مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
حافظ
حوزه های تخصصی:
«هاله های موسیقیایی در معنای دو واژه در شعر حافظ1» بهتر از بخش «چکیده» در بخش «نتیجة « آن آمده است. متن نتیجه گیری را که همچون خود مقاله (دربردارندة حدود سه هزار واژه) کوتاه است در اینجا می آوریم: «با این که دربارة موسیقی در شعر حافظ، بسیار نوشته شده؛ اما باز هم می توان ناگفته هایی در این زمینه یافت. در این مقاله دو واژة «حزین» و «کار» (کارعمل) که معنای موسیقیایی آنها از نظر پژوهندگان دور مانده است، مورد بررسی قرار گرفت و شواهد مربوط به آنها از شعر حافظ ارائه شد. توجه به معنای موسیقیایی این واژه ها می تواند خواننده را به ایهام تناسب ایجادشده به وسیلة واژه های مذکور با دیگر واژه های بیت رهنمون سازد2 و بر لذت هنری وی بیفزاید» (اخیانی و بیرانوند، 1392: 124).
پیش از هر چیز این پرسش پیش می آید که یافتن دو واژة سازندة ایهام تناسب در دیوان یک شاعر را می توان پژوهشی در اندازة مقالة علمی-پژوهشی دانست؟ پرسش دیگر این است که اگر معنی غایب و سازندة ایهام تناسب (در اینجا: معنی موسیقایی) یکی از دو واژه در شعر حافظ را حافظ پژوهان در بررسی شعر او آورده باشند و ایهام تناسب واژة دیگر را نیز دیگر پژوهشگران با آوردنِ نمونه ها و گستردگی بیشتر، پیشتر آشکار ساخته باشند (چنان که در نقد پیش رو نشان خواهیم داد) آن نوشتة کوتاه که با نثری گاه ناشیوا و لغزش های کوچک و بزرگ دیگر نگاشته شده چه ارزشی خواهد داشت؟
ساختِ رابطه ی تعلیلی استنتاجیِ جملات در ابیاتِ شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شعر حافظ یکی از برجسته ترین رابطه هایی که دو جمله یا دو مصراعِ یک بیت را از نظر معنایی به هم پیوند می-دهد، رابطه تعلیلی استنتاجی است. این نوع رابطه، الگوی ساخت بسیاری از ابیاتِ شعر اوست. به طوری که از نظر ساخت جمله های بیت، مشخصه سبکِ شخصیِ او محسوب می شود. در این الگوی ساختی که گاه از دو جمله مستقل تشکیل شده و گاهی از یک جمله مرکّب، یکی از جملات از نظر معنایی برای جمله دیگر، جمله نتیجه، حکم علّت را دارد.
در این نوشتار سعی بر این است تا نشان داده شود که در این الگو هر یک از جملاتِ تعلیل و استنتاج به چه صورت هایی (امری، خبری، استفهامی و ...) آمده اند و ترتیب آنها از نظر تقدّم و تأخّر به چه صورتی است و تغییراتی که با جابجاییِ جملاتِ این ساخت به وجود می آید، چگونه است.
در این نوشتار سعی بر این است تا نشان داده شود که در این الگو هر یک از جملاتِ تعلیل و استنتاج به چه صورت هایی (امری، خبری، استفهامی و ...) آمده اند و ترتیب آنها از نظر تقدّم و تأخّر به چه صورتی است و تغییراتی که با جابجاییِ جملاتِ این ساخت به وجود می آید، چگونه است.
