مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
موازنه قدرت
حوزه های تخصصی:
پس از بازگشت دو طرف منازعه هسته ای ایران و کشورهای 1+5 به مذاکرات هسته ای و انعقاد توافق بین المللی برجام، انتظار می رفت این مدل بتواند به عنوان الگویی برای حل و فصل مسالمت آمیز موضوع های اختلافی دیگر استفاده شود؛ اما تحولات پسابرجام، امیدها برای تسری این مدل به پرونده های مناقشه آمیز دیگر را کاهش داد. برخلاف تصور برخی از تحلیلگران، ایران نه تنها در صدر تهدیدهای امنیتی مورد شناسایی آمریکا و متحدان سنتی اش در منطقه باقی مانده؛ بلکه با ورود بازیگران فرامنطقه ای، بر شدت موازنه سازی در منطقه نیز افزوده شده است. تئوری نوواقع گرایی گرچه به تنهایی نمی تواند درک درستی از تحولات خاورمیانه ارائه نماید؛ لیکن همچنان از قدرت تبیین ساده تر و پیش بینی واقعی تر تحولات آینده برخوردار است. در مقاله حاضر سعی می شود با بهره گیری از تئوری نوواقع گرایی، این سؤال که «علل بازتولید منازعه ایران وآمریکا در خاورمیانه در عصر پسابرجام چیست؟»؛ پاسخ داده شود. مفروض اصلی مقاله این است که به دلیل استمرار توازن قوا در خاورمیانه، شاهد تشدید رقابت های امنیتی و بازتولید ناامنی در منطقه، با هدف برهم زدن توازن فعلی خواهیم بود. همکاری ایران با کشورهای1+5، نتوانسته است از تشدید منازعات درخاورمیانه جلوگیری کند؛ ازهمین رو، به نظر می رسد تسری مسیر طی شده به دیگر موضوع های مورد اختلاف برای جمهوری اسلامی ایران، رفتاری پرهزینه خواهد بود.
سازمان منطقه ای و توازن ژئوپلیتیک (نمونه موردی؛ هند-ویتنام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خصومت تاریخی هند پاکستان بر سر کشمیر و رقابت این دو کشور در منطقه، بر محیط امنیتی جنوب آسیا سایه افکنده است. همین امر باعث شده است دو کشور در جستجوی دوستان و متحدانی در سطح منطقه و خارج از منطقه باشند که این امر به نوبه خود باعث شکل گیری نوعی توازن قوای دو قطبی در جنوب آسیا شده است. این در حالی است که ابتکار عمل پاکستان در سطح منطقه ای بیشتر از هند بوده و پاکستان در یارگیری منطقه ای موفق تر از هند عمل کرده است. در سطح منطقه ای مهمترین متحد استراتژیک هند، ویتنام، و مهمترین متحد استراتژیک پاکستان، چین است. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این سوال است که روابط هند-ویتنام بر چه اساسی شکل گرفته است؟ نتایج این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، نشان می دهد که شکل گیری یک سازمان منطقه ای با محوریت هند- ویتنام ناشی از احساس تهدید دو کشور از جانب چین بوده است و اتحاد پاکستان- چین نیز به واسطه تهدیدی است که این دو کشور از جانب هند احساس می کنند. از این رو می توان گفت قدر مشترک معادلات هند محور در جنوب آسیا، ضدیت با چین و پاکستان و قدر مشترک معادلات پاکستان محور نیز ضدیت با هند بوده است. این امر در تمام معادلات سیاسی امنیتی موجود در جنوب آسیا مشهود است.
امنیت سازی پایدار درخلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه خلیج فارس نقش محوری در ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی دارد و به عنوان یکی از زیرسیستم های منطقه آسیای جنوب غربی، دریای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند، کبیر و اطلس را به هم پیوند می دهد و در این راستا از دیرباز مورد توجه قدرت های جهانی به ویژه ایالات متحده آمریکا بوده است. با توجه به اینکه این منطقه در موازنه قدرت و ساختار امنیتی بین المللی نقش محوری و تعیین کننده ای دارد، اما تاکنون از ساختار امنیتی متناسب با سهم و نقش کشورهای ساحلی این منطقه برخوردار نبوده است و فقدان ترتیبات امنیتی بومی در خلیج فارس، از دسترسی به امنیت پایدار دور مانده و آسیب پذیری این منطقه را تحت تأثیر تحولات پیرامونی، دوچندان نموده است. در این راستا ضرورت ایجاد ساختار امنیتی جدید در خلیج فارس با درک امنیتی مشترک و پذیرش موازنه و تنوع رفتار استراتژیک بازیگران این منطقه در سایه مشارکت منطقه ای، امری اجتناب ناپذیر می باشد و از الزامات آن، تقویت نقاط همگرایی و ایجاد ائتلاف و اتحادیه های فراگیر در بین کشورهای ساحلی این منطقه می باشد. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی درصدد ارایه الگوی ساختار امنیتی در خلیج فارس با استفاده از نقش و سهم کشورهای ساحلی این منطقه با هدف رسیدن به امنیت پایدار می باشد و به دنبال پاسخ این پرسش است که الگوی امنیتی برای رسیدن به امنیت پایدار در خلیج فارس را چگونه می توان تدوین نمود؟. نتایج حاصله از این تحقیق بیانگر آن است که هرگونه ایجاد ساختار امنیتی متناسب با منافع نقش محوری قدرت های فرامنطقه ای منجر به رضایت مندی و دربرگیرنده منافع همه کشورهای ساحلی خلیج فارس نخواهد شد و تنها ترتیبات امنیتی بومی متناسب با سهم و نقش محوری کشورهای منطقه زمینه دسترسی به امنیت پایدار را می تواند فراهم نماید.
