مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
فهم
حوزه های تخصصی:
گادامر به پیروی از هیدگر نگاهی هستی شناختی به تاریخ و فهم دارد، زیرا هستی انسان را یک هستی افکنده شده در جهان می داند که به تاریخ تعلق دارد و پیشاپیش متأثر از تاریخ است. در نتیجه، فهم نیز به عنوان یکی از حالت های هستی انسان، متأثر از تاریخ است. اما این نگاه او به تاریخ زمینه ساز این نقد اساسی می شود که وی نمی تواند از توصیف هستی شناختی فهم، یک قاعده معرفت شناختی بیرون بکشد و معیاری فراتاریخی برای عینیت و اعتبار تفسیر ارائه دهد و از این رو با چالش نسبیت گرایی مواجه می شود. گادامر اما مدعی است که متهم کردن او به نسبیت گرایی برخاسته از نگاه معرفت شناختی به تاریخ است، حال آنکه سخن او در لایه ای زیرین تر و در سطح هستی شناسی فهم و تاریخ است. در نظر گادامر، تاریخ نقشی انکارناپذیر در تقوم فهم دارد. تاریخ و زبان نه تنها مانعی بر سر راه فهم حقیقت نیستند، بلکه حاملان حقیقت اند و حقیقت از رهگذر تاریخ و زبان خود را بر ما آشکار می کند. پس تاریخ مندی فهم سبب نمی شود که هرکس موضوع را از چشم انداز خاص خود ببیند، زیرا حقیقت اگر چه در تاریخ و زبان نمایان می شود، ولی ساخته تاریخ و زبان نیست.
در جست و جوی معنی
حوزه های تخصصی:
پژوهش های علوم اجتماعی به طور عام و تحقیقات انسان شناختی به طور خاص، به ویژه در نیم قرن اخیر و از منظر روش شناسی، مورد بحث هایی اساسی واقع گردیده اند. بسیاری از این مباحث را باید حول آنچه تحت عنوان چرخش تفسیری در علوم اجتماعی مطرح شد، مدنظر قرار داد؛ چرخش تفسیری، پیش از هر چیز، پرسش از فلسفه علوم اجتماعی و مشخصا روش شناسی آن بود. در نگاه جدید، بر رسالت روش شناختی علوم اجتماعی، نه برای تبیین علی واقعیت های اجتماعی شیء انگاشته شده، بلکه به منظور دستیابی به فهمی از زندگی مردم آن گونه که براساس ادراک ایشان بنا شده است، تأکید شد. انسان شناسی به عنوان یکی از رشته های ممتاز به لحاظ درگیری انسانی با اجتماعات فرهنگ محور، همواره از پیش برندگان پیشتاز چنین نگاهی در پژوهش های خود بوده است. رهیافت تفهمی- تفسیری در روش شناسی انسان شناختی، مبتنی بر مبانی اندیشه ای ویژه و نیز شیوه های عملی انعطاف پذیری است که پژوهشگر را در جستجوی معنی، هدایت می کند. مقاله حاضر، تأملی بر این مبانی و شیوه ها با تکیه بر آرای اندیشمندانی چون کلیفورد گیرتز و ویلهم دیلتای می باشد.
بررسى نظریه تفسیری -تأویلى در نظام فکری میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرداماد، فیلسوف، متکلِّم، محدِّث و فقیه آغاز قرن یازدهم است. هرچند آثار اندکى از او در حوزه تفسیر متن باقى مانده، بررسى این مستندات در راه شناخت شیوه هاى تفسیری تأویلى رایج در میان اندیشمندان مسلمان مفید است. میرداماد از سویى در مقام محدّث و فقیه، در چهارچوب برآمده از لفظ و با دغدغه آشکارکردن مراد صاحب متن، دست به تفسیر مى زند و از سویى دیگر، باورها و اصول اندیشه فلسفى اش در تفسیر او از متن تأثیر تعیین کننده اى دارد؛ تا جایی که پاى از دایره ظاهر و قراین سخن بیرون مى نهد و متن را براساس دریافت هاى فلسفى و حتى گاه ذوق عرفانى تأویل مى کند؛ البته گاه این تأویل ها با برآمد متن سازگاری ندارد. این چندگونگى در منش هرمونتیکى میرداماد چگونه و بر چه اساسی تحلیل می شود. با ارائه نمونه هایى از کتاب هاى میرداماد، این روش و منش، پیگیرى و بررسی مى شود. میرداماد گاه در مقام فقیه و محدّث در چارچوب برآمد وا ژگان، متن را معنایابی و تفسیر می کند و گاه متن را در مقام فیلسوف و عارف و بر پایه آموزه های فلسفی و ذوق عرفانی تأویل می کند؛ درنتیجه، رویکرد میرداماد نشان دهنده طیفی از دامنه تفسیر و تأویل در دانشمندان علوم اسلامی است. میرداماد در آثارش اندکی نیز به بررسی پدیده «فهم» پرداخته است.
