مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
حافظ
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۹
30 - 7
حوزه های تخصصی:
غالباً متون برجسته ادبی علاوه بر زیبایی و خیال انگیزی، اثرگذار هستند. یکی از عوامل اثرگذاری و بلاغت کلام در این متون، چندبُعدی بودن معنای متن و تأویل پذیری آن است. در غزلیات حافظ، ابیات بسیاری دیده می شود که چندوجهی هستند و ظرفیت تأویل پذیری به دو یا چند معنای متمایز را دارند. در این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی به این مسئله پرداخته می شود که حافظ با چه ابزارها، شگردها و تمهیداتی، سخنش را ذووجوه، چندمعنا و سرانجام، اثرگذار کرده است و آیا استفاده حافظ از این تمهیدات، آگاهانه و تعمدی بوده است! نتیجه بررسی ها نشان داد که برخی از شگردهای حافظ در ایجاد ظرفیت های معنایی و زایندگی متن، عبارتند از: استفاده از کلمات چندمعنایی، استفاده از کنایه ها در بسترهای تازه معنایی، شناور بودن معناهای مختلف در بافت کلّی کلام به سبب ساختارهای خاص نحوی، تعلیق معنا به دلیل دو یا چندوجهی بودن مرجع ضمیرها، امکان تبدیل ترکیب های اضافی و استفاده همزمان از ظرفیت های مختلف یاهای وحدت، نکره و مصدری. دیگر اینکه استفاده مکرر حافظ از این شگردها در ابیات متعدد، بیانگر تعمّد او در این کار و آگاهانه و هدفمند بودن حضور این تمهیدات در شعر وی است.
آشفتگی پارادایمی حافظ در برخورد با امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر انسانی در رابطه با موقعیت اجتماعی سبکی خاص از سیاست ورزی را در دو ساحت نظر و عمل درپیش می گیرد. حافظ نیز به عنوان متفکر، عارف و شاعر عهد خود، صاحب اندیشه و فعل سیاسی است و هدف این نوشتار بررسی موضع گیری حافظ نسبت به امر سیاسی، با این پیش فرض است که وی در زمانه ای می زید که هیچ گونه پیش فرض و الگوی پارادایمی تثبیت شده ای وجود ندارد که به کنش ورزی سیاسی وی جهت دهد. در این مقاله نخست مبانی نظری تحقیق بر اساس نظریه پارادایم کوهن تبیین و سپس با به کارگیری روشی تاریخی، داده های مربوط به زندگی حافظ و محیط سیاسی-اجتماعی عصر وی و همچنین شواهد شعری از دیوان که شامل نظریات وی است، جمع آوری و طبقه بندی شده، آنگاه با روش توصیفی-تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد برداشت حافظ از امر سیاسی و تعامل وی با نهاد حکومت در دوره های مختلف زندگی وی متفاوت بوده است. حافظ گاه خود را به نهاد حکومت نزدیک ساخته است؛ این نزدیکی گاه برای نصیحت و خیرخواهی حاکمان بوده و گاه ستایش و مدح آنان برای به دست آوردن صله و گاهی به سبب احتراز شغل دیوانی بوده است. گاهی نیز حافظ از نهاد قدرت فاصله گرفته و لب به اعتراض و انتقاد از عملکرد آنان پرداخته است. به هر حال این دوری و نزدیکی از سویی به تمایلات درونی او و از سوی دیگر به منش و طرز سلوک حاکمان زمانه وی بستگی دارد؛ بنابراین تعامل حافظ با صاحبان قدرت توجیهی بازاندیشانه دارد؛ زیرا مخالفت هایش باعث شادی همگان می شود و مدایح وی نیز به نحوی محبوبیت موقت و یا جنبه ای از جهات مثبت رجال حکومتی را نشان می دهد. به طور کلی موضع گیری های متفاوت حافظ در برابر سیاست، نشان گر ناهم خوانی های پیش فرض های ذهنی وی نسبت به امر سیاسی و همچنین الگوهای تثبیت شده در ذهنیت وی برای کنش سیاسی است که در چاچوب نظریه پاردایمی کوهن می تواند تبیین شود.
