چکیده یکی از مهمترین مسائلی که ذهن روشنفکران و اندیشمندان ایرانی را از سال ها پیش از مشروطه تاکنون به خود مشغول ساخته است، مواجهه "ما" با "دیگری" می باشد. مقاله حاضر، در پی طرح این مسئله است که مبحث "خود جمعی" یا درک بودن ما "درکنار" یا "در برابر" دیگری"، از نظرگاه میخائیل باختین چگونه صورت بندی می شود؟ بدین منظور، برای فهم و تفسیر کیفیات رابطه خود با دیگری، تلاش داریم با کالبدشکافی گزاره های مندرج در اندیشه باختین و با استعانت از رهیافت شانتال موف در خصوص امر سیاسی، این فرضیه را مورد آزمون قرار دهیم که علی رغم تلاش هایی که اندیشمندان و رجال سیاسی این دوران در خصوص فهم و شناخت غیر" (به مثابه تجدد) طی دوران معاصر داشته اند، نوع مواجهه "ما" با "دیگری" در خصوص مبحث هویت و گفتمان توسعه ، در نهایت منجر به تقویت گفتمانی مونولوگ -تخاصمی از سوی حاکمیت ها گردیده و گفتگومندی(دیالوگ) با "غیر"در برخی دوره ها به صورت بسیارضعیف و شکننده تحقق یافته است. به نظر می رسد مفهوم دیالوجیسم باختینی همراه با زبان سیاسی موف، قابلیت توضیح و استفاده برای انسداد گفت و گو در جامعه امروز ایران را در خصوص سویه های این رویارویی دارند.