دلایل توسعۀ روابط خارجی عربستان سعودی و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با قدرت گرفتن محمد بن سلمان در عربستان و ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ، توسعه روابط خارجی در نقطه ثقّل سیاست خارجی این دو دولت قرار گرفته است. لذا پرسش اصلی که طرح شده، این است که علل گسترش این تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چین و عربستان سعودی چیست؟ فرضیه موقتی طرح شده، این است که گسترش تعاملات چین و عربستان مثأثر از سه علل اساسی است، اول) تضمین دسترسی به منابع انرژی با ثبات از سوی چین و تنوع بخشی به بازار فروش آن از سوی عربستان سعودی، دوم) رقابت ها و تنش های منطقه ای و بین المللی دو دولت، سوم) تلاش برای جلوگیری از گسترش اسلام گرایی افراطی. با کاربست نظریه نوواقع گرایی والتز، یافته های پژوهش نشان می دهد که رهبران چینی با طراحی پروژه یک کمربند یک جاده و درگیر کردن منافع عربستان با این پروژه، ضمن دسترسی به انرژی این کشور، همزمان به دنبال ایجاد توازن قدرت در برابر فشارهای اقتصادی ایالات متحده بر چین بوده، از سوی رهبران سعودی با طرح افق 2030 در راستای طرح چینی یک کمربند یک جاده و نیز توسعه سیاست نگاه به شرق، در صدد ایجاد موازنه قدرت در برابر گسترش نفوذ ایران در منطقه و نیز کاهش تنش ها و فشار های ایالات متحده بر خود از طریق ایجاد یک متحد استراتژیکی جدید در سطح منطقه ای و بین المللی برای عربستان بوده است. شیوه گردآوری اطلاعات در این پژوهش مبتنی بر شیوه کتابخانه ای و روش تحقیق مبتنی بر شیوه توصیفی تحلیلی است.
تأثیر موازنه ی قوا در اروپا بر سیاست خارجی ایران در دوره رضا شاه
حوزه های تخصصی:
با انعقاد قرارداد صلح وستفالی در 1648 موازنه قوا در اروپا شروع شد. با ایجاد موازنه قدرت، رقابت بین کشورهای اروپایی برای نفوذ به دیگر مناطق جهان شدت گرفت. ایران از عهد فتحعلیشاه قاجار که با کشورهای اروپایی روابط منظم دیپلماتیک برقرار نمود، تحت تأثیر جریانهای سیاسی بینالمللی و مبارزه قدرتهای بزرگ جهانی قرار گرفت. از آن پس سیاست خارجی ایران مخصوصاً تحت تأثیر رقابت دو کشور روسیه و انگلستان قرار داشت. با ادامه این روند در دوره پهلوی اول، رضا شاه سعی کرد با باز کردن پای «نیروی سوم» از حجم مداخلات این دو کشور در امور داخلی ایران بکاهد. توسعه و تعمیق روابط با آلمان به همین منظور صورت گرفت. به منظور بررسی مسئله حاضر این پرسش مطرح می شود که موازنه قدرت در اروپا بر سیاست خارجی رضا شاه چه تأثیری داشته است؟. در ادامه این فرضیه مطرح می شود که سیاست خارجی ایران در دوره رضا شاه عملاً تابعی از سیاست قدرت و موازنه قوا بین کشورهای اروپایی بوده است. هدف پژوهش حاضر این است که با روشی توصیفی- تحلیلی و با ارائه توضیحات مربوط به موازنه قدرت و تحولات اروپا، تأثیر این تحولات را بر سیاست خارجی ایران در عصر رضا شاه مورد بررسی قرار دهد.