بررسی فهم دانشجویان رشته های کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی از تنوع زیستی و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی این پژوهش ترکیبی، بررسی فهم و درک دانشجویان رشته های کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی از تنوع زیستی و عوامل مؤثر بر آن بود. با توجه به کاهش روزافزون تنوع زیستی و نقش انسان در کاهش روند آن، این پژوهش، دانشجویان رشته های کشاورزی و منابع طبیعی که با کشاورزان و تنوع زیستی ارتباط بسیاری دارند را مورد بررسی قرار داد. این پژوهش از نوع ترکیبی کیفی-کمی به توالی اکتشافی بود. طرح تحقیق در بخش کیفی، مطالعه مورد و در بخش کمی، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی، صاحب نظران تنوع زیستی در استان کرمانشاه بود که نمونه گیری به روش گلوله برفی انجام شد. جامعه آماری در بخش کمی شامل دانشجویان کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری رشته های کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی بود (1718=N) که 323 تن از آنها به عنوان نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند و در بخش کمی، پرسش نامه محقق ساخته بود. نتایج بخش کیفی نشان داد که برای بررسی فهم دانشجویان از تنوع زیستی 5 مقوله اصلی شامل مفهوم تنوع زیستی، اهمیت تنوع زیستی، حفاظت از تنوع زیستی، تهدیدهای تنوع زیستی و مسئولیت انسان در قبال تنوع زیستی باید بررسی شود. نتایج بخش کمی نشان داد که دانشجویان وضعیت نامطلوبی از فهم تنوع زیستی و مقوله های آن دارند. از نظر رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، سن و تأهل، تفاوت معنی داری بین فهم دانشجویان از تنوع زیستی وجود داشت.
ساخت و طراحی الگو و مدل جامع مهارت های اجتماعی درایران
حوزه های تخصصی:
مهارت های اجتماعی به عنوان مهارت های لازم برای تطبیق با نیازهای اجتماعی و نیز حفظ روابط بین فردی رضایتبخش تعریف می شود. برخورداری افراد از مهارت های اجتماعی شاخص کارکرد (عملکرد) اجتماعی آنان بوده و نارسائی درآن موجب بروز مشکلات در حوزه های مختلف فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی افراد می شود. مهارت های اجتماعی به افراد کمک می کند تا به کمیت و کیفیت زندگی اجتماعی خود و دیگران غنای بیشتری ببخشد. اهمیت مهارت های اجتماعی به عنوان مهم ترین عامل اجتماعی شدن و سازگاری اجتماعی را هیچ گاه نمی توان از نظر دور داشت. آنچه باعث عملکرد مناسب اجتماعی افراد خواهد شد، مهارت های اجتماعی است. برخورداری از مهارت های اجتماعی نشانه های رشد اجتماعی، مسئولیت پذیری اجتماعی و همچنین کفایت و شایستگی اجتماعی افراد بوده و موجب ارتقاء رضایت از زندگی، بهداشت روانی و سلامت اجتماعی خواهد شد. بر این اساس ضروری خواهد بود که به ساخت و طراحی مدل جامع مهارت های اجتماعی در ایران پرداخته شود. مدل جامع نشان دهنده ابعاد اهمیت و هم چنین زوایای گوناگون مهارت های اجتماعی به مثابه موضوعی اساسی در جامعه شناسی ایران معاصر خواهد بود. تا بدینوسیله بتوان به صورتی کارآمد از آن در برنامه ریزی های فرهنگی-اجتماعی ایران بهره جست. بعلاوه می توان از طریق مدل جامع به شناسائی زمینه های بروز آسیبهای اجتماعی و هم چنین کاهش مسائل اجتماعی در ایران معاصر نائل آمد. بر این اساس پژوهشی بر اساس "فراترکیب" به تحلیل