مفهوم رند و رندگونگی از منظر غزلیّات حافظ در سه نمایشنامه ی عروسکیِ بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رند در زبان پارسی از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و حامل معانیِ مثبت و منفیِ بی شماری در آثار کهن است. حافظ برخلاف اکثر پیشینیانِ خود، نگرشی سطحی و منفی به رندان ندارد و بالعکس آن ها را ریاستیز، عصیانی و حقیقت جو معرفی می کند که در راهی دشوار و عوام گریز، مولّد انقلاب های فردی و اجتماعیِ مختلفی بوده اند به طوری که حافظ پژوهانِ بسیاری این مفهوم را مهم ترین دستاورد فکریِ حافظ میدانند. از برآیند این خصایص نیز می توان به کُنش گریِ رندان به مثابه یک شخصیّت نمایشی اشاره کرد. بهرام بیضایی(نمایشنامه نویسی که توجّه بی شائبه او به آثار کهن غیر قابل انکار است) گزینه مناسبی برای پی گیریِ این مفهوم است چه بسا که روحیه قهرمانی و انقلابیِ موجود در آثار او در پیوند با اسطوره و کهن الگوها بر جنبه ها و خصلت های راز آمیز، عصیانی و شوریدگیِ شخصیّت هایش صحّه می گذارد. نگارندگان برای اثبات هویّت وجودیِ شخصیّت رند(که به واسطه ویژگی هایش نمایشی است) برآن هستند تا با نگاهی نو، دستاورد شعریِ حافظ را مورد پژوهش قرار داده و با توجّه به اهمیّت شخصیّت پردازی در ادبیّات نمایشی در راستای ادبیّات تطبیقی به بسط شخصیّت رند در شعر و نمایش بپردازند. بنابراین ضمن برشمردن ویژگی های رندی و رندگونگی در غزلیّات حافظ و پی بردن به اصل این مفهوم، انواع تقسیم بندیِ یک شخصیّت دراماتیک را بررسی کرده و پس از آن به تطبیق خصایص رند حافظ با ویژگی های یک شخصیّت نمایشی پرداخته می شود و از حاصل این رهیافت سه نمایشنامه عروسکیِ بیضایی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.
نقد و قرائت تاریخی اشعار حافظ
حوزه های تخصصی:
نقد یا قرائت تاریخی آثار ادبی به معنای تحلیل آثار ادبی با توجه به حوادث یا امور تاریخی است. در این نوع نقد، محقق به بحث درباره زندگی شاعران یا نویسندگان و معاصران آنها و روابط ایشان با هم می پردازد و بر آن است تا با نگاه بیرونی، برخی از ابهامات درونی آثار ادبی را پاسخ دهد. این نوع نقد که در ایران پیشینه ای طولانی دارد، غالباً وسیله تحقیق در تاریخ ادبیات است. از آنجا که این نوع نقد درباره شعر حافظ با توجه به ویژگی های خاص و منحصربه فرد شعر او، همواره با دو دیدگاه تأییدی و انکاری روبه رو بوده، نگارنده بر آن شده تا در قالب این مقاله و با روش تحلیل محتوا (رویکرد توصیفی- تحلیلی) اشعار حافظ را از منظر نقد تاریخی بررسی کند. در این بررسی مشخص شده است که شعر حافظ با توجه به تعیّن زمانی و مکانی بالایی که دارد، نقد تاریخی را برمی تابد، چنانکه از مجموع 625 قطعه شعر حافظ، 88 قطعه شعر او، جزو اشعار تاریخ دار مسلم هستند؛ یعنی حدود 14 درصد؛ و اگر بخواهیم اشارت مدحی و تاریخی را نیز به این تعداد اضافه کنیم، حافظ حدود 164 قطعه شعر تاریخ دار دارد؛ یعنی حدود 26 درصد از اشعار او؛ که این موضوع نشان می دهد شعر حافظ، پیوند نسبتاً زیادی با تاریخ عصر و زندگی او دارد و استخراج این اشعار می تواند در بررسی تطور فکری حافظ و بازسازی جزئیات زندگی او مؤثر واقع شود.