تأثیر متغیر ایران بر روابط نظامی، اقتصادی،سیاسی چین و رژیم اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
271 - 269
حوزه های تخصصی:
ایران و رژیم اسرائیل دو خصم منطقه ای در غرب آسیا، هر دو روابط نزدیکی با چین دارند، موقعیت و جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه باعث گردیده بتواند به عنوان یک متغیر بر روابط دوجانبه رژیم اسرائیل و چین اثرگذار باشد. پرسش کلیدی در این مقاله این است که متغیر ایران چگونه روابط چین و رژیم اسرائیل را تحت تاثیر قرار می دهد؟ روش پژوهش در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای به صورت توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است. نتایج حاصله از این پژوهش موید آن است که ملاحظات چین نسبت به موازنه قوا در غرب آسیا از یک سو، میان بازیگران اصلی منطقه همچون ایران و رژیم اسرائیل، همچنین ملاحظات استراتژیک چین به بازیگری ضد آمریکایی ایران در مقابل متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا از جمله رژیم اسرائیل از سوی دیگر، نهایتاً حفظ ایران به عنوان زنجیره تامین با ثبات انرژی، روابط چین و رژیم اسرائیل را تحت تاثیر قرار می دهد. تجدید نظر طلبی و بازیگری ضد آمریکایی ایران در ساختار نظام بین الملل، درمواجه با نقش آفرینی سایر قدرتهای طرفدار حفظ وضع موجود در منطقه خاورمیانه، مانند ترکیه، عربستان و رژیم اسرائیل، ایجادگر موازنه ای است که ماحصل آن را بر ثبات تامین جریان انرژی برای چین می توان مشاهده نمود.
تأثیر متغیر ایران بر روابط نظامی، اقتصادی، سیاسی چین و رژیم اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
271 - 296
حوزه های تخصصی:
ایران و رژیم اسرائیل دو خصم منطقه ای در غرب آسیا، هر دو روابط نزدیکی با چین دارند، موقعیت و جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه باعث گردیده بتواند به عنوان یک متغیر بر روابط دوجانبه رژیم اسرائیل و چین اثرگذار باشد. پرسش کلیدی در این مقاله این است که متغیر ایران چگونه روابط چین و رژیم اسرائیل را تحت تاثیر قرار می دهد؟ روش پژوهش در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای به صورت توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است. نتایج حاصله از این پژوهش موید آن است که ملاحظات چین نسبت به موازنه قوا در غرب آسیا از یک سو، میان بازیگران اصلی منطقه همچون ایران و رژیم اسرائیل، همچنین ملاحظات استراتژیک چین به بازیگری ضد آمریکایی ایران در مقابل متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا از جمله رژیم اسرائیل از سوی دیگر، نهایتاً حفظ ایران به عنوان زنجیره تامین با ثبات انرژی، روابط چین و رژیم اسرائیل را تحت تاثیر قرار می دهد. تجدید نظر طلبی و بازیگری ضد آمریکایی ایران در ساختار نظام بین الملل، درمواجه با نقش آفرینی سایر قدرتهای طرفدار حفظ وضع موجود در منطقه خاورمیانه، مانند ترکیه، عربستان و رژیم اسرائیل، ایجادگر موازنه ای است که ماحصل آن را بر ثبات تامین جریان انرژی برای چین می توان مشاهده نمود.
شهید سلیمانی و طراحی الگوی بازدارندگی هژمونی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مروری بر رقابت هژمونیک پرتلاطم ایران و آمریکا در ۴۰ سال گذشته روندی پر کشمکش همراه با فرازونشیب های طولانی را نشان می دهد که در بستر آن همواره دو کشور با همه ابزارها و ظرفیت های قدرت داخلی و بین المللی خود مسیر تعارض و تقابل را در پیش گرفته اند. در این چارچوب شکل گیری جریان مقاومت و تثبیت و تقویت مؤلفه های قدرت سخت افزاری و نرم افزاری آن در سایه مبانی اصیل اسلامی و از جمله نفی سبیل توانست اهداف راهبردی متجاوزان منطقه ای از آمریکا و اسرائیل گرفته تا متحدان غربی و عرب آن ها را به حاشیه بکشد. تشدید موازنه های تنش و چالش در منطقه، به ویژه پس از شهادت سردار سلیمانی و ادامه تقابل میان دو جبهه مقاومت و محور هوادار غرب در سایه گسترش سیاست گذاری های مداخله جویانه غربی در منطقه، ضرورت بررسی موازنه های قدرت و متغیرهای پیرامونی آن را نشان می دهد. هدف این پژوهش جستاری در تحولات و موازنه های قدرت نرم افزاری، سخت افزاری و هوشمند در تقابل بین دو اردوگاه متخاصم در دو سال گذشته و بررسی مؤلفه های بازدارندگی محور مقاومت در این مدت است. در این مقاله در پی پاسخ این پرسش هستیم که سردار سلیمانی چگونه بر معادلات هژمونیکی آمریکا در غرب آسیا اثر گذاشته است؟ روش پژوهش ماهیتی توصیفی تحلیلی دارد. این مقاله با مبنا قراردادن آموزه های نظریه واقع گرایی «ثبات هژمونیک» بر این فرض استوار است که سردار سلیمانی در سایه ساختارگزینی و سازماندهی جریان مقاومت توانست ضمن شالوده شکنی در نظام هژمونیکی آمریکا، اقدام به طراحی الگوی بازدارندگی هژمونیک در غرب آسیا کند. بخشی از اطلاعات مورد نیاز این پژوهش را به وسیله تحلیل محتوای اسناد امنیت ملی آمریکا در سال های 2002 تا 2021 و بخشی را با استفاده از گزارش های خبری رسانه ها و منابع کتابخانه ای گردآوری کرده ایم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که ابتکار عمل سردار سلیمانی هم در دوران زندگی دنیوی و هم پس از شهادت، توانست رقابت ایران و آمریکا را در غرب آسیا با پیروزی نسبی محور مقاومت و تثبیت هژمونیک گفتمان مقاومت در این منطقه همراه سازد.