مقالات مجلات علمی پژوهشی بیست ساله در ایران خواهد پرداخت. اطلاعات تحقیق با استفاده از سه منبع اینترنتی پایگاه "اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی"، پایگاه اطلاع رسانی "نشریات علمی ایران" و پایگاه های اختصاصی الکترونیکی برخی مجلات علمی پژوهشی مصوب وزارت علوم گردآوری شده است. بررسی تاریخی نشر مقالات طی بیست سال (سال های 1378 تا بهمن ماه 1397) نشان ازروند افزایشی تحقیقات مهارت های اجتماعی درایران داشته است. در مجموع 253 مقاله تولید دانش و پژوهش مهارت های اجتماعی در ایران طی بیست سال نشر یافته است. بر اساس بررسی کلیه تحقیقات موجود، مدل یکپارچه مهارت های اجتماعی در ایران طراحی شده است. نتایج نهائی نشان داده که تحقیقات مهارت های اجتماعی در ایران به ترتیب اختصاص به پیشایندهای مهارت های اجتماعی (116 مقاله و 79 متغیر)، پسایندهای مهارت های اجتماعی (102 مقاله و 56 متغیر)، کلیات، وضعیت و مقایسه مهارت های اجتماعی (38 مقاله)، بررسی و تحلیل محتوای مهارت های اجتماعی درکتاب های درسی ایران (7 مقاله)، همبسته های مهارت های اجتماعی"(5 مقاله) و بررسی روایی و پایایی ابزارهای سنجش مهارت های اجتماعی درایران (5 مقاله) داشته است. البته 136 مقاله به ابعاد گوناگون موضوع "اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی" پرداخته اند که در دو بخش پیشایندها و پسایندهای مهارت های اجتماعی گزارش شده اند.
دستاوردهای پدیدارشناسی هایدگر در علوم انسانی و پژوهش سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
3 - 23
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی برجسته ترین گرایش فلسفی قرن بیستم و حتی قرن فعلی است. برخی از مدعیات این نحله فلسفی بنای بسیاری از گرایشات پیشین فلسفی که در علوم انسانی آنها را به کار می بردیم ویران نموده است. ولی متاسفانه شاهد آنیم که پژوهشگران علوم انسانی بدون توجه به انتقادات وارده از جانب پدیدارشناسان بزرگی همچون هایدگر به راه غلط پیشین خود گام گذاشته و دستاوردهای ابطال شده قبلی را همچنان بسط و گسترش می دهند. هدف این نوشتار نشان دادن این موضوع است که پدیدارشناسی هایدگر به عنوان منطقی برسازنده می تواند این نقص بنیادین گرایشات سنت فلسفی غرب را بر طرف ساخته و با طرح انتولوژی بنیادین شیوه هستی دازاین در جهان را مورد واکاوی قرار داده و خلا بسیاری از روش شناسی های معمول در علوم انسانی را پر کرده و باعث شود تا این روش شناسی های از مدعیات پیشین خود مبنی بر دست یافتن به حقیقتی جدید دست بردارند و مداقه بیشتری درباره ماهیت هستی انسان داشته باشند.
نقش معرفت شناختی عواطف در پیدایش اعتقادات (شرح و بررسی دیدگاه الجین)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
2 - 29
حوزه های تخصصی:
مطابق دیدگاه رایج، احساسات و عواطف همواره مانع تعقل صحیح هستند و برای این که تفکری سالم داشته باشیم لازم است تا آن جا که ممکن است ساحت معرفتی را از هرگونه تأثیرپذیری از عواطف برحذر بداریم. کثرین الجین، کلیت این دیدگاه را نفی می کند و معتقد است که در بسیاری از موارد عواطف و احساسات بازدهی معرفتی درست و قابل اعتمادی دارند. اما به نظر می رسد اولاً استدلال الجین قابل دفاع نیست و ثانیاً حتی اگر بتوان تصویر صحیحی از دیدگاه او ارائه داد، آن چیزی نیست که در دیدگاه رایج نفی شود.