بررسی اندیشه سیاسی «حافظ» در چارچوب نظریّه «اسپریگنز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاعران ایرانی از دیرباز از ارکان اصلی و واسطه ای میان مردم و دستگاه حاکمیّت بوده اند و به خاطر ارتباط مستقیم با حاکمیّت، نحوه معاش و گذران زندگی آنها همیشه از این ارتباط تأثیر پذیرفته است. حافظ به عنوان یکی از چهره های شاخص ادبیّات ایران، نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه زندگی او عجیب با تحولات زمانه و جابه جایی حاکمان گره خورده است. پرسش اصلی پژوهش این است که این تحولات چه تأثیری بر اندیشه سیاسی حافظ گذاشتند و حافظ راه رهایی از مشکلات زمانه را در چه می دید؟ برای پاسخ به پرسش یادشده با به کارگیری نظریّه «اسپریگنز» (مشکل شناسی، علت شناسی، جامعه آرمانی، راه حل) و روش توصیفی - تحلیلی، ویژگی های اندیشه سیاسی حافظ توضیح داده شده است. طبق چارچوب نظری، یافته های پژوهش نشان می دهد که حافظ مشکل سیاسی جامعه خود را در قتل، زندان، تکفیر، تهمت، فساد، ناامنی و بی ثباتی می دید. او در مقام علت یابی تزویر و ریا، سوء استفاده از مقام و موقعیت و ظلم را عامل بسترساز بروز اعتراضات در جامعه می دانست. همچنین جامعه آرمانی حافظ در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ویژگی هایی همچون پرهیز از بدگویی، ریا، انجام کار بد و تأکید بر ساده زیستی و قناعت، بی اعتنایی به حسودان و دل نبستن به دنیا و قدرت داشت. از نگاه حافظ، راه حل فائق آمدن بر این مشکلات در اصلاح گری، پرهیز از ظلم، تسامح و مدارا، عبرت گرفتن از تاریخ و پندپذیری بود.
شناختِ یکی از متن های پنهانِ دیوان حافظ (اثرپذیری حافظ از دستورالوزاره اصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر حافظ از نظر جایگاه مکانی و زمانی در اوج هرم شعر فارسی جای دارد و او درواقع جامع مفاهیم و مضامین پیشینیان است و این نکته به روشنی گستره مطالعاتی او را نشان می دهد. بررسی منابع مطالعاتی حافظ و بیان اثرپذیری او از دیگران در بحث آشنایی زدایی در صورت گرایی روسی و در حوزه نقد ادبی می گنجد؛ خاّصه در بحثی که امروز در نقد ادبی متن پنهان خوانده می شود، در این مقاله که در حیطه نقد ادبی جای می گیرد، کوشیده ایم اثری را معرّفی کنیم که حافظ از آن اثر پذیرفته و تاکنون از نظر اهل تحقیق دورمانده است. مسئله این تحقیق آشکار کردن بخشی پنهان از گنجینه مطالعاتی حافظ و پژوهش در چگونگی اثرپذیری او از این کتاب و مفاهیم آن است. هدف این مقاله معرّفی متنی ناشناخته در زمان ما و معتبر در دوران خواجه و نیز نشان دادن نمودی دیگر از علاقه حافظ به آثار نثر مصنوع بوده است. این اثر « دستورالوزاره تألیف محمود اصفهانی» است که به کوشش استاد زنده یاد رضا انزابی نژاد به چاپ رسیده است. بر اساس دست آورد های این پژوهش بهره گیری خواجه شیراز از این اثر ارزشمند و گمنامِ گنجینه باشکوهِ زبان پارسی، به روشنی نمایان شده است.
کارکرد جبر در گفتمان فکری حافظ (تحلیلی مبتنی بر نظریه لاکلو و موف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
109-136
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان موضوع جبر در شعر حافظ را بسیار مورد بررسی قرار داده و آرای مختلفی را در این زمینه مطرح کرده اند. برخی این اصطلاح را، مانند بسیاری از اصطلاحات موجود در شعر او، وسیله ای برای آفرینش ادبی پنداشته اند؛ بعضی آن را ابزاری برای توجیه گفتارهای رندانه تلقی کرده اند؛ بسیاری دیگر نیز آن را معلول جبرگرا بودن حافظ دانسته اند. با توجه به شیوه آفرینش ادبی، جهان بینی و روح حاکم بر شعر حافظ که نشان از نوعی آزاد اندیشی دارد و همچنین تناقضی که میان اصلاح طلبی و باور به جبر حاکم است، اگرچه قائل شدن به دو مورد نخست به خصوص استفاده از این اصطلاحات برای آفرینش ادبی صحیح به نظر می رسد، برقراری رابطه میان جبر گرایی و جهان بینی حافظ بسیار دشوار است. یکی از شیوه هایی که می تواند ضمن به رسمیت شناختن تفاوت برداشت ها، از گزاره های جبرگرایانه فهمی نزدیک به جهان بینی حافظ ارائه دهد، خودداری از مبنا قرار دادن مفاهیم برآمده از ظاهر تک بیت ها و سعی در به دست آوردن فهمی عمیق تر از شعر حافظ براساس روشی علمی است. از این رو در مقاله حاضر سعی شده است با استفاده از رویکرد ارنستو لاکلو و شانتال موف، لایه های زیرین گزاره های جبرگرایانه شعر حافظ بررسی شود و طبق پیش فرض های تحلیل انتقادی گفتمان، مبنی بر غیرشفاف بودن زبان در انتقال مفاهیم و تأثیر زبان در فهم واقعیت ها، نشان داده شود که هدف غایی حافظ از به کار بردن مفاهیم جبرگرایانه، نه بیان باور به جبر، بلکه ایجاد فضای لازم برای بسط ایدئولوژی گفتمان رندی و سست کردن هژمونی گفتمان زاهدانه است که از قرن ها قبل، بر فضای فرهنگی ایران تسلط داشته است.
