مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
حافظ
حوزه های تخصصی:
یکی از صناعات ادبی در زبان هنری فارسی که بیشتر مربوط به شعر می شود ایهام (توریه) است. ایهام به جهت داشتن دو معنی دور و نزدیک و اراده شدن معنی دور و گاه هر دو معنی دور و نزدیک از طرف گوینده در خواننده گمان افکنی می کند و او را وامی دارد که درنگ بیشتری بر واژگان داشته باشد. ایهام به گونه های متفاوت تقسیم می شود. یکی از انواع ایهامات، ایهام ترادف است. ایهام ترادف شگرد هنری زبان حافظ در غزل هایش می باشد و سرایندگان بزرگ ادب فارسی به ندرت برای یکبار از آن استفاده کرده باشند ولی در حافظ بسامد فراوان دارد و به ویژگی سبکی او تبدیل گردیده است.
روابط بینامتنی بین غزلات حافظ و سا یه (هوشنگ ابتهاج)
حوزه های تخصصی:
روابط بینامتنی از جمله ی مباحث نوین ادبی است که به کشف مناسبات معنایی، سبکی، جامعه شناسانه، و سیر زمینه های شناختی و تحول آن ها در آثار ادبی می انجامد. طبق نظریه ی بینامتنیت هیچ متنی آزاد از متون دیگر نیست؛ متون با یکدیگر مناسباتی دارند و هر متنی با متن قبل و بعد از خود مرتبط است. موضوع مقاله ی پیش رو، بررسی روابط بینامتنی غزل های حافظ و هوشنگ ابتهاج (سایه) است. از میان شاعران غزل سرای معاصر هوشنگ ابتهاج از معدود شاعرانی است که غزل هایی شیوا ونزدیک به سبک شاعران کلاسیک، به خصوص حافظ، دارد. پرسش بنیادین در این مقاله آن است که میان غزل های ابتهاج (زبرمتن)با غزل های حافظ (زیرمتن) چه نوع رابطه ی بینامتنی ای بسامد بیشتر دارد؟
تحلیل و بررسی آرایه ی «تقابل فعل» در سروده های سعدی و حافظ
حوزه های تخصصی:
یکی از آرایه های هنری در ادبیات فارسی «تقابل یا تنافی فعل» است که در ساحت زبان رخ می نماید و صنعتی بدیعی به شمار می آید. آرایه ی تقابل فعل اگر هنرمندانه و به صورت پیوسته همراه با آرایه هایی همچون لفّ و نشر و جناس، شکل بگیرد بر بلاغت و زیبایی سخن می افزاید. این آرایه از نظر بسامد و فراوانی که بتواند ویژگی سبکی محسوب شود یعنی از فراوانی برخوردار باشد فقط در شعر و نثر جناب سعدی و حضرت حافظ، دیده می شود و منحصر به این دو قلّه شعر و ادب فارسی دری است. نگارنده در این گفتار می کوشد با نیم نگاهی به هنر شعر و ساحت زبان به ضرورت آرایه ی بدیعی «تقابل فعل» به بررسی و تحلیل آن در شعر سعدی و حافظ بپردازد.
بررسی مؤلفه های کارناوال باختین در شعرحافظ
حوزه های تخصصی:
کارناوال ها، جشن های عامیانه و عمومی هستند که در آن ها، طبقات اجتماعی واژگونه می شوند . دلقک ها، پادشاه؛ احمق ها ،خردمند ومقدّسین، مسخره می شوند . به این ترتیب،نسبی بودن همه ادعاها با طنزی شیرین به نمایش گذاشته می شود.میخائیل باختین، منتقد بزرگ قرن بیستم،نخستین بار،نظریه کارناوال گرایی را که زیر مجموعه فرهنگ عامه و طنز می شود، در ادبیات مطرح کرد.با این فرض که می توان خوانشی دیگر مبتنی بر نظریه کارناوال گرایی در ادبیات بر شعر حافظ داشت؛ محقق در این مقاله کوشیده است به ردیابی مؤلفه های کارناوال از جمله: حضور محتوای فلسفی،غیر مذهبی بودن،وجود شخصیتی بهلول وار،قلمرو آرمان شهری،و گروتسک ،در شعر حافظ بپردازد.به این منظور، با روشی تحلیلی پس از توضیح درباره نظریه کارناوال گرایی باختین و مؤلفه های آن به بررسی و تحلیل این مؤلفه ها با ذکر شواهد در شعر حافظ،پرداخته می شود.
