آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

این مقاله به بررسى جامعه شناختى پدیده دوم خرداد پرداخته و دوم خرداد را یک جنبش اجتماعى مى داند که شرایط ساختارى، گفتمانهاى جدید و فرصت عمل براى حاملان و رهبران آن و نحوه برخورد حکومت با آن شکل مى دهد. این جنبش اجتماعى از لحاظ ساختارى و هدف و حاملان آن، با انقلاب اسلامى پیوستگى و از نظر برخورد حکومت با آن گسستگى دارد و از آنجایى که این جنبش ریشه در ساختار جامعه دارد، تعطیلى روزنامه و گروههاى دوم خرداد گرچه در سرعت و نحوه عملکرد آن اثر مى گذارد، اما ریشه آن را نمى خشکاند.

متن

چرا جنبش دوم خرداد، یک حزب یا روزنامه نیست که بتوان آن را تعطیل کرد؟
1. دوم خرداد از لحاظ اجتماعى چگونه پدیده اى است؟
2. ریشه ها و علل آن کجاست؟
3. و چه آینده اى در پیش روى دارد؟
1. دوم خرداد از لحاظ اجتماعى چگونه پدیده اى است؟
از لحاظ اجتماعى دوم خرداد یک جنبش است، نه یک هیجان جمعى یا یک جبهه و حزب سیاسى یا یک نهاد بوروکراتیک.
هیجان جمعى نیست، زیرا در یک هیجان جمعى واکنش مردم تداوم ندارد و هدف مشخصى را در سطح جامعه تعقیب نمى کند; حال آنکه جنبش به دنبال تأمین هدف یا اهدافى در جامعه است. دوم خرداد یک جبهه و حزب نیست; زیرا جبهه متشکل از ائتلاف چندین گروه یا حزب سیاسى به منظور تأمین هدف خاصى است; در حالى که نمى توان انبوه جوانان و زنان طرفدار جنبش دوم خرداد را به یکى از گروههاى آن وابسته دانست. دوم خرداد یک سازمان بزرگ بروکراتیک نیز نیست; زیرا یک نهاد بوروکراتیک براى هدفى مشخص، با بودجه اى مشخص و با تقسیم کار و اعضایى مشخص در چارچوب یک سازماندهى از بالا به پایین شکل مى گیرد; در صورتى که پتانسیل و طرفداران یک جنبش را نمى توان در چارچوب یک نهاد بوروکراتیک خلاصه کرد. در نتیجه دوم خرداد واقعیتى اجتماعى است که با هیچ کدام از مقوله هاى یادشده تطابق ندارد، ضمن اینکه با همه این مقوله ها ارتباط و تعامل دارد.
2. اگر جنبش دوم خرداد واقعیتى اجتماعى است، این جنبش چگونه به وجود مى آید؟
وقوع جنبشهایى مثل دوم خرداد، در درجه اول به شرایط ساختارى نیازمند است، یعنى ساختار جامعه اى که در معرض روندها و سیاستهاى نوسازى قرار گرفته باشد، روندهایى مانند تنوع در تقسیم کار و اقشار اجتماعى، شهرنشینى، سوادآموزى، شبکه هاى ارتباطى و اطلاعاتى و... . این روندها سبب مى شود نهادهاى پیشین جامعه با تغییرات اساسى روبرو شوند و در چنین شرایطى است که افراد رهاشده از کنترل نهادهاى اجتماعى، آماده پذیرش گفتمانها، ایده هاى نو و جنبشهاى اجتماعى تازه به منظور استقرار نهادهاى جدید مى شوند. براى وقوع یک جنبش، ظهور گفتمانها و اندیشه هاى جدید، حضور فعال حاملان، رهبران، سازمانهایى که اهداف این گفتمانها را در سطح جامعه پیگیرى کنند و حتى وقوع رخدادهایى که به طرفداران و رهبران جنبش فرصت عمل دهد نیاز است. جدا از عوامل مذکور رویکرد و نحوه برخورد حکومت با این جنبشها، در سرنوشت این جنبشها مؤثر است. در دوم خرداد، به خاطر رواج و نفوذ گفتمانهاى ضدخشونت و نیمه باز بودن سیستم سیاسى، گفتمان زمانه و گفتمانى که هوادارن جدى دارد، گفتمان اصلاحى است و حاملان و رهبران این جنبش سعى مى کنند با روشهاى مسالمت آمیز و قانونى مطالب خود را پیگیرى کنند.