تحلیل مؤلفه های موسیقایی در غزلیات حافظ
حوزه های تخصصی:
ارتباط ساختاری حافظ با موسیقی به شیوه های مختلفی در غزلیات او مشاهده می-گردد. ادراک موقعیت حافظ در مقابل موسیقی به شکل دقیق آن، با توجه به استفهام فنی موسیقی کاملا واضح نیست. اما با استفاده از نشانه های موجود در ابیات دیوان وی، می توان میزان خویشاوندی او را با موسیقی سنجید. این تمایل به صورت همگن در همه ی غزل ها به چشم نمی خورد. تجزیه وتحلیل در استفاده از بحور مختلف در شعر حافظ، تنها یکی از نمادهای این گرایش است؛ اگرچه اوزان عروضی غزل های مختلف با مقیاس های زمانی (وزنی) در موسیقی ایران، خواص ریتمی یکسانی را از خود نشان می دهد. درحالی که استفاده از واژگان موسیقی نیز یکی از مهم ترین نشانه-های موسیقایی موجود در غزل های حافظ است. این مولفه می تواند به عنوان یکی از نمادهای توجه حافظ به موسیقی قلمداد گردد. باید تاکید کرد که تحلیل تلفیق شعر و موسیقی کنونی کلاسیک ایران، بیانگر خواص واژگانی است که امکان این هم-پوشانی را قویا میسر می سازد. این تلفیق خصوصا در واژه های یک سیلابی به-کارگرفته در غزلیات حافظ مشهودتر است. واژه هایی که با تغییر در ماهیت هجا، تغییر در معنی ندارند. باید اذعان کرد که این رویه، عموما در آواز کنونی ایران بسیار رایج است. ساختار آواز ایرانی این مجال را برای انطباق جملات موسیقایی آواز ردیف دستگاهی با غزلیات حافظ فراهم می سازد. اگرچه می توان آشکارا بر این نکته تاکید نمود که همه ی ابیات یک غزل، ظرفیت های موسیقی پذیری را به شکلی یکسان ندارند. با وجود اینکه ساختار موسیقی ایران از عصر حافظ تا دوره ی موسیقی دستگاهی (موسیقی صدوپنجاه سال اخیر) تغییراتی داشته است، اما خواص موسیقی-پذیری شعر حافظ را می توان در بررسی تلفیق موسیقی در موسیقی امروز ایران جست وجو نمود و برای ادوار پیش از آن به خواص واژگانی مراجعه کرد.
نقد و نظری بر این کیمیای هستی
حوزه های تخصصی:
راز ماندگاری شعر حافظ در کنار جاذبه های هنری آن، خلاقیت شگفت انگیز این غزل سرای نامدار پارسی در پردازش دقیقه های هنری، ظرافت های تعبیری شعری، نکته های اجتماعی و پرداختن به مسایل و دغدغه های کلان انسانی است و همین نکته سبب شده است تا گونه ای ابهام یا دشواری هایی در لایه های زیرین شعر او برای خوانندگان و دوستداران شعرش پدید آید که درک آن ها را نیازمند شرح و توضیح می کند و تلاش حافظ پژوهان همواره در مسیر روشن ترکردن همین نکته ها و مسایل است. در این میان، ملاحظه های ادیبانه و واکاوی های استاد عالی قدر محمدرضا شفیعی کدکنی در کلاس های درس حافظ شناسی دانشگاه تهران، ارزش خاصی دارد و بسیار مغتنم است. کتاب این کیمیای هستی مجموعه ای از مقاله های دکترشفیعی کدکنی و یافته ها و گفته های ایشان از همین جلسه های درس است. این اثر یک بار در سال 1378 به کوشش ولی الله درودیان سپس به صورت مجموعه ای منسجم تر و مفصل تر در سه جلد با نظارت مستقیم استاد شفیعی کدکنی در سال 1396 و متعاقب آن در سال 1397 منتشر گردید. جلد اول کتاب را مقاله های کوتاه و بلند استاد در حافظ شناسی و جلد دوم را تنقیح مطالب چاپ اول کتاب و جلد سوم را یادداشت های دانشجویان از تقریرات ایشان تشکیل می دهد. این مقاله مروری بر بخش های سه گانه ی اثر مذکور با نگاهی انتقادی برای معرفی بهتر این اثر ارجمند است.
