مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
موازنه قدرت
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تأثیر تئوریهای واقعگرایانه روابط بینالملل بر گسترش حقوق بین
الملل است. واقعگرایان به دلیل وجود آنارشی در نظام بینالملل، به جای قانون، بر قدرت تأکید
دارند. به همین دلیل رابطه بین قدرت و قانون را رابطهای تقابلی در نظر می گیرند . ولی پژوهش
حاضر در پی اثبات این فرضیه است که قدرت، موجد و حامی قواعد حقوقی بین الملل است . از
بدو تشکیل حاکمیت کشورها، بهتدریج قواعدی برای نظم بخشیدن به روابط بین دولت ها شکل
گرفت. پسازآن قدرتهای بزرگ مدیریت روابط بینالملل را به دست گرفتند. تاریخ روابط بین
الملل نیز گویای آن است که در دورههای موسوم به ثبات هژمونیک، اگرچه هژمون از قواعد
حقوق بینالملل در راستای منافع خود بهره برده، ولی برای حفظ ثبات و امنیت بین المللی، مهم
ترین حامی قواعد حقوق بینالملل بوده است . این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، از منظری
تاریخی نقش قدرت را در پیشبرد حقوق بینالملل بررسی می نماید.
همکاری آمریکا و هند در بازی بزرگ قدرت در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش برای موازنه قدرت همواره یکی از رویکردهای واقع گرایی کشورها در عرصه روابط بین الملل بوده است. تلاش برای موازنه یا از منظر حفظ وضع موجود یا با هدف برهم زدن وضع موجود بوده است. به نظر می رسد که تمایل طبیعی کشورها برای رسیدن به موازنه قدرت با یکدیگر آن گونه که واقع گرایان می گویند در حال حاضر ایالات متحده را در تنگنای راهبردی تاریخی قرار داده است. از یک سو آمریکا درپی حفظ و تثبیت جایگاه خود به عنوان یک قدرت هژمون است و از سوی دیگر در آسیا کشورهایی مانند روسیه و چین و حتی هند درپی به چالش کشاندن این جایگاه و رسیدن به موازنه قدرت با قدرت هژمون هستند. از این نظر آمریکا در هیچ جای جهان به اندازه آسیا با چالش های راهبردی برای حفظ موقعیت هژمونیک خود روبه رو نیست. آسیای مرکزی به عنوان بخشی از زیرمجموعه نظام آسیا یکی از جاهایی است که مبارزه برای به دست آوردن موقعیت هژمون بین آمریکا، چین و روسیه جریان دارد. پرسش این است که اگر به بیان جان مرشایمر، رسیدن به موقعیت هژمون در جهان نیازمند تسلط بر مناطق مختلف جهان است آنگاه آمریکا چگونه می تواند بر آسیای مرکزی با وجود رقیبانی جدی همچون روسیه و چین مسلط شود؟ فرضیه این نوشتار که به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده آن است که آمریکا تلاش می کند تا از هند برای موازنه قوا در آسیا مرکزی استفاده کند و هند نیز تلاش می کند تا با رعایت مجموعه ای از ملاحظات از ظرفیت آمریکا برای گسترش نفوذ خود در این منطقه بهره جوید.
رقابت چین و آمریکا در دریای جنوبی چین
حوزه های تخصصی:
اقدامات چین در سال های اخیر در دریای جنوبی چین و به ویژه رویکرد چین از جمله ساخت و ساز جزیره و ادعاهای مالکیتی وحاکمیت انحصاری منابع باعث ایجاد اختلافاتی در این منطقه شده است. در ابتدا شاید به نظر برسد که دعوا بر سر چند صخره و جزیره می باشد ولی واقعیت به گونه دیگری می باشد. آمریکا که یک کشور فرا منطقه ای می باشد، سهمی در این اختلافات ندارد ولی بنا بر دلایلی چون مقابله با خیزش چین و حمایت از متحدان خود در این منطقه حضور فعال دارد. پژوهش حاضر تلاش دارد ضمن تبیین اهدافی چون اهمیت دریای جنوبی چین، شناخت منافع و دغدغه های آمریکا و چین در این دریا به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که علت اصلی رقابت چین و آمریکا در دریای جنوبی چین چه می باشد؟ فرضیه ای که در پاسخ به پرسش اصلی، مورد سنجش و آزمون قرار می گیرد آن است که تلاش های چین برای کنترل و حاکمیت انحصاری منابع در منطقه که باعث افزایش قدرت این کشور می شود، منجر به مخالفت شدید کشورهای متحد آمریکا و به ضرورت، حضور وسیع تر امریکا برای باز توازن چین می شود. روش پژوهش حاضر روش توصیفی_تحلیلی می باشد و روش جمع آوری اطلاعات روش کتابخانه ای با توجه به شواهد و اسناد و مدارک می باشد.
