مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
فهم
هرمنوتیک را هنر تفسیر متن دانسته اند و روش هرمنوتیکی می تواند روشی برای فهم و تفسیر هر متنی از جمله متون دینی و علمی باشد. در نوشته حاضر به روش های هرمنوتیکی به لحاظ سیر تاریخی و کاربردی (هرمنوتیک متنی و فلسفی) پرداخته شده و از جهت دسترسی به ذهنیت مؤلف و معنای متن به دو نوع شیوه تفسیر دستوری و روان شناختی (فنی) اشاره شده است. همچنین با توصیف دیدگاه امثال شلایرماخر ، دیلتای ، هایدگر و گادامر رویکرد هرمنوتیکی آن ها نقد و بررسی شد؛ همان گونه که به نگاه امثال ویگوتسکی و آزوبل درباره رفتار و ویژگی های انسان به عنوان یک متن پژوهشی پرداخته شد. همچنین از مسائل مورد توجه در حوزه هرمنوتیک، تفاوت «تأویل یا تفسیر قرآن کریم» با سایر متون حتی با متن کتاب مقدس است. اندیشمندان علوم قرآنی و نیز مفسران در سامان دادن بحث تأویل قرآن کریم و روشمندکردن آن سهم بسزایی داشته اند؛ از جمله اینکه برای تفسیر و تأویل قرآن ضوابط و معیارهایی وجود دارد تا مفسر را یاری رساند تا در ورطه تفسیر به رأی نیفتد. اما می توان گفت محدودیت هایی چون تفسیر به رأی و نسبی گرایی هم در تفسیر متون دینی و هم علمی از جمله در حوزه تعلیم و تربیت و مباحث روان شناختی وجود دارد. هدف این پژوهش «نگاهی نقادانه به هرمنوتیک به عنوان روشی برای فهم متون دینی و روان شناسی» است. به این منظور با بررسی برخی منابع و متون مرتبط با موضوع و با روش توصیفی-تحلیلی، نوشته حاضر به دنبال پاسخی برای پرسش های زیر است: 1- با توجه به متون روان شناسی و حوزه تعلیم و تربیت، اگر مجموعه زندگی انسان به مثابه «متنی» است با قابلیت تفسیر، این تفسیر چگونه و با چه ویژگی هایی امکان پذیر است؟ 2- آیا از روش هرمنوتیک می توان به عنوان روش تحقیق و پژوهش در مطالعات دینی بهره برد؟ 3- محدودیت ها و کاستی های روش هرمنوتیک در رویکردهای دوگانه دینی و روان شناسی کدام است؟
بررسی مقایسه ای آرای هایدگر و کربن در باب «فهم در ساحت حضور»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
313 - 348
حوزه های تخصصی:
مارتین هایدگر فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را باید یکی از مهم ترین منتقدان فلسفه سوبژکتیو غرب در نظر آورد که به جای تأکید بر انفکاک پذیرفته شده فاعل شناسا و مورد شناسایی، که به طور خاص در نظریه تناظری صدق اصلی مسلّم انگاشته می شود، ساحت فهم را نه ساحت انطباق و ارتباط برقرار شدن میان سوژه و ابژه، بلکه ساحت حضور در ساحت فهم در نظر می آورد؛ از این جهت در نظر هایدگر میان نحوه بودن و نحوه فهم ارتباط هست. از سویی هانری کربن به مثابه یکی از مهمترین فلاسفه متأثر از هایدگر، معتقد است فلسفه ایرانی-اسلامی افق گسترده تری برای فهم را در مقابل فیلسوف قرار می دهد. پرسش اصلی این مقاله این است که کربن چه افق های هستی شناختی دیگری فراتر از هایدگر را در متن فلسفه شیعی جستجو میکرد؟ نویسندگان معتقدند به زعم کربن، فلسفه شیعی با اعتقاد به ساحتهای تشکیکی حضور، فهم عمیق تر و کامل تری را برای فیلسوف و سالک به ارمغان می آورد و بدین ترتیب فهم فراتر از تاریخ جهانی قرار می گیرد. چیستیِ براهین این دو فیلسوف مورد تأمل ما در این مقاله قرار گرفته است.
