(NGOSسازمان های غیر دولتی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
«ان. جى. اُ»ها پس از جنگ جهانى دوم شکل گرفتند؛ اما عملاً از سال 1980 در پى ظهور نولیبرالیسم در غرب و تلاش بانک جهانى و کشورهاى بزرگ براى توسعه نظم نوین جهانى، به کلیه کشورهاى جهان گسترش یافتند. تحقیقات نشان مىدهد که این سازمانها ساخته و پرداخته شرکتهاى چندملیتى بوده، از سوى بازوان ملى و حقوقى و بینالمللى آنان مانند سازمان ملل، بانک جهانى، صندوق بینالمللى پول، سازمان تجارت جهانى و... پشتیبانى مالى و سیاسى مىشوند و وظیفه مىیابند.متن
«ان. جى. او»ها آن دسته از سازمانهاى غیر دولتى هستند که به طور خزنده، همانند شبکهاى ویرانگر، تار و پود جوامع گوناگون در گوشه و کنار جهان را در هم مىتنند. هیچ گوشهاى از کانونهاى زیست و کار مردم نیست که به نوعى از این هجوم ایمن مانده باشد. از آنجا که ماهیت و اهداف «ان. جى. او»ها براى بسیارى چندان شناخته نیست و از آنجا که پوشش و اشکالى مردمى، خیرخواهانه و معمولى به خود گرفتهاند، چندان حساسیت و واکنشى نسبت به آنها نشان داده نمىشود. منظور از «ان. جى. او»ها، آن گروه از سازمانهایىاند که در سطح جهانى با نام ویژه NGOشناخته شدهاند، نه الزاماً سازمانها و تشکلات مستقل. با بررسى اسناد سازمانهاى بینالمللى، ارگانهاى وابسته به سازمان ملل متحد و پىگیرى کارکردهاى «ان. جى. اُ»ها در بسیارى از کشورها، بهویژه در آمریکاى لاتین، آسیا و اروپا، جاى هیچ شکى باقى نمىماند که این سازمانها ساخته و پرداخته سازمانهاى چندملیتى بوده، از سوى بازوان ملى، حقوقى و بینالمللى آنان، مانند سازمان ملل، بانک جهانى، صندوق بینالمللى پول، سازمان تجارت جهانى و... پشتیبانى مالى و سیاسى مىشوند و وظیفه مىیابند.
تاریخچه
در سطح جهانى، سیاستمداران بازار آزاد سرمایه (لیبرال)، در نخستین سالهاى 1980 با بازنگرى کارکرد مناسبات حاکم و نیز روانشناسى تودههاى مردم، از سویى به نارضایتى جوامعِ بهشدت قطبىشده و شدتیابى تضادهاى اجتماعى پىبردند و از سوى دیگر به نیازها و برونرفتهایى براى تداوم فرمانروایى خود در شکل نولیبرال آن به اندیشه نشستند. سیاستمداران نظام سرمایهسالار، بهویژه بخش نولیبرالِ بورژوازى جهان، براى کاهش تنشهاى اجتماعى و نیز بازگذاردن دست دولتها، به گسترش سلسله سازمانهایى به موازات دولت و از پایین دست زدند. با رشد نولیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد در ابتداى سال 1980، بانک جهانى و کشورهاى بزرگ، بودجه «ان. جى. اُ»ها را که تاریخچه بنیاد آنها به پس از جنگ دوم جهانى مىرسید، افزایش دادند. بنا به بررسىهاى موجود، در حالى که شمار این سازمانها با بیش از چهار میلیارد دلار بودجه در سراسر جهان به هزاران هزار مىرسید، در سال 1990 به نام «سازمانهاى غیردولتى (ان. جى. اُ)» نامگذارى شدند.
