مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
فهم
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
63 - 86
حوزه های تخصصی:
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان می دهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژه ذهنی دانسته می شود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربه ذهنی، نه یک حالت ذهنی، نه یک فرآیند ذهنی و نه نوعی استعداد/ تمایل مغز است. در این مقاله ضمن بررسی نظر ویتگنشتاین درباره اینکه چرا فهم هیچ کدام از سه امور ذهنی (تجربه، فرآیند و حالت ذهنی) گفته شده در بالا نیست به ارزیابی نظر ویتگنشتاین پرداخته شده و نشان داده می شود که می-توان از منظرهای گوناگون درباره این ادعا که فهم یک حالت، فرآیند یا تجربه ذهنی نیست، اعتراض کرد. به عبارت بهتر، نشان خواهم داد که ویتگنشتاین موفق نشده است که نشان بدهد فهم یک امر ذهنی نیست.
فرضیه ای در باب علّت «خطاپذیری فهم ها از قرآن »(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۴۳
129 - 148
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، به طرح فرضیه ای درباره علّت امکان راهیابی خطای ناعامدانه به فهم های صادقانه و عالمانه از قرآن می پردازد. بر وفق فرضیه مزبور، هر فهمی از آیات قرآن، ناگزیر بر مجموعه ای از مبانی و مقدمات استوار است و مقدمات فهم متن، چنان گسترده و متنوعند و چنان از هرسو، امکان آشکار شدن زوایایی نهان از فهم متن انتظار می رود، که امکان احصاء شدن مقدمات فهم، عملاً منتفی می گردد. در نتیجه هر فهمنده در مقام فهم قرآن، علاوه بر مقدماتی و مفروضاتی که نسبت به آنها آگاهی دارد، ناگزیر به پاره ای از مقدمات هم اتکا دارد که نزد وی آشکار نیستند و صحت آنها در معرض پژوهش او قرار نگرفته است . پنهان ماندن و تحقیق نشدن پاره ای از مقدمات فهم متن نزد فهمنده قرآن، زمینه را برای تأثیرگذاری مقدمه ای ناصواب و به تبع آن شکل گیری تفسیری خطا فراهم می سازد.
آموزش عالی، کنش اخلاقی و گردشگری پایدار: رویکردی هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه گردشگری از لحاظ اقتصادی و فرهنگی اهمیت بسیاری یافته است. با این همه، علی رغم منافع اقتصادی توسعه گردشگری مخاطرات زیست محیطی و فرهنگی نیز به وجود آمده است که پژوهشگران این حوزه به آن می پردازند. تاکید بر" پایداری" گردشگری به عنوان نوعی وضعیت مطلوب، راهی برای مقابله با این مخاطرات است. هدف این مقاله بررسی ایده پایداری در گردشگری به عنوان یک مطلوب اخلاقی و پیوند آن با موضوع فهم فرهنگی و در نهایت نقش دانشگاه ها در توسعه آن است. بر این اساس در مقاله حاضر به اتکاء نظریه هرمنوتیکی – بویژه گادامر - به این مساله پرداخته شده است که پایداری در گردشگری متضمن چگونه تفسیری از خود فهم است. متناسب با ماهیت فلسفی و نظری بحث، در این مطالعه روش پژوهشی تحلیلی و استنتاجی بکار گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان م ی دهد که تحقق گردشگری پایدار در گرو دگرگونی در فهم ما از محیط، جامعه، ارزش های فرهنگی است. نظریه هرمنوتیکی گادامر این امکان را برای ما فراهم می کند، تا به فرهنگ ها ملی، بومی و محلی به عنوان یک متن و یا تویی که در انتظار فهمیدن است بنگریم. کوششی که بر زمینه ارتباط انسانی محقق می شود و کنش اخلاقی یکی از پیامدهای با اهمیت آن است. شرایط امکانی توسعه گردشگری پایدار در گرو تغییر نگاه به فهم فرهنگ دیگری، احترام به آن و تلاش برای آموختن دانش و مهارت های مربوط به آن است. دانشگاه ها در این حوزه می توانند نقش موثری را ایفاء نمایند.