اعمال فشار آمریکا و تشدید گرایش ایران به استراتژی بازدارندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴
1 - 20
حوزه های تخصصی:
در طول سال های اخیر به این مساله که استراتژی نظامی ایران، استراتژی بازدارندگی است در محافل عمومی و آکادمیک بسیار پرداخته شده است. اما سوالی که به موازات آن کمتر مورد توجه قرار گرفته و یا اصلاً به آن پرداخته نشده علل گرایش ایران به این استراتژی است. این پژوهش تلاش دارد با توجه به دو فرضیه برهم خوردن موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه و تشدید فشارهای آمریکا بر ایران این موضوع را مورد بررسی بیشتر قرار دهد. در طول سال های اخیر به این مساله که استراتژی نظامی ایران، استراتژی بازدارندگی است در محافل عمومی و آکادمیک بسیار پرداخته شده است. اما سوالی که به موازات آن کمتر مورد توجه قرار گرفته و یا اصلاً به آن پرداخته نشده علل گرایش ایران به این استراتژی است.
سیاست خارجی هجومی روسیه و موازنه استراتژیک اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴
181 - 196
حوزه های تخصصی:
دولت روسیه در سال های 2006 تا 2008 به یک سیاست خارجی" هجومی" نسبت به غرب روی آورد. نگارنده در تحلیل چنین رفتاری، عامل اصلی را در " احساس خطر در مرزهای اروپایی روسیه" و به بیان روشن تر، به مخاطره افتادن جدی موازنه استراتژیک اروپایی از نگاه مقامات روس، جستجو کرده و کوشش نموده است تا در چارچوب نظریه سازه انگاری به عوامل و دلایل هجومی شدن سیاست خارجی روسیه بپردازد. برای این منظور، با طرح مسائل مهم سیاست خارجی روسیه در ده سال اخیر و وضعیت هجومی آن در سال های2006 تا 2008، اهمیت مفهوم موازنه اروپایی را ارائه و موضوع سپر موشکی امریکا را به عنوان عامل اصلی برهم زننده این وضعیت بررسی نماید.
گذار قدرت در شرق آسیا: چشم انداز گذار قدرت در پرتو پویایی های نوین منطقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۸ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
1001 - 1019
حوزه های تخصصی:
از شاخص های مهم در شناسایی پویایی های قدرت در منطقه شرق آسیا، شناخت وضعیت «گذار قدرت» و تبدیل آسیا به محور سیاست جهان است. هدف این مقاله، تبیین چگونگی ظهور و بروز این پویایی های نوین قدرت در شرق آسیا با ارزیابی دو رویکرد نظری رقیب موازنه قدرت و گذار قدرت است. داده ها نشان می دهد که نظریه گذار قدرت قابلیت تبیین پذیری بیشتری نسبت به نظریه موازنه قدرت دارد. بااین حال، نوآوری نوشتار این است که با وجود قابلیت تبیین بیشتر، نظریه گذار قدرت، پاسخگوی سیستم بین المللی پیچیده امروز نیست و مستلزم بازنگری در مفهوم و مؤلفه های شکل دهنده گذار متناسب با واقعیت امروز جهان و منطقه است. بر این اساس، فرضیه مقاله آن است که پیچیدگی و وضعیت غیرخطی حاکم بر سیستم بین الملل به تعدد نقاط گذار در سیستم امروز انجامیده است، به گونه ای که در حال شکل دادن به نظم سلسله مراتب دوگانه با رهبری آمریکا در امنیت و رهبری چین در اقتصاد در شرق آسیا است. روش پژوهش مقاله، قیاسی- استقرایی و شامل استفاده از نظریه و روش های کمّی ارزیابی کاربست نظریه با تکیه بر پایگاه داده های بانک جهانی، کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (UNCTAD) و مؤسسه مطالعات صلح استکهلم (SIPRI) است.