بررسی دلایل اثرگذاری ابیات بی تصویر در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر تعاریفی که تاکنون از شعر شنیده ایم، تخیّل محوری ترین عنصر شعری است. و بسیاری معتقدند بدون حضور آن شعری وجود نخواهد داشت.در نگاه اول، عامل اصلی زیبایی، دل انگیزی و اثرگذاری بسیاری از اشعار و حتی ابیات مستقل نیز همین عنصر است؛ اما اگر با دقت به ادوار مختلف شعر فارسی بنگریم، درمی یابیمکه بسیاری از ابیات اثرگذار هر دوره، ابیاتی هستند که بدون تمسّک به عناصر خیال انگیز، مخاطبان خاص و عام را تحت تأثیر قرار می دهند. دلایل و عوامل اثرگذاری این ابیات را می توان در دو بخش برونه زبان(شکل) و درونه زبان(محتوا) بررسی کرد. بدین صورت:
در برونه زبان عواملی چون موسیقی (وزن عروضی، قافیه و ردیف)، بسامد بالای فعل و جملات کوتاه به اقتضای معنا، شگردهای دستوری ناظر بر تأویل پذیری متن، گزینش واژگان خاص و ارتباط نهفته آن ها و... و در درونه زبان، حس و عاطفه، فضاسازی و صحنه پردازی، سادگی و منطق پذیر بودن معنا، رعایت اقتضای حال، توصیف های اثرگذار، گفت و گو، اندیشه والا و فراگیر، استفاده از زبان عامیانه و قرابت تجربه شاعر با تجربه مخاطبان، درونمایه های خاص و پرمخاطب و جز آن را می توان برشمرد. می توان گفت از بین عناصر شکلی و محتوایی، حس و عاطفه مهم ترین و تعیین کننده ترین نقش را به عهده دارد. عاطفه گاه به تنهایی و گاه با شوربخشیدن به دیگر عناصر صوری و محتوایی، عامل اصلی زیبایی و اثرگذاری این دسته از اشعار و ابیات است که بدون حضور آن، دیگر عناصر تأثیر چندانی نخواهند داشت.
حماسه آفرینی حافظ و تأثیرپذیری وی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ چنان با باورهای ملّی در پیوند است که می توان گفت پس از شاهنامه هیچ اثری در حوزه ادب فارسی بیش از دیوان حافظ پرتوافکن روح ایرانی نبوده است. دیوان حافظ از لحاظ لفظ و معنی بی بدیل، از حیث ادبی پرتوان و از نظر هنری بی نظیر است. دیوان حافظ، قدرت خارق العاده حافظ را در بیان واقعیّت های عصر خود نشان می دهد. حافظ با دقّتی فراوان و دیدی موشکافانه مسائل عصر خویش را در می یابد و آن ها را به گونه ای هنرمندانه در شعر خویش جای می دهد و روح اصیل ایرانی را در آن بارور می سازد. حافظ به تاریخ و فرهنگ گذشتگان نگاهی عمیق و با متن های کهن ادب فارسی آشنایی دقیق داشته است و متأثّر از آموزه های ادبی و هنری آن ها از هر حیث قرار گرفته که شاهنامه فردوسی یکی از آن آثار است. حافظ در قالب الفاظ حماسی و صحنه سازی آن در میدان های رزم و بزم، آمیزش غنا و حماسه را چنان به زیبایی در جای جای دیوانش به تصویر کشیده که گویی خود یکی از آن شخصیّت های حماسی بوده و در میدان نبرد عشق و جنگ حضور داشته و زورآزمایی کرده است. حافظ توانسته با کاربرد واژگان و ترکیبات حماسی چون اسم، صفت، فعل و ترکیبات آن ها فرهنگ گذشته خویش را با روحیه مبارزه طلبی خود به نوعی متفاوت با دیگران آشکار کند. او به یاری زیورهای هنری چون اغراق، ایهام، تشبیه، تشخیص، تلمیح، تناسب، کنایه حماسی و ... بسیاری از واژگان غنایی را با واژگان حماسی در هم می آمیزد و نوعی غزل – حماسه بوجود می آورد. این پژوهش در پی آشکار کردن این جلوه های شعر حافظ است.