تحلیل سیاست موازنه قدرت ایران در رهیافت رئالیستی و نئورئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره اول پاییز ۱۳۹۰ شماره ۱
131 - 158
موازنه منطقه ای یکی از اصلی ترین موضوعات مورد بحث نظریه پردازان روابط بین الملل و امنیت ملی محسوب می شود. هریک از نظریه پردازان تلاش دارند تا جلوه هایی از موازنه قدرت را تبیین نمایند. برخی از آنان اعتقاد دارند که ساختار نظام بین الملل بدون وجود توازن، ادامه پیدا نخواهدکرد. برخی دیگر، براین اعتقادند که تاکید بر موازنه منطقه ای توسط قدرت های بزرگ به معنای نادیده گرفتن ضرورت های رفتار استراتژیک کشورهای منطقه ای محسوب می شود. بنابراین مداخله ی قدرت های بزرگ در فرایند توازن منطقه ای، شاخص های تئوریک و تحلیلی موازنه قدرت را ناکارآمد می سازد. از سوی دیگر، ژئوپلیتیسین ها نیز در چگونگی تعامل نیروهای جغرافیایی، سیاسی و راهبردی تاکید دارند. زمانی که مولفه های یادشده در سیاست دفاعی امنیتی کشورها با تغییر روبه رو می شود، طبیعی است که شکل بندی های ژئوپلیتیکی نیز با تغییر همراه خواهد شد. این امر، موازنه قدرت منطقه ای را تغییر خواهد داد. اگر تغییر در موازنه قدرت گسترده و فراگیر باشد، درآن شرایط زمینه برای شکل گیری منازعات منطقه ای به وجود می آید. بنابراین ژئوپلیتیسین ها نیز همانند نظریه پردازان روابط بین الملل بر ضرورت توازن قدرت برای تداوم تعادل و ثبات منطقه ای تاکید دارند. حوزه های منطقه ای به عنوان سطح میانی منطقه ژئوپلیتیکی محسوب می شوند. بنابراین، توازن قدرت در سطوح میانی نظام بین الملل در شرایطی انجام می گیرد که هیچ یک از بازیگران منطقه ای به برتری قدرت دست پیدا نکنند. این امر، بیانگر آن است که اگر کشوری در محیط امنیت منطقه ای به قدرت مازاد دست پیدا کند، در آن شرایط موازنه منطقه ای تغییر پیدا خواهدکرد.
انگلیس و سیاست موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس در دوره پسا برگزیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۴)
111 - 144
حوزه های تخصصی:
دولت انگلیس برای نخستین بار پس از دهه 1970 میلادی و طی چندسال اخیر به ویژه پس از آغاز فرآیند خروج از اتحادیه اروپایی موسوم به «برگزیت»، اقدامات و کنش های متمایزی نسبت به گذشته در منطقه خلیج فارس انجام داده است که با الگوی رفتاری این کشور از سال 1969 مبنی بر «خروج از شرق سوئز یا خلیج فارس» تاکنون ، فاصله داشته و حاکی از نوعی تحول در سیاست خارجی این کشورنسبت به این منطقه است. لذا پرسش مهم این پژوهش این است که علت عمده این تغییر رویکرد وتغییر الگوی رفتاری انگلیس چیست؟ نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که «علت اصلی رفتارهای اخیر انگلیس نگرانی از ایجاد «خلأ قدرت» و پیگیری نوعی «سیاست موازنه قدرت» در چارچوب راهبرد «بریتانیایی جهانی» در منطقه است.
روش پژوهش به کارگرفته شده در نوشتار حاضر توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر کاربست مفاهیم برگرفته شده از نظریه نوواقع گرایی در روابط بین الملل است که به نظر می رسد در این جا کارآیی بیشتری نسبت به سایر نظریه ها دارد. براین اساس، ابتدا تمام اطلاعات و داده های موجود در مورد موضوع شامل منابع نوشتاری، کتابخانه ای، اینترنتی، مقالات و اظهارات مقامات رسمی جمع آوری و سپس در راستای پشتیبانی از فرضیه اصلی نوشتار کنونی و در چارچوب نظری ارائه شده، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. نتیجه بررسی های صورت گرفته حاکی از آن است که انگلستان در دوره جدید با تکیه بر ادراکات خود از شرایط حساس منطقه استراتژیک خلیج فارس و با احساس خطر از خلأ قدرت ناشی از کاهش حضور آمریکا، درصدد است با پیشبرد سیاست موازنه قدرت نقش فعالانه ای در تحولات و معادلات این منطقه برعهده داشته باشد.
ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا و تأثیر آن بر امنیت ملی ج. ا. ایران
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره اول زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
9 - 31
حوزه های تخصصی:
جنوب آسیا یکی از ناامن ترین و بحران خیزترین مناطق دنیاست. این منطقه که وارث کشمکش ها و اختلافات به جا مانده از استعمار بریتانیاست، وارد دو قطب امنیتی با محوریت هند و پاکستان شده است. بحران کشمیر به عنوان یکی از حادترین بحران های امنیتی جهان، در طول بیش از نیم قرن گذشته مانع از شکل گیری توافقی سازنده بین دو کشور هند و پاکستان گشته است و همین امر موجب شده که این دو کشور چه در سطح منطقه و چه فراتر از آن، اقدام به یارگیری نمایند. هند با گرایش به سمت آمریکا و پاکستان با چرخش به سمت چین، فضایی دو قطبی در جنوب آسیا شکل داده اند که سایر کشورهای این منطقه نیز در حال سازماندهی حول این دو محور هستند. از این رو از آنجا که مسائل امنیتی جنوب آسیا به طور گریزناپذیری به هم پیوسته اند، تئوری «مجموعه امنیتی» باری بوزان و «موازنه قدرت» مورگنتا را برای تجزیه و تحلیل قطب بندی های قدرت در جنوب آسیا برگزیده ایم. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که ترتیبات سیاسی- امنیتی موجود در جنوب آسیا بر چه اساسی شکل گرفته و چه تأثیری بر امنیت ملی ج.ا.ایران دارد؟ فرض این پژوهش بر این است که ترتیبات سیاسی- امنیتی جنوب آسیا بر اساس موازنه قدرت شکل گرفته و بر امنیت ملی ایران تأثیر گذار است. توازن قدرت موجود در جنوب آسیا می تواند قدرت نقش آفرینی ج.ا.ایران را به عنوان نیروی توازن بخش در این منطقه افزایش داده و از این طریق منافع امنیتی ایران را تأمین سازد.
نظریه واقع گرایی و امنیت بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۴ بهار ۱۳۸۹ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
139 - 156
حوزه های تخصصی:
معمای امنیت که با گسترش سلاح های مدرن اوج گرفته است و این معنی را به ذهن متبادر می کند که با افزایش امنیت یک کشور سایر کشورها روند ناامنی را سیر خواهند کرد و بیش از آنکه احساس امنیت ملی افزایش یافته باشد کاهش یافته است، یکی از دغدغه های اصلی کشورها در صحنه بین المللی بوده وهست. برقراری امنیت توسط دولت ها به عنوان کارگزاران اصلی حاکم بر روابط بین الملل صورت می گیرد، کارگزارانی که امنیت را به نمایندگی از مردم در ساختار نظام بین الملل پی گیری می کنند. تلاش دولت ها برای ایجاد امنیت به عنوان نخستین پشتوانه توسعه اقتصادی وسیاسی یک کشور بنا به این دلیل از اهمیت زیادی برخوردار است که دولت ها اولویت نخست سیاست خارجی خود را برقراری امنیت و ایجاد فضایی امن- چه به لحاظ روانی وچه به لحاظ فیزیکی- قلمداد می کنند. از منظر واقع گرایی غالب دولت ها نه تنها از مسیرهای لیبرال و نولیبرال برقراری امنیت، که ساخت نهادهایی برای اجرای قوانین جهانی، همگرایی بین دولت ها، اصلاحات دموکراتیک در ساختار حکومتی، همچنین امنیت دسته جمعی را تجویز می کنند، تبعیت نمی کنند، بلکه مسیرهای واقع گرایانه ایجاد امنیت را به عنوان دستورکار خود قرار داده و تلاش برای استقرار رژیم های امنیت بین المللی می کنند.