دیکانستراکشن و هرمنوتیک؛ چالش "فهم" و "دیگری" بانگاهی به مناظره دریدا و گادامردر پاریس (1981)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
165 - 180
حوزه های تخصصی:
بی تردید یکی از جنبش های مؤثر فکری در جهان امروز وادی هرمنوتیک است. این رویکرد از ابتدای شکل گیری اش تا به امروز به تبع ظهور متفکران گوناگون دچار تغییر در رهیافت ها شده است. گادامر هوشمندترین و رادیکال ترین مدافع نحله ای از هرمنوتیک است که ازآن به هرمنوتیک فلسفی تعبیر می شود. درآن سو دریدا جریانی را در به چالش کشیدن متافیزیک حضور غرب نمایندگی می کند که به هرمنوتیک و مرکزیتِ فهمِ برآمده ازآن چندان اعتماد ندارد و روی خوش نشان نمی دهد. این مقاله با نگاهی گذرا به تاریخ هرمنوتیک، ضمن بررسی کلی پارادایم های اندیشگی دو متفکر در حوزه مورد بحث، با محور قرار دادن مناظره معروف گادامر و دریدا در موسسه گوته پاریس، به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی مهمترین چالش مستتر در این مناظره را واکاوی می نماید. سوال اصلی مقاله نیز در همین راستا طرح شده است: چالش میان"فهم" و "دیگری"، با توجه به این مناظره چگونه واکاوی می گردد؟ اینگونه خوانش با هدف گسترش رویکردهای خوانشی غیر متعارف می تواند همچون رهنمونی روش شناختی در دیگر ساحتهای معرفتی بکار آید.
نقد دیدگاه تفسیری محمد مجتهد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
99 - 121
حوزه های تخصصی:
محمد مجتهد شبستری با تکیه بر دیدگاه هرمنوتیکی و تفسیری خود، قرآن کریم را «کلام نبوی» و قرائت توحیدی پیامبر اسلام از جهان در پرتو وحی می داند. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و کتابخانه ای به نقد دیدگاه تفسیری او پرداخته ایم تا با نشان دادن نقاط ضعف این دیدگاه، سستی نظریه او درباره «کلام نبوی بودن قرآن» بیش از پیش آشکار شود. علاوه بر اینکه نظریه تفسیری وی به انکار نبوت و دین می انجامد، نقاط ضعف دیگری در آن به چشم می خورد که عبارتند از: عدم توجه به معنای دیگر تفسیر؛ عدم توجه به اقسام پیش دانسته ها؛ عدم توجه به مراتب فهم و مدلول ها؛ جمع کردنِ دو دیدگاه و نیز دو روش غیرقابل جمع؛ همگانی دانستن مقبولات عصر مدرنیته و نیز نظریه هرمنوتیک فلسفی؛ خلط میان جزء و کل؛ عدم پایبندی به یکی از مبانی خود؛ معرفی معیار سستی به عنوان معیار تنقیح و سنجش پیش دانسته ها و غفلت از مهم ترین کاربرد زبان..
خلاقیت به مثابه فهم اصیل و دلالت های آن برای تعلیم و تربیت بحثی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
150 - 179
حوزه های تخصصی:
پرورش خلاقیت یکی از عالی ترین اهداف نظام های آموزشی است. اما ماهیت و چگونگی خلاقیت امری پیچیده و مبهم است. هدف این پژوهش آن بوده که تا حدودی این ابهام را برطرف کند. گادامر یکی از مهم ترین فیلسوفان هرمنوتیک فلسفی است که فهم و شرایط امکان آن را مورد تأمل قرار داده است. در این پژوهش در چارچوب نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر یک تبیین جدید از خلاقیت ارائه شده است. بر اساس این تبیین خلاقیت نوع خاصی از فهم دانسته شده، فهمی که در چارچوب نظریه گادامر معنا می یابد؛ لذا با به کارگیری روش تحلیلی-استنباطی، ضمن تبیین دیدگاه گادامر درباره فهم، خلاقیت به عنوان اصیل ترین نوع فهم و به عنوان مصداقی از حکمت عملی مورد نظر گادامر، معرفی شده است. بر حسب این تبیین از خلاقیت، اصول راهنمای عمل مربیان برای پرورش خلاقیت عبارتند از: اصل پرورش پذیربودن خلاقیت، اصل آموزش ناپذیر بودن خلاقیت، اصل اختصاصی بودن خلاقیت و اصل سنجش نا پذیربودن خلاقیت. دلالت های دیگر تربیتی که ناظر به هدف آموزش و پرورش، شکل نظام آموزشی، روش تدریس، برنامه درسی، یادگیری، ارزشیابی، انگیزش و روش تحقیق بود نیز استخراج گردید.