امنیت انرژی و پاسخ آلمان به تجدید نظرطلبی روسیه: خطرات قدرت مدنی
این مقاله به بررسی تأثیر وابستگی آلمان به منابع گاز روسیه در راستای میزان توانمندی اتحادیه اروپا جهت اعمال تحریم های موثر علیه روسیه پرداخته و نشان می دهد آلمان به خاطر تمرکز بر ابعاد زیست محیطی سیاست انرژی و سیاست روابط حسنه با روسیه، امنیت اش را از بعد وابستگی به گاز روسیه نادیده گرفته است. در این مقاله استدلال می شود وابستگی بیش از حد آلمان در بخش انرژی به روسیه، توانایی اتحادیه اروپا را برای مقابله با "تجدیدنظرطلبی" (توسعه طلبی) روسیه و تحریم بخش انرژی این کشور محدود کرده است. در ادامه، چند توصیه اساسی در مورد سیاست انرژی آلمان ارائه می شود تا از نفوذ ناروای روسیه بر سیاست خارجی و امنیتی آلمان جلوگیری بعمل آید. در نتیجه گیری، بکارگیری سودمند ابزار رئالیسم نوکلاسیک جهت درک رویکرد آلمان نسبت به امنیت انرژی پرداخته شده و تلاش شده خطرات ایدئولوژی برای بیان ارزیابی صریح از الزامات توازن در صحنه (موازنه تدریجی) را برجسته کند.
نقش بحران سوریه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
بحران سوریه به عنوان یک بحران سیاسی عمیق در خاورمیانه، با توجه به شکاف های اجتماعی موجود در جامعه سوریه مانند بحران هویت، دولت سازی، مشروعیت و فقر در کنار مداخله قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای و سازمان های فراملی و فروملی به عرصه تقابل و رقابت بین دو جریان متضاد «مقاومت» و «محافظه کاری عربی» و منافع قدرت های جهانی تبدیل شد. سوریه به عنوان سد نفوذ سیاست های ضدایرانی آمریکا در خاورمیانه، هم مرز بودن با حزب الله و اسرائیل و قرار گرفتن در محل تلاقی و اتصال دو ایدئولوژی ایران اسلامی و ناسیونالیسم عربی اهمیت ویژه ای دارد. بحران سوریه، امنیت منطقه ای ایران را با تهدیداتی از جنس تضعیف محور مقاومت، شکل گیری منازعات گفتمانی و تشدید تنش های فرقه ای و مذهبی، تضعیف جایگاه و نفوذ ایران، برهم خوردن ساختار قدرت و موازنه قوا و بالا گرفتن رقابت تسلیحاتی در منطقه مواجه می کند که با وجود وابستگی متقابل امنیتی در منطقه، تأثیر منفی بر امنیت ملی ایران گذاشته و آینده آن ترسیم کننده صورت بندی قدرت در خاورمیانه خواهد بود. این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای به نقش بحران سوریه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می پردازد. سوال اصلی که مطرح می شود این است که بحران سوریه چه نقشی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ در پاسخ می توان گفت که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در واکنش به بحران سوریه تلاش می کند با سیاست تدافعی و با حضور موثر در منطقه، امنیت نسبی خود را در شرایط خاص ناامنی در منطقه افزایش دهد.
