مساله کمبود آب در کشور تحت تاثیر عوامل مختلفی به بحران تبدیل شده است. هدف اصلی این مقاله پاسخگویی به این سوال است که نقش سیاست های دولت در ایجاد این بحران به چه میزان است؟ برای پاسخ به این پرسش و بر مبنای مطالعات و اطلاعات جمع آوری شده فرضیه ای طرح شد. طبق فرضیه این پژوهش، ضعف در جامع نگری و ناپیوستگی در فرآیند و مراحل سیاستگذاری آب، سبب تشدید بحران آب در کشور شده است. محک فرضیه، بر اساس شواهد و قراین تجربی و با استفاده از روش فراتحلیل صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که مساله شناسی دیرهنگام، ضعف در اتقاق نظر در خصوص تعریف بحران آب، گسستگی بین مرحله اجرا و تصمیم گیری و ضعف شدید در ارزیابی فرآیند سیاستگذاری آب، سبب شده تا راه حلهای ارائه شده و تصمیمات، نه تنها مشکل را برطرف نکرده است بلکه به برداشت بیشتر از منابع و افزایش تقاضا منجر و بحران آب را در کشور تشدید کرده است.