قرآن به مثابه گفتار، نه متن؛ نقد آخرین دیدگاه ابوزید در باب وحی و قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
2 - 30
حوزه های تخصصی:
ابوزید در سال های آخر حیات خود دیدگاه جدیدی درباره وحی و قرآن ارائه داد. وی دیگر قرآن را کلام خدا نمی داند، بلکه آن را کلامِ خطاپذیر پیامبر می داند که پاسخ های متناسبی به پرسش های مردمان آن عصر تلقی می شود. از نظر ابوزید قرآن حاصل گفت وگوهای پیامبر در مواجهه با اعراب و در واقع، روایت است، آن هم روایتی که راوی آن را بازپرداخته و تفسیر کرده است. قرآن نه چونان متنِ واحد و منسجم، بلکه مجموعه ای از گفتارها به شمار می آید. در این نظریه، قرآن حاصل رابطه دیالکتیکی پیامبر با حوادث اجتماعی و نتیجه پرسش ها و پاسخ های اعراب از پیامبر است و همه اینها در فرایند تولید قرآن نقش داشته اند. چون در نظریه گفتار به شرایط مختلفِ بیان مطالب توجه می شود، باید پذیرفت که پیامبر برخی مطالب و یا نظرات خود را در طول زمان تغییر داده و حتی آنها را حک و اصلاح کرده است. قرآن به مثابه گفتار متنی پاره پاره تلقی می شود که اختلافات آن توجیه پذیر و تناقضات آن قابل رفع است، زیرا هر گفتاری متناسب با شرایط و مقتضیات و برای مخاطبان خاصی بیان شده است. در این نظریه، قرآن هیچ گاه به عنوان یک متن قانون گذاری در نظر گرفته نمی شود تا یک سلسله احکام ابدی را بیان کند. در این مقاله، ضمن تبیین دیدگاه ابوزید به ارزیابی و نقد آن پرداخته ایم و کوشیده ایم کاستی های نظریه او و نیز دلایل طرح چنان دیدگاهی را نشان دهیم.
تفسیر تفکر کنفوسیوسی با تمرکز بر پدیدارشناسی هایدگری با تاکید بر دلالت های تعیلم و تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده تا بر اساس تفکر هایدگر یک راهِ شرقی؛ یعنی کتاب مکالمات، تفکرکنفوسیوس مورد واکاوی قرارگیرد. بنابراین چند موضوع محوری در اندیشه ی هر دو متفکر را برگزیده ایم و با رویکرد پدیدارشناسانه به آنها می پردازیم. پدیدارشناسی-هرمنوتیکی هایدگری را برای رفتن به سوی "فهمِ هستیِ چیزها" و مجالِ بروز دادنِ به آنها در نظر گرفتیم، تا که "هستیِ" هستنده ها بتواند آشکار شود. با واکاوی چند مفهوم محوری در متن"مکالماتِ" کنفوسیوس نشان می دهیم که چه گونه ارزش ها در اندیشه ی کنفوسیوسی به مثابه ی یک راه شرقی، به دستگاه اخلاقی تبدیل شده اند و لذا هستی هستنده ها محصور به هستیِ اخلاقی آنها شده (به این معنا که سیستم اخلاقی مشخص و معینی در جای هستی قرار گرفته و لذا امر انتیکی به جای انتولولوژی اش نشسته است) و توانش، زیست جهان و موقعیت های متکثر را به مخاطره انداخته و گشودگی های انتولوژیکی را از میان برداشته است. و نهایتاً در حیطه ی تعیلم و تربیت سبب شده، گشودگی و راه های دیگرگونه مجال بروز نیابند و راه های گونه گون و نو فروبسته شوند. [i] . استفاده از واژه ی تفکر کنفوسیوسی به این دلیل بوده است که واژه ی آیین کنفوسیوسی، برای مذهب رسمی در چین -قبل از دوران جدید به کار برده می شد، اما تفکر کنفوسیوسی برای آموزه ها و فضایلی که کنفوسیوس قصد تعلیم آنها را داشت به کار می رفته است.
نسبت سیاست و فهم در منظومه فکری هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
567 - 590
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت از متفکرانی است که بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی با «ریشه های توتالیتاریسم»، «خشونت»، «انقلاب» و «وضع بشر» شناخته می شود اما همزمان نگاهی عمیقا فلسفی با گرایشهای زیستمانی و پدیدارشناسانه برآمده از همنشینی با هایدگر در این آثار نشان می دهد که در «میان گذشته و آینده» و «حیات ذهن» به اوج می رسد و بیش از سیاست، به فلسفه محض و با تاکید بر مقوله فهم و هرمنوتیک نزدیکتر می شود. در این پژوهش می کوشیم به فهمی از نسبت این دو بعد فلسفی و سیاسی اندیشه ها و آرای آرنت دست یابیم و به این مسئله پاسخ گوییم که چه نسبتی میان هرمنوتیک، فهم و پدیدارشناسی از یکسو و سیاست از سوی دیگر، در اندیشه آرنت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال، رویکرد آرنت به «فهم» و «امر سیاسی» و نسبت این دو را با روشی توصیفی و تحلیلی در آثار برجسته او مورد بررسی قرار می دهیم. در فرجام این تحقیق به نظر می رسد آرنت انسان و امر سیاسی و نیز مقوله فهم را در دل چارچوبی واحد و از منظر و رویکردی فراگیرتر می بیند و نگاهی پدیدارشناسانه و تفسیری نسبت به انسان، جهان، فهمِ جهان و نیز امر سیاسی دارد. منظومه فکری هانا آرنت پیوندی است میان پدیدارشناسی و نظریه سیاسی و به عبارتی گونه ای سیاسی کردن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسط رویکردی پدیدارشناسانه-هرمنوتیک در حوزه نظریه و فکر سیاسی. از آنجا که رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک آرنت به امر سیاسی در درجه اول و بیش از هرچیز در فهم «جهانیت» وجود بشری به کار گرفته شده است، می توان آن را نوعی پدیدارشناسی وجودگرا یا انسان شناسی پدیدارشناسانه امر سیاسی خواند.