واکاوی رابطه فهم با استعاره، روایت و کنش در اندیشه ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
21 - 40
حوزه های تخصصی:
در مواجهه با متون ادبی، آثار هنری، فیلم ها و ... که سرشار از نسبت های میان استعاره ، روایت و کنش هستند، ممکن است همواره این پرسش مهم مطرح شود که نسبت آن ها با یکدیگر و نیز نسبت آن ها با فهم ما چگونه است؟ در پژوهش حاضر برای پاسخ به این مسئله، اندیشه ریکور را بررسی می کنیم. نظریه ما این است که فهم در تفکر ریکور، از ویژگی استعاری، روایی و کنش مندی برخوردار است. ویژگی استعاری فهم در تفکر ریکور را بر اساس ساختار «به منزله» در فهم و درک شباهت ها در عین تفاوت ها نشان خواهیم داد. در تلقی ریکور روایت و طرح روایی نیز مانند استعاره، امور همگون را از میان امور ناهمگون و متکثر گرد می آورد و وحدتی نظام مند به آن می بخشد. به نظر وی، ابداع و خلاقیت روایی در ارتباط با ارجاع به واقعیت، می تواند منشأ کنش های فرد و نمودار نسبت فهم و کنش باشد. به این ترتیب، می توان گفت در اندیشه ریکور، استعاره، روایت و کنش از وجوه ذاتی فهم هستند و در فهم، به نحو مبنایی در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. از آنجا که وی در حوزه هرمنوتیک، متن و فهمِ متن را به فراسوی نوشتار بسط می دهد، تحلیل این مطلب، ما را از اهمیت نوع مواجهه مان با انواع متون، در مفهوم گسترده آن آگاه خواهد کرد.
نقشِ داستان های تاریخی در آموزش تاریخ
حوزه های تخصصی:
«چگونگیِ» آموزشِ تاریخ و روش های آموزشِ این رشته، مدت نسبتاً طولانی ا ست که در غرب مورد توجه صاحب نظرانِ آموزشِ تاریخ و علوم اجتماعی قرار گرفته است. به رغمِ دیرپایی این کوشش در فضای آکادمیکِ غرب، چنین توجهی در کشور ما سابقه درازی ندارد و می توان مدعی شد که در این ساحت ما در ابتدای راه هستیم. این مسیرِ کمتر مشی شده در کشور ما با ترجمه آثاری آغاز شده و هم چنان نیز ادامه دارد. در کنارِ روش های معمول و مألوفِ آموزش تاریخ در ایران و جهان، به کارگیریِ داستان های تاریخی که رمان های تاریخی نیز جزو آن هستند، کمتر مورد توجه دبیرانِ تاریخ در کلاس های درس بوده است. منابع موجود در آموزشِ رشته تاریخ- کتب درسی- عمدتاً، یگانه درس نامه دبیران در افزایشِ فهم دانش آموزان هستند؛ شاید اگر پیمایشی دانشگاهی در خصوصِ میزانِ علاقه دانش آموزان به درس تاریخ انجام پذیرد، میزانِ علاقه آن ها به کتابِ درسی تاریخ و فهمی که برای آن ها رقم خورده معیاری برای میزانِ علاقه به تاریخ باشد. فرضِ ما این است که داستان های تاریخی به سببِ بهره ای که از انعطاف و روایتمندیِ سیال دارند می توانند علاوه بر افزایش «فهم» دانش آموزان، موجب افزایش علاقه مندی و درک بیشتر آن ها باشند. در این مقاله کوشش کردیم تا ضمنِ بررسی مزایای استفاده از داستان های تاریخی در آموزشِ تاریخ و نقشِ آن ها در افزایشِ «فهم» فراگیرانِ درسِ تاریخ، چند داستان تاریخی مشهور را نیز معرفی کنیم.