سیر استکمالی مصرع های تکراری حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این که شاعران برخی سروده های خود را تکرار کنند، امری رایج است. در اشعار حافظ نیز، هفده مصراع و یک بیت تکراری در هم ریخته، وجود دارد. به نظر می رسد تکرار این اشعار اتفاقی نبوده و حافظ اهدافی مشخص را پی می گرفته است. حال مسأله این است که حافظ از تکرار این اشعار چه اهداف فکری و اغراض بلاغی را در نظر داشته است؟ در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به این موضوع پرداخته شده است. تاریخ دقیق سروده های حافظ مشخص نیست و نمی توان تقدیم و تأخیر این ابیات را به صورت قطعی مشخص کرد، اما بررسی بلاغی و دقت در سیر عمودی و افقی اشعار و ابیاتی که مصراع های تکراری در آنها آمده، روشن می سازد برخی از این ابیات از دیدگاه هنری و فکری نسبت به مشابه خود تفاوت و در اغلب موارد برتری دارند. از آن جا که می دانیم خواجه اشعار خود را همواره نقد واصلاح می کرده است، می توان حدس زد ابیاتی که از دیدگاه بلاغی و فکری پخته تر و غنی ترند و رنگ و بویی از ادب صوفیانه دارند، متأخرترند. چرخش دیدگاه هنری، بلاغی و فکری حافظ، با توجه به افزایش سن و سال، تحولات سیاسی و اجتماعی عصر او از مهم ترین عوامل
صُوَر حُسن تعلیل در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به صناعت حُسن تعلیل در شعر حافظ پرداخته می شود. حسن تعلیل صناعتی است که در آن شاعر دلیلی ادعایی برای پدیده ای می آفریند یا بین دو پدیده رابطه علت و معلولیِ تخیّلی ایجاد می کند. در شعر فارسی این صناعت از آغاز ظهور و نمود داشته است؛ به نحوی که به نظر برخی پژوهشگران ادبی از ویژگی های خاصِ شعر فارسی است. حسن تعلیل بعد از ایهام، یکی از صناعت های غالب در شعر حافظ است که به سبب تکرار و بسامد بالا، از عناصر سبک سازِ غزلیات اوست. شیوه استفاده حافظ از این صناعت به گونه ای است که معنای برخی ابیات وابسته به لحاظ کردن حسن تعلیل است. نکته دیگر اینکه نحوه استفاده حافظ از این صناعت غالباً آشکار و عیان نیست، بلکه به گونه ای ظریف و ضمنی است که با درنگ و تأمل، کشف و عیان می شود. در این مقاله، حسن تعلیل های اشعار حافظ در پیوند با صناعت های دیگری همچون: اغراق، تشبیه، ایهام، شخصیت بخشی، تجاهل العارف بررسی و تحلیل شده اند. حافظ در موارد گوناگون از این صناعت بهره گرفته است.
بررسی نقش گسست و پیوست در زنجیرة گفتمانی غزل های روایی حافظ: رویکرد نشانه -معناشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به ابعاد عمیق و پیچیدة شعر حافظ، تاکنون تحلیل های متفاوتی درباب ساخت معنایی غزلیات او مطرح شده است. با بررسی ساختاری غزل-روایت های حافظ روشن می شود که ابیات مختلف یک غزل گسسته و جدا از هم نیستند؛ بلکه در یک زنجیرة پیوستاری و پویا نمود می یابند. انسجام معنایی این دسته از غزلیات و ساخت روایی آن ها زمینه را برای تحلیل نشانه-معناشناسانة آن ها فراهم می کند. برای شناخت بهتر مناسبات درونی غزل -روایت ها و تبیین گسست ها و پیوست های درونی آن ها، توجه به ساختار روایت ضروری به نظر می رسد. گفتمان شناختی پرکاربردترین نوع گفتمان در این دسته از غزلیات است. تحقق بعد شناختی در غزل های روایی حافظ با بسط گفتمانی همراه است. حضور شخصیت هایی همچون پیر مغان، رند، ساقی، مغبچه و ... زمینة ایجاد گسست های عاملی را فراهم می کند. انفصال های زمانی (با کاربرد فعل گذشته یا قیودی مانند دوش، نیم شب و ...) و مکانی (مسجد، صومعه، میخانه، خرابات و ... ) نیز در این دسته از غزلیات، فرآیند معناسازی را پیش می برند. البته در بسیاری از موارد، گسست های شناخت محور با گونة احساسی همراه می شوند. در این دسته از غزلیات، حضور جسمانی معشوق جریانی حسی-ادراکی را به دنبال دارد که شوشگر را با جریانی از احساسات مواجه می کند و با این وصف، تعامل پایداری بین گونه های شناختی و عاطفی در غزل برقرار می شود. با درنظر گرفتن زیرساخت ابیات و گذشت از گسست های شناخت محور، روایت درنهایت به یک صورت پیوستاری می رسد و این گسست ها خللی در انسجام معنایی شعر ایجاد نمی کنند.
