این مقاله با استفاده از تحلیل ثانویه شاخص های جهانی شدن کُف تلاش می کند تا رشد شاخص جهانی شدن اقتصادی و سیاسی را در دولت خاتمی و احمدی نژاد مقایسه نماید. این مقایسه دو یافته اصلی داشت. اولاً مشخص گردید در حالیکه در دولت خاتمی جهانی شدن سیاسی 26/16 و جهانی شدن اقتصادی 41/9 شاخص رشد داشته است، اما در دوره احمدی نژاد این رشد به ترتیب 39/2 و کمتر از یک یعنی 85./. شاخص بوده است. بالتبع نتیجه یافته اول این است که نوع دولت در ایران با میزان جهانی شدن مرتبط بوده است.ثانیاً و علیرغم این تمایز، همین طور مشخص گردید که در هر دو دولت خاتمی و احمدی نژاد به شیوه ای مشابه نوعی جهانی شدن نامتوازن حادث گردیده است که در آنها جهانی شدن اقتصادی به ترتیب 15/28 و 6/39 شاخص از جهانی شدن سیاسی عقب مانده است. بدین سان نتیجه یافته دوم مبین این موضوع است که میزان جهانی شدن در ایران باید به مقوله ای کلی تر از دولت نیز مرتبط باشد. در این جا مشخص ساختیم این عقب ماندگی مشابه باید کمتر متاثر از نوع دولت و بیشتر متاثر از ساختارهای قوام یافته داخلی مشابه تحلیل شود. به همین دلیل پیشنهاد شد در مطالعات جهانی شدن ایران، واحد تحلیل به جای آنکه صرفاً دولتها دیده شود، "درون" در نظر گرفته شود؛ یعنی واحد تحلیلی که تاثیر دولت و ساختارهای قوام یافته تاریخی بیرون از دولت را توامان در بر گیرد. نهایتاً تمامی یافته های مزبور مشخص ساختند جهانی شدن در ایران چگونه به جای آنکه مقوله ای سراسر بیرونی باشد، جریانی است که تا حد زیادی به "درون" کشور متصل است.