گذر معنا از نگاره به فرانگاره: گذر معنا از نگاره به فرانگاره تنها بر مَرکَب خیال میسر است.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
13 - 20
حوزه های تخصصی:
تفسیر، فرایندی است که هدف از آن رسیدن به فهم است. هدف از تفسیر، درک معنای اشکال و یافتن پیامی است که آن ها می خواهند به انسان منتقل سازند. از نقطه نظر گادامر، ایماژها بیانی مبتنی بر مشارکت بیننده/تاویل گر در روند شکل گیری تصویر هستند و از این رو امکان جدایی ابژه و تاویل گر وجود ندارد. هم تصویر و هم بیننده هنگام تجربه تولید ایماژ تغییر می یابند. ایماژ موضوعی ثابت و ایستا نیست بلکه ادراکی است که خود را طی تجربه ی «مشاهده» شکل می دهد. در روند دیدن، زمینه های فرهنگی و تجربه های دیداری بیننده در پردازش تصویر دخالت کرده و از این رو تجربه های دیداری او دارای ساختاری تاریخی-فرهنگی می گردد؛ داده ها و داشته های پیشین برنوع دیدن و درک بیننده تاثیر می گذارند. از این رو ناظر تحت تاثیر فرانگاره ها تصویر را می بیند، می سازد و معنا می کند. این مقاله به واکاوی نقش خیال در بازتولید تصویر در ذهن بیننده پرداخته و قصد دارد برای وجود فرانگاره و کیفیت تاثیر آن روشی علمی و قابل سنجش کمی پیدا کند. در نهایت نمونه پژوهشی نشان می دهد بیننده اثر بیش از آنکه نگاره ها را ببیند تحت تاثیر فرانگاره های ذهن خود قرار دارد و تصاویر را پیش از دیدن و فهمیدن تفسیر کرده و فرم را تنها به واسطه تجربه دیداری خود می فهمد وکامل می کند.
واکاوی تحولات «فهم تهران» در طرح های توسعه شهری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
31 - 41
حوزه های تخصصی:
طرح های توسعه شهری تهران مبتنی بر فهمی از آن تهیه شده اند که نشان دهنده تحولات دانش و تجربه شهرسازی، ساختار نظام تصمیم گیری شهری و زمینه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران 40 ساله برنامه ریزی شهری تهران (1347-1386) است. این پرسش که تهران در طرح های توسعه خود چگونه فهمیده شده، کمتر مورد تامل شهرسازان و متولیان امر قرار گرفته است. مروری بر تحولات در نظریه های شهرسازی در این مدت نشان از دگرگونی جدی در چگونگی فهم شهر دارد. در این تحقیق، با تحلیل محتوای هرمنوتیکی طرح های سه گانه تهران (1347، 1370 و 1386)،کدها و موضوعات "فهم تهران" استخراج و با تحلیل روابط میان آن ها، یک روایت از این فهم ها ارائه شده است. به منظور روشن تر شدن نتیجه، تحولات فهم تهران در طرح های تهران با تحولات فهم شهر در نظریه شهرسازی مقایسه شده است. شناسایی و واکاوی چنین فهمی، شامل پیش فهم ها و سازوکار شکل گیری آن ها، سهم به سزایی در شکل گیری نوعی تفکر انتقادی به برنامه ریزی شهری تهران خواهد داشت. روند تحولات فهم تهران در طرح های آن نشان داد که علی رغم تحولات گسترده نظریه برنامه ریزی در طول پنجاه سال اخیر، تحولی جدی در این فهم ها اتفاق نیفتاد ه و صرفا در برخی مولفه های سطحی دگرگون شده است. بنابراین، تهران همچنان تعین یافته، ابژه وار و کنترل پذیر فهم می شود.