خلقت، مفهوم «انسان» و «انسان بودن» نزد حافظ و گوته
حوزه های تخصصی:
در اين مقاله به موضوع «خلقت انسان»، «خود انسان» و «انسان بودن»، با تکيه بر تعابير و تفاسير مختلف ادبی در غزليات لسان الغيب حافظ و آثار گوته (Goethe 1749-1832) شاعر معروف آلمانی پرداخته می شود. موضوع فوق در ادبيات و آثار تغزلی ايران و آلمان با هم مقايسه می شود، نمونه های متعددی از آرا و نظرات ادبا، شعرا و فلاسفه ی هر دو کشور ارائه می گردد و با توضيحات مختلف همراه می شوند. سابقه و تاريخچه ی ديدگاه های دينی در خصوص خلقت انسان نيز از زاويه ی ديدگاه های ادبی مطرح می شوند. در اين راستا تا حدودی مشابهت های فرهنگی ادبی و برداشت های دينی از کتب مقدس آشکار می شوند. به ديدگاه ها و نظرات ادبای مذکور با ذکر مثال های متعدد و مستند از آثار آنان پرداخته می شود. اعتقاد به جهان ماورا و بهشت، علل هبوط و سقوط انسان به زمين، نبرد خير و شر، نيکی و بدی، نيروهای الهی و اهريمني در وجود انسان مطرح می گردد. به منظور شناخت وجود انسان و برجستگی ويژگی های خاص انسانی، فرق ماهيتی انسان با فرشتگان و ديگر موجودات جمع بندی و همراه با توضيحات به نظر خواننده می رسد. همچنين سعی می شود تا درباره ی ابعاد مختلف شخصيتی، جايگاه انسان در هستی، تفاوت بين «انسانِ معمولی»، «اَبَرانسان» و «انسان کامل» مباحثی مطرح شود. به معيارهای «انسان بودن» و انسانيت اشاره می شود، موقعيت انسان در چالش های موجود در نبردهای مختلف درونی و بيرونی در پهنه ی وسيع هر دو ادبيات غنی ايران و آلمان با هم مقايسه می شوند. تأثيرات متقابل فرهنگی در آثار مشهور جهانی آشکار می گردد. اين موضوع در نهايت بر اهميت تحقيقات و گفتگوهای ميان فرهنگی صحه گذاشته و زمينه های تعامل بيشتر بين ملت ها را فراهم می سازد. همچنين بر مشابهت های ذاتی و ريشه ی مشترک انسان ها به واسطه ی آدم وحوا و احترام به انسانيت محض تأکيد می گردد.
مقاومت حافظ در برابر خشونت و استبداد
حوزه های تخصصی:
حافظ شیرازی برای مردم هند شاعری شناخته شده و محبوب است. در هندوستان حافظ را شاعری آزاداندیش و مبارز می شناسند که در برابر خودکامگی و ستمگری حاکمان روزگار خود ایستاده است. در این مقاله، چگونگی مقاومت حافظ در برابر خشونت و استبداد حاکمان روزگارش با استناد به ابیاتی از غزل های او بررسی و بازنموده می شود. ابتدا تعاریف مقاومت آمده و سپس مقاومت به دو نوع شدید و خفیف، تقسیم و توضیح داده می شود. مقاومت خفیف به صورت کنایه، اشاره، رمز، مجاز و سمبل نشان داده می شود. بررسی دیوان حافظ نشان می دهد مقاومت خفیف در شعر حافظ به طورکامل موجود است. مقاومت خفیف حافظ در مقابل هرکسی است که از آیین دینی و مذهبی و به ویژه جنبه ی انسانی فرار می کند و خود را به جنبه ی منفی آن می سپارد. حافظ نماینده ی جرئت و شهامت بودہ و حرف خود را با جسارت اما همراه با ادب بیان کرده است. او زمامداران قدرت را به توجّه و بازبینی در اعمال خود دعوت نموده است و هیچ گاه از دایره ی ادب بیرون نرفته است.