فال حافظ و کارکردهای اجتماعی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فال خوانی از دیوان حافظ به عنوان یک رفتار خاص اجتماعی است که در دانش عامیانه یا فولکلور قابل طرح و بررسی است. این سنت اجتماعی در زمان ها و مکان های مختلف به شکل های متفاوتی جلوه گر شده است که در همه موارد حکایت از نیاز انسان به دانستن آینده مبهم خود دارد. تفال به دیوان حافظ به مثابه یک عنصر فرهنگی نقش مهمی در تلطیف روان فردی و اجتماعی ایفا می کند و در واقع از جمله اندوخته ها و امکانات و نهادهای فرهنگی است که ریشه در قرن ها زندگی مادی و معنوی ایرانیان دارد و توسل به آن در غلبه بر فشارهای روحی و روانی موثر است و به سلامت جامعه کمک می کند. برخی از کارکردهای تفال به دیوان حافظ عبارتند از: آرام بخشی، بهبود روحیه فردی و اجتماعی، کاهش و تسکین آشفتگی های روحی و اختلافات جمعی و آینده نگری(پیشگویی).روش تحقیق در این پژوهش توصیفی – تحلیلی و برگرفته شده از روش هرمونتیک ویلهام دیلتای و ماکس وبر است. ابزار جمع آوری اطلاعات تکنیک اسنادی (بدون عکس العمل )شامل دیوان حافظ و دیگر آثار مرتبط با آن می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که تفأل به دیوان حافظ به مثابه نمونه ای از عوامل فرهنگی، اجتماعی موثر در تنظیم و تعامل روانی- اجتماعی انسان ها در تأمین سلامت روانی افراد جامعه موثر است.
دیگری استعلایی و دیگری متعالی در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
253-278
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ را می توان از زاویه دیدهای متفاوتی به نظاره نشست. با توجه به ابهام در «من» حافظ و ارتباط «من» و «دیگری» یکی از موضوعاتی که می تواند در حوزه مطالعات حافظ شناسی مطرح شود، بررسی «دیگری» در دیوان اوست. «دیگری» یک اصطلاح فلسفی است که از آن برداشت های متفاوتی صورت پذیرفته است. با توجه به آنکه حافظ در دیوان خود، افراد را به دو دسته تقسیم می کند (یک دسته افرادی که با نظر مخالفت به آنان می نگرد و گروهی که نظر موافق نسبت به آنان دارد و دسته دوم، خود را در مقابلِ یک امر متعالی روبه رو می بینند)، می توان دو نوع «دیگری» را در دیوان حافظ تشخیص داد؛ که ما در این مقاله از این دو با عناوین «دیگری استعلایی» و «دیگری متعالی» نام برده ایم. برای تبیین این دو «دیگری»، به روش تحلیلی- توصیفی- تطبیقی، به ترتیب از مباحث «نگاه دیگری» در اندیشه سارتر و «مطلقاً دیگر» در اندیشه رودلف اُتّو بهره برده می شود. هدف این بررسی تطبیقی رسیدن به یک برداشت متفاوت و گسترش معنا در دیوان حافظ است. حاصل تطبیق نخست این است که حافظ، خود به عنوان «دیگری»، بر تمدن اسلامی ظهور می یابد و باعث بازشناسی اهل فرهنگ اسلامی نسبت به خود آن ها می شود و شخصیت حافظ بدون تشخص معین باقی می ماند. در دومین تطبیق، حافظ در مقام «من» در مقابل «دیگری متعالیِ» رازآمیزی واقع می شود که از طریق هیبت ناکی و جذبه با او مرتبط است.