آیا جنبش دوم خرداد ادامه انقلاب اسلامى است، یا بین این دو رخداد گسستگى رخ داده است؟ از لحاظ ساختارى و نیز هدف و حاملان، میان هر دو رخداد تشابه وجود دارد; زیرا جامعه کنونى ایران همچنان در معرض روندهاى شدید نوسازى است و جامعه همچون زمان انقلاب آماده جنبشهاى اجتماعى است. از لحاظ هدف نیز هر دو رخداد در پى تقویت نهادهاى مردم سالار بوده اند. اما از لحاظ عملکرد حکومت و روش تأسیس اهداف، میان این دو رخداد تفاوت مشاهده مى شود. در انقلاب اسلامى حکومت پهلوى بسته عمل مى کرد و روش انقلابى مورد توجه طرفداران انقلاب بود; اما در جنبش دوم خرداد حکومت بسته عمل نمى کرد و روشهاى اصلاحى (آرام، مسالمت آمیز و قانونى) مورد توجه طرفداران آن است.
3. این جنبش به کجا مى رود؟
از لحاظ علمى نمى توان پاسخ دقیقى به این سؤال داد; زیرا مجموعه اى از علل (ساختارى، گفتمان، فرصتها) در آن مؤثر است; از این رو فقط مى توانیم آینده را از روى نحوه عملکرد موافقان و مخالفان جنبش دوم خرداد تا حدودى حدس بزنیم. در اینجا حداقل مى توان به چهار معضل اشاره کرد:
1) این جنبش از لحاظ گفتمان، اصلاحى و دموکراتیک است و پیشبرد گفتمان دموکراتیک در سطح جامعه، به تجربه جمعى دموکراتیک در تجمعهاى کوچک نیازمند است و براى رسیدن به چنین تجربه اى در جامعه ما هنوز راه زیادى مانده است;
2) مشکل دیگر، ساختار جمعیتى جوان جامعه است که مستعد هیجانات جمعى است;
3) این بینش اصلاحى مى خواهد اهداف خود را در چارچوب جمهورى اسلامى و قانون اساسى به پیش ببرد; لذا اینکه حکومت در برابر تحقق اهداف جنبش مقاومت کند یا تحقق آن را مستحیل کند، تعیین کننده است;
4) این جنبش بر دوش حاملان جوانى استوار است که علاقه دارد همه خواسته هاى جنبش، آن هم به سرعت جامه عمل بپوشد; اما جبهه سیاسى دوم خرداد که بر دوش میانسالان قرار دارد، براى پیشبرد اهداف جنبش با انواع مشکلات روبروست; لذا لاجرم باید اهداف جنبش را اولویت بندى کند و با حوصله پیش برود و این حرکت تدریجى با تمایل نسل جوان سازگارى ندارد. عملکرد مخالفان این جنبش نیز براى روشن کردن وضع آینده تعیین کننده است، اگرچه عقل سلیم مخالفان حکم مى کند که براى کنترل جنبش دوم خرداد، همچون سایر جوامع (که حکومتها و نیروهاى تأثیرگذار اهداف این جنبشها را تخلیه و آن را آرام مى کنند) عمل کنند، اما نگرش نزدیک بین مخالفان نسبت به منافع و مصالحشان اجازه چنین کارى را نمى دهد. تعطیلى روزنامه ها و گروههاى دوم خردادى، در سرعت جنبش و نحوه عملکرد آن اثر مى گذارد; اما ریشه این جنبش را نمى خشکاند; زیرا ریشه این جنبش در ساختار جامعه که در معرض روندهاى نوسازى است قرار دارد; وضعیتى که در آن جمعیت زیادى از مردم خود را تشنه گفتمانهاى جدید مى یابند و براى تحقق و تقویت نهادهاى جدید کوشش مى کنند.