عطای کثیر؛ شرح بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیت «نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی/ که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر» با ضبط ها و معانی متفاوتی در تصحیح ها و شرح های دیوان حافظ آمده است. این مقاله ضمن بررسی این موارد، در پی آن است تا شکل سالم و معنی درستی از بیت ارائه دهد. دو موضوع را شارحان در شرح بیت در نظر نگرفته اند؛ یکی بررسی دو ترکیب قرآنی ""متاع قلیل"" و ""عطای کثیر"" که معادل نعمت های دنیا و آخرت است و دیگر این که شارحان ""که"" را در ابتدای مصرع دوم، ""که"" ربط تعلیلی به معنی ""زیرا که"" معنی کرده اند و یک شرح نیز آن را به معنی ""بلکه"" دانسته است. نگارنده معتقد است در این بیت، حرف ربطِ ""که"" حرف پیروِ (ربطِ) اسم پرداز یا توضیحی است. این نوع ""که"" کلمه یا ترکیب پیش از خود را با جمله ی پس از خود مرتبط می سازد تا در باره ی آن توضیح و تفسیری ارائه دهد. حافظ بارها این نوع ""که"" را به کار برده است که با ذکر شواهدی از آن در متن مقاله، نظریه ی فوق قوت می یابد.
تحلیل نحوی- معنایی «منادا» در مخالف خوانی های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حافظ به دلیل انتقاد از اوضاع نابسامان زمانه، از شاعران مخالف خوانی محسوب می شود که با بهره گیری از امکانات زبانی، به دفاع از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی پرداخته است. هدف این مقاله، بررسی و تحلیل نقش دستوری «منادا» در مخالف خوانی های اجتماعی حافظ است که با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی انجام گرفته است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که حافظ مهم ترین شگرد خود را در استفاده از منادا با ایجاد دو گروه: مناداهای محبوب و مناداهای منفور به کار بسته است؛ او ابتدا با استفاده از منادا موجب جلب توجه مخاطب می شود و سپس به کمک جمله های دارای نقش ترغیبی (امری، خبری، پرسشی، التزامی، شرطی و بازدارنده) که پس از منادا قرار می گیرند، به انتقال پیام و انگیزش مخاطب می پردازد؛ با توجه به اینکه جملات پس از منادا معمولاً حامل پیام مهمی از سوی گوینده هستند، حافظ نقش ترغیبی زبان را در این گونه از جملات که بیشتر دارای درون مایه های سیاسی- اجتماعی هستند، در خدمت مبارزه بی امان با ریا و ریاکاران قرار داده است.
گونه شناسی شعر فارسی از منظر ادب سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
در میان دسته بندی های متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزه هایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاست نامه نویسی تأکید می شود، اما ایرانی ترین حوزه اندیشه ورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان و عرفای ایرانی، زمانی که خواسته اند نهان شده های دل خویش را آزادانه و بی تقید بیان کنند، به دامن شعر پناه برده اند. با وجود این متأسفانه ادب سیاسی به واسطه افراط در تخصص گرایی رشته ها و ضعف مطالعات میان رشته ای چنان چه باید و شاید در کانون توجه اندیشه ورزان سیاسی و تأملات آکادمیک قرار نگرفته است.
