در عرصه پژوهش های علوم سیاسی در ایران کمبود مطالعات تجربی به روشنی مشاهده می شود، به ویژه اگر با رشته های دیگری از علوم اجتماعی مانند جامعه شناسی، روان شناسی و علوم تربیتی مقایسه شود. بخش عمده مقاله هایی که در ارتباط با این رشته نوشته می شوند، برآمده از یافته های پژوهش های تجربی نویسندگان نیستند و صرفاً به شکل محدودی به داده های موجود تکیه می زنند. پژوهش های کتابخانه ای و حتی کمتر از آن، سندپژوهیْ روش اصلی گرد آوری اطلاعات برای تدوین مقاله های علمی در این رشته هستند. با وجود آنکه در چند سال گذشته به سبب تاکید نشریه های علمی ـ پژوهشی بر مطالعات تجربی بر شمار مقاله های حاصل از یافته های پژوهشی افزوده شده، هنوز تحرک کافی در زمینه کارهای پژوهشی تجربی در میان پژهشگران علم سیاست در ایران مشاهده نمی شود. بیشترین پژوهش های تجربی در حوزه علوم سیاسی در قالب طرح های پژوهشی عمدتاً کمی / آماری صورت می گیرند که حمایت های مالی به دست آورده اند؛ اما حتی داده های این پژوهش ها نیز کمتر در اختیار پژوهشگران دیگر قرار می گیرد و معمولاً به صورت خصوصی یا محرمانه، به بایگانی سپرده می شوند. مهم ترین پیامد چنین وضعیتی در حوزه پژوهش های علوم سیاسی، فقر اطلاعات پژوهشی برای تحلیل های ثانویه و انباشت محدود دانش درباره رفتارهای انواع بازیگران سیاسی اعم از بازیگران فردی و نهادی است. نویسنده در این مقاله تلاش می کند تا علل و عوامل نازل بودن میزان پژوهش های تجربی علوم سیاسی در کشور را به بحث بگذارد و استدلال کند که علاوه بر عوامل ساختاری و نهادی مانند نبود حمایت های مالیِ کافی از سوی نهادهای علمی و دانشگاهی و دشواری های گردآوری داده های تجربی در محیط ایران، بخشی از کم توجهی شایع به این گونه پژوهش ها از تصورات نادرستی ناشی می شود که درباره روش های تجربی و لوازم آن وجود دارد و می توان با دگرگونی در نگرش ها، به ویژه در شکاف میان روش های کمی و کیفی، اسباب گسترش پژوهش های تجربی را فراهم ساخت.