چالش های اساسی در گذار از نظم نوین جهانی: فرا یک جانبه گرایی و ظهور چین در نقش قدرت جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«نظم نوین جهانی» دوره ای در موازنه قدرت و باور ایدئولوژیکی است که تحقق نظم نوین جهانی را از طریق فهم، شناسایی و رفع مشکلات جهانی، فراتر از توان واحدهای ملی میسر می داند. این اصطلاح به اصول «ویلسون»، «جورج هربرت واکر بوش» و «گورباچف» برای نظم پس از جنگ جهانی دوم بازمی گردد. فرا یک جانبه گرایی گذار از این نظم نوین جهانی است. مسئله اصلی این است که به دلیل بروز منازعات میان قدرت های بزرگ مدعی رهبری جهان در عصر حاضر، از جمله آمریکا و چین، نظم نوین کنونی فاقد مشروعیت و نهادهای کارآمد برای رفع موانع تکوین ساختارهای نظام حکومتی جهانی است. پژوهش حاضر درصدد بوده است که عمده ترین چالش های عبور از نظم نوین جهانی به سمت گذار از یک جانبه گرایی را تبیین نماید. با این فرض که عبور از نظم نوین جهانی، ترجمان فرا یک جانبه گرایی و ظهور قدرت های جهانی بوده، فرضیه قابل پردازش این است که چالش های گذار از یک جانبه گرایی ریشه در دوگانگی ساختار نظام بین الملل، بروز دیدگاه مبتنی بر گذار از نظام وستفالیایی و قواعد و موانع امنیتی و ایدئولوژیکی داشته باشد. یافته های پژوهش بیانگر جاه طلبی رو به افزایش قدرت های بزرگ، تضعیف چشمگیر نقش ایالات متحده آمریکا در نظام بین الملل، تکوین قدرت های جدید اقتصادی و سیاسی و عبور از نظام تک قطبی بوده است.
واکاوی و تحلیل زمینه ها و اهداف جنگ طلبی آل سعود در یمن
حوزه های تخصصی:
نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بحرانی به نام تجاوز نظامی علیه یمن با محوریت آل سعود را به وجود آورده است. کشور عربستان از گذشته دور، یمن را به عنوان حوزه نفوذ و حیاط خلوت خود محسوب کرده و تسلط کاملی را بر حاکمان این کشور داشته است. در این میان پس از انقلاب مردم یمن و ناآرامی های سال های اخیر، جنبش اسلامی الحوثی با ریشه تشیع و در تقابل با سلطه دولت وهابی آل سعود شکل گرفت. این جنبش با بر نتافتن سلطه آل سعود و تمایل و ارتباط با جمهوری اسلامی ایران حوزه نفوذ عربستان بر یمن را به چالش کشید. بر این اساس آل سعود با حمله نظامی به یمن و متهم کردن ایران به حمایت های نظامی و سیاسی از جنبش انصار الله، رویه ای تقابلی به خود گرفت. چنان که عربستان سعودی تلاش کرده است تا با تشکیل ائتلاف و تهاجم نظامی به یمن، جنبش اسلامی انصار الله را از قدرت سیاسی حذف کند و با چینش جریان های هم سو در ساختار قدرت از نفوذ ایران در دولت جدید یمن جلوگیری کند. جمهوری اسلامی ایران نیز با حمایت و پشتیبانی معنوی و سیاسی از جنبش انصار الله و انقلابیون یمن تلاش کرده است تا موازنه قدرت منطقه ای را به نفع خویش تغییر دهد. هم چنین یافته های پژوهش نشان می دهد که رقابت و تعارض منافع میان آل سعود و ایران در بحران یمن، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. بررسی زمینه ها، اهداف، و برآیند حضور نظامی آل سعود در یمن رسالت اصلی این تحقیق است. چنان که به نظر می رسد عربستان سعودی به عنوان با نفوذ ترین کشور عربی در میان اعراب، به منظور حفظ وجهه سیاسی، تثبیت وبسط قدرت خود در منطقه و جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در منطقه عربی، با ائتلاف کشورهای عربی و اقدام نظامی علیه حوثی های طرفدار ایران، سعی به حفظ توازن در منطقه دارد
بررسی منازعه هند و پاکستان بر اساس نظریه بازدارندگی هسته ای والتز
حوزه های تخصصی:
مدیریت منازعه میان دو کشور هند و پاکستان در سال های پس از 1998 از عوامل مختلفی اثر پذیرفته است. تغییر در ساختار بین المللی دوران پساجنگ سرد، تحول در سیاست خارجی هند و تلاش این کشور در نقش آفرینی در حوزه های اقتصادی و دیپلماتیک از آن جمله اند. در کنار این عوامل می توان نقش بازدارندگی هسته ای میان این دو کشور را نیز اضافه کرد. با توجه به مهم بودن این عامل نسبت به سایر عوامل گفته شده هدف اصلی این پژوهش برررسی منازعه هند و پاکستان براساس نظریه «بازدارندگی هسته ای کنت والتز» و مفهوم «موازنه قدرت» می باشد. نتیجه اصلی این مقاله آن است که موازنه قدرت ایجاد شده میان هند و پاکستان در حوزه هسته ای منازعات این دو کشور را از حالت «درگیری و جنگ مستقیم» که شامل سه جنگ مستقیم در تاریخ این دو کشور بوده است به سمت «عدم جنگ مستقیم نظامی» در فاصله زمانی بعد از 1998 درآورده است. این پژوهش یک پژوهش تحلیلی - توصیفی همراه با انطباق نظریه بر مورد (نظریه توازن قدرت بر منازعه هند و پاکستان) می باشد و روش گردآوری اطلاعات در آن نیز به صورت استفاده از منابع کتابخانه ای و منابع مجازی (اینترنتی) می باشد.