سیمای جامعه ایرانی در آیینه دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای آن که بتوانیم ایرانی آباد، آزاد و شاد بسازیم، لازم است که درک کاملاً درست و واقع بینانه ای از گذشته خود داشته باشیم. برای این منظور لازم است در کنار استفاده از منابعی که مورخان و جامعه شناسان فراهم می آورند، از منابعی دیگر، مانند متون ادبی و هنری نیز بهره بگیریم. به نظر می رسد که این قبیل متون از بهترین و قابل اعتمادترین منابع برای شناختن جامعه ایرانی هستند؛ زیراکه این منابع غالباً فرمایشی و سفارشی نیستند. افزون بر این، شاهکارهای ادبی و هنری نوعاً در حالتی از ناهوشیاری پدید می آیند و در این حالت شاعر یا نویسنده از سلطه نقاب ها و نفاق ها رهایی می یابد و سخنگوی ناخودآگاهِ خود و قوم خود می شود؛ به همین سبب به نظر می رسد متون هنری و ادبی دارای دلالت های جامعه شناختیِ ارزشمندی هستند و می توانند یافته های مورخان و جامعه شناسان را اصلاح یا تکمیل کنند. بی گمان دیوان حافظ، از جمله متونی است که در قله میراثِ ادبیِ کشور ما قرار دارند. دیوان حافظ گذشته از اشارات مستقیمی که به عناصر فرهنگی و اجتماعی ما دارد، از حیث ساختاری نیز به شکلی حیرت آور آینه ایران است. در این مقاله با بررسی سه موضوع مهم، یعنی 1) ساختار شعر حافظ، 2) زبانِ حافظ و 3) انشقاق فرهنگی معلوم می شود که دیوان حافظ آیینه ای زلال است که می توان سیمای ایران و ایرانی را در آن به روشنی دید و باور پیدا کرد که مطالعه حافظ درواقع یعنی مطالعه ایران.
درنگی بر پیوندهای معنایی و بلاغی واژگان در ابیاتی از حافظ؛ نگاهی به کتاب مهندسی سخن در سروده های حافظ از محمد راستگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
35 - 52
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه مهم ترین ویژگی سبکی و هنری شعر حافظ، استفاده اعجاب انگیز او از ایهام و انواع آن و به ویژه ایهام تناسب است، محققان بسیاری کوشیده اند با استخراج شواهد ایهام و انواع آن در شعر او، لایه های معنایی و رمزوارگی زبانی او را به تصویر بکشند. ازجمله پژوهشگرانی که درزمینه شعر حافظ، مطالعات درخوری انجام داده است و آثار ارزشمندی را در این حوزه به جامعه ادبی و علمی تقدیم کرده، محمد راستگوست. از جمله آثار راستگو، کتاب مهندسی سخن در سروده های حافظ است که در سه دفتر گردآوری شده است. دفتر نخست، به نام در پی آن آشنا ، شامل سه گفتار در باره زبان و بیان هنری حافظ است. نویسنده در این کتاب، کوشیده است شگردهای هنری حافظ را برای دستیابی به هندسه استوار و خلل ناپذیر سخن خویش بازنماید. این مقاله کوشش دارد ضمن تأیید یا نقد توضیحات راستگو ذیل ابیات که در پیوند با شگردهای هنری حافظ آورده شده است، نکات و مطالب دیگری نیز برای تکمیل و تبیین ظرفیت های بیشتر هنری شعر حافظ و به ویژه ابیات بحث شده مطرح کند. روش پژوهش، کتابخانه ای و اسنادی است.
