مقالات
حوزه های تخصصی:
موقعیت ژئوپلتیک سوریه این کشور را به محل تلاقی و برخورد منافع قدرت های منطقه ای و بین المللی تبدیل کرده است. به همین دلیل با آغاز بحران در سوریه، کنشگران مختلف منطقه ای و بین المللی از جمله کشورهای اروپایی در چارچوب اهداف و منافع خود به ایفای نقش پرداختند. برای کشورهای اتحادیه اروپا گسترش نا امنی در منطقه خاورمیانه نگران کننده است. به همین دلیل آنها از زمان آغاز بحران در سوریه راهبردهای گوناگونی را در رابطه با تحولات این کشور اتخاذ کردند. هدف پژوش حاضر بررسی راهبرد کلان اروپا، مطالعه موردی کشورهای فرانسه و انگلستان، که دیپلماسی فعالی در قبال سوریه اتخاذ کردند، در قبال بحران سوریه می باشد. بر همین اساس سوال اصلی بر این مبنا قرار دارد که انگلستان و فرانسه تاکنون چه راهبردهایی را در مواجهه با بحران سوریه اتخاذ کردند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که فرانسه و انگلستان همسو با راهبرد کلان اروپا، به تناسب روند تحولات سوریه و پیامدهای آن، راهبردهای مختلفی را تاکنون اتخاذ کرده اند که می توان آنها به ترتیب در سه قالب: الف)راهبرد تهدید و فشار با هدف تغییر رژیم؛ ب) راهبرد مداخله گرایی نظامی با محوریت مقابله با تروریسم و ج) نهایتا راهبرد حفظ وضع موجود و حمایت از فرایند دولت - ملت سازی تقسیم بندی نمود. روش پژوهش تبیینی -تحلیلی است و از چارچوب نظری مکتب کپنهاگ برای تحلیل موضوع پژوهش استفاده شده است.
تبیین علل تغییر رفتار حزب عدالت و توسعه نسبت به کردهای ترکیه بر اساس نظریه پیوستگی جیمز روزنا
حوزه های تخصصی:
با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 نگاه تازه ای به مسئله کردها در ترکیه شکل گرفت. در مدت زمامداری این حزب تا سال 2014 روند رسیدن به یک صلح نهایی با کردها در مسیری دنبال می شد که بسیار امیدوارکننده بود؛ اما از این سال به بعد به یکباره جریان صلح و حل مسئله کردها روندی معکوس به خود گرفت و ناآرامی در بسیاری از مناطق کردنشین را به همراه آورد. سوال اصلی پژوهش این است که علل تغییر رفتار حزب عدالت و توسعه نسبت به کردها پس از سال 2014 چه بود؟ فرضیه پژوهش بر افزایش قدرت اردوغان و سوق یافتن وی به سمت اقتدارگرایی تاکید دارد. برای انجام این پژوهش از نظریه جیمز روزنا و روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد اگرچه اقتدارگرایی اردوغان پس از سال 2014 و راه یابی حزب دموکراتیک خلق ها به پارلمان این کشور در بوجود آمدن این وضعیت نقش برجسته ای داشته است اما نمی توان نقش عوامل خارجی در این باره را نادیده گرفت. ظهور داعش و قدرت گرفتن کردهای سوریه در بخش های شمالی این کشور و ناامیدی از روند پیوستن به اتحادیه اروپا ازجمله عوامل مهم خارجی در این خصوص می باشند. لذا طبق نظریه پیوستگی جیمز روزنا دو متغیر فرد و نظام بین الملل بیشترین تاثیر را بر رفتار دولت ترکیه نسبت به کردها گذاشته است.