سه گانه ی سلیم نیساری
حوزه های تخصصی:
بررسی کارنامه ی حافظ پژوهان، از سویی به معرفی و جایگاه پژوهشگران کمک می کند و از سویی نیز به بازشدن زاویه هایی از شعر و شخصیت حافظ. نوع نگاه و چگونگی پرداختن هر پژوهشگر به موضوع مورد پژوهش، دو معیار شایان توجه در حوزه ی پژوهش و ترازویی دقیق برای سنجش علمی هر پژوهشگر است. از سلیم نیساری درباره ی حافظ، سه اثر منتشر شده است با نام های: مقدمه ای بر تدوین غزل های حافظ، دفتر دگرسانی های غزل های حافظ و تصحیح دیوان حافظ که آن ها را «سه گانه ی نیساری در حافظ پژوهی» نامیده ایم. با تکیه بر آن ها گزارشی تهیه و ارائه کرده ایم که تا حدود زیادی موقعیت علمی و ادبی ایشان را در حافظ شناسی ترسیم و توصیف می کند. البته در این مقاله، نقد کارهای تحقیقی نیساری مورد نظر نبوده است بلکه تمرکز بر معرفی کلی «سه گانه ی نیساری» در حافظ پژوهی و تهیه ی گزارشی از سه نقد عالمانه و دقیق ایشان بر سه تصحیح از دیوان حافظ بوده است که به همت زنده یادان «قزوینی- غنی»، «مسعود فرزاد» و «پرویز خانلری» صورت گرفته است.
حافظ و روان شناسی ترس
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ سراسر آکنده از بیم و امید است. حافظ با بیان ترس های بشر، شیوه ی چیرگی بر این ترس ها را به ما می آموزد. این ترس ها را از منظر پدیدارشناسانه در سه دسته ی عمده می توان طبقه بندی کرد: 1. ترس از جهان؛ 2. ترس از دیگری؛ 3. ترس از من. نگارنده در این مقاله بر آن است تا با تحلیلی روان کاوانه از ترس های حافظ، شیوه ی روبه رو شدن دو شخصیت برجسته ی دیوان او، یعنی رند و زاهد، را با ترس نشان دهد. این دو شخصیت البته می توانند ابعاد وجودی درون حافظ را به شکلی نمادین روشن سازند. زاهد برای چیرگی بر ترس، از آن می گریزد و به دنیایی خیالی پناه می برد که در آن آسیب ناپذیر است. او با فرار از واقعیت و با سرکوب-کردن ترس، آن را به ناخودآگاه می راند و همواره به شکلی درگیر ترس باقی می-ماند. رند از سوی دیگر با ترس روبه رو می شود، در دل ترس می رود و با تجربه ی درد بزرگ از آن گذر می کند و با تجربه ی ترس بر آن چیره می شود. او برخلاف زاهد از ترس های عمده ی بشری یعنی ناپایداری و ناشناختگی جهان، پذیرفته نشدن توسط دیگری و دیدن سایه ها، یعنی آلودگی ها و ضعف های خویش نمی گریزد. زاهد جهان را به مسئله فرومی کاهد و از درک راز جهان بی نصیب می ماند. از ناپایداری جهان می گریزد و به جهانی در آینده ای دور پناه می آورد. او در نگاهی یونگی از ترس پذیرفته نشدن در نقاب می رود و به نام می اندیشد. او از خویش نیز می گریزد و سایه های خویش را به دیگری فرامی افکند. رند برخلاف او جهان را رازی بزرگ می داند که باید در او سرگشته و حیران شد. او با مستی، موسیقی و عشق، یعنی با غور در اعماق ناخودآگاه، راز این سراپرده ی کهن را در می یابد. او با سایه ها روبه رو می شود و خود را گناه کار می داند؛ اما آن سوی سایه ها گنجی است که در آن امان واقعی است و او با تجرب ه و
معرفی و بررسی دانشنامه ی حافظ و حافظ پژوهی
حوزه های تخصصی:
دانشنامه ها از مهم ترین منابع و مراجع به شمار می آیند. تدوین دانشنامه های تخصصی در شاخه های گوناگون دانش، پاسخ به یکی از نیازهای اساسی حوزه ی تحقیق و تألیف است. از این نظر، تهیه ی دانشنامه هایی در پیوند با شخصیت و آثار شاعران نامدار ضرورت و اهمیت ویژه دارد که کمتر به آن توجه شده است. در سال 1397، دانشنامه ی حافظ و حافظ پژوهی با همتی بلند و ستایش انگیز منتشر شده است تا جای خالی اثری جامع و گره گشا را در حافظ پژوهی و حافظ شناسی پر کند. بیش از 1800 مقاله با همکاری 14 نفر از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 60 نفر از استادان دانشگاه های ایران و بیشتر حافظ پژوهان و ادب پژوهان معاصر در این دانشنامه ی چهارجلدی گردآوری شده است. این مقاله ها درباره ی بسیاری از موضوع های مربوط به شعر، اندیشه و زمانه ی حافظ، حافظ پژوهان و آثار حافظ پژوهانه نوشته شده است. در این نوشتار، دانشنامه ی حافظ و حافظ پژوهی معرفی و با توجه به بعضی اصول دانشنامه نگاری بررسی می شود. گستردگی و تنوع موضوعی مدخل ها، وجود مقاله های سودمند و تازگی بعضی مدخل ها از امتیازهای این اثر است که می تواند بسیاری از پرسش های حافظ پژوهان را پاسخ دهد. پیشنهادهایی نیز برای چاپ بعدی این دانشنامه ارائه می شود که می تواند برخی کاستی ها را برطرف و این اثر ارزشمند را کاربردی تر کند، ازجمله افزودن نمایه ی مدخل ها، بازنگری بعضی مقالات و... .
حافظ و مسئله ی ترجمه پذیری غزلیات
حوزه های تخصصی:
ترجمه ی متون ادبی یکی از دشوارترین انواع ترجمه است. این دشواری درباره ی ترجمه ی شعر حافظ بیشتر است. در این مقاله، درباره ی ترجمه ی غزل های حافظ به زبان آلمانی و تاثیر او بر ادب آلمانی به ویژه با تاکید بر ترجمه ی هامر و دیوان شرقی غربی بحث شده است. همچنین ضمن مقایسه ی بخش هایی از ترجمه ی سخن سعدی به آلمانی، تفاوت اوضاع سیاسی روزگار سعدی و حافظ عاملی موثر در تفاوت طنز در کلام آن ها و شیوه ی سخنشان معرفی شده است. با استناد به دو اثر گوته یعنی «شوق خجسته» و «امید وصل» که گوته با تاثیرپذیری از حافظ سروده است، نشان داده می شود که او از دو نظر به همتای ایرانی اش وامدار می ماند: یکی قالب سونت که آن را برابر غزل دانسته اند، و دیگر طنزی که پشت لحن جدی شعر پنهان شده است.
بررسی و نقد نشانه شناختی قرائت وحدت وجودی از شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
349 - 365
حوزه های تخصصی:
سرشت باز و چندصدایی شعر حافظ موجب شده است خوانندگان زیادی از دیرباز تا روزگار معاصر به قرائت شعر او بپردازند. قرائت عرفانی یکی از قرائت های مطرح و دامنه دار از شعر حافظ است که به اقسام گوناگونی بخش پذیر است. از میان قرائت های عرفانی می توان به رساله ای از جلال الدین دوانی در قرن نهم اشاره کرد. او در رساله خود، بیتی از حافظ را بر مبنای پارادایم وحدت وجود قرائت کرده است. این مقاله می کوشد برای نقد و ارزیابی قرائت دوانی، الگوی نشانه شناسی مبتنی بر بافت های سه گانه را به کار گیرد و با رجوع به تاریخ تحول عرفان ایرانی - اسلامی نشان دهد چنین قرائتی از شعر حافظ مقرون به صواب نیست. برای تبیین تحولات تاریخ تصوف، از مفهوم سنت اول و دوم عرفانی استفاده شده و مفاهیم عمده و مشترک این دو سنت، یعنی تجلی، عشق و وحدت شهود / وحدت وجود با یکدیگر مقایسه شده است.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.