سازمان ملل متحد و «ان. جى. اُ»ها
سازمان ملل متحد به عنوان ارگان زیر فرمان قدرتهاى بزرگ، با پیشبرد برنامههایى تحت عنوان تجدیدنظر(رفرم) در سیاستها و کارکردهاى خود براى همخوانسازى خویش با گسترش و سلطه هرچه بیشتر اقتصاد بازار آزاد، در آغاز دهه نود میلادى سیاستها و زیر مجموعههاى خویش را با روند گلوبالیزاسیون همخوان نمود. به این منظور، سازمان ملل به ایجاد دو بخش، یکى در بردارنده «سازمان توسعه ملل متحد» و دیگرى، که نهادى است تازهکار، به نام «بخش (دپارتمان) امور اقتصاد و جامعه» دست زد. سازمان ملل اکنون قصد دارد که سلطه و میدان عمل خود را بهوسیله گروهبندىهاى جدید، از جمله در بخشهاى اقتصادى و اجتماعى و این بار با زیرنام «جامعه مدنى» گسترش دهد.
بنا به گفته رهبران سازمان ملل، پدیدههاى بازیگران غیردولتى، بر روند رشد فضاى بینالمللى تأثیر بهسزایى مىگذارد. سازمانهاى غیردولتى (NGOs) گواه بارز آن چیزى مىباشد که «جامعه مدنى» نامیده مىشود؛ یعنى مىتوان گفت فضایى است که در آن حرکتهاى اجتماعى پیرامون موضوعاتى معین براى اهداف، گروهها و دلبستگىهاى ویژهاى در حال سازمانیابى هستند. این حرکت (جامعه مدنى) گروههاى مشخصى مانند زنان، جوانان و مردم بومى را در بر مىگیرد تا شرکت هرچه بیشترى در پیشبرد برنامههاى عملى (مورد نظر و به سود سرمایهداران) چه در سطوح ملى و چه بینالمللى داشته باشند. مقامات محلى، رسانهها، نمایندگىهاى تجارى از بخشهاى صنعتى و بازرگانى، مراکز حرفهاى، سازمانهاى مذهبى، فرهنگى و دوایر علمى و روشنفکرى در حال شکل گرفتن مىباشند.
سازمان ملل براى دلخوش نمودن دیگران به توجیهات خویش، بهنکات زیر توسل مىجوید:
«پیدایش جامعه مدنى (پیدایش دوباره در برخى نقاط جهان)، پیامد دو فرایند مستقل است: پژوهش براى روشهاى دموکراتیکتر، شفافتر، مسؤولانهتر و برانگیزانندهتر دولت، و در سطح ملى، رشد مفهوم «برترى مدیریت اقتصاد مبتنى بر نقش بازار». این خود به ناچار به بازنگرى نقش دولت، سپردن مسؤولیتهاى فراگیرتر نوین، بازیگران بازار و جامعه مدنى، به یک رشدى پیوسته و به خوشبختى مىانجامد. در چنین زمینه جهانى، یک جامعه مدنى پویا، در روند مردمسالارى و گسترش مسؤولیتها، نقش حیاتى بازى مىکنند.»
بدین گونه سازمان ملل بر آن است تا از جمله با سپردن نقش و موقعیت مشورتى به سازمانهاى غیردولتى براى شوراى اقتصادى و اجتماعى، به این گونه سازمانها عمدگى [ ؟ ]هرچه بیشترى بسپارد. آمار سازمان ملل در رابطه با NGOها بیانگر رشد فزاینده آنهاست؛ به گونهاى که شمار آنها از 41 سازمان در سال 1948 ، به 377 در سال 1968 و اکنون (1998) به 1200 سازمان رسیده است. شبکه بینالمللى پیوند براى انترناسیونال کارگرى در گزارش سال 98 خود در کنفرانس ژنو چنین ادامه مىدهد: «ما در بولتن شماره 5 خود تأکید کرده بودیم که رشد NGOها با جداسازى دولت از وظایفشان (ایجاد دولت کمهزینه و کمحجم) از جمله در بخش عمومى، در سطح ملى و بینالمللى پیوند دارد. NGOها بیش از پیش به بودجههاى مالى بخش عمومى وابستهاند؛ بنابراین آنان به ابزار دست حکومتها درآمده، بیشتر و آزادى عمل خود را از دست مىدهند.»
