مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
حافظ
حوزه های تخصصی:
تجربة عرفانی حافظ از زمان قدسی و فراتاریخی، در قدرت شاعرانگی وی و خلق تصاویر خیال انگیز در غزل های او نقش اساسی دارد. حضور زمان انفسی در برابر زمان آفاقی و گاه شمارانه در شعر حافظ موجب التفات وی به ساحت های مختلف زمان و تصرف شاعرانة او در قلمروهای گسترده زمانی شده است. با واکاوی معانی زمان ازل در شعر حافظ که حتی شعر خود را نیز میراثی از عهد الست یا زمان ازل می داند، می توان بن مایه های اندیشة عرفانی وی را از زاویة اسطوره شناختی بازخوانی کرد. تصاویر رازآلود و اساطیری از زمان ازل که بیانگر وجهی زیباشناختی از رخدادهای شگفت انگیز اسطوره ای همانند آغاز آفرینش آدم است، نشانگر حضور فراتاریخی شاعر در زمان بدایت ها است. حافظ در شعر خود شخصیت های شعرش را از مرز تاریخ و زمان ناسوتی فرا می گذراند و رنگ اسطوره به آنها می زند. زمان در شعر حافظ نه به عنوان پدیده ای آفاقی، بلکه ادراکی است که به تجربة درونی و روحی شاعر در ساحت اسطوره مرتبط می شود. در این نگرش اسطوره ای، زمان تاریخی و فراتاریخی درهم می آمیزد و شاعر همچون واسطه ای میان جهان غیب و جهان شهادت، از اعماق تجربههای درونی خود خبر می دهد
بررسی تطبیقی استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» در دیوان غزلیات حافظ و سروده های پترارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.
گناه مضاعف حافظ (نگاهی نو به شگردهای طنزپردازی حافظ)
حوزه های تخصصی:
«طنز» به عنوان یکی از صنایع بلاغی و از ابزارهای نقّادی، از وجیه ترین وجه های شعری حافظ محسوب می شود. حافظ علاوه بر بهره گیری از طنزهای ساده و همه فهم، گاهی از ترفندهای پیچیده و عمیق دیگری نیز برای طنازی های نقادانه رندانه بهره می گیرد. در این شیوه که قابل انطباق با «آیرونی سقراطی» است، حافظ همانند «آیرون» خود را خوار می دارد و هرچه ننگ و عار و گناه و ... است به خود می چسباند تا از این طریق چهره حقیقی «آلازون »های عصر(ریاکاران، مدعیان دیانت و...) عصر خود را آشکار سازد. نکته اساسی در این میان آن است که همان طوری که یک کاریکاتوریست چیره دست، برای بهتر نمایاندن «قامت ناساز» افراد، از اغراق استفاده می کند، مثلاً اگر کوچکترین انحرانی در چشم و یا دهان و... طرف مقابل باشد، آن را در تصویر دوبرابر کج نشان می دهد، حافظ نیز برای این که چهره حقیقی «آلازون»های عصر را در آینه وجود «آیرون» فاش کند، از اغراق خاص خود استفاده می کند؛ از این جهت است که چهره آیرونی حافظ هم «می خواره» است و هم «غلامباره»، یا هم «بدعت گذار» است و هم «تارک فرایض»، یا هم «ریاکار» است و هم «آلوده به چندین خباثت» و... . طبق بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که حافظ برای دستیابی به این مقصود، از ترفندهای هنری و رندانه خاصی، از جمله تراشیدن «عذر بدتر از گناه»، آوردن «دلیل عکس» و ارتکاب «گناه مضاعف» بهره جسته است.