اشاره
هرچند مطبوعاتِ دوم خرداد معمولا در بزرگ کردن حوادث اخیر اغراق مى کنند، ولى نویسنده در این میان گوى سبقت را از دیگران ربوده و آن را یک «جنبش ملى» هم تراز با انقلاب اسلامى تصویر مى کند. این بزرگ نمایى گاه به حدى است که حکایت از اهداف پشت پرده سیاسى مى کند یا دست کم نشان از فرافکنى آمالِ سرکوب شده گروهى از طردشدگان سیاسى دارد. اگر واقعاً چنین نباشد، جا دارد که این اشخاص در تحلیلهاى انتزاعى خود اندکى تجدیدنظر کنند و با نگاهى به تجربه هاى گذشته و واقعیتهاى اجتماعى، توان خویش را در اصلاح مادى و معنوى جامعه به کار گیرند. ملاحظات زیر شاید بتواند نویسنده و همفکرانش را در بازاندیشى تحلیلهاى خود کمک کند.
1. انقلاب اسلامى در دو دهه اخیر شاهد تحولات اساسى متعددى بوده است که از نظر عمق و گستردگى کاملا قابل مقایسه با تحولات اخیر است. از آن میان دست کم به دو مقطع اساسى مى توان اشاره کرد: یکى در سال شصت در مقابله با گرایشهاى لیبرالى و غیرانقلابى و دیگرى، پس از پایان جنگ و انتخاب مجلس چهارم در رویگردانى مردم از جناح چپ و جریانهاى تندرو و گرایش به بازسازى اقتصادى. اگر به دیده دقت بنگریم، تحولات اخیر را نیز باید در چارچوب حوادث انقلاب اسلامى تفسیر کرد و نه جریانى متمایز و در مقابل آن. حوادث اخیر معلول مجموعه اى متنوع از مطالبات حق جویانه و عدالت خواهانه مردم و شرایط فرهنگى و اجتماعى و نیز تحرکات داخلى و خارجى است. حقیقتاً این عوامل و شرایط را نمى توان در یک منظومه واحد و مشترک تنظیم کرد و با تحلیلهاى تک بعدى از آن دست که نویسنده مطرح مى کند، شناسایى و ردیابى کرد. اگر کینه جویى ها و هواخواهى ها را کنار بگذاریم، براى آسیب شناسى و درمان دردهاى جامعه باید با روشهاى علمى و به صورت موردى تک تک آنها را بررسى و ارزیابى کرد.
2. این مطلب نویسنده کاملا درست است که گفتمان روشنفکرانِ اصلاح طلب نقش مهمى در رخدادهاى اخیر دارد. اما این نکته حداکثر بدان معناست که این گروه با پیش بینى تحولات و با استفاده از خلأ فرهنگى و وجود بحران مشروعیت در لایه هایى از نظام، ایدئولوژى خود را به عنوان چارچوب مطالبات عمومى ارایه کرده است. یک مقایسه کوتاه میان انگاره ها و خواسته هاى واقعى توده مردم با دغدغه هاى نخبگان سیاسى در جناح دوم خرداد که عمدتاً پروژه «توسعه قدرت» را دنبال مى کنند، به خوبى از این رخنه و فاصله پرده برمى دارد.
3. نویسنده عامل اصلى جنبش دوم خرداد را روند نوسازى (مدرنیزاسیون) و تحولات ساختارىِ برخاسته از آن مى داند و جالب اینکه انقلاب اسلامى را نیز ناشى از فرایند مدرنیزاسیون دوران پهلوى مى داند. حتى اگر این تحلیلِ مادى و اقتصادى را در خصوص حوادث اخیر بپذیریم، که به این معنا قابل پذیرش نیست، این سخن هرگز در مورد انقلاب اسلامى مصداق ندارد. البته برخى از غربیان (نظیر برژینسکى در کتاب اسرار سقوط شاه) ریشه انقلاب را مدرنیزاسیون مى دانند ولى آنها به دلیل عدم آشنایى با ماهیت نهضت اسلامى ایران معذور هستند.