تأثیر مبانی وجودشناختی ملاصدرا در درک برخی معارف دین اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
کارکرد هرمنوتیک و تفسیر عقلانی معارف ِ دین با رویکرد وجودشناسی از اساسی ترین کارکردهای فلسفه ملاصدرا می باشد. مسئله اصلی این جستار چگونگی درک معارف دین با ادله فلسفی از منظر ملاصدرا است. در این نوشتار تلاش شد به تبیین نظریات ایشان در درک معارف دین بر مبنای اصول ویژه وجود شناسی ازجمله: اصالت وجود، تشکیک وجود و از مسیر تدرج مراتب انسانی، نظریه تطابق عوالم و حرکت تکاملی نفس بپردازیم. در این تبیین دین شناسان حقیقی و در رأس آنها انسان کامل با شهودِ این حقیقت که وجود خداوند باریتعالی در بالاترین مرتبه هستی است و همه عوالم جلوه های متنوع از وجود واحد او هستند به درک عالی معارف دین می رسند و دیگر انسانها متناسب با مرتبه وجودی خویش براساس حرکت جوهری نفس از دریای حقیقت قرآن و معارف دین بهره می برند؛ اما درک حقیقی کلام حق تعالی تنها از آن کسانی است که در اثر ارتقاء وجودی و اتحاد با عوالم برتر، به کمک مکاشفه و شهود و عقل رسته از محدودیتهای عالم ماده، توانسته اند در مواردی به تأویل صحیح متن وحیانی نائل آیند. تأویل صحیح، نخست از فهم الفاظ (تفسیر ظاهری) آغاز می شود سپس در مرحله بعد مفسر با بهره مندی از شهود با روح و باطن جهان اتحاد معنوی برقرار کرده و در نتیجه آن به حقایق باطنی نظام فرودینی می رسد که رقیقه عالم و عقول و مطابق با آن است.
بررسی ضرورت استفاده از رویکرد هرمنوتیکی در تفسیر آثار هنری
انسان ها از همان ابتدا با مفاهیمی مانند زشت و زیبا آشنا بوده و آن را به اشیاء مختلف اطلاق می کردنند. با دیدن یک تصویر و یا نقاشی از طبیعت و یا مجسمه ای از پیکر یک انسان یا حیوان آن را تحسین کرده و واژه های زیبا و زشت را برای وصف آن به کار می بردنند. انسان ها سعی در به عینیت درآوردن آنچه در ذهن به آن می اندیشیدنند، داشتند و نتیجه حاصل از این به عینیت درآوردن را هنر می نامیدنند. اندیشه و فهم دو امر اساسی و جدایی ناپذیر در شیوه زندگی بشر از ابتدا تاکنون بوده است و از زمانی که متن، نوشته، تصویر و یا نشانه ای وجود داشته، انسان همواره سعی در ترجمه، تفسیر و فهمیدن آن داشته است و به همین اعتبار نیز از روش های گوناگونی برای فهم و انتقال آنچه با آن مواجه بوده استفاده می کرده است. در این میان، هنر به عنوان زبانی جهان شمول در بیان ایده ها و مفاهیم بنیادین، نقش مهمی در شکل گیری اندیشه ها و نظریات در طول تاریخ داشته و از این جهت، معنا و تفسیر آن نیازمند روشی علمی و دقیق است. در این پژوهش قصد دارم با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد فلسفی، از نگاه روزمره به هنر فراتر رفته و نقش روش هرمنوتیکی را در تفسیر آثار هنری بررسی کنیم. گردآوری داده ها در این پژوهش با استفاده از اسناد کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد که اثر هنری از آن جهت که رویدادی از حقیقت بوده و جنبه ای از حقیقت در آن آشکار می شود، به تفسیر دقیق و علمی نیاز دارد و مفسر باید در تحلیل هرمنوتیکی اثر هنری، از مفهوم میان مایگی، شی بودن و تفسیر ظاهری اثر هنری فراتر رفته و حقیقتی را که اثر هنری بستر ظهور آن است را به درستی تفسیر کند.
بررسی تطبیقی ادبیات خلاقیت و هرمنوتیک مدرن با تأکید بر آراء مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
67 - 86
حوزه های تخصصی:
با گسترش رشته های تخصّصی در مراکز آکادمیک جهان، هرمنوتیک از محدوده تفسیر متون دینی خارج شد و به عرصه علوم مختلفی همچون تاریخ، هنر، اقتصاد، علوم سیاسی و روان شناسی و در پی آن تعلیم و تربیت قدم گذاشت. هدف اصلی این تحقیق بررسی تطبیقی ادبیات خلاقیت و هرمنوتیک مدرن با تأکید بر آرای مارتین هایدگر می باشد. این تحقیق از نوع تحلیلی می باشد. نزدیکی به مسأله مورد بحث، پرسش گری و تفکر، انتقادگری و کیفیت فهم در فراگیر نشان دهنده نسبت بین هرمنوتیک مدرن با یادگیری خلاق است. ایجاد علاقه به تعلیم و تربیت در فراگیر، تهیه برنامه های تربیتی ایجاد علایق علمی در فراگیر و ایجاد فهم متقابل بین مربی و متربی از اهدافی است که بر مبنای هرمنوتیک برای یادگیری خلاق می توان طراحی کرد. در هرمنوتیک مدرن به یادگیری خلاقانه اهمیت داده می شود و فرایند آن به گونه ای است که در ابتدا می بایست روی یک مسأله به توافق رسیده و مورد نقد و انتقاد قرار داد تا کیفیت فهم در فراگیر ایجاد شود.