این نوشتار ضمن دعوت از اندیشه ورزان به توجه نظام مند به این حوزه میان رشته ای، در صدد گونه شناسی اشعار از لحاظ کارکرد سیاسی شان برآمده است و حوزه ادب سیاسی (اعم از نظم، و نثر مسجع و موزون) را به ادب حماسی و میهنی، ادب انتقادی، ادب اصلاحی، ادب تمجیدی و درباری، ادب مقاومت، و طنز سیاسی اجتماعی تقسیم کرده است و فردوسی، حافظ، ناصرخسرو، سعدی، عنصری بلخی، سیف فرغانی، و عبید زاکانی را به عنوان نماینده های این گونه های ادبی مورد بررسی قرار داده است.
از نسیان حافظ تا سونامی جراحی بینی(مقاله علمی وزارت علوم)
بالا رفتن آمار متقاضیان جراحی بینی و هزینه های هنگفت و آسیب های اجتماعی ناشی از آن اگرچه امروزه به یکی از مهم ترین موضوعات پژوهش های جامعه شناسی و روانشناسی تبدیل شده، اما هرگز موضوع مطالعه ادبیات نبوده است. هدف این مقاله جست وجوی ریشه های جراحی بینی در ادبیات ایران، با تکیه بر مطالعات جامعه شناسی بدن است. روش مورد استفاده در این مقاله، توصیفی _ تحلیلی و شیوه و ابزار جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای بوده است. محدوده مورد مطالعه مقاله، شعر ایران از نظر بسامد اعضای صورت از ابتدا تا امروز است که با انتخاب دیوان غزلیات حافظ به عنوان نمونه ای ارزنده از جامعه ادبی ایران، آن را مورد تحلیل قرار داده است.
کشف و تکامل صناعتی سبک ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزه های تخصصی:
سبک ها در جریان طبیعی تحولات تاریخی تغییر می کنند و تکامل می یابند. در جریان این جابه جایی و تغییر، برخی شاعران نقشی کلیدی و حیاتی ایفا می کنند. این شاعران برای رهایی از ابتذال و دوری از سنت های ادبی مکرر و مبتذل، به نوجویی می پردازند و با تلاش برای ایجاد گسستی میان خود و سنت های پیشین، به خلق عناصر نو دست می زنند. این هنرمندان یا خود به خلق صناعتی تازه دست می یازند، یا صناعتی از اسلوب های پیشین را که به چشم دیگران نیامده است برمی گزینند و با تکامل آن، به سبک شخصی خود صبغه ای خاص می بخشند، یا با معرفی آن صناعت به شاعران دیگر سبک خود را می پرورند. حافظ نمونه بارز یکی از این هنرمندان است. این جستار می کوشد، ضمن تشریح دوباره صناعت «استعاره ایهامی کنایه»، به منزله صناعتی آمیغی و موجود (به صورت ناخودآگاه و نه با علم به قضیه)، در شعر پیش از حافظ، نقش او در را کشفِ جدی و تکمیل این صناعت و استفاده معتدل از آن و نیز انتقال آن به سبک هندی، که اوج به کارگیری این صناعت است، نمایان کند.
سبک شناسی طنز حافظ
حوزه های تخصصی:
سبک طنزپردازی حافظ، برخاسته از محیط اجتماعی حاکم بر قرن هشتم است. حافظ، شاعر مصلحی است که به قصد مبارزه با کژی ها و نابسامانی ها، تیغ طنز خود را بر غدّه ریا فرود آورده است. از لحاظ سطح فکری، طنز انتقادی او درون گراست و به طنز اجتماعی، مذهبی، فلسفی و سیاسی تقسیم می شود؛ زبان انتقادی او عفیف، غیرمستقیم و آراسته به انواع صناعت و بلاغت ادبی است. سطح ادبی اشعار طنزآمیز او همچون محتوا، متعالی است. مهمترین شگردهای طنزآفرینی او عبارتند از: متناقض نمایی، ایهام، کنایه، استعاره تهکمیه.