سازمان ملل به عنوان بازوى قانونگذارى و اجرایىِ بینالمللى نظم نوین جهانى، در این دوره با رفرمهاى خود در نقش بازوى اجرایى سیاستهاى تهاجمى انحصارگران مالى، نقشهاى نوینى مىیابد. سازماندهى هرچه باسامانهتر سازمانهاى غیر دولتى به عنوان جلوههایى از جامعه مدنى و ایجاد شبکههاى جهانى مرتبط با سازمان تجارت جهانى (WTO) و شرکتها و تراستهاى بینالمللى از جمله وظایف سازمان ملل متحد مىباشد. این تجدید سازماندهى که با اسم رمز رفرمهاى سازمان ملل همراه گردیده، تا آنجا به پیش مىرود که سازمان جهانى کار را که تا کنون به مثابه مرکز رجوع اتحادیههاى کارگرى، نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان دولتها به تفاهم و سازش بارآورى توصیه به سود صاحبان سرمایه و بازتولید آن مناسبات ایفاى نقش مىنمود، به ابزار سازمان تجارت جهانى (WTO) تبدیل مىکند. سازمان جهانى کار که تا کنون به موازین حقوقى و قانونى کار به هر وسیله گوشه چشمى داشت، اینک آشکارا کنوانسیونهاى پذیرانده شده به سرمایهداران از سالهاى 1919 تا کنون به عنوان ارگان خدماتى سرمایهداران بینالمللى انجام وظیفه مىکند.
اساسىترین کنوانسیونهاى سازمان جهانى کار که اکنون از سوى نولیبرالیسم و بنیادهاى مالىِ سرمایه، از جمله صندوق بینالمللى پول و بانک جهانى مورد تعرض قرار گرفته و سازمان جهانى کار در حال و یا تدارک تغییر آنها مىباشد، عبارتند از:
کنوانسیون 87 : حق داشتن تشکل و اتحادیههاى مستقل؛
کنوانسیون 98 : حق پیمان دستجمعى؛
کنوانسیون 29 : ممنوعیت کار اجبارى (1930)؛
کنوانسیون 111 : برخوردارى از حقوق (انسانى) برابر (1958)؛
کنوانسیون 138 : درباره کار کودکان و حداقل سن اشتغال (1973)؛
کنوانسیون 103 : درباره حق مادرى (زمان مادرى و پس از زایمان) که در سال 99 پیشنهاد لغو آن داده شده است.
«ان. جى. اُ»ها و جنبشهاى اجتماعى - سیاسى
بررسىها نشانگر آنند که افزایش چنین هزینههایى و رشد این سازمانها درست موازى با رشد و یا امکان رشد حرکتهاى اجتماعى و نارضایتىهاى عمومى از کارکرد و تأثیرات بازار اقتصاد آزاد و الگوى نولیبرالیسم و پىآمدهاى آن است. به بیان دیگر، همخوان با مخالفت و برآمدهاى فرودستان علیه چپاول ستمکاران و در واکنش به تلاشها و کارکردهاى «ان. جى. اُ»ها، سازماندهى جهانى این ارگانها در دستور کار قرار مىگیرد. واقعیتها نشانگر آنند که در هر منطقه که «ان. جى. اُ»ها گسترش یافتهاند، اعتراضات مستقیم و مستقل طبقاتى فروکش کرده و در برابر آن، بازار آزاد، برنامهها و اهداف سرمایه نولیبرال بدون مانع و مخالفتى به پیش رفته است.