جایگاه ادبیات فارسی در مجموعه آثار استاد محمود فرشچیان با تأکید بر نگاره «حافظ»
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی از غنی ترین و تأثیرگذارترین مؤلفه های فرهنگی ایران و جهان بوده که شاهکار های آن همواره در شرق و غرب مورد ستایش بوده است. از دیرباز، نقاشی ایرانی با ادبیات فارسی دارای روابطی بنیادین و ریشه دار بوده است و هر یک سبب غنای دیگری بوده است. مسئله یا پرسش اصلی این پژوهش این بوده که استاد محمود فرشچیان تا چه میزان از ادبیات فارسی بهره مند بوده است؟ همچنین هنرمند چرا و چگونه از ادبیات بهره مند بوده و به طور کلی رویکرد هنرمند به قلمرو ادبیات فارسی چطور بوده است؟ هدف این پژوهش نخست، تبیین میزان بهره مندی هنرمند از ادبیات فارسی و سپس، تحلیل چرایی، چگونگی و رویکرد استاد فرشچیان به ادبیات فارسی بوده است. این پژوهش از نوع نظری و با روش توصیفی تحلیلی آثار و با رویکردی تأویلی و ترکیبی انجام گرفته است. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز کمی و کیفی بوده است. نتیجه این بوده است که علاوه بر اهمیت اساسی جایگاه ادبیات فارسی و چرایی و چگونگی بهره مندی هنرمند از ادبیات فارسی که بدان پرداخته شد، به طور کلی، نگرش استاد فرشچیان به مقوله ادبیات فارسی، دارای سیری هدفمند و البته تدریجی از وابستگی به ادبیات تا استقلال از ادبیات بوده است. او در آغاز تحت سیطره شاعران بزرگ ایرانی و درصدد بازتاب جهان آفاقی و روایت تصویری اندیشه شاعران زبان فارسی است. اما در طول زندگی حرفه ای و به تدریج، با چرخشی معنادار به سمت روایت جهان انفسی و درونی خود گام برداشته است.
فلسفه سیاسی خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
113 - 142
حوزه های تخصصی:
به حافظ، خواجه گفته اند ازآن رو که گاه از شغل دیوانی و وظیفه سلطانی بی نصیب نبوده و ازسوی دیگر، بخشی از اشعار او بازتاب اوضاع روزگار خویش است. پس نباید حافظ را از اندیشه، اندرز یا فلسفه سیاسی بی بهره دانست هرچند از او چیزی در باب سیاست به میان نیامده است! بنابراین، جست وجوی محورهای اصلی فلسفه سیاسی حافظ، مسئله اساسی پژوهش است (سؤال). به نظر می رسد حافظ به سبب قریحه شاعرانه، ترس زمانه و اندیشه مصلحت گرایانه، سخن به شعر در نقد سیاسی گشوده است (فرضیه). این مقاله به دنبال نشان دادن بنیان های فلسفه سیاسی حافظ و ظرافت بیان نقد سیاسی-اجتماعی به زبان شعر است (هدف). کاوِش در جهان بینی حافظ می تواند هر جست وجوگر هنرمند و علاقه مندی را به زوایای کشف نشده فلسفه سیاسی او واقف سازد (روش). طرد بی توجهی سیاسی حافظ و تأکید بر ظرایف دیوان وی در طرح هنرمندانه و زیرکانه نقد بر مسائل سیاسی- اجتماعی، بدیع و نو می نمایاند (یافته).
نگاهی به چگونگی انواع «من» و «ما» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
187 - 216
حوزه های تخصصی:
حافظ، توانی شگرف در گزینش بهترین واژه ها، برای انتقال معانی دارد. بسامد معنادار انواع «من» و «ما» در شعر حافظ، بیانگر آن است که شاعر از این شیوه های خاص زبانی برای بیان گزاره های شخصی، اجتماعی، عرفانی، ملامتی، عاشقانه و دغدغه های جهان شمول بشری، بهره می گیرد. حافظ، در پیوند با مضمون های اشاره شده، در حدود 200 بیت انواع «من» و «ما» را در همه سروده هایش بسیار هنرمندانه بازتاب داده است. عنصر عشق، به گونه ای پیدا و پنهان با «من» و «ما»پردازی های حافظ، پیوسته است. در «ما» و «منِ» عشق باز و ملامتی حافظ، سرنوشت جاودانه ی بشر با همه ی فراز و نشیبش، جلوه می کند. بن مایه ی برجسته در «من» و «ما»های بشری حافظ عشق، ملامت و تقدیر است؛ راه پویی ای ناگزیر و گریزناپذیر. «ما» نیز در منطق و شیوه ی شاعری حافظ کاربردی چندگانه دارد و مضمون های آمده در انواع «من» را با بسامد کمتری، بازتاب می دهد. با توجه به رسالت شعر حافظ، بازتاب انواع «ما» و «من» توصیفی و اسنادی، مدخل هایی هستند که نگرش شاعر را به پسندها و ناپسندهای روزگار، غربت انسان و تناقض های وجودی اش، نشان می دهد. در «ما» و «من» غنایی حافظ، همه ی بالا و پست انسان، نمایان است. کاربرد صفات جمع جانشین اسم، تتابع اضافات، صفات پیاپی با واو عطف و صفات و اضافات پس از تخلّص شعری نشانه های دیگری هستند که به شناخت «ما» و «من» غنایی در اشعار حافظ کمک می کنند.