انقلاب اسلامی ایران، ظهور ژئوپلیتیک شیعه، تغییر موازنه قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژئوپلیتیكی شدن تشیع پس از انقلاب اسلامی و در پی آن، گسترش نقش و عملكرد ایران در روابط بین الملل خاورمیانه، تشیع به یكی از عوامل مهم و تأثیرگذار دنیای ژئوپلیتیك تبدیل شد. تشكیل یك حكومت شیعی با رهبری علمای دینی در كشوری بزرگ و با اكثریت شیعه، هرگز درگذشته روی نداده بود. به این ترتیب، انقلاب ایران كانون توجه ای برای زنده كردن و رواج هویت دینی شیعیان و حتّی در نگاهی کلی تر، هویت دینی مسلمانان پدید آورد و موجب ظهور دولت ها و جنبش های شیعی در منطقه خاورمیانه گردید که در پی آن موازنه قدرت در این منطقه را دگرگون یا به عبارتی متحول ساخت که نتیجه آن افزایش قدرت و نفوذ شیعیان در تحولات منطقه است. براین اساس تبیین این تحولات در چارچوب ژئوپلیتیك شیعه، موضوع مورد بحث این مقاله است.
نواوراسیاگرایی روسیه و موازنه قدرت در شرق مدیترانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال بیست و هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۰۱
145 - 172
سیاست خارجی دوره ریاست جمهوری یلتسین با آرمان ملی گرایان روسیه که خواهان احیای جایگاه قدرت برتر در جهان بودند تضاد داشت. ایده نواوراسیاگرایی و بازسازی جایگاه از دست رفته در مناطق تحت نفوذ شوروی سابق باعث از بین رفتن روابط همگرایانه با آمریکا شد. اولویت بازیابی قدرت در ژئوپلیتیک تحت کنترل شوروی سابق، روسیه را به سوی تشکیل ائتلاف های منطقه ای و نظامی برای دستیابی به موازنه قدرت و احیای نظام چند قطبی سوق داد. سیاست های نواوراسیاگرایی با سازوکار موازنه قدرت نظامی و مشارکت های راهبردی گذار به سوی نظام تک - چندقطبی در آغاز قرن ۲۱ را تسریع کرده است. گرایش به نظم منطقه ای مطلوب با وقوع بحران در روابط روسیه و آمریکا در اروپای شرقی و دریای سیاه شکل گرفت که دامنه آن به ژئوپلیتیک شرق مدیترانه و مرزهای جنوبی اعضای ناتو کشیده شد. بر اساس یافته های پژوهش رویکرد موازنه ای روسیه در برابر هژمونی آمریکا در مدیترانه با تجاوز به سوریه و مبارزه با تروریسم آغاز شد که به تدریج شکافی راهبردی میان آمریکا و ترکیه ایجاد کرد. استقرار تسلیحات راهبردی در شرق مدیترانه به شکل گیری زنجیره ای از ائتلاف های نظامی استراتژیک با کشورهای ساحلی انجامید که در چارچوب نظریه نومنطقه گرایی جای می گیرد. اهمیت دستیابی به موازنه قدرت برای روسیه در جنگ سرد جدید، دامنه جنوبی ناتو در مدیترانه را عرصه رویارویی نظامی روسیه و آمریکا قرار داده است. مبارزه همه جانبه روسیه با تروریسم برگ برنده ای برای همگرایی نظامی و شکل دهی به نظم جدید منطقه ای بر ضد هژمونی آمریکا و گسترش نفوذ ژئوپلیتیک در سواحل جنوب مدیترانه است. در این پژوهش با روش تحلیلی - کیفی در صدد تأثیر رویکرد نواوراسیاگرایی بر شکل گیری مقاومت در برابر یک جانبه گرایی آمریکا هستیم که نوید بخش شکل گیری نظام تک - چندقطبی از طریق سازمان دهی به ائتلاف های منطقه ای و نظامی در برابر هژمونی آمریکاست.