مبانى فکرى و اعتقادى حافظ شیرازى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، حتى مطابق برخى نقل هاى تاریخى، در روزگار خواجه حافظ شیرازى، کسانى بوده اند که بنا بر اغراض گوناگون و با استناد به برخى ابیات ایهام آفرین، دردانه شیرین سخن شیراز قرن هشتم را، بیگانه از اصول اعتقادى اسلام و کفرگو و کافرکیش معرفى کنند. این پژوهش درصدد است که با استخراج مبانى فکرى خواجه حافظ شیرازى از تنها منبع به یادگارمانده از او، یعنى دیوان اشعارش، پاسخى درخور براى این پرسش اساسى بیابد که به راستى رویکرد اعتقادى مرد فرد غزل ایران زمین، رویکردى الهى است و او را باید معتکف قبله اهل ایمان به شمار آورد و یا اینکه حق به جانب کسانى است که قباى ژنده الحاد را بر قامت نابغه شیراز، تراز مى دانند و او را همصدا با ساکنان قبیله تاریکى مى شناسند و مى شناسانند؟ آنچه که حاصل آمد، شواهد روشن دلبستگى عمیق و بى پیرایه حافظ شیرازى به اصول و مبانى فکرى و اعتقادى اسلام در قلمروهاى هستى شناسى، انسان شناسى و فرجام شناسى است.
چرایی اقبال امرسن به حافظ: نگاهی تاریخی در بررسی یک ارتباط ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش های متعدّد به ارتباط حافظ و امرسن اشاره شده است؛ در این پژوهش ها غالباً بر تأثیر حافظ بر امرسن و گاهی بر شباهت میان آن دو یا شیفتگی امرسن نسبت به حافظ تأکید شده است، امّا آنچه مورد بررسی قرار نگرفته-است جنبه های تاریخی آن ارتباط و چرایی آن است. توجّه به آمریکای قرن نوزدهم، جنبش ها و گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن کشور پژوهش حاضر را به نتایج روشنگری رهنمون می شود. علاوه بر تلاش آمریکا برای خلق هویّت ملّی مستقل از بریتانیا، عزم امرسن برای ایجاد سنّت ادبی متمایز از ادبیات بریتانیایی، نوجویی و آزاداندیشی او در استقبال از فرهنگ های غیراروپایی، جهان شمول بودن اندیشه های حافظ از یک سو و مشابهت های میان تعالی گرایی امرسن و عرفان حافظ از سوی دیگر زمینه را برای نزدیکی امرسن به حافظ در دوره ای خاص از تاریخ ادبیات آمریکا فراهم می کند. مجموعه این عوامل سیاسی، فرهنگی و ادبی چرایی و چگونگی اقبال امرسن به حافظ را در دوره شکوفایی ادبیات آمریکا آشکار می سازد.
سرچشمه های قرآنی اندیشه حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر این سخن ویتگنشتاین را بپذیریم که زبان همان ذهن است و ذهن همان زبان، دیگر برای شناخت اندیشه هرکس و از جمله حافظ راهی جز تامل جدی بر آثار زبانی او نمی ماند. اما این، همه راه نیست بلکه پس از شناخت اندیشه، سرچشمه ها و آبشخورهای آن نیز باید شناسایی شود تا راز وجودی این معجزه زبانی و ادبی آشکار گردد. در این میان، توجه به تصریحات گوینده و صاحب سخن، در درجه اول از اهمیت قرار دارد. چرا که ما را به دور از لغزش ها و خودپنداری ها به سرمنزل مقصود می رساند. بدین منظور، در این نوشتار کوشیده ایم تا به معرفی نکاتی بپردازیم که اندیشه حافظ و مآلاً سرچشمه های اصلی ، خاصه ریشه های قرآنی آن را آشکار می کند. این نکات برگرفته از سخن حافظ ، بویژه تصریحات او بر مبنای گزارش قزوینی - غنی و نیز خانلری است ، البته با پرهیز از تاویلات شخصی و پیرایه های ناهمگون با متن و در واقع مطابق با اصول هرمنوتیک. امید که این مجموعه بتواند مفید و راهگشا باشد.