«نظم پریشان»؛ بازیابی اصطلاحی در قلمرو شعر و نثرِ گذشته و تأویل معاصران از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۰۸
36 - 19
حوزه های تخصصی:
معنای مفاهیم و اصطلاحات در طول زمان دگرگون می شوند؛ از همین رو نباید برداشتِ امروزی خود را از آن ها الزاماً برابرِ با برداشتِ پیشینیان بدانیم. اگر در پیِ تفسیرِ یک اصطلاح هستیم، ناگزیر از بازگشت به سیر تطور آن خواهیم بود. در عوض چنانچه بر آن باشیم تا صرفاً تأویلی از آن به دست دهیم می توانیم به گذشته آن رجوع نکنیم. یکی از اصطلاحات مربوط به قلمرو شعر و نثر و به طورکلی سخن، «نظم پریشان» و ترکیب های هم خانواده اش همچون «سخن پریشان»، ارقام پریشان» و... بوده است. این اصطلاحات در میان گذشتگان معنای ویژه ای داشته که عبارت بوده از: شعر یا نثر یا به طور کلی سخنی که ناسنجیده و بی کیفیت است. برخی از پژوهشگران و مفسرانِ معاصرِ ما از این اصطلاح، برداشتی متفاوت دارند. آن ها با عنایت به کاربردِ آن در شعر حافظ معتقدند که «نظم پریشان» به معنای آن است که شعر حافظ در ظاهر دارای پراکندگی است، اما در باطن از نظمی قوی برخوردار است. بدین ترتیب محققانِ امروز معنایی کاملاً متفاوت از آنچه قدما از آن درمی یافته اند به دست می دهند. در این مقاله کوشش شده است تا نخست پیشینه این اصطلاح در شعر و نثر گذشته آشکار شود و سپس برداشتِ معاصران از آن، به سنجش درآید.
نگاهی تازه به بن مایه «جام» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۱۳۱-۱۵۶
حوزه های تخصصی:
برخی کلمات و ترکیبات در دیوان حافظ هست که توجه دقیق به آنها ما را به دنیای شعر و اندیشه او نزدیک می کند. از جمله این کلمات و ترکیبات «جام» و مترادف های آن است. بسامد کلمه جام و مترادف های آن در دیوان حافظ از تعلقِ خاطر زیاد او به جام نشان دارد. در این مقاله، برای بررسی جام در دیوان حافظ، درباره اهمیت جام در ادبیات فارسی و دیوان حافظ، نظر شارحان متقدم و معاصر درباره معنا و کارکرد جام در حافظ بیان شده است. متن مقاله به دو قسمت تقسیم می شود: در قسمت اول، جام در سنت شعری قبل از حافظ بررسی شده است. قبل از حافظ، غالباً سه نوع جام یا شراب داریم: زمینی، عرفانی و خیامانه. در قسمت دوم، ذیل عنوان هایی، به هنرنمایی های حافظ با جام پرداخته شده است: 1. تکرار و برجسته کردن جام و تبدیل آن به بن مایه نمادین، 2. تقابل سازی با جام و به کاربردن آن همچون ابزاری برای مبارزه سیاسی و اجتماعی، 3. اختلاط معانی و کارکردهای گوناگون و متضاد جام با یکدیگر، 4. ساخت بیانِ متناقض نما با جام و خلق ابیات شاهکار. مقاله حاضر، با روش توصیفی و تحلیلی، در پایان نتیجه می گیرد که حافظ آگاهانه با تکرار جام آن را برجسته و نمادین ساخته و با اختلاط معانی ایرانی و اسلامی جام، منشوری ساخته که هر خواننده ای، به فراخور تجربه و دانش خود، می تواند معانی گوناگونی از آن دریافت کند.