زبان عشق در ادب فارسی
منبع:
هنر زبان دوره ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۰۱۸) شماره ۲
7-28
حوزه های تخصصی:
عشق ودیعه ای ازلی و بی منتهاست که حق تعالی در وجود همه ی کائنات و پدیده ها قرار داده است. بقا و هستی موجودات به واسطه ی عشق ممکن می شود و بدون وجود آن، جهانِ کائنات را آب و رونقی نیست. آثار نگاشته شده درباره ی عشق، از گذشته ای بسیار طولانی برخوردار است تاجایی که نخستین نشانه های اشعار عاشقانه ی ادب پارسی در آثار شعرا و عرفای قرن سوم و چهارم هجری ازجمله رودکی و با یزید بسطامی ملاحظه می شود. باتوجه به گستردگی و وسعت معنایی واژه ی عشق و عمومیت آن درمیان همه ی ملل جهان، اقوام مختلف با فرهنگ های گوناگون، هرکدام به تعریف و توصیف این کلمه پرداخته اند و آن را مقدّس شمرده یا ستوده اند. در عرفان و تصوّف اسلامی نیز این واژه رنگ وبویی خاص یافته است، همه جا و همه وقت، قدر دیده و برصدر نشسته و همواره مقدس شمرده شده است. در این مقال، به تعریف و توصیف این واژه ی گسترده و ناخویشتن دار پرداخته شده، زوایای مختلف آن کاویده، و به سؤالاتی چند درمورد آن پاسخ داده شده است؛ ازجمله چیستی عشق، پیدایش آن در ادبیّات فارسی و ظهور آن به صورت خاص در ادبیات عرفانی. همچنین نظر برخی از بزرگان عرفان اسلامی هم در این زمینه بیان شده است.
«بدل بلاغی» محملی برای ایهام سازی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مشخصه های اصلی سبک حافظ، چند معنایی بودن کلام اوست. او به روش های مختلف کوشیده است به این مهم دست یابد. یکی از راه هایی که حافظ برای خلق ایهام در پیش گرفته است و تا حال در کتب، شروح و مقالاتی که دربارة حافظ و ایهام نوشته شده، نامی از آن آورده نشده، ایهام سازی از رهگذر بدل بلاغی است. ظاهراً یکی از کارکردهای بدل، پرهیز از تکرار واژگان است که روزگاری از عیوب فصاحت محسوب می شد، اما حافظ در اکثر موارد به این اکتفا نکرده است. وی با دانش زبانی و بلاغی خود، کلماتی را جانشین یکدیگر می کند که علاوه بر وظیفة جانشینی، متضمن هنرهای بلاغی نیز هستند. یکی از مهم ترین کارکردهای بدل بلاغی در غزلیات حافظ، ایهام سازی است. حافظ با انتخاب دقیق بدل، علاوه بر مصون ماندن از بلیة تکرار، در بسیاری از موارد، به هنر زیبای ایهام نیز دست یافته است. در این مقاله، ابتدا به نقد تعاریف بلاغیون دربارة ایهام پرداخته شده، سپس «بدل بلاغی» مختصراً معرفی شده است. در ادامه، ابیاتی از حافظ که بدل بلاغی در آن ها موجب ایهام کلام گشته، تحلیل شده است و در پایان، بدل های بلاغی بیست غزل حافظ که تصادفی انتخاب گردیده، استخراج، و نسبت ایهام هایی که از رهگذر بدل بلاغی حاصل شده، با سایر ایهام ها سنجیده شده است.