تبارشناسی فهم قرآن در سده نخست هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۳
53-78
حوزه های تخصصی:
بازخوانی فهم، معنا و مراد آیات الهی در سده آغازین توسط مفسران نیازمند به بازخوانش مؤلفه های هویت ساز اندیشه ای و بافتار فرهنگی و اجتماعی پسا نزول قرآن است. مفسران نخستین به عنوان فهمندگان آغازین با سویه های ناهمسان در پیوند با پیشینه تاریخی، مؤلفه زبانی و فرهنگی همبسته با آن و نیز همنشینی با پیامبر اسلام(ص) و آشنایی به زیسته نوین و در پی آن دگرگونی شرایط زیست پساپیامبر(ص) سبب فهم و شیوه های تفسیری متفاوت شدند. پس از صحابه بستر برای ایجاد مکاتب تفسیری با کنش پیروان این مکاتب فراهم آمد که با رهیافت های نظری متعددی، به بازتولید متون تفسیری نوینی انجامید. این پژوهه با شیوه تبارشناسی و عناصر در پیوند با آن به صورت توصیفی و تحلیلی در پی پاسخ به چیستی و تبیین مؤلفه های تأثیرگذار بر ناهمسانی فهم متن وحیانی در دوره آغازین اسلامی است. افزون برآن کنش های مفسران و تاثیرپذیری آنان از ساحات متفاوت فرهنگی و تجربه زیسته و نسبت آنها با نهاد قدرت را عامل تغیر، دگرگونی و باز تولید مکاتب و شیوه های نوین تفسیری دانسته است.
هرمنوتیک به مثابه بستر برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بر هرمنوتیک فلسفی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان، گرایشی است که رایج ترین روی آورد آن رهیافت «متیو لیپمن» و محور آن افزایش مهارت تفکر منطقی است. اندیشه ی لیپمن درجریان فلسفه تحلیلی قابل فهم تر است، ولی محدود کردن این برنامه تنها در پرورش استدلال و تفکر منطقی، با دیدگاه هرمنوتیک فلسفی «هایدگر» که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار می دهد قابل جمع نمی باشد. هایدگر، بر آن بود که راه جدیدی را در فلسفه بر مبنای تلاش برای درک معنای هستی از طریق هرمنوتیک بگشاید. حال، چگونه می توان خوانشی هرمنوتیکی از برنامه فلسفه برای کودکان در پرتو اندیشه های هایدگر ارائه داد؟ نوشتار حاضر سعی دارد، این برنامه را از منظر هرمنوتیک فلسفی هایدگر از لحاظ «فهم» و «تفکر» به عنوان دو مولفه اصلی این برنامه مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی استنتاجی بهره گرفته شد. بر اساس مبانی نظری هرمنوتیک فلسفی هایدگر، الگویی پیشنهاد شد که در قالب آن چگونگی رخداد فهم و تفکر در این برنامه نشان داده می شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد تحت تاثیر آراء هایدگر، نظریه پردازی، پژوهش و برنامه ریزی برای برنامه فلسفه برای کودکان ماهیتی هستی شناسانه، تفکر مدار و پرسشگر خواهد داشت.
بررسی و نقد شیوه تدبّر سوره محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
7 - 29
حوزه های تخصصی:
کلیدهای فهم قرآن کریم، بسیار هستند و هر شخص با توجه به درک خود و سطح دانشی که دارد، به نحوی می تواند از این دریای بیکران استفاده کند. این کتاب الهی از عموم مردم خواسته به هر شکلی که می توانند، قرآن را فهمیده و در زندگی خود پیاده کنند. تفکّر، تعقّل، تفقّه و... . یکی از راه های فهم قرآن کریم، تدبّر در آن است که در عصر حاضر با استقبال چشمگیر اندیشمندان قرآنی همراه بوده و همواره مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. تدبّر در قرآن با روش های مختلفی آموزش داده می شود که در این پژوهش یکی از آن ها مورد بررسی، تحلیل و نقد قرار می گیرد. پژوهش حاضر سعی کرده است تا با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی و نقد شیوه «تدبّر سوره محور در قرآن» در ایران بپردازد و کارکردهای آن را در ایران و دیگر جوامع اسلامی بررسی نماید. نتایج حاصل در خلال این پژوهش این بود، پیروان این شیوه بر آنند تا با آموزش ساده و سلیس تدبّر، شیوه ای نو ابداع کنند، ولی به نظر می رسد روش تدبّری ایشان بسیار نزدیک به روش های تفسیری است و شاید بتوان گفت تدبّری که در این شیوه آموزش داده می شود، همان تفسیر است. تنها تفاوتی که با تفسیر مشاهده می شود، قرائت کامل سوره پس از گذشت هر یک از مراحل تدبّر در طول سور، رسم نمودارها و دعا است که پایان سوره انجام می شود.