فهم و ارزیابی تحلیل سیاسی مدرن: نوآوری ها و معضلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اسفند ۱۳۹۷ شماره ۱۲ (پیاپی ۶۴)
111-132
هدف این مقاله، به صورت خاص فهم و ارزیابی اثر رابرت دال و بریکنر، تحلیل سیاسی مدرن و به صورت عام ارائة چهارچوبی برای تحلیل یک اثر است. امروزه شیوة متعارفِ بررسی یک اثر واجد پیش فرض های ناصوابی، که عملاً سبب امتناع فهم و ارزیابی شده است، پیش فرض هایی چون انفکاک فهم و ارزیابی، توجه به ابعاد معناشناختی، و تأکید بر ارزیابی منسوخ شکلی و محتوایی. اما مسئله این است تا زمانی یک اثر در فهم نیاید چگونه می توان درمورد آن به ارزیابی نشست و سخن از حکم صواب گفت؟ استدلال اصلی مقالة حاضر آن است که شرایط امکان فهم و ارزیابی یک اثر مبتنی بر این پیش فرض، که فهم و ارزیابی دو هم زادند، یکی بی دیگران امکان نیست. شرایط فهم مستلزم بازگرداندن متن به زمینه های تاریخی و شرایط ارزیابی متضمن محتوای گزاره ای است. حاصل کاربست قواعد مذکور، آن که اثر یادشده در فضای سیاسی «دموکراسی» و علمی «رفتارگرا» به نگارش درآمده است. افعال مندرج در سخن درابتدا تأیید روش شناسی مونیستی رفتارگرا، سپس تغییر به امر پلورالیستی است. محتوای گزاره ای فزاینده نشان از نوآوری در حیطة موضوعی، سیاسی، و روش شناختی دارد. محتوای گزاره ای کاهنده دال بر معضلاتی در حیطة روش شناختی علم سیاست دارد، فی المثل آن قادر به ارائة استدلالی معتبر درخصوص «چگونگی» اخذ گزاره های هنجاری از تجربی، نحوة مطالعة ارزش های تاریخی و متافیزیکی نیست. بنابراین، فهم و ارزیابی بسندة پدیده های سیاسی مستلزم جرح و تعدیل های روش شناختی رابرت دال است.
مفهوم علوم انسانی در اندیشه متاخر ویلهلم دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیلتای در بخش اول اندیشه اش برای استقلال بخشیدن به علوم انسانی موفقیت چندانی به دست نیاود بدین جهت برای یافتن راه حل مناسب اندیشه اولیه خود را مورد تامل و بازبینی قرار داد. دستاورد این تلاش مجدد این بود که تنها با روش درون بینی نمی توان علوم انسانی تاسیس کرد زیرا که طریق درون نگری اساساً واسطه تفهیم و تفاهم قرار نمی گیرد. لذا دیلتای در بخش دوم اندیشه اش معتقد می شود که باید تاریخ را آیینه قرار داد و از طریق تامل در آن به شناخت خود رسید. مفاهیم کلیدی که دیلتای برای رسیدن به مقصود خود به کار می برد، عبارتند از: تجربه زیسته، عینیت یافتگی روح و فهم. فهم از نظر دیلتای بازسازی و باز تولید محتوای فکری نهفته در یک جلوه فیزیکی است. در این بازسازی باید فضای فکری و زمینه های تاریخی – فرهنگی و سایر اموری که با مولف نسبت دارد مورد توجه قرار گیرد. دیلتای مقولاتی را در تقابل با مقولات صوری تحت عنوان مقولات حیات معرفی می کند که شامل: زمان، معنا، ارزش، غایت و نیروی مولد است.از میان این مقولات زمان جایگاه ویژه ای در نظام فکری دیلتای دارد. زیرا که مقولات دیگر از تامل در این مقوله به دست می آید.