نیم نگاهی به جنبه های تعلیمی شعر حافظ از منظر نظریه ی روایت شنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر، آن است که با استفاده از نظریه ی روایت شناسی و با تأکید بر روایت شنو، نشان دهد، شعر حافظ در کلیّت خویش، چونان یک اثر روایی است که در آن با بیانِ غیرِ خطّی رخدادهای راستینی از زندگی بشری مواجهیم؛ رخدادهای مکرّری چون جدال ناتمام رند و صوفی، عهد الست، پذیرش بار امانت الهی و اتّفاقات متعاقب آن و...که همگی با صراحت و قدرت، در بسترِ زمانِ دوری ، آشکار شده است.در این مقاله، نخست بر روی خاصیّت روایی شعر حافظ، تأمل کرده ایم و سپس بر مبنای نظریّه ی روایت شناسی، نشان داده ایم که ساختار روایی شعر حافظ ،می تواند به قلمروِ شعر تعلیمی نیز تعلّق داشته باشد .توجه ژرف و بنیادین حافظ، به روایت شنو، از آن روست که در پی القای مفهوم یا آموزش و تعلیم اندوخته ای است .دراین مقاله، بعد از گزارش اقسام روایت شنوها در شعر حافظ، به این نتیجه می رسیم که شعر حافظ، جدای از ابعاد عمومیِ تعلیمیِ خویش ، روایت گر مناسبات نظام تک صدایی و چند صدایی است و با غور و ژرف کاوی خاص خویش، آموزه های لازم را برای انتخاب یکی از این دو مسیر، در اختیار مخاطب خود قرار می دهد.این پژوهش، به روش تحلیلی-توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای، انجام شده است
اثرپذیری حافظ ازسوره یوسف (ع)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شمس الدین محمد حافظ شیرازی، ، از حافظان قرآن واز زمره شعرایی است که به بازتاب مفاهیم و مضامین قرآنی درغزلیاتش پرداخته است .تا آن جایی که کمتر غزلی ویا بیتی رامی توان در دیوان اشعارش پیدا نمود که جلوه ای از قرآن و حدیث در آن مشهود نباشد واز جمله سوره هایی که بیشتر از سایر سوره ها مدّ نظر وی بوده سوره یوسف (ع) می باشد که ۱۵ بار در غزلیاتش از آن اثر پذیرفته است که بیشتربه شکل «تلمیح»می باشد.این سوره از نظر موضوع و قالب ، ویژگی های یک داستان کامل را دارد تا آن جا که خود قرآن نیز آن را «احسن القصص» نامیده است ودرحقیقت خداوند متعال آن رابرای دلگرمی حضرت رسول(ص)ویارانش درسال« عام الحزن»بازگومی نماید. حافظ علاوه بر مفردات و ترکیباتی چون یوسف، بیت الحزان، کلبه احزان، مسند مصر و ... ازمضامینی چون جمال یوسف (ع)، فروختن یوسف، به چاه افتادنش، فرمانروایی مصر، فراق و امید و وصال و در نهایت پیراهن یوسف اثرپذیرفته است .پیراهن یوسف ، یک بار توسط برادران حسودش ویک بار توسط نامادری اش ،زلیخا،موردحمله قرارمی گیردو یک بار هم که وسیله بینا شدن چشمان پدرش می شود..در حقیقت پیراهن یوسف، نماد جمال و شأن و شوکت و تقوای وی می باشد که همواره حافظ می خواهد حوادث داستان را با با شخص خودش و یا افراد مورد پسندش مقایسه نماید.
بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفتگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه ، فلسفه و کلام ، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را ازرابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی ، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق تبدیل می شود و صمیمی ترین و ناب ترین گفتگوها در قالب رابطه من و تویی بازتاب می یابد. اما در این میان ، پاره ای از عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد پیش می رود و انسان در برابر خدا جز تسلیم و رضا چاره ای نمی بیند ؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی ، بی پروایی ، من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال طرفین گفتگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گفتگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ در مقام دوست با خداوند وارد گفتگو می شود ؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف به خداوند ، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت ، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار ، به تحلیل بیشتر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفتگویی در اشعار حافظ می پردازد .
