیم. لذا شبکه «زنان تحت قوانین مسلمانان» از عکسالعمل زنان فمینیست مبارز به وجود مىآید. این زنان مبارز، خود را از دو جهت تحت فشار مىبینند: از یک سو برخى عناصر و گروههاى واپسگرا و متحجر اجتماعى مىخواهند به هر قیمت ممکن، گفتمان سیاسى را به انحصار خود درآورند و برداشت انحصارى خود را از زن مسلمان و جامعه مسلمانان بر افکار و عقاید جامعه تحمیل کنند و از سوى دیگر برداشتهایى که غیر مسلمانان به غلط از اسلام دارند، به این دین آسمانى چهرهاى مخالف تعقل، طرفدار تعصبگرایى و زنستیز مىدهد. اینگونه برداشتها، فشار اجتماعى بر زنان را دوچندان مىکند.
واکنشهاى مختلف و مباحث گوناگون رایج بین زنان مسلمان در جوامع مختلف مسلمان، نشاندهنده آن است که حتى اگر شباهتهایى بین آنها موجود باشد، مفهوم «جهان مسلمانان متحدالشکل» مفهوم نادرستى است که بهغلط بر ما تحمیل شده است.
شکستن دیوارهاى تنهایى زنان
اینکه زنان مسلمان بتوانند تصویر دیگرى از واقعیات زندگى پیرامون خود داشته باشند، مسألهاى نیست که بتوان در آنها برانگیخت یا به آنها القا کرد. زنان مسلمان قبل از آنکه درکى از حیات اجتماعى متفاوت از حیات خود داشته باشند، باید تمامى عوامل مؤثر در حیات اجتماعى کنونى خود را زیر سؤال ببرند و کلاف سردرگمى را که به عنوان هویت به آنها تحمیل شده است، باز کنند؛ زیرا فقط این دسته از زنان مىتوانند امید به یافتن و ایجاد فضاى مناسب براى ارائه تعریف جدید از زن مسلمان داشته باشند. یکى از وظایف شبکه این است که با دریافت و نشر گسترده و اصولى اطلاعات در خصوص قوانین و رسوم کشورهاى مختلف و با مشخص کردن آنچه که آنها را از یکدیگر متمایز مىسازد و همچنین با شکستن مفاهیم اسطورهاى آنها، زنانى را که از وجود برخى قوانین و رسوم جوامع خود در رنج و عذاب هستند، در جریان اطلاعات روز و مفید قرار دهد. همچنین مىتوان به تلاشهایى اشاره کرد که براى سهیم کردن همه افراد در مبارزات و مباحثات پربار حاصل از آن صورت مىگیرد. براى آنکه به این تصورات و آرزوها شکل واقعى بدهیم، باید سیستمهاى حمایتى متفاوتى را، همانگونه که WLUML در قالب فعالیتهاى خود براى انسجام بخشیدن به این مبارزات و حمایت از آنها انجام مىدهد، به کار گیریم. این فعالیتها داراى دو محور هستند: از یک سو هیأتهاى بینالمللى دفاع از حقوق بشر را در مواردى که حقوق زنان نقض یا تهدید مىشود، سازماندهى مىکنند. فشارهاى اخلاقى که به خاطر حمایت از حقوق بشر اعمال مىشوند، بخشى از ابزار به کارگرفتهشده از سوى گروههاى مدافع حقوق بشر است. همچنین به غیر از پشتیبانى اخلاقى و روانشناسى که از زنان علاقهمند و خانوادههاى آنها صورت مىگیرد، امکان دسترسى به پناهگاه و مأوایى اجتماعى را براى آنها تسهیل مىکند.
با توجه به این نکات درمىیابیم که شبکه WLUML براى برخى زنان که تلاش مىکنند در سطح سیاسى، تعریف دومادهاى از زندگى زنان ارائه کنند، مانند سیستم امنیتى عمل خواهد کرد.
در نتیجه اگر زنان بتوانند به حمایت و پشتیبانى گروهى که به عنوان ناظر و مرجع مطرح است، امیدوار باشند، هرگونه اقدام به منظور مخالفت با قوانین رایج بین مردم در همان بافت اجتماعى آسان خواهد بود؛ در حالى که شناخت و پذیرش تنوع قوانین و اعمال و رسوم مذهبى موجود در جهان مسلمانان، این امکان را فراهم مىآورد که بتوان راهحلهاى دیگرى را نیز انتخاب کرد. برقرارى ارتباط با زنان سایر کشورهاى مسلمان در داخل و خارج از مرزهاى ملى که وجود آن نشانه آشکارى از واقعیات متعددى است که زنان در بافت جامعه مسلمان خود با آن روبهرو هستند، تأثیر شدید و سریعى در آزاد ساختن انرژى خلاق زنان خواهد داشت. بدین طریق زنان مىتوانند زندگى کاملاً متفاوتى را براى خود در نظر بگیرند. روابطى که به این ترتیب بین زنان از سوى شبکه ایجاد مىشود، گروه مرجع دیگرى را براى زنان عضو تشکیل خواهد داد. شبکه با گشودن دروازههاى خود به سوى راه حلهاى متعدد و ممکن، امیدوار است که بتواند در این زمینه مشارکت مهمى داشته باشد. این مشارکت عبارت است از آگاه ساختن زنان، حمایتهاى علنى و غیر علنى از آنها به خاطر اندیشیدن به مسائل مختلف جامعه و زیر سؤال بردن ماهیت برخى مسائل که به نظر قائم به ذات مىآیند. این امر موجب خواهد شد که زنان حق داشته باشند با استفاده از برخى عوامل جدید، هویت تازهاى براى خود و جامعهشان تعریف کنند.