بررسی نقش صفت در فرایند تولید و درک استعاره در اشعار حافظ بر اساس نظریه استعاره شناختی
منبع:
قند پارسی سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸
54-72
حوزه های تخصصی:
صفت به عنوان یکی از مقولات زبان فارسی (و اساساً همه زبان ها) در کتب دستور زبان معرفی و گونه های آن مشخص شده است؛ اما تعیین نقش آن در گفتار و نوشتار و به ویژه در متون ادبی – به عنوان جزئی از کلام- چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در پژوهش حاضر به بررسی نقش صفت در شکل گیری و درک استعاره در اشعار حافظ پرداخته شده و در آن از نظریه استعاره شناختی، به عنوان یکی از جدیدترین نظریات در بررسی های مربوط به استعاره، بهره گرفته شده است. این نظریه که در ایران تازگی دارد از طرف زبانشناسان مورد استقبال قرار گرفته و هریک در چند و چون آن کنکاش کرده اند. از جمله افراشی (1390) به وسیله نظریه نشانداری التزامی در معنی شناسی و افزودن نکات چندی آن را تکمیل کرده که در این مقاله از این نکات بهره گرفته شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. در پایان این نتیجه بدست آمده است که حافظ از صفت ها در جایگاه آنچه که در این تحقیق نشانداری التزامی نامیده شده است بهره برده و به منظور پیشبرد اهداف خویش – که در این پژوهش صرفاً دو هدف بازشناسی شده- یعنی تأکید بر مفهومی خاص از میان تناظرهای موجود بین دو مفهوم و همچنین تفضیل مشبه بر مشبه به یا مستعارله بر مستعار بهره برده است.
بررسی لایه ایدئولوژیک سبک شعر حافظ با تأمل بر طنز (از منظر تحلیل گفتمان انتقادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع طنز در شعر حافظ، بارها مورد بررسی و تحلیل پژوهشگران قرار گرفته است اما هدف این مقاله آن است که نشان دهد، شعر حافظ از جمله، متون گفتمانی است که حامل ایدئولوژی است و در مواضعی چون طنز، این ایدئولوژی پنهان، بیشتر آشکار می گردد. پرسش اساسی که پژوهش حاضر به آن می پردازد، این است که تقابل دال های مرکزی شعر حافظ چون رند و صوفی در قالب طنز، چگونه به کشف لایه ایدئولوژیک سبکِ شعر او کمک می کند؟ این مقاله، بر این فرض استوار است که میان کاربرد ساختار بلاغی طنز در شعر حافظ با گفتمان حاکم روزگار، رابطه مستقیمی وجود دارد. در این مقاله، پس از تأمل بر روی چیستی لایه ایدئولوژیک سبک و معرفی نظریه تحلیل گفتمان، به عنوان ابزار تحلیل ایدئولوژی در متن، نشان داده ایم که یکی از مواضعی که ایدئولوژی در کلام حافظ، به طور کامل نمود می یابد، موضع طنزهای اوست. سپس به باز نمود طنز در شعر حافظ پرداخته ایم و برآن بوده ایم که طنزهای حافظ، با دو شیوه ناسازگاری واژگانی و ناسازگاری گفتمانی خلق شده اند. در پایان، این مقاله به این نتیجه می رسد که طنزهای ایدئولوژیک حافظ، اقتداربخش و تقویت کننده گفتمان آزاد منشی اند. این مقاله، به روش تحلیلی-توصیفی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است.