منطقه گرایی در آفریقا از منظر مکتب کپنهاگ
حوزه های تخصصی:
از دیرباز همواره رهبران کشورهای آفریقای تلاش نموده اند با توجه به تحولات داخلی و بین المللی، ضمن اتخاذ استراتژی واحد منطقه گرایی به منظور وحدت قاره آفریقا موجبات رشد و توسعه این قاره را فراهم آورند. با تأسیس و ظهور «سازمان وحدت آفریقا» و سیر روند تحول آن که منجر به ایجاد «اتحادیه آفریقا» در عرصه معادلات ساختاری منطقه آفریقا شد، ساز و کاری درون منطقه ای در بین کشورهای عضو بوجود آمد تا به صورت همه جانبه، عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی مشترک را به هم پیوند دهد و فرایند همکاریهای منطقه ای و منطقه گرایی را ارتقاء بخشد. وضعیت امنیتی و اقتصادی منطقه آفریقا که هم تحت تأثیر بازیگران دولتی و هم بازیگران فرامنطقه ای قرار دارد، فرایند توسعه منطقه گرایی را دچار مشکلات و موانعی ساخته که چشم انداز و تحقق اهداف مورد نظر به آسانی قابل دست یابی نباشد. از طرف دیگر در راستای تحولات جهان و منطقه، کشورهای آفریقایی به ضرورت دریافته اند که برای مقابله با چالش های موجود در آفریقا، نیاز به همبستگی و انسجام بیشتری است تا بتوانند به اهداف اتحادیه آفریقا دست یابند. در این مقاله برای مطالعه روند همگرایی منطقه ای در آفریقا؛ علاوه بر بررسی موانع ساختاری آفریقا، بحث مسائل امنیتی و تأثیر آن در عرصه رشد و توسعه کشورهای آفریقایی به عنوان عنصر تعیین کننده مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نویسندگان تلاش دارند تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی؛ منطقه گرایی در آفریقا را با استفاده از مکتب کپنهاگ بررسی کنند.
آمریکا-انگلستان و تحولات منطقه غرب آسیا
حوزه های تخصصی:
در یک نظام منطقه ای علاوه بر قدرت های منطقه ای و سایر کشورهای عضو آن، باید به قدرت های مداخله گر فرا منطقه ای نیز توجه داشته باشیم. چه بسا این قدرت ها نقش مؤثر و تعیین کننده ای را می توانند در نظام امنیت منطقه ای ایفا نمایند. غرب آسیا نیز ازجمله این مناطق می باشد که نقش قدرت های فرا منطقه ای در شکل دهی به تحولات آن، قابل توجه و مهم است. بدین منظور پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که آمریکا و انگلیس به عنوان قدرت های فرا منطقه ای مداخله گر، چه نقشی در تحولات منطقه غرب آسیا، در برهه زمانی ۲۰۱۷-۲۰۰۱ داشتند؟ پاسخ اولیه به سؤال مذکور بدین شرح است که قدرت های مداخله گر منطقه غرب آسیا با افزایش تنش، درگیری، نظامی گری میان کشورهای منطقه، از طریق توازن سازی طرفین ذینفع در آن بحران، سعی در دامن زدن و تداوم بحران ها و به تبع آن سوق دادن تحولات منطقه به نفع خودشان دارند. بدین ترتیب در این پژوهش سعی می شود با الگوی نظام ها و متغیر مداخله قدرت های فرا منطقه ای، نقش آمریکا و انگلستان را در تحولات منطقه غرب آسیا در برهه زمانی مذکور موردبررسی قرار دهیم.
بحران سوریه و تقابل دو راهبرد متفاوت ایران و ترکیه در مدیریت بحران در منطقه غرب آسیا
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در پی بررسی رویکرد سیاست خارجی ایران و ترکیه در بحران سوریه بر مبنای نظریه نوواقع گرایی با تمرکز بر دو شاخه ی آن یعنی واقع گرایی تدافعی و تهاجمی است. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که عوامل موثر بر رویکرد سیاست خارجی ایران و ترکیه در بحران سوریه چه بوده است؟ فرضیه برای پاسخ به این پرسش عبارت است از این که سیاست خارجی ایران در بحران سوریه مبتنی بر حفظ بشاراسد، حفظ وضع موجود، مبارزه با گروه های تروریستی، حمایت از راه حل های مسالمت آمیز برای حل بحران است؛ در حالی که سیاست خارجی ترکیه در بحران سوریه مبتنی بر تغییر وضع موجود با کنار گذاشتن بشاراسد و حمایت از گروه های تروریستی و حمایت از مخالفان بشاراسد است. در این مقاله، از منابع کتابخانه ای و اسنادی با روش پژوهش توصیفی- تحلیلی برای تببین موضوع بهره گیری شده است.در این مقاله، از منابع کتابخانه ای و اسنادی با روش پژوهش توصیفی- تحلیلی برای تببین موضوع بهره گیری شده است.