ارایگنیس: خاستگاه زبان و فهم در اندیشه هایدگر و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
111 - 128
حوزه های تخصصی:
هایدگر در کتاب در راه زبان، موضع فکری خود را از هستی شناسی بنیادین به تفکری اصیل تر (به گمان خود)، یعنی سخن گفتن از ذات زبان تغییر می دهد. نوشتار پیش رو قصد دارد، نشان دهد که زبان از طریق خود چگونه می تواند بنیادهای درونی را توصیف کند. هایدگر در جستجوی پاسخ این پرسش، به موقعیت اصیل زبان، یعنی ارایگنیس (Ereignis)بازمی گردد. هایدگر می گوید ارایگنیس نیروی محرکه ای است که آوای مسکوت زبان را به گفتار تبدیل می کند. زبان از طریق گفتار، خود را آشکار کرده و درباره خود سخن می گوید. از سویِ دیگر، ارایگنیس تمامی هستندگان را در موقعیت خاص خود به فراخور نسبت هرمنوتیکی که با دازاین و جهان دارند به ساحت حضور فرامی خواند. در اندیشه گادامر، ارایگنیس به شکلی غیرمستقیم، در چهارچوب گفتگو، میان مفسر و متن تعین می یابد. در فرایند گفتگو، ارایگنیس ضمن اجازه واگشایی مفسر و متن، این امکان را به دو افق می دهد که هر یک با توجه به ماهیت خودشان به افق دیگری ورود کرده و در هنگام گفتگو به یک موضع مشترک برسند؛ بنابراین ارایگنیس در تفکر هایدگر و گادامر به عنوان آشکارکننده وجوه پنهان زبان و متن و مفسر، تأویلی نو از نسبت دازاین با هستی و گفتگوی میان مفسر و متن ارائه می دهد و ذات زبان بماهو زبان را همچون زبان (گفتن) به زبان (گفتار) می آورد.
نسبت سیاست و فهم در منظومه فکری هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
567 - 590
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت از متفکرانی است که بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی با «ریشه های توتالیتاریسم»، «خشونت»، «انقلاب» و «وضع بشر» شناخته می شود اما همزمان نگاهی عمیقا فلسفی با گرایشهای زیستمانی و پدیدارشناسانه برآمده از همنشینی با هایدگر در این آثار نشان می دهد که در «میان گذشته و آینده» و «حیات ذهن» به اوج می رسد و بیش از سیاست، به فلسفه محض و با تاکید بر مقوله فهم و هرمنوتیک نزدیکتر می شود. در این پژوهش می کوشیم به فهمی از نسبت این دو بعد فلسفی و سیاسی اندیشه ها و آرای آرنت دست یابیم و به این مسئله پاسخ گوییم که چه نسبتی میان هرمنوتیک، فهم و پدیدارشناسی از یکسو و سیاست از سوی دیگر، در اندیشه آرنت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال، رویکرد آرنت به «فهم» و «امر سیاسی» و نسبت این دو را با روشی توصیفی و تحلیلی در آثار برجسته او مورد بررسی قرار می دهیم.در فرجام این تحقیق به نظر می رسد آرنت انسان و امر سیاسی و نیز مقوله فهم را در دل چارچوبی واحد و از منظر و رویکردی فراگیرتر می بیند و نگاهی پدیدارشناسانه و تفسیری نسبت به انسان، جهان، فهمِ جهان و نیز امر سیاسی دارد. منظومه فکری هانا آرنت پیوندی است میان پدیدارشناسی و نظریه سیاسی و به عبارتی گونه ای سیاسی کردن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسط رویکردی پدیدارشناسانه-هرمنوتیک در حوزه نظریه و فکر سیاسی. از آنجا که رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک آرنت به امر سیاسی در درجه اول و بیش از هرچیز در فهم «جهانیت» وجود بشری به کار گرفته شده است، می توان آن را نوعی پدیدارشناسی وجودگرا یا انسان شناسی پدیدارشناسانه امر سیاسی خواند.