کاربست واقع گرایانه و غیر کنایی رنگ های سیاه و سفید در قرآن کریم و اشعار حافظ
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال پنجم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
119 - 136
حوزه های تخصصی:
رنگ ها اگرچه تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در تمدن های بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. اهمیت این موضوع چنان است که رنگ ها، هم در زبان مخلوقات و هم در کتاب های آسمانی در زبان خالق، با اشکال و مفاهیم مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند. شعر حافظ نیز مملو از کارکردهای بیانی مختلف از رنگ است. دو رنگ سیاه و سفید که دلالت هایی بر ظلمت و نور، شب و روز، تاریکی و روشنایی دارند، به دلیل ظرفیت های قابل توجهی که در تصویرسازی دارند، هم به صورت کنایی و هم به شکلی غیر کنایی، در این دو متن شریف به کار رفته اند. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه می رسد که هم قرآن و هم اشعار حافظ، دو رنگ سیاه و سفید را هم از جنبه های کنایی و هم به صورت غیر کنایی با بیانی طبیعت پرداز و واقع گرا مورد استفاده قرار داده اند که این کاربست رویکرد اصلی این جستار به شمار می رود. در بعضی موارد، کارکرد غیر کنایی آن ها مانند توصیف رنگ دست در معجزه موسی (ص) هم چنین رنگ پدیده های طبیعی کاملاً بر هم منطبق است. از دیگر کارکردهای غیر کنایی این دو رنگ در قرآن، می توان به رنگ راه هایی که در کوه ها وجود دارند، رنگ نور صبحگاهی، عیب و بیماری و خشک شدن گیاه و در اشعار حافظ هم به توصیف چهره پیامبر اکرم (ص) و نیز رنگ مار افعی اشاره نمود.
پژوهشی گفتمان شناختی در گستره کاربردها و کارکردهای نقش نمای "واو" در اشعار حافظ و گوته: کاربردهای آموزشی و پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش نمای گفتمانی "واو" از نوع نقش نماهای افزاینده و توصیفی است و مهم ترین، پیچیده ترین، خلاق ترین، گسترده ترین، پرکاربردترین، و کارسازترین عنصر گفتمانی در مدیریت گفتمان است. این پژوهش اکتشافی دارای دو مبانی معرفت شناختی، پژوهشی، و استدلالی در تحلیل کاربردها و کارکردهای نقش نمای "واو" بود: بهره وری از دیدگاه های پژوهشگران مطرح جهانی در این مطالعات و تحلیل پیکره های خلاق زبانی در عرصه شعر فارسی و آلمانی. این مطالعه الگوی کاربردی و کارکردی "واو" را در غزل های حافظ و اشعار گوته با استفاده از مدل وجوه گفتاری گفتمان شفرین (2006) بررسی نمود. تحلیل و بررسی دو پیکره شعری نشان داد که آن دارای نقش های اولیه و ثانویه است. کارکردهای اولیه واو در گستره اندیشگانی وجوه گفتاری گفتمان بوده و ایجاد روابط سه گانه زمانی، علت و معلولی، و موضوعی بین گزاره ها و اندیشه ها نتیجه استفاده از آن در دو اثر منظوم بود. علاوه بر نقش معهود آن یعنی عطف در کنار گستره های کاربردی و کارکردی فوق، کارکردهای گفتمانی ثانویه آن شامل کنش های امر، گزارش و روایت، بیان هدف، استنباط، استدلال، تاکید، توازن، گسترش، تضاد و مسئله انتظارات بود که در کتب دستور و فرهنگ لغات تحلیل نشده اند. افزون بر این، ترکیب وجوه اندیشگانی، کنش و اطلاعات از دیگر کارکردهای این نقش نما بود. و همچنین استفاده ترکیبی از آن با دیگر نقش نماها نیز بررسی گردید. و در پایان، با توجه به کشف نقش های متفاوت و منحصر به فرد برای واو، مجموعه ای از راه کارهای کاربردی در گستره های آموزشی، راهبردهای مدیریتی در گفتمان، پژوهش، تهیه و تدوین مطالب درسی، و فرهنگ نگاری پیشنهاد گردید.