بررسی منازعه هند و پاکستان بر اساس نظریه بازدارندگی هسته ای والتز
حوزه های تخصصی:
مدیریت منازعه میان دو کشور هند و پاکستان در سال های پس از 1998 از عوامل مختلفی اثر پذیرفته است. تغییر در ساختار بین المللی دوران پساجنگ سرد، تحول در سیاست خارجی هند و تلاش این کشور در نقش آفرینی در حوزه های اقتصادی و دیپلماتیک از آن جمله اند. در کنار این عوامل می توان نقش بازدارندگی هسته ای میان این دو کشور را نیز اضافه کرد. با توجه به مهم بودن این عامل نسبت به سایر عوامل گفته شده هدف اصلی این پژوهش برررسی منازعه هند و پاکستان براساس نظریه «بازدارندگی هسته ای کنت والتز» و مفهوم «موازنه قدرت» می باشد. نتیجه اصلی این مقاله آن است که موازنه قدرت ایجاد شده میان هند و پاکستان در حوزه هسته ای منازعات این دو کشور را از حالت «درگیری و جنگ مستقیم» که شامل سه جنگ مستقیم در تاریخ این دو کشور بوده است به سمت «عدم جنگ مستقیم نظامی» در فاصله زمانی بعد از 1998 درآورده است. این پژوهش یک پژوهش تحلیلی - توصیفی همراه با انطباق نظریه بر مورد (نظریه توازن قدرت بر منازعه هند و پاکستان) می باشد و روش گردآوری اطلاعات در آن نیز به صورت استفاده از منابع کتابخانه ای و منابع مجازی (اینترنتی) می باشد.
منافع روسیه و بحران های منطقه قفقاز جنوبی
حوزه های تخصصی:
منطقه قفقاز جنوبی دستخوش یک سری بحرانها و منازعاتی است که برای سالیان متمادی تداوم یافته و حدأقل در آینده نزدیک نیز نمی توان برای حل و فصل آنها امیدوار بود. به نظر می رسد نقش و حضور روسیه در این بحرانها تعیین کننده است. لذا واکاوی منافع روسیه در بحرانهای مذکور می تواند در شناخت ریشه ها و ابعاد این بحرانها و ترسیم چشم انداز حل و فصل آنها کمک کننده باشد. بر این اساس، در این مطالعه با بررسی مناقشات موجود در قفقاز جنوبی و روابط کشورهای این منطقه با روسیه، تلاش شده است در چارچوب مفروضات مکتب نئورئالیسم به این سوال پاسخ داده شود که روسیه در این مناقشات چه نقشی دارد و چه اهداف و منافعی را دنبال می کند. یافته های پژوهش در راستای بررسی و پاسخگویی به این سوال نشان می دهد که روسیه بر اساس رویکرد سیاسی و امنیتی خود منطقه خارج نزدیک بویژه قفقاز جنوبی را حوزه نفوذ طبیعی خود تعریف کرده است. از این منظر هرگونه مداخله خارجی و شکل گیری زمینه های نفوذ کشورهای غربی در آن منطقه را برنمی تابد و لذا از طریق مداخله در مناقشات موجود و کمک به تداوم آنها زمینه های وابستگی کشورهای منطقه به روسیه و جلوگیری از نفوذ قدرت های دیگر را دنبال می کند. در این مطالعه، چارچوب نظری پژوهش نئورئالیسم در روابط بین الملل، روش پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است.
مناسبات سیاسی- اقتصادی چین و آمریکا در بازی بزرگ قرن
حوزه های تخصصی:
با پایان نظام دوقطبی، آمریکا مدعی جایگاه قدرتمندترین دولت در نظام بین الملل گردید، لیکن نظم جهانی اینگونه پیش رفت که سایر قدرت ها با برنامه ریزی های بلندمدت و استراتژیک تلاش نمودند که این کشور را به چالش بکشند. چین یکی از این قدرت های بزرگ است که با توجه داشتن پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک هژمون و تصاحب جایگاه فعلی آمریکا، در مقام بازیگری زیرک، نگرانی های زیادی را برای استراتژیست ها و مقامات آمریکایی رقم زده است. بسیاری روابط آمریکا و چین را مهمترین روابط دوجانبه از منظر تأثیرات و پیامدهای آن بر سیاست و نظام بین الملل دانسته و رفتارهای متغیر آنها را به صورت کاملا حساب شده و عقلایی در چارچوب بازی و تاکتیک های سیاسی تلقی نمودند. هدف ما از این پژوهش بررسی رفتارهای متغیر آمریکا و چین در روابط این دو کشور است، لذا مقاله حاضر در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که بازی های سیاسی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چین ثمره چیست و چگونه منجر به همگرایی یا واگرایی میان آنها گردیده است؟، در همین چارچوب فرضیه پژوهش این است که رقابت های فی مابین چین و آمریکا در حوزه های اقتصادی و سیاسی، ثمره انتخاب بهترین تصمیمات این دو کشور در عرصه روابط بین الملل بوده که هریک از بازیگران در هر مرحله از این بازی، با بازی خاص خود به انتخاب اولویت پرداختند و این انتخاب ها منجر به همگرایی یا واگرایی در روابط آنها گردیده است.