بررسی تطبیقی جایگاه عقل در شناخت تجربی از دیدگاه کانت و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۲۷۳
49-60
حوزه های تخصصی:
هدف ما در این مقاله آن است که با نگاه تطبیقی به جایگاه عقل، حدود و ثغور آن در شناخت تجربی و ارزش آن از منظر کانت و شهید مطهری را مورد بررسی قرار داده و به را ه کارهای آنان جهت حل مشکل معرفت تجربی و مقایسه و بررسی تطبیقی میان آنها بپردازیم.کانت برای عقل معانی ای ذکر کرده و عقل به معنای فاهمه را دارای اعتبار معرفتی می داند. وی قضاوت عقل را درحوزه متافیزیک، غیرمعتبر و در حوزه فیزیک با توجه به زمانمند و مکانمند بودن، معتبر می داند. کانت برای حل مشکل شناخت تجربی، احکام تألیفی پیشین مطرح کرده و برای کلیت و عینیت آن از مقولات محض فاهمه استفاده می کند و همچنین شناخت صحیح مفهوم عقل و عملکرد آن را در تشخیص شناخت تجربی درست دخیل می داند. اما شهید مطهری نقش عقل را در معرفت تجربی از راه مبدئیت احکام بدیهی عقلی برای شناخت تجربی دانسته و با استفاده از معقولات ثانیه در معرفت تجربی به حل مشکل شناخت تجربی می پردازد. ایشان نقش عقل در معرفت تجربی را در دو حوزه تصورات و تصدیقات ترسیم می کند. در باب تصورات، ادراکات تجربی و حسی مقدم و زمینه ساز برای تصورات عقلی بوده و در حوزه تصدیقات، اصالت با عقل بوده و تصدیقات عقلی مقدم بر تصدیقات تجربی است و بدون عقل هیچگونه حکم و تصدیقی حتی تصدیق تجربی حاصل نخواهد شد.
خوانش هرمنوتیکی غزلی از مولانا با تکیه بر نظریه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک تلاشی برای رسیدن به معنای متن و چگونگی فهم معنا از عناصر گوناگون جهان هستی با ارائه روش های مختلف است. گادامر یکی از نظریه پردازان معاصر علم هرمنوتیک است که آرا و اندیشه های او در این زمینه، نقطه عطفی در علم هرمنوتیک نو به شمار می رود. تاریخ مندی فهم، محوریّت زبان، نقش پیش داوری ها در فهم متن، گفت وگوی متن و مفسّر و امتزاج افق های دید، اصول اساسی رویکرد گادامر است که با تکیه بر آن، می توان متون را تفسیر کرد. این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی، خوانش هرمنوتیکی یکی از غزلیات مولانا را با تکیه بر هرمنوتیک فلسفی گادامر ارائه داده است. به این منظور با تأکید بر ابیات رمزگونه و معنای حقیقی و فهم غزل، تفسیر و تأویلی ویژه نگاه خواننده عرضه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد فهم و تفسیر متن همواره با حالت تاریخی و زمانی همراه است و همین موضوع در تفسیر غزل مولانا نقش انکارناپذیری دارد. بررسی کارکرد ارجاعی زبان باعث شد معانی گوناگون زبان نمادین مولانا آشکار شود؛ گفتنی است به این معانی در علم هرمنوتیک همواره توجه شده است؛ به همین سبب باور داشته اند که ورای زبان، دنیای دیگری وجود دارد که در بخش امتزاج افق های دید و گفت وگوی متن با مخاطب از آن سخن می رود. اندیشه و تفکر عرفانی مولانا باعث می شود، مفسّر و مخاطبان در آغاز نسبت به غزل او پیش داوری هایی داشته باشند که به افق دلالت های معنایی و شناختی روزگار مفسّر وابسته است؛ همچنین نشان دهنده حدود کارایی سنّت فکری و فرهنگی ای است که مفسّر در آن به سر می برد.
بررسی نقش فهم در پیوند پدیدارشناسی و هرمنوتیک در تفکر هیدگر و ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
59-81
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفی ای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفه ی قاره ای به وجود آمد. هیدگر(1976-1889) را می توان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تأثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی به سوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، میان آنها پیوند برقرار کرد. ریکور(2005-1913) نیز تحت تأثیر مفهوم اپوخه در پدیدارشناسی هوسرل، پس از هیدگر به نحو بدیعی این پیوند رابرقرار می سازد. تفاوت آنها در این است که به بیان ریکور، هیدگر راه کوتاه تحلیل هستی شناسانه دازاین را در برقراری این پیوند دنبال می کند و ریکور راه طولانی تحلیل معناشناختی آثار و نشانه های انسان را پیشنهاد می دهد. فرضیه ی اصلی در پژوهش حاضر این است که نشان دهیم با وجود تفاوت در نوع رویکرد آنها به این پیوند، می توان "فهم" را یکی از مهمترین لوازم امکان برقراری این پیوند دراندیشه ی دو فیلسوف تلقی کرد. دیدگاه مشترک دو فیلسوف درباره ی فهم را می توان دلیلی براین مدعا دانست. اهمیت اثبات این فرض این است که می توان با بررسی همه ی امکان های فهم، بستر گسترده ای از امکانات در این پیوند یافت که افق های متعددی در حوزه های هرمنوتیک، معرفت شناسی، هستی شناسی و پدیدارشناسی بگشایند و ما را در مسیر درک حقیقت یاری نمایند.