نظام ارزشی گفتمان در غزلیات قلندری حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل قلندری که با محور مبازره با ریا در ادب فارسی ظاهر شد، در شعر حافظ با شگردها و ظرایف هنری خاصی همراه می شود. در این دسته از غزلیات با درهم ریختن ارزش های معمول و عرف پسند، گونه های ارزشی متفاوتی شکل می گیرد. نظر به اهمیت نظام ارزشی حاکم بر این دسته از اشعار و جایگاه برجستة آن در تولید و تحول معنا، این پژوهش به بررسی و تحلیل این جنبه از گفتمان نظر دارد. نتایج این بررسی نشان می دهد حافظ با دنبال کردن ارزشی مرامی- سلوکی درپی نقد اجتماع و صوفی مآبان ریاکار زمان برمی آید. طرح فضای تنشی در گفتمان غزلیات قلندری به تولید ارزش منجر می شود؛ به گونه ای که در گفتمان این دسته از اشعار هم پیوندی مستقیمی میان فشاره و گسترة گفتمانی برقرار است. سخن گفتن از مستی، می نوشی و نظر به ساقی و معشوق زیبارو فشردگی احساس را در غزل تقویت می کند و حضور دیگری به بسط گسترة شناختی منجر می شود. در گفتمان قلندری، ارزش ها درون نظامی تراارزشی قرار دارند و به این ترتیب، جریان ارزش پیوسته درحال جابه جایی و انتقال است و به این ترتیب، کل جریان زبان را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به سیالی و پویایی ارزش های حاکم بر اشعار قلندری حافظ، در پژوهش حاضر، نظام ارزشی حاکم بر گفتمان این دسته از اشعار و چگونگی معناآفرینی از طریق خلق این ارزش ها بررسی می شود.
طبیعت انسانی در نگاه عرفانی باغ در منظر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای تبیین جایگاه باغ در منظر حافظ و بیانِ این مسئله که نسبت و ارتباط هنر باغ و شعر از حیث آفرینش هنری باهم چیست که مفهوم باغ به نحوی پربسامد در شعر حافظ حضور می یابد، باید ساحت ادراکی این دو مورد مداقه قرار گیرد. مقایسه این دو هنر بر اساس مؤلفه های بصری، شکلی صرف یا وجوه تعقلی صرف امکان پذیر نیست و در این زمینه تعلق این دو هنر به دو ساحت ادراکی مختلف هنرهای تجسمی و غیر تجسمی و سلسلهِ تحولات نگاه درونی و انفسی به طبیعت را در جریان شعر فارسی باید موردتوجه قرار گیرد. هدف این مقاله کشف چگونگی این رابطه درونی است و می خواهد نشان دهد استفاده فراوان از واژگان مرتبط با باغ در شعر حافظ را باید محصول قرابت نحوه آفرینش هنری در رابطه با تبیین حکمت آفرینش در نگاه او دانست. قرابتی که نه از هم نشینی باغ ساز و شاعر در عالم بیرون که از ارتباطی درونی و انفسی حاصل می شود. طبیعت در شعر حافظ به طورکلی و باغ به طور خاص، توصیف عینیات نیست و برای شناخت آن باید جهان بینی شاعر را مورد مداقه قرار داد. برای شناخت جهان بینی عارف، شناخت سیر تحول نگاه به طبیعت در نزد عارفان و تبدل مفهوم زهد در تاریخ تصوف ضرورت می یابد. در چنین بینشی است که بهشت زمینی می شود و زمین بهشتی. از طرفی بنیان فکری هنرمند هر دو وجه فاعلی و مفعولی طبیعت را می شناسد. وجه فاعلی آن که آفرینش هنری در قالب شعر، باغ و ... از آن سرچشمه می گیرد و هنر را بااخلاق مربوط می کند. قلمرو هنر آنجا آغاز می شود که طبیعت و اخلاق درهم آمیخته و باهم یگانه شوند. طبیعتی که چنان به اخلاق خود درآمیخته که وجودش را نمی توان بی آن تصور کرد، هنر نیز همین احساس لذت وجود دارد. طبیعتی که در هنر، اخلاق خود را یافته است و از منطق درونی خویش پیروی می کند. در این کشاکش، همچنان که طبیعت درون آرایش می یابد و زبان، طبع شاعرانه پیدا می کند، طبیعت سرکش بیرون نیز به دست انسان از نو آرایشی می یابد و نیروهای وحشی از آن رانده می شود و طبیعتی می شود آرایش یافته به دست انسان و برای انسان، یعنی- یک باغ، یک طبیعت انسانی.