تأثیرات احتمالی وحدت دوکره بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران از جمله معدود کشورهایی است که توانسته روابط دوستانه و مستحکمی با دو کشور کره ی شمالی و جنوبی برقرار نموده و طی سالهای متمادی، با وجود تمامی مشکلات موجود، به حفظ این روابط بپردازد. از سوی دیگر، بالا گرفتن بحران در شبه جزیره ی کره و مطرح بودن همیشگی بحث وحدت در شبه جزیره ی کره می تواند به سبب عدم اطمینان در مورد آینده ی آن سرزمین و مناسبات قدرت در آن، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با این دو کشور را شدیدا تحت تاثیر قرار دهد. نگارندگان معتقدند، اتحاد دو کره همچون قدرت های جهانی و منطقه ای، برای جمهوری اسلامی ایران نیز دربردارنده ی فرصت ها و چالش هایی توامان است، اما احتمال زیادی وجود دارد که تحقق این اتحاد، بیش از آنکه منجر به تقویت منافع ملی کشورمان در شبه جزیره شود، منافع ایران را محدودتر می نماید. بر این اساس، مقاله ی حاضر ضمن بررسی پیشینه ی روابط جمهوری اسلامی ایران با دو کره، مهم ترین و محتمل ترین سناریوهای مطرح شده در باب وحدت مجدد شبه جزیره ی کره را مورد ارزیابی قرار داده و سپس تاثیرات احتمالی این رخداد بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را بررسی خواهد نمود.
ضرورت ها و راهبردهای استفاده از بخش سوم در دیپلماسی علمی در جهان اسلام؛ مورد مطالعه: نهاد وقف
حوزه های تخصصی:
دیپلماسی های نوین از مهم ترین مسائل فرهنگ و ارتباطات در جهان معاصر است. نهاد وقف را می توان به عنوان یکی از نهادهای مردمی در جهان اسلام جهت استفاده در مسیر اهداف دیپلماسی مورد بررسی قرار داد. از جمله راهکارهای مهم استفاده از نهاد وقف، ایده دیپلماسی علمی در جهان اسلام است. مسئله این پژوهش تبیین دیپلماسی علمی با استفاده از ظرفیت های نهاد وقف و کشف راهبردهای آن است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و تحلیل آن ها مبتنی بر روش تحلیل مضمون صورت گرفته است. بر اساس نتایج این پژوهش سه مضمون اصلی و فراگیری که از تحلیل مضمون منابع کتبی مرتبط به دست آمده است عبارتند از: «تبیین دیپلماسی علمی وقف»، «ضرورت دیپلماسی علمی وقف» و «راهبردهای دیپلماسی علمی وقف». بر اساس یافته-های این پژوهش دیپلماسی علمی وقف اشاره به ظرفیت های نهاد وقف و استفاده از آن ها در مسیر اهداف دیپلماسی عمومی دارد که یکی از این ظرفیت ها، راه اندازی و به کار گیری مراکز و ساز و کارهای علمی در این جهت است. خطرات جهانی شدن کنونی، لزوم ایجاد قدرت منطقه ای و جهانی تشیع، سیل اسلام هراسی و شیعه هراسی، لزوم فعال شدن بخش مردمی و اهمیت دیپلماسی از طریق مراکز علمی هر چه بیشتر ضرورت دیپلماسی علمی از طریق نهاد وقف را آشکار می سازد. توجه به پیشرفت های نوین علمی، ایجاد هماهنگی با مراکز علمی دیگر کشورها برای ایجاد پژوهشکده های مشترک، بهره گیری از مؤلفه های گفتمان اسلام ناب برای همگرایی منطقه ای و جهانی از مهم ترین راهبردهای دیپلماسی علمی وقف از طریق مراکز علمی می باشند.