نظریه برنامه ریزی بازاندیشی وجنبه عملی آن: پرتویی از نور برچشم اندازهای برنامه ریزی یکپارچه جهت مقابله با واقعیات پیچیده شهری
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۲ زمستان ۱۳۹۸ ویژه نامه زمستان
292 - 308
حوزه های تخصصی:
در سراسرنیم قرن گذشته، تقاضای مداوم وروبه رشدی ازگسترش رویکردهای یکپارچه ترجهت برنامه ریزی بعنوان روشی برای مقابله با مشکلات شدیداً پیچیده وحادشهری وجودداشته است.باآگاهی ازاین نیاز،این مقاله باارائه توجیهی برای چنین رویکردبرنامه ریزی،جنبه های مشکل آفرین فعالیت های برنامه ریزی حال حاضر را مورد بحث قرار می دهد و بر دروس کلیدی و موارد مشابه آنها از تجربیات گذشته در مورده ایده درک برنامه ریزی، عقلانیت دربرنامه ریزی ونقش قدرت وسیاست دربرنامه ریزی و اجرای برنامه رامورد تأکیدقرار می دهد.بابخاطر داشتن بحث ها ومناظرهای اخیردرمورد نظریه برنامه ریزی، این مقاله علاوه برآن دستورکاری رابرای ساخت یک رویکرد ترکیبی جدیددربرنامه ریزی ارائه می کند،مسائل عمده ای که نظریه پردازان برنامه ریزی احتیاج دارندتابه آن ها از نظر یکپارچه سازی عملکردی بپردازند را مورد بحث قرارمی دهد،به مقوله فرآیندهای تصمیم گیری در برنامه ریزی، و چالش های سیاسی و سازمانی برای چنین رویکردهای برنامه ریزی یکپارچه نیز می پردازد.مجموعه ای از برنامه های پیشنهادی را برای درمان این چالش ها ارائه می کند.مدل برنامه ریزی پایدار تطبیقی پیشنهاد شده است و به تفصیل بعنوان یک چهارچوب هنجاری فراگیر مؤثر برای توسعه یک رویکرد یکپارچه برنامه ریزی مشخص شده است که سازماندهی رابرای این زمینه فراهم می آوردومتخصصان رابرای درک نقششان بعنوان تصمیم گیرندگان اثرگذارراهنمایی می کند.سهم مهم این مقاله تکیه اش برمفهوم رایج پایداری به تنهایی نیست بلکه رویکرد منحصرودشوارش ازاین خواهد بودکه چگونه باید بعنوان روشی برای حرکت به سمت جلوبا برنامه ریزی وسیاست گذاری مورد استفاده قرارگیردتادرنهایت یک شهرسازی بهترراارتقاء دهد.
چرایی و چیستی هرمنوتیک از نگاه هایدگر
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک با هایدگر (1889 1976م.)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله ی جدیدی در دوران تاریخی خود می شود. هایدگر علاوه بر این که در زمینه های متعدد هستی شناسی، زیبایی شناسی، هنر و ... تحولات بنیادی را ایجاد نموده، در مسأله هرمنوتیک نیز چرخشی بنیادی خلق نموده است. هرمنوتیک در اندیشه هایدگر غیر از هرمنوتیکِ گذشته است. هایدگر بر اساس مبانی اندیشه خود، چرخشی را در هرمنوتیک پدید آورد که پس از آن، تفسیر از «متن محوری» به «مؤلف محوری» سوق داده شد. دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. در اندیشه ی هایدگر، «هرمنوتیک» بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساساً آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما می گذرد. دازاین (Da-sein) بودن – آن جا، اما آن جا بودن اساساً یعنی، عملی کردن حضور و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار می شود. این مقاله، هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد بازکاوی قرار می دهد.
چرایی و چیستی هرمنوتیک از نگاه هایدگر
هرمنوتیک با هایدگر (1889 1976)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله جدیدی در دوران تاریخی خود می شود، دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. هرمنوتیک در هایدگر بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساسا آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما می گذرد. دازاین (Da-sein) بودن = آنجا، اما آنجا بودن اساسا یعنی، عملی کردن حضور و حی و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار می شود. این مقاله، هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد واکاوی و پیرامون چرایی آن قرار می دهد.