«ان. جى. اُ»ها با برخوردارى از ساختارهاى ویژه، تبلیغ خودیارى و ژستهاى غیرسیاسى، عملاً در جامعه به سیاست زدایى پرداخته و بىآنکه به مناسبات اقتصادىاى که اکثریت اهالى را به چنین روزى افکنده اشاره نمایند، از معلولهایى مثل ندارى، تبعیض جنسیتى، کودکان خیابانى، آلودگى هوا، نابودى محیط زیست، قربانیان خشونت و... که به راستى قلب هر انسان نوعى و غیربیگانه با خویش را به درد مىآورد، سخن مىگویند. «ان. جى. اُ»ها مىکوشند تا تودههاى مردم را خودخواسته در اقتصاد لیبرالى درگیر و دمساز ساخته، آنان را با بخششهاى سخاوتمندانه، آش نذرى، بخشش بلاگردان به مستمندان و... در شبکههاى جهانى به سازش و دلمشغولى سرگرم سازند. «ان. جى. اُ»ها در کشورهاى عقب نگاهداشته شده با تقسیم تودههاى مردم به گروهها و زیرگروههاى پیرامونى، آنان را از دیدن ماهیت مناسبات اجتماعى و دستهایى که به رنجشان کشانیده و مىکشانند، بازداشته و نیز اتحاد آنان را براى پیشبرد چالش متحدانه علیه عوامل فلاکت و دردها و رنجهایشان کمتوان مىسازند.
نقطه پایدارى و مشترک بین «ان. جى. اُ»ها و بانک جهانى در این گونه فعالیتها، مخالفت مشترک آنان نسبت به تمرکز دولتى یا دولتگرایى (استاتیسم) مىباشد تا به اهداف نهایى و سود بنگاههاى مالى جهانى و فرمانروایى آنان پاسخ گویند.
با این همه، علىرغم نام و ادعاهاى رایج، در واقع این گونه سازمانهاى غیر دولتى چندان هم غیردولتى نیستند. بودجه آنان از سوى ارگانهایى که سرانجام به نوعى با شرکتهاى چندملیتى پیوند دارند، با کنترل و مراقبت دولتها تأمین مىشود. برخى از آنها به شکلى با عوامل دولتى محلى یا دیگر دولتها در خارج پیوند دارند.
پافشارى سازمانهاى غیردولتى، براى بىاثرسازى خواستها و حرکتهاى حقطلبانه مردم بر پروژههاست؛ نه بر سازمانیابى مستقل. «ان. جى. اُ»ها، کارگران و دیگر تولیدکنندگان را به گونه کنارى براى تولید متشکل مىکنند. آنها با وامگیرى برخى واژهها از ادبیات و زبان مترقى، از جمله «خودگردانى»، «برابرى جنسیت» و..، این مفاهیم و پیام آنها را کند و خنثى مىسازند و سبب مىشوند که بهجاى پاسخ به معانى و اهداف این مفاهیمِ داراى بار چالشگرانه و اجتماعى، کاربردى واژگونه از آن بسازند تا مبادا سازمانیابى و نگاه و سمتگیرى حرکت ستمکشان به حوزههاى اجتماعىِ فراتر رود.
جنس دوم، ش 9
تاریخچه
در سطح جهانى، سیاستمداران بازار آزاد سرمایه (لیبرال)، در نخستین سالهاى 1980 با بازنگرى کارکرد مناسبات حاکم و نیز روانشناسى تودههاى مردم، از سویى به نارضایتى جوامعِ بهشدت قطبىشده و شدتیابى تضادهاى اجتماعى پىبردند و از سوى دیگر به نیازها و برونرفتهایى براى تداوم فرمانروایى خود در شکل نولیبرال آن به اندیشه نشستند. سیاستمداران نظام سرمایهسالار، بهویژه بخش نولیبرالِ بورژوازى جهان، براى کاهش تنشهاى اجتماعى و نیز بازگذاردن دست دولتها، به گسترش سلسله سازمانهایى به موازات دولت و از پایین دست زدند. با رشد نولیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد در ابتداى سال 1980، بانک جهانى و کشورهاى بزرگ، بودجه «ان. جى. اُ»ها را که تاریخچه بنیاد آنها به پس از جنگ دوم جهانى مىرسید، افزایش دادند. بنا به بررسىهاى موجود، در حالى که شمار این سازمانها با بیش از چهار میلیارد دلار بودجه در سراسر جهان به هزاران هزار مىرسید، در سال 1990 به نام «سازمانهاى غیردولتى (ان. جى. اُ)» نامگذارى شدند.
