این مقاله تاثیر دروس اسلامی در رشته علوم سیاسی را به صورت مطالعه موردی 140 تن از دانشجویان و اساتید علوم سیاسی دانشگاه مازندران مورد بررسی قرار می دهد. مقاله از دوبخش نظری و میدانی تشکیل شده است. در بخش تئوریک، آن دسته استدلال های نظری که موجب گنجاندن دروس اسلامی در این رشته شده است، بررسی می شوند. این دلایل عبارتند از: تلقی حداکثری از اسلام، کارکرد طبیعی دولت های ایدئولوژیک و حفظ متغیر های الگویی پارسونز. در بخش پرسشنامه، یافته ها نشان می دهد علیرغم علاقه مندی پاسخگویان به این دروس و اعتقاد آنان مبنی بر فایده مندی دروس اسلامی، جامعه نمونه بر ضرورت بازبینی در سرفصل ها و روزآمد کردن آنها و ارائه از سوی دانشگاهیان تاکید دارد. نکته حائز اهمیت این است که از نظر پاسخگویان، این دروس در فرایند انسان سازی مورد نظر نظام سیاسی سهم زیادی ندارند.