نوشتار حاضر درصدد بررسی مقام و جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی اسلامی با تاکید بر مهم ترین فیلسوف سیاسی جهان اسلام ابونصر فارابی است. عمده مورخان فلسفه، تاریخ فلسفه سیاسی را از منظر عقل و مباحث وابسته به آن طرح نموده اند و نسبت به جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی غافل بوده اند. سرچشمه این بی توجهی به جایگاه تخیل را باید در اندیشه های بنیانگذاران فلسفه در یونان باستان جستجو کرد. در فلسفه یونانی، تخیل در مرتبه نازلی از سلسله مراتب قوای نفس قرار می گرفت و این تلقی از مجرای ترجمه آثار ارسطو به فلسفه اسلامی منتقل شد.فلاسفه اسلامی اما برای تبیین وحی و دیگر پدیده های معنوی از همان آغاز به تخیل متوسل شدند زیرا دریافتند نمی توان این پدیده ها را با رویکرد خردگرایانه به درستی توضیح داد. فارابی که موسس فلسفه در دوره اسلامی بود به ویژه در کتاب «اندیشه های اهل مدینه فاضله» کوشید با توسعه جایگاه تخیل، آن را با مباحث فلسفه سیاسی خویش پیوند دهد. نتیجه این تلاش فارابی گشودن راهی برای ورود تخیل به فلسفه سیاسی بود. اهمیت طرح فارابی بدین جهت است که بر جنبه هایی از حیات سیاسی انگشت نهاد که یونانیان از آن غافل بودند. برخی پژوهش های جدید اهمیت تاکید فارابی بر مقام تخیل در سیاست را تایید کرده اند.