تحلیلی در تبیین مفاهیم معماری بومی مبتنی بر فهم ساکنان محیطی با تکیه بر اندیشه های گادامر(مطالعه موردی: بافت قدیم بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
معماری بومی، دریافتی کلی را برای مخاطبان به همراه دارد که دارای جنبه های پیچیده ، منبعث از تفاسیر و تعاریف مختلف از آن است. تحقیقات دراین زمینه نشان می دهد، فهم ساکنان محیطی از مفاهیم معماری بومی که در حس رضایتمندی ساکنان و حفظ ارزش های کیفی و سیاست گذاری کالبدی محیطی از ضروریات می باشند، چندان مورد توجه واقع نشده است. بدین جهت با هدف تحقق فهم ساکنان در بستر زمانی و مکانی معین، در این نوشتار اندیشه های گادامر در فهم (فهم به مثابه توافق، کاربست و موقعیت مندی مخاطب) مورد توجه قرار گرفته است. این مفاهیم با روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیلی- توصیفی و تحلیل محتوا تبیین شده و در ادامه با روش پیمایشی- توصیفی به ارزیابی اولویت های آنها پرداخته شده است. اطلاعات بدست آمده، از مطالعات کتابخانه ای و اینترنتی شامل کتب، مستندات، مقالات و تحقیقات سایر پژوهشگران داخلی و خارجی می باشد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Excel ،Spss و پس از آن برای اولویت بندی مولفه ها از تکنیک تحلیل شبکه ای AHP از نرم افزار Expert Choice استفاده شده است. طبق نتایج این پژوهش مهمترین مفهوم از 8 معیار تبیین شده در بافت قدیم بوشهر، نیازهای انسانی است. محیط طبیعی، فرهنگ و اجتماع، شکل و اثر معماری بومی، تکنولوژی، اقتصاد، زمان، نداشتن پیش زمینه معرفت نظری به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند. این مفاهیم به طراحان و برنامه ریزان در جهت حفظ و توسعه معماری بومی در بافت مذکور پیشنهاد می گردد.
نقد تاریخ مندی ذاتی فهم با محوریت آیات قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
37 - 64
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی مدعی است فهم به جهات مختلف زائیده شرایط تاریخی و لزوما متأثر از آن است و با تغییر آن شرایط فهم هم متغیر و متناسب با شرایط جدید شکل می گیرد؛ باعتقاد گادامر فهم تابع حیثیت های مختلف تاریخی است، مثل افق معنایی مفسر، پیش فرض های او، شرایط و سئوالات فعلی او و به گفته هیدگر، تابع پیش داشت ها، پیش دید ها و پیش فهم ها است که همه حیث وجودی انسان اند. این حیثیت ها هستند که مشخص می کنند انسان چگونه بفهمد؛ اینها قالب اصلی فهم های بعدی هستند و خود نیز حالت سیالیت و تأثر از شرایط و اوضاع و احوال تاریخی را دارند؛ فهم همواره حاصل امتزاج افق های تاریخی ودر نتیجه مقتضی تولید معنای جدید است نه بازتولید معنای مراد مؤلف؛ از همین رو امکان رسیدن به مر مراد مؤلف وجود ندارد. حیثیت های فوق الذکر و عوامل دخالت کننده در فهم خود قابل ملاحظه و مطالعه استقلالی نیستند. در مقاله حاضر سعی بر این است که به این موضوع پرداخته شود. دقت و تدبر در آیات نشان گر آن است که دلالت دسته های مختلف آیات مستقلا یا با افزودن برخی ملاحظات عقلی، با دیدگاه تاریخمندی ذاتی فهم توافق ندارد بلکه خلاف آن قابل اصطیاد از آیات است.