تأملّی در دیوان جلال طبیب شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که در شعر حافظ اثر سروده های دیگر شاعران قابل ملاحظه است، بدین توضیح که خواجه بزرگوار مضامین و معانی شعر دیگر شاعران را با هنرمندی و تسلّطی بی نظیر آنگونه که سزاوار بوده در شعر خود به کار گرفته و به شایستگی ادا کرده و به منظور بررسی سرچشمه های سخن حافظ و ارائه سلطه بلامعارض او در سخنوری توجه به این منابع و مقایسه آنها با سخن خواجه برخی و بهری از توانایی خواجه را در سخنوری می نماید. نگارنده بر آن شد که شعر جلال را از این زاویه و تأثیری که او از سعدی پذیرفته و تأملات دیگر نیز بررسی کند. در این زمینه نیاز به نسخه ای منقح بود که خوشبختانه پژوهنده ارجمند آقای پورجوادی اخیراً براساس نسخه ای نه چندان خوانا که در حاشیه دیوان دیگری بوده و با اهتمام تمام در مراجعه به مآخذ دیگر به تصحیح و چاپ دیوان او همّت گماردند و این امکان حاصل آمد. آنچه عرضه می شود حاصل تأملی است بر این دیوان که به نظر صاحب نظران می رسد باشد که در صورت مقرون بودن این تأملاّت به صواب، در آینده منظور نظر استاد قرار گیرد.
غزل سعدی و حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
حافظ و شعر او از دیدگاه های گوناگون، بارها و بارها مورد بحث قرار گرفته است به گونه ای که بیم آن می رود هرچه بگوییم و بنویسیم، گفته و نوشته باشند. درین زمینه مطالب تکراری و دریافتهای شخصی نامستدل، بازی با عبارات، کلی گوییها و فلسفه بافیها و عرفان بازیها، به حدّی است که به راستی خسته کننده شده است. درین مختصر به مطلبی که شاید کمتر متعرض آن شده باشند، می پردازم و آن مقایسه سعدی و حافظ از جهت توجه به مبانی عرفان اسلامی است. و البته مدعی کمال سخن خود نیستم و از صاحبنظران می خواهم مرا به لغزشهایم آگاه سازند. شاید خوانندگان صاحبنظر در بادی امر با خود بگویند مقایسه درستی نیست و به اصطلاح قیاس مع الفارق است و یا اینکه معلوم است که حافظ در عرفان بسی والاتر از سعدی است. شعر سعدی همه پیرامون عشق مجازی و باده و ساده و شاهد است او را با حافظ آسمانی چه کار! به هرحال نگارنده درست یا غلط، بدین گمان است که سعدی در کل به مراتب بیش از حافظ، عناصر عرفان اسلامی را در آثارش به کار برده است. البته این موضوع بسیار گسترده است و برای تبیین کامل آن، کتابی بزرگ باید تألیف شود.
تحلیل بینامتنی «توبه» در غزلیات حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵
33 - 48
حوزه های تخصصی:
متن ها، موجوداتی زنده اند که در طول تاریخ با هم در ارتباط، داد و ستد و تعامل بوده و هستند. این ارتباط در قالب متنی، بینامتنی و فرامتنی است که بررسی و تعمّق در هر کدام از این نوع روابط، باعث گره گشایی و تحلیل متون می گردد. از یک نگاه، تحلیل بینامتنیت، در اثر یک شاعر یا نویسنده، تأثیرپذیری وی از شاعران و نویسندگان پیشین و نیز تلمیحات، اشارات تاریخی و آیات و احادیث به کار رفته در متن را بررسی می کند و از این رهگذر، بنمایه اندیشه ایشان و ابهامات و پیچیدگی های سخنانشان، بر طالبان و محقّقان روشن می گردد. حافظ شیرازی نیز از جوانب مختلف ادبی و عرفانی، تأثیرپذیری گسترده ای از قدما داشته است که محقّقان ادب و عرفان در این موضوع پژوهش های فراوان نموده اند، لیکن هنوز در اشعار خواجه موارد بسیاری جای کار دارد. نگارندگان در این نوشته بر آن هستند تا با تحلیل بینامتنی مفهوم «توبه» در غزلیات حافظ، نشان دهند که آیا وی از شعرا و عرفای پیشین، بویژه حکیم سنایی و عطار نیشابوری و نیز آیات قرآن کریم، متأثر شده است؟ یا این واژه کاربرد خاص و متفاوتی در شعر وی دارد.