بررسی آسیب های اجتماعی و تاریخی قرن هشتم هجری در شعر حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر و ادبیات، یکی از صادق ترین اشکال و تجلّی تاریخ یک ملت است. شاعران و هنرمندان، وجدان و صدای زمانه شان هستند. تغییرات و دگردیسی ها اجتماعی و تاریخی، اگر اصالت و موضوعیّت داشته باشند در قلمرو ادبیات نیز وارد می شوند. در تاریخ ایران، شعر، محمول و جلوه گر مصائب، تکانه ها و دردهای اجتماعی بیشماری بوده و چون رسانه ای فرهنگی و برنده، بسیاری از آسیب ها و بحران های تاریخی و اجتماعی این مرز و بوم را در خود ضبط و ثبت نموده است. در این میان حافظ شیرازی، به مثابه ی حافظه ی تاریخی و فرهنگی جامعه ی ایرانی و همچنین یکی از ناقدان وضعیت اجتماعی و تاریخی قرن هشتم هجری، بسیاری از دردها و آسیب های تاریخی و اجتماعی زمانه اش را دریافته و در عالم شعری به آن واکنش نشان داده است. این پژوهش با رویکردی تاریخی و روش توصیفی تحلیلی، آسیب های اجتماعی و تاریخی قرن هشتم هجری در دیوان حافظ را در کانون توجه خود قرار داده است. یافته ها بیانگر آن است که: حافظ با فراست و وقوفی کم نظیر، بسیاری از آسیب ها و بحران های اجتماعی و تاریخی زمانه اش، نظیر: ناامنی و بی ثباتی، جبرباوری و تقدیرگرایی، پیمان شکنی، ریا و دوگانگی، بی اعتمادی، و چیرگی رذیلت بر فضیلت را دریافته و به شکلی ایضاحی و غیرایضاحی و به منظور آگاهی بخشی، آن را در اشعارش وارد نموده است. وی همچنین با کلامی سحرانگیز، در بسیاری از مواقع بدیل ها و راه کارهای قابل تأملی از قبیل: شکیبایی، اختیارباوری، وفا، عشق و یکرنگی، آزمودن و عمل گرایی، خردسندی و درویشی، در مقابل این آسیب های اجتماعی را، ارائه داده است.
مضامین مشترک اشعار رودکی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
121-147
حوزه های تخصصی:
ادبیات مقابله ای، (Contrastive.literature)، یکی از شاخه های ارزشمند سنجش و مقایسه آثار مهم و شاخص یک زبان می باشد که می تواند خاستگاه و سرچشمه بسیاری از انواع ادبی و مضامین میراث مکتوب شعر و یا آثار منثور یک زبان را، نشان دهد و اثر گذاری ها و اثر پذیری هایا همگون اندیشی ها وروند تکوین بسیاری از انواع شعر را به لحاظ قالب و محتوا،آشکار سازد. قصهدراز دامن-حافظ پژوهی و بررسی اشتراک مضامین حافظ و شاعران همروزگار و پیش از شاعر، امروزی نیست و سال هاست در این زمینه گفته ونوشته اند. در این پژوهش، مشرب مشترک و هماننداندیشی های رودکی و حافظ، بررسی و تحلیل شده است.به نظر می آید حافظ به مقدار بیشتری از شعر و غزل رودکیو یا میراث ادبی روزگار سامانی در قیاس با روزگار ما، دسترسی داشته است. بهار، باده ستایی، طنز، زهد ستیزی، خودستایی، شادی و مدح، از مضامین همگون در اشعار به جای مانده رودکی و غزل های حافظ، است. حافظ، به فرم و معنای اشعار رودکی و سروده های ناب روزگار سامانی، نظر داشته و از مفردات و ترکیبات شاعرانه رودکی، سود برده است.
غربت عارفانه در شعر حافظ و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی بنمایه «غم غربت» به عنوان یکی از مهمترین بنمایه های عرفانی در شعر ابن فارض و حافظ دو نماینده بزرگ شعر عرفانی ادبیات فارسی و عربی پرداخته و کوشیده است تا پاسخ درخوری به چگونگی حضور این غم و واکنش این دو شاعر به موضوع بیابد. یافته های پژوهش حاکی است که در اندیشه عارفانه دو شاعر، جدایی روح از مصدر و قرار گرفتن در کالبد خاکی جسم و هبوط انسان از بهشت به این جهان، نمودهای غریبی او است. در مقابل واکنش عارف برای فرار از غربت روح در بدن، یاد مرگ و رسیدن به فناست و برای رهایی از غربت در این جهان و دوری از معشوق حقیقی به جلوه های آن عشق که در این جهان تجلی یافته است و از آن به عشق زمینی یا مجازی تعبیر می شود، روی آورده است. عشق زمینی در شعر دو شاعر ترجمانی از عشق الهی و انعکاسی از آن عهد روز نخست است که عارفان برای مجسم کردن آن عشق الهی و کاستن آلام حسرت دوری معشوق حقیقی به آن توسل جُسته اند. خواب و رؤیا و خلوت گزینی نیز دیگر ساختار های دو شاعر به این غربت است.