تحلیل روابط بینامتنیِ «فهم و فضل» در خطبهٔ غدیر و غدیریه کساییِ مروزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
183-204
حوزه های تخصصی:
واقعه غدیر از مهم ترین رویدادهای تاریخ اسلام و آخرین مجلس عمومی رسول خدا $ جهت معرفی جانشین پس از خود در قالب امامت است. اهمیت این حادثه و منزلت ولایت و امامت در جامعه اسلامی، شاعران بسیاری ، از جمله شاعران فارسی زبان را برآن داشته که در اشعار خود به معرفی و تبیین این واقعه مهم بپردازند. کسایی مروزی شاعر قرن چهارم هجری قمری نیز از جمله شعرای شیعی فارسی زبان است که قصایدی را با بهره گیری مضمونی، سبکی و واژگانی از خطبه غدیر سروده است و از طریق روابط بینامتنی می توان به تحلیل آن ها پرداخت. بینامتنی نظریه ای است که به بررسی روابط و تعامل بین متن ها می پردازد. بر اساس این نظریه، هر متن بر پایه متونی که پیشتر خوانده شده است، معنا می دهد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این سؤال برآمده است که تحلیل روابط بینامتنیِ «فهم و فضل» در خطبه غدیر و غدیریه کساییِ مروزی چگونه است؟ نتایج پژوهش بیان گر آن است که حضور و تسلط واژگان و اصطلاحات حوزه مفهومی فضل و فهم و بسامد به کارگیری و پیوند این دو واژه و مفهوم نشان از اهمیت آن ها در هر دو متن حاضر و غائب دارد.
«فهم» در علوم انسانی و علوم طبیعی با نگاهی به دیدگاه استفان گریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
91 - 115
حوزه های تخصصی:
در همه ی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقه بندی ها ، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دست یابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از آنجا که قصد، ماهیتی روانشناختی دارد، همواره از سوی تجربه گرایان این نگرانی وجود دارد که ممکن است قابل ادراک توسط افرادِ سوم شخص نباشد. تا حدودی بسیاری از کنش های انسانی، قاب لادراک از منظر سوم شخص هستند و همین امر سبب می شود که موضوع بررسی های علمی (با روش های رایج علمی) باشند. با این حال مواردی وجود دارد که نشان می دهد، فهمِ فعالیت های انسان از زاویه ی سوم شخص دارای محدودیت هایی است.استفان گریم (Stephen Grimm)، نوعی از فهم را معرفی می کند و معتقد است، با دریافت اهداف خاص شخص فهم شونده به عنوان عملی خواستنی، به نوعی فهم عمیق تر دست خواهیم یافت. در این مقاله، تلاش شده است تا ابتدا با طرح و تفسیر دیدگاه استفان گریم، موضوع مورد بحث روشن شود و سپس با طرح مسئله و توضیح ابهامات ایده ی گریم، به عنوان یک صورت بندی جایگزین، نشان خواهیم داد که تصمیم عامل، برای فهمیدن یا نفهمیدن اعمال دیگران نقش مهمی ایفا می کند. همدلی به عنوانِ ظرفیتی روانشناختی، شناخته می شود که با شبیه سازی ساختار، میتوان به نحو دیگری آن را فهمید. بررسی و نگاه عمیق تر به این مسئله، به ما کمک خواهد کرد، که قضاوت بهتری از آن به عنوان روش یا ایده ای در علوم اجتماعی و انسانی داشته باشیم.
واکاوی تأثیر شناختی عواطف بر فهم پدیده ها از دیدگاه مولوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
151 - 186
حوزه های تخصصی:
کارکردهای شناختی عواطف در سال های اخیر به طور ویژه مورد توجه معرفت شناسان قرار گرفته است. از مهم ترین چالش ها در این زمینه آن است که آیا می توان از عواطف به عنوان ابزاری در جهت فهم بهتر یک پدیده سود برد. دو دسته از پاسخ ها را می توان ناظر به این پرسش مشاهده نمود. گروهی عواطف را مانع کسب شناخت و فهم درست از پدیده ها معرفی کرده می کنند و گروهی دیگر مدافع کارکردهای مثبت شناختی برای عواطف اند. از آنجا که بازخوانی و بازسازی سنت عرفانی ما حاوی بصیرت های راهگشایی در باب مسائل روز است، هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی در راستای پرسش فوق و ارائه تحلیلی از چگونگی تأثیر مواجهه عاطفی در فهمِ بهتر یک پدیده است. به منظور کشف دیدگاه وی، علاوه بر مثنوی معنوی به فیه ما فیه و مکتوبات مولوی نیز رجوع شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد از منظر مولوی، مواجهه عاطفی با یک پدیده می تواند از طریق ایجاد همدلی و تغییر در نحوه توجه به آن، زمینه ساز فهم بهتر آن گردد. همچنین از آنجا که هر فرایند عاطفی شامل ارزیابی و قضاوت درباره یک پدیده است، مطابق نظرگاه عرفانی مولانا، زمانی مخاطب می تواند به این ارزیابی اعتماد کند که به لحاظ معنوی از صفای باطنِ لازم برخوردار باشد.
