شعر فارسی یکی از حوزه های مهم زبانی در تاریخ اندیشه ایرانی است که گفتار و آموزه های سیاسی در آن بازتاب یافته اند. یکی از چهره های پراهمیت در تاریخ ادب فارسی که در به نظم آوردن آموزه های سیاسی کوشیده، سعدی است. یکی از مهم ترین مباحث برای فهم گفتار سیاسی سعدی را می توان فهم سنّت های فکری در دوران وی دانست؛ چراکه سعدی را بر آن می داشته است که برای جریان ها و مسائل سیاسی آن زمانه در قالب قبول، رد یا تردید، تأثیر و تأثر و درگیر بودن، بدان ها پاسخ بدهد. پژوهش حاضر بر اساس این دغدغه با روشِ خوانشِ قصد گرای ِاسکینر برای کشفِ نیّت سعدی؛ محیط فکری و جهان ذهنی آن دوران را که در این پژوهش با سنّت فکری از آن یادشده است، مورد تدبر قرار می دهد. دلیل این است که دانسته شود در محل بحث های فکری و سیاسی که درون سنّت های فکری وجود داشته است چه گونه اندیشیدن رخ نموده و پرسش و پاسخ، ارائه و تجویز، استدلال و استنباط جلوه گری می کرده است؛ بنابراین پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که سنّت های فکری سازنده ی عرف سیاسی دوران سعدی را چه گونه می توان تفسیر نمود؟ در این راستا فرضیه ای که برای این پژوهش طرح شده آن است که با توجه به سنّت های فکری گذشته ایران و زمینه تاریخی قرن هفتم؛ اندرزنامه نویسی، یاسای مغول، نظریه خلافت اهل سنّت، سنّت فکری تصوّف، نظریه امامت شیعه و تاریخ نگاری به عنوان مهم ترین سنّت های فکری عصر سعدی، عرف سیاسی زمانه ی وی را ساخته اند.