بررسی نقش قدرت های منطقه ای در شکل دهی به نظم امنیتی خاورمیانه (2003 تا 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
148 - 171
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه همواره از مداخلات قدرت های خارجی رنج برده و این مداخلات نقش مهمی در شکل دهی و مدیریت الگوهای نظم امنیتی در این مجموعه امنیتی منطقه ای داشته است. با وجود تداوم مداخلات خارجی، پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، شاهد وقوع تحولاتی در این منطقه هستیم که موجب افزایش توان بازیگری قدرت های منطقه ای و نقش تعیین کننده آن ها در معادلات سیاسی و امنیتی در خاورمیانه شده است. به همین دلیل، سرنگونی صدام حسین در سال 2003 به نقطه عطف مهمی در تحولات امنیتی خاورمیانه تبدیل شد که متأثر از آن، از این زمان غالب تحولات امنیتی منطقه حول محور بازیگران و قدرت های منطقه ای می چرخد. بنابراین پرسشی که مطرح می شود این است که قدرت های منطقه ای چه نقشی در نظم امنیتی خاورمیانه از سال 2003 تا زمان خیزش های عربی داشته اند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، حمله سال 2003 آمریکا به عراق موجب به هم خوردن نظام توزیع قدرت در خاورمیانه و برجسته شدن نقش قدرت های منطقه ای در شکل دهی به توازن قدرت جدید در منطقه شد. در پژوهش پیش رو برای اثبات فرضیه، از روش توصیفی-تحلیلی و برای گردآوری داده ها، از روش کتابخانه ای و منابع اینترنتی استفاده شده است.
جنگ سرد جدید: تحلیلی بر نظم امنیتی در حوزه اسیا-پاسیفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی پاسخ به این سوالات است که نظم امنیتی در منطقه اسیا-پاسیفیک چگونه است؟ ایا نهادهای منطقه ای توانسته اند نظم با ثبات و پایداری در این منطقه بوجود اورند؟ چه بدیل هایی برای یک نظم امنیتی با ثبات وجود دارد؟ در حوزه اسیا – پاسیفیک کدام یک از این نظم ها ممکن، کدام محتمل، و کدام مرجح است؟ پاسخ کلی با این پرسش ان است که نظم امنیتی موجود در منطقه اشفته و ناپایدار است. نهادهای منطقه ای نتوانسته اند آنگونه که انتظار می رود نظم با ثبات و امیدوارکننده ای ایجاد کنند. ورود چین و امریکا بعنوان دو رقیب عمده به نظم منطقه مهمترین چالش نهادهای موجود در حفظ صلح و امنیت منطقه است. با انکه مهمترین الگوی نظم امنیتی در منطقه می تواند امنیت دسته جمعی زیر نظر سازمان ملل و یا امنیت تعاونی زیر نظر مهمترین نهاد امنیتی منطقه یعنی مجمع امنیتی آسه آن باشد اما سناریوی محتمل ان است که در اینده نظم امنیتی دو قطبی مبتنی بر موازنه قوا در شکل دوره جنگ سرد استقرا یابد که اصطلاحا به دام چرچیل معروف است.