زبانمندی، صرفِ به بیان درآوردنِ تجربه ها نیست؛ (نسبت زبان و فهم نزد گادامر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
89 - 107
حوزه های تخصصی:
کانون بحث هرمنوتیک فلسفیِ گادامر مسئله فهم و به نحو دقیق تر، نحوۀ رخدادِ فهم در مواجهۀ ما با جهان همچون یک «متن» است. گادامر درصدد پدیدارشناسیِ فهم، بیان شرایطِ امکانِ فهم و چگونگیِ رخ دادنِ آن است. ادعای تحریک برانگیز او این است که «هرگونه» مواجهۀ ما با جهان، که از آن به فهم (یا تفسیر) تعبیر می کنیم، با وساطت زبان انجام می شود. فرایند تفسیر همانا فهمِ زبانیِ ما از جهان است. جهانشمولیِ این درک زبانی از جهان تا آنجاست که حتی در مواقعی که به ظاهر زبان «تعلیق» می شود، باز برای بحث از این نارسایی ناچاریم که به خود زبان پناه ببریم. این یکی از ابعاد «رازآلودِ» زبانمندی آدمی است. بُعد دیگر به این واقعیت بازمی گردد که زبان همانند جهان هیچ گاه به طور کامل تن به «عینیت بخشی» نمی دهد و به مث5ابه یک کلِ یکپارچه به آگاهی ما داده نمی شود، چراکه خودش شرط هرگونه آگاهی و فهم است. پرسش هایی که محور بحث این نوشتار را تشکیل می دهند، بدین قرار است: آیا گادامر با تأکید بر درهم تنیدگیِ زبان و فهم (زبانمندی فهم)، صرفاً می کوشد همان ادعای دیرینه در باب نسبت زبان و تفکر را به ما یادآوری کند، یا ادعایِ بنیادی تری در ذهن دارد؟ آیا او با تمرکز بر زبانمندی ذاتیِ فهم آدمی می خواهد ناکرانمندی مرزهای زبان را به ما گوشزد کند یا بر مرزها و محدودیت های آن تأکید دارد؟ نهایتاً اینکه این ناسازگاری ظاهری در عبارات گادامر را چگونه می توان حل کرد که یک بار فهمِ زبانی و ویژگی زبانمندی را به خود انسان هنگام مواجهه با جهان نسبت می دهد و یک بار به شیوۀ پدیدارشناختی، زبان را «زبانِ خود چیزها» می داند؟ ما در طی این نوشتار، ضمن روشن نمودنِ دلالت زبان و فهم و نسبت آنها با هم نزد گادامر، کوشیده ایم به پرسش های مذکور به نحو ضمنی پاسخ دهیم با تأکید بر اینکه مقصود گادامر از زبانمندی به صرف به قالب کلمات درآوردنِ (به بیان درآوردن) تجربه ها محدود نمی شود، بلکه این امر تنها نمود بیرونی و انضمامیِ بُعد زبانمندیِ فهم ما را شامل می شود.
چیستی تخصص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
۲۱۳-۱۹۹
حوزه های تخصصی:
امروزه ناچاریم که در بسیاری امور نظری و عملی به متخصصان مراجعه کنیم. ما آنها را افرادی قابل اعتماد می دانیم و به آنها تکیه می کنیم. برای توجیه بسیاری باورهای خود جز گواهی متخصصان دلیل دیگری در اختیار نداریم. اما برای اعتماد به متخصصان لازم است آنها را بشناسیم و بدانیم چه ویژگی هایی دارند. به همین منظور معرفت شناسان، ذیل معرفت شناسی اجتماعی به تحقیق درباره چیستی تخصص پرداختند. ما در این مقاله، به چیستی تخصص از منظر تحویل گرایان می پردازیم. ابتدا تعریف مبتنی بر صدق و سپس تعریف مبتنی بر توجیه را توضیح داده و نقدهای وارده به آن را شرح می دهیم. نشان می دهیم که برترین تعریف، این است که S در دامنه D متخصص است اگر و تنها اگر S فهم و توانایی بیشتری نسبت به اکثر مردم نسبت به دامنه D در زمان خود داشته باشد. در انتها پنج شرط لازم باور، انسجام، توانایی، کارآمدی و زمان را تبیین می کنیم.