همچو گلبرگ طری بود وجود تو لطیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیت دومِ غزلی از حافظ به مطلعِ ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش... واژه بود در مصراعِ همچو گلبرگ طری بود وجود تو لطیف، همواره بحث برانگیز بوده است. از آنجا که این واژه در معنی فعل ماضی با حال و هوای غزل مورد بحث مناسبتی ندارد؛ بعضی از مصحّحان دیوان حافظ، به جای آن واژه هست را که ضبط برخی از نسخه ها است، گذاشته اند و بعضی به دلیل اینکه بود از پشتوانه نسخه های قدیمی تر و بیشتری برخوردار است آن را همچنان در متن نگه داشته و گروه کمتری نیز ضبط بود و را ترجیح داده و یا بود را به پود تصحیح قیاسی کرده اند. در این مقاله با توجه به چهل نسخه کهن دیوان حافظ و نیز دلایل معنایی و بلاغی، ضبط بود را اصیل دانسته و نشان داده ایم که بود در اینجا، نه به معنای فعل ماضی بلکه به معنای همه/ تمام به کار رفته است. این معنا برای واژه مورد نظر هم در متون کهن شواهدی دارد و هم در گویش بعضی نقاط ایران هنوز رایج است. در این معنا واژه بود به کلمه وجود اضافه می شود: بودِ وجود. با این خوانش که هماهنگ با احساس شاعر در طی غزل و نیز زمان شعر در ابیات آغازین آن است، در عین حال که بر اصالت ضبط بود تأکید می شود، اشکال معنایی مصراع نیز مرتفع می گردد.
حافظ و نقد اجتماعی
حوزه های تخصصی:
یکی از علت های د لنشینیِ غزلیات حافظ چندصدایی بودن آنهاست. غزل هایی که گرچه عرفانی اند، اجتماعی نیز هستند. غزل های اجتماعی حافظ آمیخته با طنز، حدیث نفس و درد جامعه اند. در میان این آمیختگیِ نکات عرفانی و طنز، صدایی رسا شنیده می شود؛ صدایی که منتقدانه و زیرکانه به نقد جامعه برخاسته است تا در هیاهوی ادعاهای مدعیان و ستم های فرادستان، فریاد انسانیت سر دهد. در این نوشتار نگاه منتقدانه حافظ را در چهار عنوان بررسی و با شواهد مربوط تحلیل کرده ایم: نقدهای حکومتی، نقد نهادها و مظاهر عقیدتی- اجتماعی، نقد رفتارهای اخلاقی- اجتماعی و نقد صفات شخصی. نتیجه تحقیق نشان می دهد که حافظ شاعری منتقد و نقّادی تیزبین است؛ نقد های حافظ، نقدهایی درونی اند که بیش از آنکه جامعه را مسئول نواقص اجتماعی بداند، خود انسان را به ایجاد نقص های اجتماعی متهم می کند؛ یعنی حافظ نقدهای اجتماعی خود را بیشتر به انسان و رفتار او که نمود و نماد جامعه خود است وارد می کند. او انسان را سازنده اجتماع خود می داند و به همین دلیل جامعه را چه مثبت باشد و چه منفی زاییده نوع رفتار افراد همان جامعه می داند
کارکرد معنایی و زیباشناختی تکرار در غزل حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی کارکرد معنایی و زیباشناختی تکرار در غزل حافظ است. بررسی غزل این شاعر بزرگ از منظر موضوع مورد بحث، می تواند به شناسایی بخش مهمّ دیگری از ذهنیات، تجربه ها و ویژگی های محتوایی و بلاغی شعر او بینجامد که تا کنون با جزئیات مطرح شده در این مقاله به آن پرداخته نشده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند، حافظ از تکرار واج به عنوان بارزترین گونه ی تکرار در غزلیاتش بهره گرفته است. پربسامدترین صامت ها در غزل او « س» ، « ش» و « ص» هستند. از سوی دیگر، مصوّت کوتاه « اِ» بیشترین جلوه را در میان مصوّت ها دارد. این بسامدها کارکردهای هنری و محتوایی قابل تأمّلی دارند که در توضیح شواهد بدان ها توجّه شده است. حافظ انواع تکرار را اغلب در بافت موضوعی- معناییِ عاشقانه- عارفانه به کار می برد؛ امّا تبیین مضامین اجتماعی- انتقادی نیز از این منظر جایگاهی ویژه دارد که در طول مقاله به جزئیات و ظرایف هر یک خواهیم پرداخت. مهم ترین کارکرد معنایی تکرار در اشعار عاشقانه – عارفانه ی حافظ، انتقال عاطفه ی اشتیاق و بی قراری و سپس اندوه و نارضایتی است. در بخش اجتماعی- انتقادی نیز، القای مفهوم طنز و تحقیر و نیز مفاخره و تفخیم، مهم ترین کارکرد است. بارزترین نمود فرمی- بلاغیِ انواع تکرار در غزل این شاعر، واج آرایی و سپس جناس اشتقاق و تسجیع است.