جایگاه کره شمالی در رقابت استراتژیک آمریکا و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۹ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
81 - 110
حوزه های تخصصی:
چین و آمریکا با اینکه به لحاظ اقتصادی به یکدیگر نیاز دارند، اما به لحاظ مسائل راهبردی رقیب هم محسوب می شوند. یکی از این موارد مهم که نمایانگر اختلاف و رقابت آنها است، بحران در شبه جزیره کره است. مهار و کنترل سلاح های هسته ای کره شمالی به ویژه در یک دهه گذشته از اولویت های اساسی سیاست خارجی آمریکا بوده و لذا موجب فعالیت گسترده واشنگتن در این شبه جزیره در اتحاد با کره جنوبی شده است. درگیری و تقابل احتمالی در شبه جزیره، تهدیدی مهم برای امنیت سرزمینی و ثبات چین است؛ لذا موضوع هسته ای کره شمالی تبدیل به دغدغه ای مهم برای سیاست خارجی چین شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که چین در حال حاضر نزدیک ترین متحد کره شمالی، بزرگ ترین تأمین کننده غذا، سوخت و ماشین آلات صنعتی و پرنفوذترین کشور بر کره شمالی است. چینی ها تلاش دارند که توسعه برنامه های هسته ای و تولید موشک های بالستیک کره شمالی را متوقف کنند، زیرا درگیری و بحران در شبه جزیره کره، پیامدهای زیان باری برای اقتصاد چین خواهد داشت و از سوی دیگر، تلاش دارند که از بحران کره شمالی برای تأمین منافع خود در برابر آمریکا در موضوعاتی مانند تایوان و تبت بهره گیری کنند. بررسی دیپلماسی چین در قبال بحران کره شمالی و بهره گیری از این بحران در رقابت استراتژیک با آمریکا مهم ترین هدف این پژوهش است.
«استارت 2»؛ از معامله تا مقابله قدرت ها: تعاملات نوین استراتژیک ایالات متحده و روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۰ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
117 - 145
حوزه های تخصصی:
از جنگ جهانی دوم به بعد، روابط روسیه و امریکا به عنوان دو دولت اصلی سیستم ساز، همواره از مهم ترین موضوعات بین المللی بوده و بیش از هر رابطه دیگری بر نظام بین الملل و روابط سایر دولت ها تأثیر گذاشته است. آثار روابط این دو کشور و مسائل مختلف مربوط به آن در حوزه های گوناگون، می تواند علاوه بر نظام بین الملل به شکل گیری و پایان بحران ها کمک کند؛ ازاین رو می توان گفت بسیاری از مسائلی که در دستورکار نظام بین الملل قرار دارد، به گونه ای به اراده این دو قدرت بزرگ مربوط می شود. اینها ویژگی های ساختاری نظام بین المللی، از زمان جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد و حتی تا کنون بوده اند. انعقاد قراردادهای استارت، یکی از نقاط عطف تعاملات دو کشور در یک دهه اخیر است که تلاش این مقاله پرداختن به ابعاد تأثیر آن بر روابط دو قدرت و نظام بین الملل از زاویه ای متفاوت است. بخشی از مطالعه ابعاد یادشده نیز در گرو بررسی واقعیت های مربوط به توان بازدارندگی ناشی از تسلیحات هسته ای ایالات متحده و روسیه است که به وضوح و به شیوه های گوناگونی مورد استفاده ابزاری و یا اهرم فشار در راستای تعاملات سازنده یا تنش آفرین قرار می گیرد. معاهدات استارت، به ویژه استارت 2 که از سری قراردادهای کاهش تسلیحات اتمی میان روسیه و امریکا است، نقش بسزایی در برقراری دوباره موازنه قدرت و به طور مشخص در تثبیت توان بازدارندگی دو کشور ایفا کرد؛ بنابراین، رویکرد مطالعه در چارچوب واقع گرایانه والتزی که از بعدی ساختاری و کلان به مسئله موازنه میان قدرت های بزرگ می پردازد و نظریه های متعددی را درباره آثار تسلیحات هسته ای در روابط قدرت ها و ساختار بین الملل ارائه کرده است، راهگشا خواهد بود.
تبیین الگوی دوستی جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان در قالب محور مقاومت با تأکید بر نظریه موازنه قدرت
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۳
128-154
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه منطقه ای حساس و استراتژیک است که بعد از جنگ جهانی دوم و به ویژه در چند دهه اخیر، کانون منازعات و تعارضات منطقه ای بوده است. یکی از بازیگران اصلی و قطب مهم این منطقه، ایران است که می کوشد با طرح دوستی با بعضی از کنشگران یا کشورهای خاورمیانه، توان بازدارندگی خود را در قبال قدرت های مداخله گر خارجی، به ویژه آمریکا و هم پیمانان منطقه ای آن ها، مخصوصاً اسرائیل افزایش دهد. حزب الله لبنان بازیگری است که ج.ا.ا ایران برای رسیدن به این هدف با او طرح دوستی ریخته و در حال همکاری است، هدف این پژوهش پاسخ به این سؤال اصلی است که چگونه می توان الگوی دوستی ج.ا.ا ایران و حزب الله لبنان را بر اساس نظریه موازنه قدرت تحلیل کرد؟ ج.ا.ا ایران با اقدامات خاصی از قبیل تقویت هویت شیعی در عرصه فرهنگی، تلاش برای سهم بیشتر قدرت در حوزه سیاسی و بهینه شدن وضعیت شهروندی در عرصه اجتماعی سهم بسزایی در رشد و پیشرفت و کسب موفقیت شیعیان لبنان به خصوص جنبش حزب الله، داشته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که چنانچه بازیگری چون حزب الله در کنار ایران در محور مقاومت وجود نداشت، ج.ا.ایران اکنون در شرایط بسیار سخت تری و دشوارتری برای مقابله با تهدیدات اسرائیل، آمریکا و متحدان غربی اش و نیز کشورهای محافظه کار هم پیمانش که در محور محافظه کار قرار دارند، مواجه بود. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی -توصیفی بوده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای-اسنادی است.
