رسانه های مدرن در جهان معاصر، مجراهای مناسبی در اختیار قدرت ها قرار داده اند تا حوزه و امکانات خویش را توسعه دهند. در این میان فیلم های سینمایی با در اختیار داشتن رمزگان های نشانه ای (نمایه ای، شمایلی و نمادین) به امکانات موجود برای توجه به دیدگاه های متداول جهان سیاست اضافه شده اند. سینما امروزه در کنار خط مشی هنری خود، به شدت از فضای سیاسی ـ اقتصادی جوامع متأثر است. سفارش تولید فیلم متناسب با الگوهای حاکمیت، در بیشتر کشورها امری عادی و طبیعی قلمداد می شود. این رسانة فراگیر مرزهای ملی را پشت سر گذاشته و گستره ای جهانی یافته است. سینما در اواخر سدة نوزدهم و اوایل سدة بیستم، به منبعی جدی برای ارائة تصاویر مردم پسند و پرطرفدار از خاورمیانه تبدیل شد؛ ازهمین رو در سال های اخیر شاهد نوع جدیدی از داستان پردازی دربارة خاورمیانه بوده ایم. فیلم هایی مانند سیریانا (2005) و بابل (2006) در مقایسه با آنچه در سنت هالیوود وجود داشته است ، تصاویر پیچیده تری از خاورمیانه و درگیری های امریکایی ها در منطقه نشان داده اند. این فیلم ها با به کارگیری فضاهای عینی و ابژکتیو، روایتی مبتنی بر روابط علّی و منطقی و تعریف اهداف کاملاً مشخص و تعریف شده از الگوی کلاسیک هالیوود پیروی می کنند. نحوه بازنمایی تصویر خاورمیانه، جهان اسلام و کشورهای اسلامی در رسانه های امریکا، موضوع و هدف اصلی این مقاله است که با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و با رویکرد انتقادی بدان پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد این فیلم ها اغلب سیاست امریکا در منطقه را زیر سؤال می برند؛ سیاستی که منافع نفتی و جنگ علیه تروریسم را بر همة ملاحظات بشری و اجتماعی مقدم می داند.