سازمان ملل متحد و «ان. جى. اُ»ها
سازمان ملل متحد به عنوان ارگان زیر فرمان قدرتهاى بزرگ، با پیشبرد برنامههایى تحت عنوان تجدیدنظر(رفرم) در سیاستها و کارکردهاى خود براى همخوانسازى خویش با گسترش و سلطه هرچه بیشتر اقتصاد بازار آزاد، در آغاز دهه نود میلادى سیاستها و زیر مجموعههاى خویش را با روند گلوبالیزاسیون همخوان نمود. به این منظور، سازمان ملل به ایجاد دو بخش، یکى در بردارنده «سازمان توسعه ملل متحد» و دیگرى، که نهادى است تازهکار، به نام «بخش (دپارتمان) امور اقتصاد و جامعه» دست زد. سازمان ملل اکنون قصد دارد که سلطه و میدان عمل خود را بهوسیله گروهبندىهاى جدید، از جمله در بخشهاى اقتصادى و اجتماعى و این بار با زیرنام «جامعه مدنى» گسترش دهد.
بنا به گفته رهبران سازمان ملل، پدیدههاى بازیگران غیردولتى، بر روند رشد فضاى بینالمللى تأثیر بهسزایى مىگذارد. سازمانهاى غیردولتى (NGOs) گواه بارز آن چیزى مىباشد که «جامعه مدنى» نامیده مىشود؛ یعنى مىتوان گفت فضایى است که در آن حرکتهاى اجتماعى پیرامون موضوعاتى معین براى اهداف، گروهها و دلبستگىهاى ویژهاى در حال سازمانیابى هستند. این حرکت (جامعه مدنى) گروههاى مشخصى مانند زنان، جوانان و مردم بومى را در بر مىگیرد تا شرکت هرچه بیشترى در پیشبرد برنامههاى عملى (مورد نظر و به سود سرمایهداران) چه در سطوح ملى و چه بینالمللى داشته باشند. مقامات محلى، رسانهها، نمایندگىهاى تجارى از بخشهاى صنعتى و بازرگانى، مراکز حرفهاى، سازمانهاى مذهبى، فرهنگى و دوایر علمى و روشنفکرى در حال شکل گرفتن مىباشند.
سازمان ملل براى دلخوش نمودن دیگران به توجیهات خویش، بهنکات زیر توسل مىجوید:
«پیدایش جامعه مدنى (پیدایش دوباره در برخى نقاط جهان)، پیامد دو فرایند مستقل است: پژوهش براى روشهاى دموکراتیکتر، شفافتر، مسؤولانهتر و برانگیزانندهتر دولت، و در سطح ملى، رشد مفهوم «برترى مدیریت اقتصاد مبتنى بر نقش بازار». این خود به ناچار به بازنگرى نقش دولت، سپردن مسؤولیتهاى فراگیرتر نوین، بازیگران بازار و جامعه مدنى، به یک رشدى پیوسته و به خوشبختى مىانجامد. در چنین زمینه جهانى، یک جامعه مدنى پویا، در روند مردمسالارى و گسترش مسؤولیتها، نقش حیاتى بازى مىکنند.»