آینده حضور آمریکا در خلیج فارس در پرتو تحولات نظام موازنه قدرت در منطقه
منبع:
راهبرد سیاسی سال چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
157 - 170
حوزه های تخصصی:
خلیج فارس بنا به موقعیت ژئوپلیتیک آن از دیرباز مورد توجه قدرت های جهانی بوده و امروزه نیز به عنوان یکی از مهمترین مناطق جهان نقش به سزایی در تولید انرژی ایفا می نماید، بنابراین تلاش برای اعمال نفوذ در این منطقه به یکی از سیاست های راهبردی قدرت های جهانی تبدیل گردیده و حضور ایالات متحده در منطقه در همین راستا تبئین گردیده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که، راهبرد آتی ایالات متحده وآینده حضور این دولت در منطقه خلیج فارس بر چه اساسی خواهد بود. نتیجه آنکه؛ به نظر می رسد سیاست ایالات متحده در منطقه خلیج فارس، در حال تغییر باشد و سیاستمداران آمریکایی قصد دارند با اتخاذ رویکردی جدید به جای استفاده از سیاست هایی که بیشتر برایشان هزینه های سنگین به بار آورده و موجب از بین رفتن سرمایه های این کشور گردیده است، سیاست هایی را در پیش گیرند که علاوه بر تأمین منافع بلندمدت آنها، مشکلات داخلی ناشی از سیاست خارجی را حل و فصل نماید. از همین رو پیشنهاد می شود جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه خلیج فارس با استفاده از ظرفیت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و با بهره گیری از الزامات پیش روی به دنبال ایفای نقش موثرتری در منطقه باشد.
بحران سوریه؛ چالش ها و فرصت ها (با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه غرب آسیا، همواره به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک، محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است. از آغاز سال 2011، به دنبال آغاز خیزش های مردمی و تحولات در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین به تدریج اعتراض هایی نیز از فوریه همان سال در برخی از شهرهای سوریه شکل گرفت. این اعتراضات در نیمه دوم مارس 2011، در نهایت منجر به درگیری های خشونت آمیزی میان ارتش سوریه و مخالفان نظام بشار اسد شد که زمینه سازحضور بازیگران مختلفی از جمله جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در خاک سوریه شد. هدف جمهوری اسلامی ایران در بحران نام برده برقراری ثبات و آرامش در منطقه است اما رژیم اسرائیل به دلیل ماهیت وجودی نامشروع، با مخالفت کشورهای منطقه روبه روست؛ خواهان منطقه ای ناامن و همسایگانی ضعیف است تا خود در حاشیه امنی به سر ببرد. در بررسی هدف اصلی مقاله یعنی رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در قبال بحران سوریه، اشاره ای به چالش ها و فرصت های دو کشور ایران و رژیم اسرائیل در بحران سوریه در چارچوب توازن قوا و همچنین بررسی پیامدهای مثبت و منفی بحران مذکور، برای دو قدرت منطقه ای مذکور شده است. بر همین مبنا، در این پژوهش سوال اصلی این می باشد که (با توجه به توازن قوا در منطقه) جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، با چه چالش ها و فرصت هایی مواجه بوده و این بحران چه پیامدهای مثبت و منفی برای هر کدام دارد؟ در مقام پاسخ به این سوال فرض بر این است که بر اساس ملاک ها و عواملی مانند: نوع نظام سیاسی دو قدرت، جبر جغرافیایی، نوع تعریف و پاسخ های دو کشور به تهدیدات و فرصت ها، پاسخی شایسته به اهداف و سوالات داده شود.
امنیت رژیم و منطق اتحادها در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۸۹)
105 - 132
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال فهم نظام مند منطق اتحادهای ناپایدار در خاورمیانه پساانقلاب های عربی است. دولت های خاورمیانه بر چه اساسی وارد اتحاد با یکدیگر می شوند و رفتار ائتلاف سازی سیال آنها تحت تأثیر چه متغیرهایی است؟ برخلاف رویکردهای جریان اصلی در تبیین ماهیت اتحادها، متغیرهایی همچون موازنه قدرت، آنارشی، هویت و تهدیدات خارجی به تنهایی قادر به فهم سازوکارها و پیچیدگی های تجربی رفتار اتحادسازی دولت های خاورمیانه نیستند. مقاله حاضر با بهره گیری از نظریه های اتحاد در روابط بین الملل، چارچوب تلفیقی «امنیت رژیم» را به عنوان رویکرد آلترناتیوی در فهم ریشه های اتحاد در خاورمیانه پیشنهاد می کند. به رغم تحول در محیط بین المللی و منطقه ای، منافع اصلی برای هر کدام از دولت های خاورمیانه هنوز تأمین بقا و امنیت رژیم سیاسی آنهاست. در واقع، گزینه های روابط خارجی و اتحادسازی دولت های خاورمیانه مبتنی بر کنش پویای آنها به منظور حفظ امنیت رژیم حاکم در مقابل تهدیدات بالقوه داخلی و خارجی است. در چنین شرایطی، اتحادها به عنوان ائتلاف های فراملی میان متحدان بالقوه برای تأمین بقای رژیم های سیاسی فرمول بندی می شود. در راستای آزمون ایده اصلی مقاله، به بررسی موردی ائتلاف های منطقه ای خاورمیانه پرداخته می شود.