اهمیت آراء و اندیشه های پیتروینچ در شناخت مسایل سیاسی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
31 - 48
حوزه های تخصصی:
تحلیل و فهم پدیده ها و مسائل در قلمرو علوم انسانی همواره از منظر معرفت شناسی اثباتی انجام گرفته که همین امر موجب شناخت پدیده ها و مسائل را مبهم ساخته است. این مقاله بر فهم مسائل و پدیده های اجتماعی ایران از منظر فرا اثباتی و چشم انداز فکری پیتر وینچ متمرکز است. فهم هر جامعه بر اساس برداشت متعارف آن جامعه موضوع اصلی این پژوهش است. در این راستا پژوهش حاضر این سوال را مطرح می کند که از خلال کدام معرفت شناسی و اندیشه ورز اجتماعی می توان به شناخت معتبری نسبت به مسائل سیاسی جمهوری اسلامی ایران دست یافت؟ فرضیه مقاله این است که با به کارگیری معرفت شناسی فرا اثباتی و به ویژه آراء و اندیشه های پیتروینچ، می توان با اعتبار بیشتری به فهم مسائل سیاسی جمهوری اسلامی ایران دست یافت. فهم مسایل سیاسی و فرهنگی جامعه ی ایران از نظر صاحب نظران واندیشمندان جایگاه خاصی را در ایران به دنبال داشته است. برای بررسی بیشتر این مسئله از ترکیب تحلیل محتوا و پژوهش های کیفی استفاده شده است. مقاله حاضر در تلاش است تا از رویکرد روش شناختی وینچ در جهت شناخت و فهم مسایل سیاسی و فرهنگی جامعه ایران بهره برد. پیتروینچ در آراء و اندیشه خود باشناخت معتبر نسبت به پدیده های اجتماعی و انسانی از سیاست و فرهنگ برای رسیدن به وضعیت جامعه بهره لازم را برده است.
تبیین سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران در پرتو روش شناسی پیتر وینچ
منبع:
انقلاب پژوهی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
297 - 322
حوزه های تخصصی:
جهان اجتماع و انسانی، جهان فهم است و فهم بالاترین درجه شناخت پدیدهایِ اجتماعی و سیاسی محسوب می شود. در واقع بسیاری از سیاستگذاری هاو تصمیم گیری ها برای حل مسأله زمانی می تواند به سرانجام مثبت و تأمین منافع ملّی و انسجام اجتماعی و سیاسی منجر شود که در باب آن مسائل شناخت درست و راستینی انجام گیرد. شناخت درست و راستین زمانی میسر می شود که عاملان سیاست گذاری در تصمیم گیری به مرحله فهم از مسائل اجتماعی و سیاسی دست یابند. تحلیل و فهم پدیده ها و مسائل در قلمرو علوم انسانی در برخی از موضوعات از منظر معرفت شناسی اثباتی برای شناخت پدیده هاو مسائل را مبهم ساخته است. در این پژوهش سعی می گردد تا از منظر فرااثباتی و از چشم انداز فکری پیتر وینچ مسائل و پدیده های اجتماعی ایران مورد فهم و کنکاش قرار گیرد. با این فرض که فهم هر جامعه بر اساس اعتباریات همان جامعه امکانپذیر است. پدیده های علوم انسانی و اجتماعی از پیچیدگی های خاصی برخوردار هستند. این پیچیدگی، شناخت راستین پدیده هارا با دشواری های بسیاری روبرو بوده است. بررسی فهم مسائل سیاسی و فرهنگی جامعه ایران از نظر صاحبنظران و اندیشمندان جایگاه خاصی را در ایران به دنبال داشته است. در این پژوهش سعی بر آن است چگونه می توان از رویکرد روش شناختی برای فهم مسائل سیاسی و فرهنگی برای آگاهی بخشی به جامعه استفاده کرد؟ وینچ فیلسوفی است که با نگرش به قواعد و فهم اجتماعی با در نظر گرفتن اعتباریات آن جامعه مورد بازنگری قرار داده و از منظر معرفت شناسی فرااثباتی تبعیت نموده است.