بدین گونه سازمان ملل بر آن است تا از جمله با سپردن نقش و موقعیت مشورتى به سازمانهاى غیردولتى براى شوراى اقتصادى و اجتماعى، به این گونه سازمانها عمدگى [ ؟ ]هرچه بیشترى بسپارد. آمار سازمان ملل در رابطه با NGOها بیانگر رشد فزاینده آنهاست؛ به گونهاى که شمار آنها از 41 سازمان در سال 1948 ، به 377 در سال 1968 و اکنون (1998) به 1200 سازمان رسیده است. شبکه بینالمللى پیوند براى انترناسیونال کارگرى در گزارش سال 98 خود در کنفرانس ژنو چنین ادامه مىدهد: «ما در بولتن شماره 5 خود تأکید کرده بودیم که رشد NGOها با جداسازى دولت از وظایفشان (ایجاد دولت کمهزینه و کمحجم) از جمله در بخش عمومى، در سطح ملى و بینالمللى پیوند دارد. NGOها بیش از پیش به بودجههاى مالى بخش عمومى وابستهاند؛ بنابراین آنان به ابزار دست حکومتها درآمده، بیشتر و آزادى عمل خود را از دست مىدهند.»
سازمان ملل به عنوان بازوى قانونگذارى و اجرایىِ بینالمللى نظم نوین جهانى، در این دوره با رفرمهاى خود در نقش بازوى اجرایى سیاستهاى تهاجمى انحصارگران مالى، نقشهاى نوینى مىیابد. سازماندهى هرچه باسامانهتر سازمانهاى غیر دولتى به عنوان جلوههایى از جامعه مدنى و ایجاد شبکههاى جهانى مرتبط با سازمان تجارت جهانى (WTO) و شرکتها و تراستهاى بینالمللى از جمله وظایف سازمان ملل متحد مىباشد. این تجدید سازماندهى که با اسم رمز رفرمهاى سازمان ملل همراه گردیده، تا آنجا به پیش مىرود که سازمان جهانى کار را که تا کنون به مثابه مرکز رجوع اتحادیههاى کارگرى، نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان دولتها به تفاهم و سازش بارآورى توصیه به سود صاحبان سرمایه و بازتولید آن مناسبات ایفاى نقش مىنمود، به ابزار سازمان تجارت جهانى (WTO) تبدیل مىکند. سازمان جهانى کار که تا کنون به موازین حقوقى و قانونى کار به هر وسیله گوشه چشمى داشت، اینک آشکارا کنوانسیونهاى پذیرانده شده به سرمایهداران از سالهاى 1919 تا کنون به عنوان ارگان خدماتى سرمایهداران بینالمللى انجام وظیفه مىکند.
اساسىترین کنوانسیونهاى سازمان جهانى کار که اکنون از سوى نولیبرالیسم و بنیادهاى مالىِ سرمایه، از جمله صندوق بینالمللى پول و بانک جهانى مورد تعرض قرار گرفته و سازمان جهانى کار در حال و یا تدارک تغییر آنها مىباشد، عبارتند از:
کنوانسیون 87 : حق داشتن تشکل و اتحادیههاى مستقل؛
کنوانسیون 98 : حق پیمان دستجمعى؛
کنوانسیون 29 : ممنوعیت کار اجبارى (1930)؛
کنوانسیون 111 : برخوردارى از حقوق (انسانى) برابر (1958)؛
کنوانسیون 138 : درباره کار کودکان و حداقل سن اشتغال (1973)؛
کنوانسیون 103 : درباره حق مادرى (زمان مادرى و پس از زایمان) که در سال 99 پیشنهاد لغو آن داده شده است.