مکالمه انسان و مکان مقدّس جستاری بر نقش مخاطب در فهم قداست مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۵
65 - 74
حوزه های تخصصی:
امروزه نقش فضای معماری در انتقال مفهومِ قداستِ مکان کم رنگ و منقطع است. در این بحث به تحلیل این انقطاع پرداخته شده است. روش تحلیل این پژوهش به مباحث هرمنوتیکِ مدرن وابسته است که بر نقش مخاطب در فهم و آفرینش معنا تأکیددارند. در این راستا پس از دسته بندی انواع بناهای مقدس با توجه به اراده خداوندی یا میل استعلایی بشر، در مسیر تحلیل فهم انسانی از مکان مقدس، از مفهوم «مکالمه» استفاده شده است که از مفاهیم اصلی هرمنوتیک گادامری محسوب می شود؛ چراکه به نظر می رسد می توان از آن به عنوان مفهومی اساسی در تفسیر مکان بهره برد. در خلال مطالب در مورد نقش «سنت هنری» و نحوه تفسیر آن به عنوان مفهومی اساسی و پایه در فهم اثر معماری بحث کرده ایم. نتایج پژوهش نشان می دهد فهم، مکالمه و پذیرش یک اثر هنری پرمعنا (به ویژه مکان مقدس) در تمایلی دوگانه نسبت به سنت ها اتفاق می افتد و آن دیالکتیک «بازگشت و استقبال» است.
هرمنوتیک، فهم و تفسیر: بازخوانی تطبیقی در مبانی آرای شبستری و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک آوردگاه نظریه های جدید در حوزه فهم و تفسیر است. شناخت مبانی نظریه های هرمنوتیکی از آن رو اهمیت دارد که بستر مناسبی برای نقد و تحلیل فراهم می کند. فهم و تفسیر به عنوان محور کانونی مباحث هرمنوتیکی بر ارکان چهارگانه مؤلف، متن، مفسر و زمینه استوار است. تمایز رویکرد های هرمنوتیکی به میزان نقش هریک از ارکان چهارگانه در فرایند فهم و تفسیر بستگی دارد. در این مقاله مبانی آرای هرمنوتیکی اندیشمند معاصر اسلامی، محمد مجتهد شبستری، و هرمنوتیست معاصر غربی، هانس گئورگ گادامر، بررسی و تحلیل شده است. بررسی تطبیقی در محور های چهارگانه یادشده نشان می دهد اختلاف آرای شبستری و گادامر در اولین رکن از ارکان چهار گانه فهم و تفسیر، یعنی نقش مؤلف، قطعی و مطلق است؛ ولی مبانی آن دو در سه رکن دیگر، هم وجوه اشتراک دارد و هم افتراق. اهم اشتراکات شبستری و گادامر در مقوله های قرائت پذیری متن، تاریخ مندی فهم، ضرورت استنطاق، دور هرمنوتیکی و تأثیر پیش دانسته ها در فرایند فهم و تفسیر است و اهم اختلافاتشان بر سر تأثیر نقش قصد مؤلف یا حذف آن در فرایند فهم و روش مندی یا ناروش مندی فرایند فهم است.