اشاره
اهمیت مقاله حاضر از آن روست که بىپرده اهداف و تاکتیکهاى گروههاى فمینیستى را در کشورهاى اسلامى بازگو مىکند و نشان مىدهد که آنچه معمولاً با نام «قرائتهاى مختلف از اسلام» مطرح مىشود، در واقع به دنبال تثبیت اندیشهها و ارزشهاى بیگانهاى است که با معارف و دستورات اسلامى در تناقض است. البته در این مقاله به واقعیتهاى مهمى نیز اشاره شده است که باید به آنها نیز توجه کافى مبذول داشت. تردیدى نیست که برخى از آداب و رسوم رایج در جوامع اسلامى، با شریعت اسلام هماهنگ نیست و معمولاً بهغلط به اسلام نسبت داده شده است. شناخت این موارد که غالباً بر خلاف مصالح و اقتضائات زمانه است و نیز اقدام علمى و عملى جهت پیراسته ساختن فرهنگ عمومى از این گونه آداب غلط، یکى از اولویتهاى فرهنگى حوزههاى دینى و برنامهریزى است. اما آنچه در این گونه مقالات به چشم مىخورد، اهدافى فراتر و گستردهتر را در نظر دارد. محورهاى عمده مقاله که ما را به تحلیلى دقیقتر از این موضوع مىرساند، از این قرار است:
1. هویت دینى و ملى براى زنان، امرى عارضى است که برخاسته از ضرورتهاى سیاسى و موقت است. شبکه مذکور در پى این نکته است که زنان را به عنوان «فرد» بدون توجه به این گونه هویتهاى زائد مورد توجه قرار دهد و براى حذف این هویتها از ذهنیت زنان مسلمان، مقدمهچینى کند.
2. آنچه تحت عنوان قوانین اسلامى در کشورهاى مسلمان مطرح است، ریشه در اندیشه و اعمال مردان جامعه دارد و محتواى قوانین مقدر الهى چیز دیگرى است. در این مقاله هیچ اشارهاى نشده است که قوانین مقدر الهى چیست و چگونه باید آنها را فهمید.
3. قوانین در کشورهاى اسلامى به شکلهاى مختلف وجود دارد و همین نکته نشان مىدهد که این قوانین حقوقى را نباید به اسلام نسبت داد؛ بنابراین باید از «قوانین» به صیغه جمع سخن بگوییم، چون یک قانون اسلامى مطرح نیست.
4. کسانى که با تمسک به هویت اسلامى در مقابل جنبشهاى فمینیستى و تشابهطلبى میان زن و مرد مقاومت مىکنند و خود را منادیان دین اسلام مىدانند، در واقع به دنبال دستیابى به قدرت هستند.
5. این گونه قوانین، محدودیتهاى بسیارى را به طور آشکار و پنهان براى زنان به وجود مىآورد که باید در حذف آنها گام جدى برداشت. زنان باید تمامى عوامل مؤثر در حیات اجتماعى کنونى خود را زیر سؤال ببرند و کلاف سردرگمى را که به عنوان هویت به آنها تحمیل شده است، باز کنند.
6. شبکه یادشده وظیفه خود مىداند که با تبلیغات و معرفى قوانین حقوقى متفاوت میان جوامع اسلامى و با مقایسه این قوانین با کشورهاى غیر مسلمان، اعتقاد به این گونه قوانین و ارزشها را در بین زنان مسلمان سست کند.
7. همچنین این شبکه با حمایتهاى اجتماعى و با استفاده از فشارهاى سیاسى و بینالمللى سعى مىکند دولتها را مجبور به حذف این گونه قوانین کند.
کنار هم نهادن این محورها و مباحث نشان مىدهد که این گونه شبکهها، نه به قصد مقابله با آداب و رسوم خرافى، بلکه به منظور استحاله فرهنگى زنان مسلمان و زمینهسازى براى گسترش فرهنگ غرب در بین زنان مسلمان فعالیت مىکنند. نکته مهم اینجاست که الگو و پارادایم آنان براى اصلاحات حقوقى و اجتماعى در کشورهاى اسلامى، همان الگوى تشابهطلب غربى است که امروزه حتى در خود غرب هم به بحرانهاى اجتماعى و انسانى انجامیده است.
همشهرى، 11 - 13/9/80