همکاری های باکو و ریاض در پیشبرد پان آذریسم
حوزه های تخصصی:
عربستان سعودی بدلیل سرخوردگی از شکست های منطقه ای، رویکرد خصمانه علیه ایران اتخاذ کرده است. ریاض بموازات ابزارهای متعدد، به دنبال تفرقه قومی از جمله در مناطق آذری نشین است. اصرار بر ایجاد هویت مغایر با واقعیات تاریخی و تعریف رویکردها بر اساس آن، وجه مشترک میان باکو و ریاض در قبال ایران است. آل سعود که سابقه بیش از دو دهه همکاری امنیتی با آذربایجان برای توسعه وهابیت در این کشور را دارد، با آگاهی از اقدامات مشترک باکو، تل آویو و واشنگتن در ترویج پان آذریسم، تلاش دارد فعالیتهای قومی ضد ایرانی را تقویت کند. ابعاد همکاری باکو و ریاض از جمله تامین مالی گروه های قوم گرا، ایجادکانالهای قوم گرا در فضای مجازی، جذب فعالان تجزیه طلبی، القای رسانه ای وجود مساله قومی در ایران، تبدیل نمادهای ورزشی به سمبول های واگرایی قومی را شامل می شوند.در سفرهای الهام علی اف به عربستان در سالهای 1394 و 1396ش، ریاض که تجربه طولانی در تسلیح گروه های تجزیه طلب و تروریستی دارد، بر تزریق پول به اقتصاد جمهوری آذربایجان در قبال همکاری باکو در مساله قومیت گرایی تاکید کرده است. دیدار صالح ایلدیریم رییس گروه گائیپ با ملک سلمان موید این ادعاست. این مقاله با بهره گیری از نظریه سازه انگارانه الکساندر ونت که هویت دولت ها را تعیین کننده سیاست خارجی آنها می داند،تاکید می کند که ریاض هزینه سیاستهای غلط خود را با شکستهای متعدد داده و این روند ادامه دارد و مشارکت جمهوری آذربایجان در این روند می تواند تبعات منفی بر یکپارچگی این کشور کثیرالمله بگذارد.
رویکرد امنیت انرژی اتحادیه اروپایی نسبت به مسئله نارکوتروریسم در آسیای مرکزی
حوزه های تخصصی:
ذخایر انرژی آسیای مرکزی توجه بازیگران مهم بین المللی را به سمت خود جلب کرده است. با این حال، ایجاد امنیت مسیرهای انتقال انرژی و تامین آن به منظور بهبود کارایی شریان صنعت و اقتصاد نیز از جمله مهم ترین دغدغه های این بازیگران محسوب می شود. نارکوتروریسم یا به عبارت دیگر تهدیدهای ناشی از فعالیت قاچاقچیان موادمخدر در آسیای مرکزی موجب شده تا امنیت این منطقه با مشکلات جدی مواجه شود. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی با هدف بررسی تأثیرات نارکوتروریسم بر امنیت انرژی اتحادیه اروپایی انجام شده و اطلاعات لازم را از منابع کتابخانه ای جمع آوری کرده است. سوال اصلی مقاله آن است که، نارکوتروریسم چگونه امنیت انرژی اتحادیه اروپایی را با مشکل جدی روبرو می کند؟ و مهم ترین راهبرد اتحادیه اروپایی در قالب تأمین امنیت انرژی در آسیای مرکزی چیست؟ فرضیه مقاله آن است که گروه های افراطی در آسیای مرکزی به منظور تقویت نیروها و خرید تسلیحات، از قاچاق موادمخدر به عنوان یک منبع درآمد مستمر استفاده کرده و امنیت این منطقه را با مشکلات جدی مواجه کرده اند. در سوی مقابل واکنش اتحادیه اروپایی در مقابل این تهدیدها به منظور تأمین امنیت مسیر انتقال انرژی آسیای مرکزی به اروپا از طریق طرح هایی همچون همکاری با شورای اروپایی، ناتو، سازمان همکاری های اروپا از کارایی لازم برخوردار نبوده است.