چیستی فهم از نظر ویتگنشتاین و بررسی خوانش مک داول از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
31 - 51
حوزه های تخصصی:
از نظر ویتگنشتاین فهم امری ذهنی نیست. اما این موضع با اعتراضی با نام «اعتراض علمی» روبرو می شود که گویی فیلسوف جایگاه عصب شناس یا روانشناس را غضب کرده است. در این مقاله نشان می دهیم که ویتگنشتاین جایگاه علم را غضب نکرده است و تنها این ادعا که علم می تواند گزارشی پیشینی از فهم به دست بدهد را انکار می کند. در خوانش عمومی نظر ویتگنشتاین، فهم به مثابه توانایی در نظر گرفته می شود. اما این نکته با این امر که گویی فهم در یک لحظه اتفاق می افتد در تضاد است و برای همین در این مقاله موضع فهم همچون «آغاز توانایی» که هم فهم را در نسبت با توانایی در نظر می گیرد و هم رخدادن آن را در لحظه ممکن می داند توضیح می دهیم. با اینحال نفی امر ذهنی بودن فهم، موضعی ضد واقع گرایانه درباره فهم را به ویتگنشتاین نسبت می دهد. برای همین با کمک تفسیر مک داول از ویتگنشتاین سعی می کنیم نشان دهیم که ویتگنشتاین در داخل بازی زبان فهم را همچون یک حالت ذهنی معین در نظر می گیرد. گرچه تفسیر مک داول با برخی از نکات ویتگنشتاین به خصوص در کتاب برگه ها در تضاد است.
توسعه نظریه پالایش محیط تربیتی بر مبنای معرفت فضیلت گرای ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
31 - 48
حوزه های تخصصی:
پالایش، به عنوان یکی از خصوصیات مدرسه صالح، زمینه تحقق مراتب تربیت را فراهم می نماید. همچنین دیویی محیط و پاکسازی آن را، ابزار واسطی در انتقال معرفت، معرفی و مورد توجه قرار داد. امروزه با ظهور فناوری و فضای مجازی، محیط آموزشی گسترده تر از قبل شده و توجه کارآمدتر به پالایش محیط، ضرورت بیشتری یافت. شکسته شدن ساختارهای «دور، نزدیک»و نیز«ممنوع، مجاز» در محیط تربیتی امروزه، ما را بر آن داشت تا از منظر معرفتی، موضوع پالایش فضای تربیتی متربی، در تطابق با معرفت فضیلت گرای فیلسوفان تربیتی به خصوص ملاصدرا قرار گیرد. از آنجائیکه مبنای نظرات معرفت شناسی ملاصدرا، آگاهی های انسان را از معرفت به فهم توسعه داد و دانسته ها از سنخ مهارت، جزو آگاهی های فاعل شناسا به شمار رفت. از این رو، در این مطالعه فرایند ارتقاء پالایش محیط تربیتی از سطح معرفتی به درجه فهم و مهارت، مورد پژوهش قرار گرفت. این پژوهش با روش تحلیلی و ترکیبی در حوزه ویژگی محیط و معلم به عناصر دخیل در پالایش و فرایند پالایش فضیلت محور بررسی شد. یافته های تحقیق نشان داد که امر پالایش بر محور فضیلت می تواند دانش آموز را از عقل نظری صرف ارتقاء داده و به مشارکت و عمل با شوق و اراده که محصول فهم است برساند.
بازخوانی نظریه حجیت فهم سلف بر پایه تحلیل مفهومی و مصداقی آن در آیه صدم سوره توبه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
75 - 92
حوزه های تخصصی:
حجیت فهم سلف اساسی ترین مبنای فکری سلفیه است. آنان بر این باورند که فهم سلف به دلیل عواملی مثل سلامت نفس در دریافت نصوص، قرابت با پیامبر، نزدیک بودن به زمان نزول قرآن، اسلم، اعلم و احکم از خلف است. سلفیان برای توجیه دیدگاه خود به آیات مختلفی استدلال کرده اند. آیه صدم سوره توبه از ادله مهم آنان بر این مدعاست. آنان با تمسک به عموم این آیه و برقراری ارتباط میان تبعیت و فهم در پی اثبات حجیت فهم سلف بر آمده اند. هرچند سلفی که بر تبعیت علمی و عملی خود بر آموزه های پیامبر پایبند مانده است دارای فضیلت است، ادعای تبعیت مطلق از آنان بدون دلیل است. استدلال به آیه صدم سوره توبه نیز با اشکالات فراوانی همچون خلط معنای عمل با فهم، عمومیت نداشتن آیه، عدم تلازم میان رضایت و حجیت فهم، مطلق نبودن معنای تبعیت و روایات دلالت کننده بر فضیلت خلف بر سلف روبه روست. در این مقاله سعی شده است علاوه بر تبیین مدعای سلفیان به بررسی و نقد ادله آنان پرداخته شود.