عطای کثیر؛ شرح بیتی از حافظ
حوزه های تخصصی:
بیت «نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی/ که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر» در تصحیح ها و شرح های دیوان حافظ به صورت هایی متفاوت ضبط و معنی شده است. این مقاله ضمن بررسی این تفاوت ها، در پی آن است تا شکلی سالم و معنایی درست از بیت ارائه دهد. بررسی ها نشان می دهد که شارحان دو موضوع را در شرح بیت در نظر نگرفته اند: یکی بررسی دو ترکیب قرآنی «متاع قلیل» و «عطای کثیر» که معادل نعمت های دنیا و آخرت است و دیگر اینکه «که» را در ابتدای مصراع دوم، «که» ربط تعلیلی، به معنی «زیراکه»، معنی کرده اند. شرحی نیز آن را به معنی «بلکه» دانسته است. نگارنده معتقد است در این بیت، حرف ربطِ «که» حرف پیروِ (ربطِ) اسم پرداز یا توضیحی است. این نوع «که» کلمه یا ترکیب پیش از خود را با جمله ی پس از خود پیوند می دهد تا درباره ی آن توضیح و تفسیری ارائه دهد. حافظ بارها این نوع «که» را به کار برده است که با اشاره به تعدادی از آن ها در متن مقاله، نظر فوق قوت می یابد.
آیینه خیال (شرح یک معنا بر بنیاد آرای حافظ و ابن عربی)
حوزه های تخصصی:
ابن عربی و حافظ دو تن از بلندمرتبگان بی بدیل عرفان و حکمت اسلامی هستند، ابن عربی در شرح و بیان غوامض و رموز عرفانی و حافظ در شرح شاعرانه و شورانگیز این رموز و معانی. نوشته پیش رو برآن است نشان دهد میان این دو در عالم معنی ارتباطی وجود داشته و حافظ از مبانی عرفانی ابن عربی متأثر بوده است یا خیر. از جمله معانی مشترک و مشابه در آرای این دو بزرگ، مسئله ی خواب و خیال بودن عالم ناسوت و وجود عرضی هستی است که مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
شگردهای حافظ در تبدیل گزاره های مرده ی اخلاقی به صورت های هنری
حوزه های تخصصی:
وجهی از شعر حافظ حکمی و اخلاقی است. شعر اخلاق مدار حافظ در یکی از بی اخلاق ترین دوره های تاریخی سروده می شود، و این سخن را به استناد تاریخ عصر حافظ، گواهی اشعار خود خواجه و نوشته های طنزآمیز عبید، خصوصاً رساله اخلاق الاشرافش، می گوییم . اما بیان اصول و توصیه های اخلاقی در شعر، آن هم غزل، با دو مشکل اساسی روبرو است: اول اینکه توصیه های اخلاقی به دلیل کاربرد بسیار، دستمالی شده و کلیشه ای است و تبدیل به گزاره هایی خنثی و گاه مرده شده است و دوم نصیحت و موعظه، خواه ناخواه در مذاق شنونده و خواننده تلخ می نماید و هر کسی نسبت به آن احساس نفور و بیزاری دارد. حافظ برای زنده کردن این اصول اخلاقی و ارائه آن ها در قالب شعرش، به شگردی هنری متوسل می شود که به تعبیر فرمالیست های روسی، « آشنا زدایی » خوانده می شود. خواجه با «غرابت بخشیدن» به این گزاره های مستعمل اخلاقی آن ها را رنگ نو می زند و چون کالایی تازه به خواننده عرضه اش می دارد. یکی از وجوه عمده آشنا زدایی « طنز » است که حافظ افزون بر بهره گیری از «هنر سازه»های دیگر، از آن برای نشان دادن جامعه ی ریا زده و محفل ها و اشخاصی که باید میزان و معیار صلاح و اخلاق باشند، اما خود مظهر سالوس و دروغ و بی اخلاقی اند، استفاده می کند و در مرحله دیگر برای زنده کردن گزاره های اخلاقی سرد و بی مصرف، و رساندن آن ها به گوش مخاطب، با ترفند های گوناگون هنری، به نو کردن و برگرفتن غبار عادت از چهره هایشان می پردازد، و به قدری وجه هنری این گزاره ها، هنری، دل فریب و زیبایند، که خواننده و یا شنونده با کوشش بسیار می تواند خود را از جاذبه ی زیبایی آن ها برباید و به سطح پیام دست یابد.
بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفت وگویی
حوزه های تخصصی:
یکی ازدستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه، فلسفه و کلام، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را از رابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق، تبدیل می کند و صمیمی ترین و ناب ترین گفت وگوها در قالب رابطه ی من و تویی بازتاب می یابد ؛ اما در این میان، برخی عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که در آن، رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد و تسلیم و رضا در برابر خداوند پیش می رود؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی، بی پروایی و من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال دو طرف گفت وگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گف وگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ با خداوند در مقام دوست وارد گفت وگو می شود؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف، با خداوند، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار، به تحلیل بیش تر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفت وگویی در اشعار حافظ پرداخته است..
زبان اخلاق از سنایی تا حافظ
حوزه های تخصصی:
مقاله ی پیش رو می کوشد نگاهی دیگرگون به زبان اخلاق در غزل پارسی به ویژه از سنایی تا حافظ داشته باشد و بیان کند دلیل اختیار نمادها و مضامین ملامی و بهره گیری از مسلک ها و آیین هایی که انتساب آن ها به خودْ موجب تلقّی منفی و جلب ملامت در جامعه ای اسلامی می شد، چه بوده است. پیش از سنایی، زبان اخلاق، اندرز، عقیده ی دینی یا مذهبی و امثال این معانی، بیشتر خشک، صریح، یک رویه، بیش از حد خطابی، تحکّمی و در مجموع کمتر برخوردار از روح شعری و هنری بود. سنایی به غزلْ حیاتی تازه و به اخلاقْ رنگ و زبانی بی سابقه می بخشد و چونان ارمغانی پایا و پویا به آیندگان از جمله حافظ می سپارد تا در تکاملش بکوشند. با کوشش سنایی منبع ذخّار مضامین به مهم ترین و رایج ترین طریق و طریقه ی بیان اخلاق، منش، روش سلوک، معرفت و عرفان (از نوع عاشقانه) و در تقابل با زهد خشک و متعبّدانه یا دعوی، ریا، رعونت، خودپسندی، تخطئه و تحقیر فِرَق و اقشار دیگر بدل شد.
مفهوم شناسی واژه «هنر» در عرفان با تکیه بر شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه هنر در متون کهن در معانی گوناگونی به کار رفته و در تمام انواع متون ادبی هر صفت و مفهومی که جنبه مثبت داشته با عنوان هنر بیان شده است. این واژه در حماسه بر هر عمل و صفتی که دارای ارزش و در ارتباط با آیین پهلوانی و حماسی بوده، اطلاق شده است. خالقان آثار تعلیمی و غنایی نیز هرگاه خواسته اند مفهومی را برجسته جلوه دهند، آن را هنر نامیده اند. به نظر می رسد مفاهیمی که از این واژه برداشت می شود، ناشی از خود واژه نیست، بلکه گوناگونی معنایی آن، نتیجه بافت موضوعی است. در عرفان هم واژه هنر علاوه بر معانی رسمی و عامی که در غیر عرفان نیز وجود دارد، برای معانی خاصی که شاعران عارف مدنظر داشته اند، به کار رفته است. در شعر حافظ هنر در چند معنا به کار گرفته شده است: عشق، رندی، نظربازی، توکل، غم و دیگر مفاهیمی که در عرفان مهم اند و هنر دانسته شده اند. اما مهم ترین نکته مورد بحث در شعر حافظ، اطلاق هنر به عمل سیر و سلوک و اشاره به عارفان با عنوان «اهل هنر» است. در این نوشتار نخست به واژه هنر در متون کهن اشاره می کنیم، سپس به معنای خاص آن در شعر حافظ می پردازیم.