نوعی مجاز با دلالت دوگانه (حقیقی و غیرحقیقی) شگردی برای گسترش دامنه معنی در ابیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حافظ با جانشین کردن دو مفهوم در دو مصرع یک بیت، براساس روابط مجازی میان آن ها، مجازهای تازه با معانی بدیع می آفریند؛ به صورتی که مجاز در مصراع دوم با یک رابطه مجازی جانشین حقیقت در مصراع نخست می شود. جانشینی مجاز و حقیقت، تسویه و برابری این دو امر را در پی دارد. مجاز علاوه بر معنی مجازی، دلالت اصلی و مستقل نیز دارد؛ که موجب دوبعدی شدن کلام و گسترده شدن دامنه معنی بیت می شود. معنای حاصل از این روش، برخاسته از نوع رابطه مجازی، دلالت دوگانه مجاز و تسویه مجاز و حقیقت در رابطه جانشینی است. مجموع این روابط و حضور توأمان حقیقت و مجاز، قابلیت هایی در زبان خواجه ایجادکرده؛ که وی را در آفرینش معانی و تصاویر بدیع یاری بخشیده است. حداقل 365 مجاز با دلالت دوگانه (مجاز و حقیقت) با روش جانشینی در غزلیات حافظ به کاررفته است، این رقم که فاقد تعداد مجازهای به علاقه شباهت (استعاره) است، حدود نه درصد از ابیات وی را تشکیل می دهد. از کارکردهای هنری این روش می توان به موارد زیر اشاره کرد: ایجاز در لفظ، اطناب در معنی، تناقض، اغراق، ترسیم و توصیف جزییات یک تصویر با حفظ ایجاز، ایهام، سمبل سازی، ایجاد تلمیح و طنز.
مولفه های پست مدرنیستی در غزلیات حافظ شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پست مدرنیسم طغیانیست علیه باورهای تک بعدی و تک صدا. این فکر هیچ ذهن و مرز خاصی را شامل نمی شود و هر لحظه و در هر مکانی سر بر می آورد و در قاب یک اثر هنری متجسم می شود. گرچه اصطلاح پست مدرن در این مقاله از ادبیات و نظریه های غربی وام گرفته شده و حاکی از تفکر و زبان فرهنگ دیگری است ولی هدف این مکتب و کارکردهایش جهان شمول است. در این مقاله کوشیده ایم تا مطابقت های فلسفی مکتب پست مدرن را در غزلیات حافظ بسنجیم و تا حد امکان فضای سازی و فلسفه متعالی این شاعر برجسته و جهانی ادبیات کلاسیک را نشان دهیم. مؤلفه های پست مدرنی اقتباس، عدم قطعیت، کارناوال، فروپاشی روایت های کلان ، کالای ذهنی، مرکزیت زدایی، وجودشناسی، اتصال کوتاه...در این سیر به مدد ما آمده است.