بررسی تطبیقی تحریم های بین المللی تأثیرگذار بر توسعه صنعت نفت با تئوری تحریم تجمیعی مارگارت داگسی
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۴
117-156
حوزه های تخصصی:
آمریکا همواره از تحریم در راستای تأثیرگذاری بر توسعه صنعت نفت استفاده نموده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و استفاده از چارچوب نظری تحریم مارگارت داکسی ، درصدد پاسخگویی به این سؤال بوده است که وضعیت تحریمهای اعمالشده علیه توسعه نفت ایران چه ارتباطی با تئوری تحریم تجمیعی مارگارت داکسی داشته و چه تأثیری در توسعهیافتگی صنعت نفت ایران است؟ یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که تحریمهای اعمالشده در حوزه نفت علیه ایران منطبق با نظریه تحریم مارگارت داکسی بهطور اعم و تحریم صنعت نفت ایران بهطور اخص از منظر اجرایی هدفمند و از نوع تحریمهای مدرن بوده و با طبقهبندی تحریمهای ارائهشده توسط داکسی تناسب داشته و باهدف کنترل رفتار ایران در حوزه نقشآفرینی در جامعه بینالملل در ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی ، روانی و ایدئولوژیک اعمالشده و علیرغم انتظار تحریم کنندگان در خصوص تأثیرگذاری تحریمها بر شاخصهای اقتصادی، کاهش درآمد و فعالیت شرکتهای بینالمللی حوزه صنعت نفت ، تحریمها به دلایل مشکلات ساختاری کشورهای تحریم کننده از قبیل شکاف سیاسی عمیق بین کشورهای تحریم کننده ، وجود حق وتو و مصون بودن برخی کشورها از پیروی از تحریمهای اجباری از مشارکت لازم بینالمللی بهرهمند نبوده است و همین مهم موجب ناکارآمدی تحریمها از جنبه عملی و اجرایی گردیده است .
مولفه های تاثیرگذار بر روابط عربستان سعودی و چین مبتنی بر نظریه نوواقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
155 - 178
حوزه های تخصصی:
تحولات یک دهه اخیر در منطقه، عربستان سعودی و چین را واداشته تا به رغم تفاوت های بسیار زیاد (جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی - مذهبی و نظام حکومتی)، به فکر بهره برداری از ظرفیت های یکدیگر در منطقه آسیا جهت مقابله با چالش های پیش روی خود باشند. هدف عمده این مقاله، شناسایی مولفه ها و عناصر اصلی تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و چین در چارچوب نظریه نوواقع گرایی و درک تهدیدات متاثر از این روابط بر امنیت جمهوری اسلامی ایران است. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی و برای تجمیع داده ها و اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده و به منظور تدقیق و نظام مند کردن مشاهده علمی و یافته های پژوهش از رویکرد نظری موازنه قدرت بهره گیری شده است. از نظر والتز، توازن قدرت ها عامل بنیادی در مهار کردن بازیگران نیرومند در روابط بین الملل است و در حقیقت، این ساختار نظام بین الملل و ضرورت بقا است. سوال اصلی پژوهش این است که روابط عربستان سعودی و چین در چارچوب نظریه نوواقع گرایی بر مبنای چه مولفه هایی قابل تبیین و ارزیابی می-باشد؟ نتایج حاکی از آن است که تحولات سیستمی، تغییرات سطح واحد، رویکرد قدرت های جهانی، ضرورت تصمیم گیری عقلایی، منابع تهدید مشترک، منابع قدرت مشترک و قابل تجمیع و حصول منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی مولفه های تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و چین محسوب می گردند.
تأثیر بیداری اسلامی بر تغییر مناسبات قدرت در نظام بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۶ تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
73 - 106
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل چیستی و ماهوی بیداری اسلامی و تأثیر آن بر مناسبات قدرت در نظام بین الملل –در دو سطح منطقه ای و بین المللی- می باشد. سوال اصلی این پژوهش این است که بیداری اسلامی کدام سطح از نظام بین الملل را تغییر داده و یا خواهد داد؟ به تعبیر دیگر بیداری اسلامی باعث تغییر نظام بین الملل خواهد شد یا تغییر در نظام بین الملل؟ فرضیه اصلی این پژوهش این است بیداری اسلامی باعث تغییر در مناسبات قدرتی داخل و بین دولتهای منطقه و فرامنطقه ای شده است و اگر سیاست مصادره بیداری اسلامی و بحران سازی غرب در سوریه به مثابه زخمی بر پیکر بیداری اسلامی نبود، می رفت تا تغییر ساختاری را در نظامات و مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای بدنبال داشته باشد. هرچه هست ساخت سیاست و قدرت داخلی و منطقه ای خاورمیانه دوران گذار به ثبات را طی می کند. بنابراین بیداری اسلامی با ویژگی های درونی و محیطی خود باعث شکل گیری بلوک جدیدی از قدرت خواهد شد که تغییر در مناسبات قدرت ( توزیع نابرابر و ایجاد اتحاد ها و ائتلاف های جدید) در نظام بین الملل را در پی خواهد داشت. روش تحقیق تحلیلی –تاریخی و توصیفی- تبیینی با استفاده ترکیبی از حوزه ها و مفاهیم میان رشته ای در رشته های مطالعات استراتژیک، تجزیه و تحلیل سیاست خارجی و سیاست تطبیقی و سیاستگذاری امنیت ملی و مسأله حقوق بشر خواهد بود.