تغابن لعل و روز بازار خزف (نقدی بر یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۹
191-197
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق و پژوهش در مجلات پژوهشی، گشودن گرهی از گره های علمی در یک زمینه است. اخیراً مقاله ای با عنوان «نقد بلاغی و سبکی رباعیات حافظ» شده است که عنوان مقاله اعجاب آفرین بود، نویسندگان نه تنها گرهی نگشوده اند که گرهی بر یک رشته سر راست زده اند؛ سال ها پیش مرحوم امین ریاحی در کتاب گلگشت اثبات کرده-بودند که رباعی هایی که در دیوان حافظ آمده از او نیست. حال مشخص نیست حافظی که رباعی سرا نبوده است، چرا باید به محکمه نقد برود و بعد حکم صادر شود که حافظ رباعی سرای خوبی نبوده است؟! عنوان مقاله به خاطر همین اعجاب انگیزی میل انسان را برای خواندن ادامه مطالب مضاعف می کند. وقتی به متن رجوع شود، مشخص می شود دریافت نادرست نویسندگان باعث شده به همان رباعی هایی که از قضا از حافظ نیست، ایرادهای واهی گرفته شود تا حکمی به ناحق که مطلوب نویسندگان است، علیه حافظ صادر شود. سعی نگارنده نقد بنیادین و محتوایی مقاله مذکور و ذکر سستی ها و کاستی هایی است که آن مقاله مشحون از آن هاست
بررسی انگیزه های نقد خویشتن در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خودانتقادی یا نقد خویشتن قسمی از نقد ادبی است که در آن، پدیدآور، در جایگاه منتقد اولیه، اثر، روش، نگرش و یا شخصیت ادبی خویش را تحلیل و بررسی می کند. در عرصه ادبیات، نقد خویشتن انواع مختلفی دارد و انگیزه های متفاوتی موجب آن می شود. اگر انگیزه خودانتقادی درون خود پدیدآور باشد، «نقد خودانگیخته» و اگر انگیزه بیرون از او باشد، «نقد دگرانگیخته» است. حافظ شاعری است که پیوسته در اشعارش به نقد خویشتن پرداخته است. مطالعه آثار او از این منظر، دریچه جدیدی را بر روی حافظ پژوهان می گشاید. در پژوهش حاضر که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام می شود، تلاش شده تا با استفاده از شواهدی که از دیوان حافظ به دست آمده، انگیزه هایی که شاعر را به نقد خویشتن واداشته، بررسی شود. به نظر می رسد حداقل برخی از اصلاحاتی که حافظ در اشعار خود به کار بسته و باعث ایجاد اختلاف نسخ در اشعار او شده نیز، حاصل خودانتقادی باشد و این خودانتقادی ها بر رفع عیوب آثار، ارتقای متن و افزایش جذابیت اشعار نزد مخاطبان مؤثر بوده است. خودانتقادی های حافظ هم از نوع خودانگیخته و هم از نوع دگرانگیخته بوده و عواملی مانند وجود کاستی در فحوای سخنان پیشین او و یا اظهار نظرهای سخن ناشناسان مدعی موجب آنها بوده است.
اوراق پریشان 10
حوزه های تخصصی:
نویسنده در نوشتار حاضر در قالب نهمین سلسله انتشارات با عنوان اوراق پریشان، چندین مسئله را مطرح کرده است که بدین شرح اند: - تکرار قافیه در حافظ - حافظِ شهریار - بدین ترانه - آدمی در فرهنگ جامع زبان فارسی - این اشعار از حافظ نیست