آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

منطقه غرب آسیا، همواره به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک، محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است. از آغاز سال 2011، به دنبال آغاز خیزش های مردمی و تحولات در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین به تدریج اعتراض هایی نیز از فوریه همان سال در برخی از شهرهای سوریه شکل گرفت. این اعتراضات در نیمه دوم مارس 2011، در نهایت منجر به درگیری های خشونت آمیزی میان ارتش سوریه و مخالفان نظام بشار اسد شد که زمینه سازحضور بازیگران مختلفی از جمله جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در خاک سوریه شد. هدف جمهوری اسلامی ایران در بحران نام برده برقراری ثبات و آرامش در منطقه است اما رژیم اسرائیل به دلیل ماهیت وجودی نامشروع، با مخالفت کشورهای منطقه روبه روست؛ خواهان منطقه ای ناامن و همسایگانی ضعیف است تا خود در حاشیه امنی به سر ببرد. در بررسی هدف اصلی مقاله یعنی رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در قبال بحران سوریه، اشاره ای به چالش ها و فرصت های دو کشور ایران و رژیم اسرائیل در بحران سوریه در چارچوب توازن قوا و همچنین بررسی پیامدهای مثبت و منفی بحران مذکور، برای دو قدرت منطقه ای مذکور شده است. بر همین مبنا، در این پژوهش  سوال اصلی این می باشد که (با توجه به توازن قوا در منطقه) جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، با چه چالش ها و فرصت هایی مواجه بوده و این بحران چه پیامدهای مثبت و منفی برای هر کدام دارد؟ در مقام پاسخ به این سوال فرض بر این است که بر اساس ملاک ها و عواملی مانند: نوع نظام سیاسی دو قدرت، جبر جغرافیایی، نوع تعریف و پاسخ های دو کشور به تهدیدات و فرصت ها، پاسخی شایسته به اهداف و سوالات داده شود.

تبلیغات