تحول جایگاه راهبرد موازنه سازی در سیاست خارجی چین؛ جستاری در سه بازه زمانی ساختار خراج گذاری (1800-1300)، جنگ سرد (1947-1991) و پساجنگ سرد (1991-2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
5 - 41
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به رفتار سیاست خارجی چین در طول تاریخ، می توان دریافت که تفوق متداوم و پایدار نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن کشور در پهنه شرقی آسیا، با بهره گیری از نظریه «موازنه قدرت» که تفوق دولتی بر سایرین را امری ناپایدار در نظام بین الملل قلمداد می کند، تبیین ناپذیر است. به همین منظور، پژوهش حاضر، این پرسش را مطرح می کند که «راهبرد موازنه سازی در سیاست خارجی چین در سه بازه زمانیِ ساختار خراج گذاری، جنگ سرد و پساجنگ سرد، چه جایگاهی داشته است؟» در پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر با بهره گیری از «برداشت تئوریک تی وی پال» از نظریه موازنه قدرت و با تمسک به روش تحقیق توصیفی - تحلیلی، این فرضیه را ارائه می کند که در طول تفوق ساختار خراج گذاری بر پهنه شرقی آسیا، چین، اولاً با بهره برداری سیاسی از بازار بزرگ و ظرفیت های کلان اقتصادی خود، واحدهای سیاسی حاضر در شرق آسیا را نسبت به اجرای راهبرد موازنه سازی علیه خود منصرف می ساخت و ثانیاً بر آن بود تا با اجرای راهبرد شکاف افکنی، دیگر واحدها را از توسعه اتحادی ضدچینی باز دارد. در دوره جنگ سرد، چین -که از اقتصادی توسعه نیافته و عقب مانده رنج می برد- چاره ای جز پیشبرد موازنه سازی سخت علیه تهدیدات خارجی خود نمی دید و به همین منظور، ابتدا ایالات متحده و در گام بعدی، شوروی، برای اجرای موازنه سازی سخت از سوی آن کشور، هدف قرار گرفتند. در دوران پساجنگ سرد با رشد دوباره جایگاه چین در اقتصاد جهانی، حزب کمونیست، پیشبرد نوع نرم از راهبرد موازنه سازی را با بهره گیری از توانمندی های اقتصادی خود در اولویت سیاست خارجی جمهوری خلق قرار داد.
تحلیل روابط ایران و عربستان سعودی از منظر نظریه واقع گرایی انگیزشی(1394-1384)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هفتم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۵
129 - 160
حوزه های تخصصی:
به موازات پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقه ای به واسطه دلایلی نظیر زعامت ایران/ عربستان بر جهان اسلام، رهبری شیعه/ وهابیت بر منطقه و غرب گرایی/ غرب ستیزی دو کشور، به سمت دوآلیسم متعارضی حرکت کرده است؛ هرچند که بعضاً متناسب با مشی سیاست خارجی و منطقه ای دولت های مستقر در ایران، این مهم دچار تحولاتی نیز شده است. با درنظر داشتن این نکته، این پژوهش بر آن است با رویکردی نسبتاً متفاوت در عرصه نظریه های روابط بین الملل که از آن با عنوان واقع گرایی انگیزشی یاد می شود، با بررسی روابط دو کشور از آغاز روی کار آمدن احمدی نژاد، به بررسی تطبیقی آن با دولت دکترحسن روحانی بپردازد و این نکته اساسی را مورد آزمون قرار دهد که به رغم تفاوت های نسبتاً زیادی که بین سیاست خارجی و منطقه ای دولت یازدهم با دولت قبلی وجود داشته و دارد، مشی اعتدال گرایی دولت روحانی در گستره سیاست خارجی چه تاثیری بر مناسبات منطقه ای ایران و عربستان بر جای گذاشته است و عربستان سعودی چگونه نسبت به این رویکرد، از خود کنش و یا واکنش نشان داده است.