بسط نظریه دیکانستراکشن دریدا؛ نقدی فلسفی بر سبک دیکانستراکشن در معماری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
127 - 150
حوزه های تخصصی:
وقتی نظریه دیکانستراکشن دریدا در معماری بسط پیدا کرد، گمان می رفت راهی برای ترجمان و نمایش یک اندیشه به صورت عملی یافت شده است، اما بازخورد آن آرا در خلق فضاهای معماری، نشان داد که تعمیم آرای دریدا به معماری تنها بر پایه برداشتی سطحی و ناقص از آن آرا بوده که منجر به برون داد سبک دیکانستراکشن در معماری هم شده است. دریدا با همراهی در پروژه ای که هدفش ابداع سبک دیکانستراکشن در معماری بود، درصدد برآمد ضمن ارائه نمودی عینی برای نظرات خود، نشان دهد که هنرها بهترین محل برای تجلی دیکانستراکشن هستند، اما نتایج حاصل از این پروژه موجب شد تا این فرضیه او با شکست مواجه شود. بر این مبنا، این سوال اساسی مطرح است که سبک دیکانستراکشن در معماری تا چه اندازه توانسته است به برآیند مواضع دریدا درباره دیکانستراکشن بدل شود و یا تا چه حد با آن اختلاف معناداری دارد؟ برای نیل به این مهم ضروری است، میزان تمایز آرای دریدا درباره دیکانستراکشن با سبک دیکانستراکشن در معماری مشخص شود؛ موضوعی که در سایر پژوهش های مشابه تمایزی برای آن قائل نشده اند و بدون پرداختن به آن به عنوان مبانی شکل گیری سبک دیکانستراکشن در معماری پذیرفته شده است. بدین ترتیب و بر این اساس، در این پژوهش سبک منسوب به دیکانستراکشن در معماری، نه از منظری معمارانه، بلکه از منظری فلسفی مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد و میزان اختلاف آرای دریدا با این سبک در معماری تحلیل می شود.
تفسیر و هرمنوتیک؛ مطالعه تطبیقی در مبانی آرای طباطبایی و هرش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۸
131 - 155
حوزه های تخصصی:
فهم و تفسیرمحور کانونی مباحث دو دانشِ تفسیر و هرمنوتیک و بر ارکان چهارگانه مؤلّف، متن، مفسّر و زمینه استوار است. هرمنوتیک آوردگاه دیدگاه های جدید در حوزه فهم و تفسیر است. این نظریه ها با مبانی و اصول مفسّران اسلامی گاه بر سازشند و گاه در چالش. تعیین امکان تعامل و هم افزایی یافته های علوم جدید با یکدیگر یا ستیز و تقابل آن ها، مستلزم تطبیق مبانی آن ها و مؤیّد ضرورت تحقیق در این عرصه است. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با هدف بررسی و تحلیل تطبیقی مبانی آرای مفسّر معاصر اسلامی «طباطبایی» با هرمنوتیست معاصر غربی «هرش» در صدد دست یابی به پاسخ این پرسش اصلی است که مطالعه تطبیقی مبانی آرای طباطبایی با هرش در حوزه فهم و تفسیر به چه نتیجه ای می انجامد؟ نتیجه نهایی نشان داد که مبانی آن ها در چهار محور نقش مؤلّف، متن، مفسّر و زمینه در فرایند فهم و تفسیرِ متن، دارای قرابت نسبی است نه حداکثری. اهمّ وجوه اشتراک مبانی آن ها در روش مندی تفسیر، قصد مؤلّف از تولید متن، دلالت الفاظ و قابلیّت باز آفرینی معنا، فهم پذیری و پیوند های معنایی متن، نقش ابزاری زبان، کاربست دور هرمنوتیکی؛ و اهمّ اختلاف آن ها در ثبات و قطعیّت یا سیالیّت تفسیر متن، حدود تأثیر پیش دانسته ها، علاقه ها و انتظارات مفسّر در فهم و همچنین پذیرش یا ردّ نظریه تاریخ مندی فهم متن است.