«ان. جى. اُ»ها و جنبشهاى اجتماعى - سیاسى
بررسىها نشانگر آنند که افزایش چنین هزینههایى و رشد این سازمانها درست موازى با رشد و یا امکان رشد حرکتهاى اجتماعى و نارضایتىهاى عمومى از کارکرد و تأثیرات بازار اقتصاد آزاد و الگوى نولیبرالیسم و پىآمدهاى آن است. به بیان دیگر، همخوان با مخالفت و برآمدهاى فرودستان علیه چپاول ستمکاران و در واکنش به تلاشها و کارکردهاى «ان. جى. اُ»ها، سازماندهى جهانى این ارگانها در دستور کار قرار مىگیرد. واقعیتها نشانگر آنند که در هر منطقه که «ان. جى. اُ»ها گسترش یافتهاند، اعتراضات مستقیم و مستقل طبقاتى فروکش کرده و در برابر آن، بازار آزاد، برنامهها و اهداف سرمایه نولیبرال بدون مانع و مخالفتى به پیش رفته است.
«ان. جى. اُ»ها با برخوردارى از ساختارهاى ویژه، تبلیغ خودیارى و ژستهاى غیرسیاسى، عملاً در جامعه به سیاست زدایى پرداخته و بىآنکه به مناسبات اقتصادىاى که اکثریت اهالى را به چنین روزى افکنده اشاره نمایند، از معلولهایى مثل ندارى، تبعیض جنسیتى، کودکان خیابانى، آلودگى هوا، نابودى محیط زیست، قربانیان خشونت و... که به راستى قلب هر انسان نوعى و غیربیگانه با خویش را به درد مىآورد، سخن مىگویند. «ان. جى. اُ»ها مىکوشند تا تودههاى مردم را خودخواسته در اقتصاد لیبرالى درگیر و دمساز ساخته، آنان را با بخششهاى سخاوتمندانه، آش نذرى، بخشش بلاگردان به مستمندان و... در شبکههاى جهانى به سازش و دلمشغولى سرگرم سازند. «ان. جى. اُ»ها در کشورهاى عقب نگاهداشته شده با تقسیم تودههاى مردم به گروهها و زیرگروههاى پیرامونى، آنان را از دیدن ماهیت مناسبات اجتماعى و دستهایى که به رنجشان کشانیده و مىکشانند، بازداشته و نیز اتحاد آنان را براى پیشبرد چالش متحدانه علیه عوامل فلاکت و دردها و رنجهایشان کمتوان مىسازند.
نقطه پایدارى و مشترک بین «ان. جى. اُ»ها و بانک جهانى در این گونه فعالیتها، مخالفت مشترک آنان نسبت به تمرکز دولتى یا دولتگرایى (استاتیسم) مىباشد تا به اهداف نهایى و سود بنگاههاى مالى جهانى و فرمانروایى آنان پاسخ گویند.
با این همه، علىرغم نام و ادعاهاى رایج، در واقع این گونه سازمانهاى غیر دولتى چندان هم غیردولتى نیستند. بودجه آنان از سوى ارگانهایى که سرانجام به نوعى با شرکتهاى چندملیتى پیوند دارند، با کنترل و مراقبت دولتها تأمین مىشود. برخى از آنها به شکلى با عوامل دولتى محلى یا دیگر دولتها در خارج پیوند دارند.
پافشارى سازمانهاى غیردولتى، براى بىاثرسازى خواستها و حرکتهاى حقطلبانه مردم بر پروژههاست؛ نه بر سازمانیابى مستقل. «ان. جى. اُ»ها، کارگران و دیگر تولیدکنندگان را به گونه کنارى براى تولید متشکل مىکنند. آنها با وامگیرى برخى واژهها از ادبیات و زبان مترقى، از جمله «خودگردانى»، «برابرى جنسیت» و..، این مفاهیم و پیام آنها را کند و خنثى مىسازند و سبب مىشوند که بهجاى پاسخ به معانى و اهداف این مفاهیمِ داراى بار چالشگرانه و اجتماعى، کاربردى واژگونه از آن بسازند تا مبادا سازمانیابى و نگاه و سمتگیرى حرکت ستمکشان به حوزههاى اجتماعىِ فراتر رود.
جنس دوم، ش 9