رفتارشناسی عربستان سعودی درقبال بحران سوریه در پرتو نظریه موازنه قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۱ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۰
155 - 178
حوزه های تخصصی:
سوریه کشوری با اهمیت ژئوپولتیک در منطقه غرب آسیاست که همواره ازنظر بلوک های رقیب در منطقه به عنوان وزنه ای برای تغییر موازنه قدرت محسوب شده است. مداخله کنشگران منطقه ای در بحران اخیر سوریه را نیز می توان در چارچوب تلاش این کشورها برای تغییر موازنه قدرت به نفع خود توضیح داد. عربستان سعودی از جمله کشورهایی است که از ابتدا در بحران سوریه فعال بود، اما تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی به تدریج سیاست های خود درقبال این بحران را تغییر داد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه موازنه قدرت، درپی رفتارشناسی عربستان سعودی درقبال بحران سوریه است. یافته های پژوهش، تغییر رفتار ریاض درقبال بحران سوریه را در پنج مرحله تقسیم می کند که سیری از مدیریت بحران با هدف تغییر رفتار دمشق، دیپلماسی فعال علیه دمشق، حمایت نظامی مالی و سیاسی مستقیم از مخالفان، توقف حمایت از داعش و مقابله با نظام اسد و درنهایت پذیرش بقای اسد در قدرت، اما بدون حضور ایران را پشت سر گذاشته است. مقاله درنهایت به امکان سنجی هدف کنونی مبنی بر پذیرش بقای اسد بدون حضور ایران پرداخته است.
تحلیل الگوی مقاومت در تفکر انقلاب اسلامی و حزب الله لبنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۴
43 - 67
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه جهان اسلام عمق راهبردی انقلاب اسلامی است، حمایت و توجه عمیق و جدی به توسعه نهضت های اسلامی و کاربست «دیپلماسی وحدت» در مواجهه با طرح های سلطه طلبانه نظام سلطه، ضرورتی راهبردی به نظر می رسد. در این راستا هدف پژوهش حاضر، «تحلیل تفکر حمایت گرایانه و الگوی اتحاد و ائتلاف انقلاب اسلامی و محور مقاومت، در قبال حزب الله لبنان» است ازاین رو، مطابق با هدف پژوهش حاضر، پرسش مقاله این است که علت سیاست های حمایت گرایانه انقلاب اسلامی از حزب الله لبنان چیست و دلایل شکل گیری اتحاد و ائتلاف و الگوی مقاومتی شکل گرفته، چگونه قابل سنجش و ارزیابی است؟ براساس فرضیه، مقاله، دلیل اصلی سیاست حمایت گرایانه را نفی سلطه و درکِ تهدیدات از جانب رژیم صهیونیستی و غرب/استکبار می داند. به تعبیردقیق تر، مسأله حمایت انقلاب اسلامی از نهضت ها و حرکت های آزادی بخش، ریشه در مسائل ژئوپولیتیکی و منشأ ایدئولوژیکی، ارزشی و هویتی دارد. یافته های پژوهش حاکی از همکاری متقابل ایران و حزب الله لبنان و نتایج مثبت حاصل از این همکاری است؛ زیرا از یک سو بر اهمیت نقش جمهوری اسلامی ایران در حفظ موجودیت و قدرت یابی حزب الله تأکید می کند و از سوی دیگر، استدلال می شود که اگر بازیگر فروملی (نهضتی) هم چون حزب الله در کنار ایران در محور مقاومت وجود نداشت، اکنون جمهوری اسلامی در شرایط بسیار دشوارتری برای مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی، آمریکا، متحدان غربی آن ها و کشورهای محافظه کار منطقه مواجه بوده و مخاطرات امنیتی را به دنبال داشته که محور مقاومت موجب دفع آن و افزایش امنیت ملی ایران انجامیده است. از این جهت، الگوی برخورد با نظام سلطه، الگوی تعامل گرایی ضدنظام سلطه ازطریق همکاری واحدهای دولتی و غیردولتی با تکیه بر اشتراکات ارزشی هویتی، جهت مقابله و مهار سلطه گران و اشغالگران می باشد.