چالش ناسازگاری پیشینه توراتی قصه های قرآن با سیاق آیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۸
197 - 214
حوزه های تخصصی:
در مقام فهم قصه های قرآن، گاه دو وجه محتمل است که یکی را پیشینه تاریخی قصه در تورات و دیگری را سیاق آیات قرآن تقویت می کند. در این سنخ مواضع، این چالش رخ می نماید که کدام یک از این دو قرینه را باید بر دیگری تقدم و رجحان نهاد. در قصه برادرکُشی پسر آدم، در قصه خندیدن همسر ابراهیم، در قصه برهنگی آدم و حواء، در قصه فروش یوسف و در قصه رسالت نهصد و پنجاه ساله نوح می توان مصادیقی از مسأله فوق را ملاحظه کرد. تحقیق حاضر پس از تحلیل این نمونه های پنجگانه، بدان منتهی شده است که نمی توان برای خروج از چالش تعارض پیشینه توراتی با سیاق آیات، راهکاری ثابت پیشنهاد کرد بلکه داوری نهایی در هر مورد، برحسب عوامل متعدد، متغیر است. به دیگر بیان، عواملی نظیر شدت و ضعف سیاق، تعیین کننده بودن یا نبودن استشهاد به تورات، وجود یا عدم قرینه برای نادیده انگاری سیاق یا نادیده انگاری پیشینه توراتی، در مقام داوری اثرگذار هستند.
واکاوی عینی گرایی در هرمنوتیک روشگرا با تکیه بر دید گاه هیرش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
113 - 135
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک به معنای «تفسیر کردن» و «تاویل کردن» است ودانش آن در تاریخ پرفراز ونشیب خود با اختلافات و تعارضات فراوانی مواجه بوده ، آراء نظریه پردازان در چیستی شناسی هرمنوتیک و قلمرو آن تفاوت گسترده ای داشته است. یکی از پرمناقشه ترین مباحث در هرمنوتیک که باعث ایجاد یک چرخش بنیادی در مباحث هرمنوتیکی شده دیدگاه هستی شناسانه ای بود که نسبت به «فهم» به وجود آمد. قائلان به این دیدگاه- هایدگر وگادامر- راه وصول به حقیقت را، همچون دوره های قبل از خود، از طریق، ارائه روش نمی دانستند و هرمنوتیک فلسفی قائل به ذهنی گرایی در فهم بود. پیش از آن، هرمنوتیستهایی مانند شلایرماخر ودیلتای در پی یافتن روشی برای فهم بودند و فهم صحیح را رسیدن به نظر مولف وعینی می دانستند، هرچند دیدگاه هستی شناسی به فهم گفتمان غالب هرمنوتیک درقرن بیستم گردید، اما منتقدانی را نیز درپی داشت. امیلیو بتی و اریک هیرش با نگاهی انتقادی و روشی نسبت به فهم، از اصل عینیت گرایی در فهم متون دفاع می کردند. این رویکرد روش شناسی را، هرمنوتیک روشگرا و رویکرد هستی شناسی به هرمنوتیک را هرمنوتیک فلسفی می دانند. پرسش اصلی این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر داده های کتابخانه ای است، آن است که عینی گرایی در هرمنوتیک روشگرا-به ویژه هیرش-چگونه تبیین می شود ودارای چه شاخصه ها ومولفه هایی است؟و هدف از آن رهایی از نسبی گرایی معرفتی است.
اصول فقه معارف دین و جایگاه آن در فهم احادیث با تأکید بر روایات مهدویت(بررسی موردی واژه وعی و نقش آن در فهم حدیث اهل البیت)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۲
231 - 244
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم عمیق که درباره فهم حدیث اهل البیت: به کار رفته و نیاز به دقت و تأمل دارد کلمه وعی است که در احادیث متعددی بر آن تأکید شده است. وعی حدیث به طور خلاصه به معنی دریافت کامل حدیث و به دور از ذهنیت ها و پیش داوری هاست تا راه برای رسیدن به مراد و مقصود معصوم باز گردد. در این تحقیق درباره لغت وعی و نیز موارد استعمال آن در قرآن و احادیث بحث شده تا از این رهگذر معنای مراد از آن در کلام اهل بیت: به دست آید.