بیان مسئله: میراث فرهنگی، ورای صورت بیرونی، حامل معنایی است که وجه درونی و ماهوی آن را شکل می دهد. از آنجا که در حفاظت آثار توجه به هر دو وجهِ معنایی و صوریِ آن ها ضرورت دارد، لازم است «حفاظت و انتقال معنا» در میراث فرهنگی با رویکردی مناسب مورد توجه قرار گیرد. طیف وسیعی از اشکال میراث فرهنگی ازجمله خلق هنری، کتابت، آداب و طریقت در حِرَف سنتی و بیان شفاهی علاوه بر اینکه تجلیات مختلف میراث را شکل می دهند، روش و محملی برای انتقال معنا نیز محسوب می شوند. در این میان، روش های غیرکالبدی، به واسطه نامحسوس بودن، کمتر مورد توجه قرار گرفته اند و ابعاد مختلف آن ها به خوبی شناخته نشده است. درنتیجه، خطر فراموشی و نابودی این روش ها و بالطبع معانی منتقل شده از طریق آن ها نیز افزایش می یابد. یکی از این روش ها روش انتقال شفاهی است.هدف پژوهش: مقاله حاضر در پی بازشناخت روش شفاهی در حفاظت آثار و زمینه سازی احیای آن در حفاظت میراث معنوی ایران است، با این فرض که انتقال شفاهی معانی در میراث معنوی برخلاف تصور موجود در بسیاری موارد به دلایلی فراتر از عدم امکان ثبت مکتوب صورت می گرفته است. بنابراین می توان گفت این مقاله به دنبال پاسخ این سؤال است که چه قابلیت هایی سبب شده روش شفاهی به عنوان یکی از روش های انتقال و حفاظت معانی در جوامع سنتی به کار گرفته شود. روش پژوهش: در این مقاله با مراجعه به متون مکتوب به بررسی برخی علل سلبی و ایجابی کاربرد روش شفاهی و سپس به تحلیل منطقی آن ها پرداخته می شود. علت انتخاب این روش تناسب آن با ماهیت معنا است.نتیجه گیری: مقاله چنین نتیجه می گیرد که در روش شفاهی علاوه بر حفظ معنا از گزند نااهلان به استناد تعابیر و مفاهیمی که در متن مقاله به آن ها اشاره شده معنا به صورت زنده و پویا تداوم می یابد؛ و نتیجه دیگر حاصل از مقاله نیز این است که به دلیل اهمیت و به کارگیری قابلیت های درونی انسان در پذیرش و انتقال معنا برای احیای آن در حفاظت به معنای امروزی، تربیت انسان واجد اهلیت، به عنوان محمل معنا، ضروری است.