وانگهى، تحلیل یادشده سر از نتایجى بر مى آورد که بعید است نویسنده بدان پایبند باشد. کسانى که مدرنیزاسیون را عامل انقلاب اسلامى دانسته اند، آشکارا گفته اند که انقلاب در واکنش به پیامدهاى سنت ستیزانه و اسلام زدایانه مدرنیزاسیون رخ داده است نه در راستاى اصلاح ساختار اجتماعى براى توسعه مدرنیزاسیون. با این وصف، از ایشان باید پرسید که آیا جریان دوم خرداد نیز همچون انقلاب اسلامى در مقابله با مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون بوده است یا در همگامى با آن. بى تردید، نویسنده محترم جریانات اصلاح طلبى را همسو با مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون مى داند. در این فرض، باید پذیرفت که جریان دوم خرداد، على رغم ادعاى نویسنده، در نقطه مقابل انقلاب اسلامى مى ایستد و نشان از یک «گسست» از انقلاب، قانون اساسى و فرهنگ جهاد و شهادت دارد.
4. به زعم نویسنده، جنبش دوم خرداد و جنبش انقلاب اسلامى هر دو از یک هدف واحد برخوردار بوده اند که عبارت است از «تقویت نهادهاى مردم سالار». اولا; این سخن هنگامى صحیح است که نظام استبدادى و وابسته پهلوى با نظام جمهورى اسلامى از نظر ساخت و ظرفیت سیاسى قابل مقایسه باشد. ظاهراً فراموش کرده اند که از نظامى سخن مى گویند که بر پایه یک قانون اساسى مردمى است و افتخار برگزارى بیست انتخابات آزاد را در دو دهه اخیر به نام خود ثبت کرده است و همه تحولات بیست ساله گذشته با اهرمهاى قانونى در همین نظام شکل گرفته است. ثانیاً; اگر ایشان اصرار دارند در خصوص جریانات اخیر نظر خود و همفکرانشان را به نام همه مردم ثبت کنند، جادارد دست کم از تحریف تاریخ انقلاب اسلامى که هنوز از خاطره ملت ما محو نشده است، دست بردارند.مردم و رهبر بزرگ و محبوب آنان در نهضت اسلامى ایران و در جنگ هشت ساله، بیش و پیش از هر چیز سخن از اسلام خواهى، فضیلت پرورى و شیطان ستیزى داشته اند و آزادى، استقلال و مشارکت سیاسى را در راستاى همان ارزشهاى متعالى جسته اند. نباید فراموش کرد که مردم ایران پس از یک قرن تجربه سیاسى و با آزمودن عملکرد مدعیان دموکراسى، روشنفکرى، آزادى خواهى و ملى گرایى، سرانجام بر این حقیقت پاى فشرد که تنها راه نجات و رستگارى ایران و ایرانى، فرهنگ غنى اسلامى است. عجیب است که چگونه نویسنده به خود جرأت مى دهد که این آرمان اساسى را از سرلوحه اهداف انقلاب اسلامى حذف کند.
5 . جناح تندرو در جبهه دوم خرداد اخیراً در پوشش تحلیلهاى سیاسى دست به تحریک احساسات مخاطبان جوان خود مى زند و با ارائه سیگنالهاى خاص، طرفداران خود را براى مرحله جدیدى که در آن هنگام احتمالا امواج سیاسى آنان بر صخره هاى ناکامى برمى خورد، آماده مى سازند. در این راستا، قسمت پایانى این مقاله نیز قابل توجه است. براى مثال، مطالبى همچون: وجودِ «هیجانات جمعى» در ساختار جوان جامعه، ناسازگارى تمایلات نسل جوان در جبهه دوم خرداد با رهبران میان سال آن، تهدید به انقلاب در صورت مقاومت جمهورى اسلامى در برابر خواسته هاى اصلاح طلبان و... نشان دهنده همین ادبیات جدید در بین نیروهاى تندرو است. البته با یک تحلیل محتواى دقیق از اظهارات این گروه در ماههاى اخیر مى توان از درستى یا نادرستى این تحلیل پرده برداشت. امید داریم که چنین نباشد.

تبلیغات