در اندیشه قانون خواهی ایرانیانِ عصر قاجار، یکی از مفاهیمی که در کنار قانون به آن توجه شده بود «عدالت» است. قانون در معنای جدید آن نسبت وثیقی با عدالت داشت و این موضوعی نبود که از دید تجددگرایان ایرانی آن دوره پنهان بماند. این پژوهش با بهره گیری از روش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر به دنبال پاسخ به این پرسش است که در اندیشه تجددگرایان ایرانی عصر قاجار چه نسبت ها و برداشت هایی میان قانون و عدالت وجود دارد؟ بر این مبنا «زمینه» فکری آن ها «تجدد»، «انگیزه» ایشان «قانون» و «نیت» شان «عدالت» بود. در این میان در دو مورد نخست همسانی میانِ آن ها زیاد بود اما در «نیت» عدالت دیدگاه هایِ مختلفی وجود داشت. ملکم و طالبوف به «قانون به مثابه عدالت» توجه داشته و نیز دیدگاهِ «نهادی» به عدالت داشتند. مستشارالدوله از یک سو به «برابری و قانون» و از سوی دیگر به «هماوردی شرع و قانون» و عدالت توجه داشت و آخوندزاده را می توان متنقد اصلی هرگونه نسبت میان «هماوردی قانون و شرع» و عدالت دانست، چرا که دیدگاه او نسبت به عدالت و قانون تنها بر مبنای نگاه مدرن و لیبرالیستی آن بود.