مبانی معرفت شناختی پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
7 - 27
حوزه های تخصصی:
در تحقیق پیش رو با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر از زیرساخت معرفت شناختی برخوردار است؟ به نظر می رسد اساس پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر مبتنی بر فهم دازاین از واقعیت حیات دینی و حصول آگاهی به ذات حیات دینی بر اساس مکانیسم تفهیم دازاین باشد. بررسی نقش وجود اگزیستانسیل انسان(=دازاین) در راهیابی به حقیقت حیات دینی در قالب نگرش پدیدارشناختی هایدگر به حیات دینی، انگیزه اصلی محقق است که ما را با مبنای معرفت شناسانه پدیدارشناسی هایدگر آشنا می کند. بر اساس ارزیابی انجام یافته، دازاین فاعل شناسا در رویارویی با حیات دینی است و معرفتی که از این طریق تولید می شود معرفت یقینی است که متعلَّق آن، ذات حیات دینی از طریق مکانیزم فهم دازاین خواهد بود. دازاین نقش مهمی در رویکرد هایدگر به حیات دینی دارد. دازاین است که با حیات دینی مواجه شده و خود را در پرتو آن به پیش می راند.
بررسی و نقد مبانی نظریه تفسیر قرآن دکتر نصر حامد ابوزید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقایقی که پیامبران با وحی الهی دریافت کرده اند بهترین راه شناخت حقیقت هستی است و سعادت انسان در گرو درک صحیح تر و کامل تر آن است. هدف: بررسی مبانی نظریه تفسیری ابوزید در خصوص فهم قرآن. روش: پژوهش حاضر رویکردی توصیفی تحلیلی و انتقادی دارد. یافته ها: مبانی نظریه تفسیری این اندیشمند، برگرفته از گرایشهای مختلف هرمنوتیک، به ویژه هرمنوتیک فلسفی و مکاتب مختلف، حتی مارکسیسم است که باعث شده دیدگاههای او از انسجام کافی برخوردار نباشد. او با استفاده از روشهای تجربی برای ایجاد سازگاری بین سنّت و مدرنیته، مفهوم وحی و روش فهم را اصلاح و در برخی موارد کلام خدا را سوگیرانه می فهمد. همچنین پذیرش آرای هرمنوتیکی غربی بدون نقّادی باعث شده ناتوانی عقل انسان در شناخت بسیاری از امور را نادیده گرفته و به فهمی محدود و ناکافی از مراد کلام الهی برسد. نتیجه گیری: وظیفه خطیر همه عالمان اسلامی و اندیشمندان مسلمان آن است که وحی الهی را صحیح تر و کامل تر بفهمند. هرگز نباید تصور کرد فهم کلام حق تعالی پایان یافته و همه آنچه برای سعادت بشر نازل شده، فهم و دریافت شده است. به همین سبب، تلاش آنان را با همه امکانات مادی و معنوی برای فهم کلام الهی به گونه ای که حقیقت آن آشکار شود، می طلبد.
تحلیل مفهوم دیگری در اندیشه گادامر و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۰)
195 - 218
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر ما با دو فیلسوف پدیده شناس مواجه هستیم که در دو سنت فکری متفاوت یعنی هرمنوتیک و پدیده شناسی به مفهوم «دیگری» به مثابه امکان های بنیادین فرد اشاره داشته اند. دیگری، به عنوان مفهومی هستی شناختی و مشترک در اندیشه گادامر و لویناس، نقطه عطف شرط امکان فهم و اخلاق است. این نوشتار با تمرکز بر مفهوم دیگری، ضمن پرداختن به نکات افتراق و اشتراک میان دیدگاه گادامر و لویناس، نشان خواهد داد دلمشغولی لویناس، به عنوان فیلسوف دیگری، رجوع به بنیادهای اخلاق است و شرط امکان بنیادهای اخلاق مواجهه با دیگری است. در هرمنوتیک فلسفی گادامر، دیگری نقطه عطف تعین امکان های فهم در روابط دیالکتیکی و گفتگومحورانه است. بدون دیگری در اندیشه لویناس اخلاق و امر اخلاقی، و در اندیشه گادامر فرایند فهم در قالب امتزاج افق ها رخ نخواهد داد. بنابراین، این مقاله نشان می دهد که دیگری مفهومی مشترک بین این دو فیلسوف است که هر دو در تحلیل های فلسفی خودشان از اخلاق یا فرایند فهم گریز و گزیری از آن ندارند.