مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
ذهن
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
179 - 198
حوزه های تخصصی:
هوگو مانستربرگ در سال ۱۹۱۶ به عنوان نخستین نظریه پرداز فیلم بر مبنای فلسفه ایده آلیستی کانت به تجزیه و تحلیل هنر نوپدیدار سینما مبادرت ورزیده است. بسیاری از تحلیل گرانی که پس از وی به تحلیل و واکاوی نظریه فیلم وی «فتو پلی: بررسی روان شناسی و زیبایی شناسی فیلم» پرداخته اند، بر این اعتقاد بوده اند که مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی می کند. بنای این نوشتار بر آن است که ثابت کند، مانستربرگ همچون نظریه پردازان نئورالیست ماده خام سینما را واقعیت می داند، اما به این علت نظریه خود را مبتنی بر ادراک استعلایی کانت استوار کرده است و اعتقاد بر القای وحدت کامل به شیء دیداری را بر پرده سینما از طریق غلبه بر واقعیت بیرونی و اعطای شاکله درونی به شیء بر قاعده ساختارهای پیشینی فاهمه قرار داده است، سینما را چونان «فرایند ذهنی»، هنر نمایش «ذهنیت» بازشناسی می کند. پس برخلاف نظر عمده شارحان وی، مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی نمی کند، اینکه وی سینما را هنر ذهن باز می شناسد معطوف به کارکردهای سینما متناظر با تجربه ادراکی و سایر کنش های ذهنی است. روش تحقیق در این نوشتار برمبنای پژوهش کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی است.
نقش معرفت شناسی ذهن در مطابقت حکایی صور ذهنی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
39 - 60
حوزه های تخصصی:
تنها علم حصولی است که محور بحث مطابقت حکایی و فراحکایی قرار می گیرد. «ذهن»، به عنوان ساحت حکایی و شأنی از شئون نفس، در جدول وجودی خود ویژگی حاکیّ بالذات بودن صور تصوری جزئی و کلی، و صور قضیه ای و تصدیقی را ارائه می دهد و بستری فراهم می کند که عقل به یاری آن، به این گونه ویژگی صور بار می یابد و ازآنجاکه حکایت این صور بالذات است، نتیجه می گیرد که براساس اصل تضایف، بایستی حاکیّ و محکیّ نیز در ظرف حکایت تحقق داشته باشند، چراکه حاکیّ همین صوری می باشند که چیزی را ارائه می دهند و محکیّ هم همان چیزی است که با واسطه این صور ارائه می شود. بر این اساس، این مفاهیم نیز، صرف نظر از واقع نفس الامریِ خود، با چیزی که ارائه داده و می نمایانند مطابقت حکایی دارند و چنین مطابقتی در ذهن ارائه شده و نمایش داده می شود و عقل آن را یافته و به صحت آن حکم می کند.
مطالعه تطبیقی نفس در نظام فکری باباافضل کاشانی و ذهن در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
1 - 18
حوزه های تخصصی:
دکارت به دلیل نوآوری های بسیارش در فلسفه، زبان زد است. او را به درستی پدر فلسفه جدید نامیده اند و آثارش را در گروه های فلسفه در همه دانشگاه های دنیا می خوانند؛ پیوسته درباره ابعاد گوناگون نظام فکری اش کتاب، مقاله، پایان نامه و رساله می نویسند و از جمله فیلسوفانی است که بر تمام جریان های فلسفی مهم در غرب از سده هفده تاکنون تأثیر نهاده است. او را در میان فیلسوفان پیش از خود، بیشتر با آگوستین سنجیده اند و در میان مکاتب فلسفی پیش از او، در برابر سنت ارسطویی مدرسی قرارش داده اند. در جهان اسلام نیز بیشتر از هر اندیشمندی، او را با غزالی سنجیده اند و کتاب تأملات در فلسفه اولای او را با المنقذمن الضلال مقایسه کرده اند.در این مقاله، کوشش شده تا نظام دکارتی را در کنار نظام فکری فیلسوف ایرانی گمنامی گذاشته شود که گرچه چندان نام ونشانی از او در میان نیست، در آنچه تا این اندازه مایه بلندآوازگی دکارت در تاریخ فلسفه غرب شده، سخنان تازه و نغز بسیاری دارد که دست کم فضل تقدم او را در این حوزه ها به خوبی نشان می دهد. گاه چنان شباهت شگفت انگیزی در سخنان او با آنچه دکارت چهار سده بعد بیان می کند، به چشم می خورد که این گمان را در خواننده برمی انگیزد که نکند دکارت یا پیشینیانش در سده های میانه و دوران نوزایی، آثار او را دیده یا خوانده اند. این فیلسوف، افضل الدین کاشانی معروف به باباافضل است که برخلاف جریان تفکر فلسفی در روزگار خویش، همه آثارش را به زبان فارسی ساده و آسان یابی به نگارش درآورده است. او نه تنها در زبان نگارش، بلکه در موضوع و هدف فلسفه ورزی نیز نوآوری های دارد که از این حیث در میان دیگر فیلسوفان مسلمان، شاید بی رقیب باشد.
تحلیل انتقادی دیدگاه دیوید هیوم درباره جوهریت و این همانی ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیوم با رویکرد تجربه گرایانه اش تأثیر بسزایی بر فلسفه مدرن گذاشت. وی در نخستین و مهم ترین کتاب فلسفی خود، رساله ای درباره طبیعت آدمی، به تبیین جوهریت و این همانی ذهن و احوال ذهنی پرداخت. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-انتقادی، دیدگاه هیوم نقد و بررسی می شود. هیوم در موضع سلبی خود، با استناد به برخی مبانی مبهم یا مخدوش، جوهریت و این همانی و بساطت کامل ذهن را بدون انطباع و در نتیجه، بدون ایده و بی معنا دانست؛ اما در موضع ایجابی خود، از جوهریت و این همانی ناقص احوال ذهنی دفاع کرد؛ ولی در نهایت به سبب تناقضات موجود در موضع ایجابی، به رجحان شکاکیت حکم داد. شکاکیت در فلسفه هیوم، به معنای فقدان شرح متافیزیکال رضایت بخش نسبت به اعتقادات طبیعی(نه فقدان خودِ اعتقادات طبیعی) است. مشکل اساسی تبیین هیوم، غفلت از علم حضوری و کارکرد عقل در تنبّه به آن است. به نظر می رسد با استناد به علم حضوری می توان تبیین قانع کننده تری از جوهریت نفس و تمایزش با پدیده ها و حالت های نفسانی ارائه داد؛ براین اساس جوهری به نام نفس وجود دارد که حالات نفسانی قائم به آن هستند.
رهیافت تطبیقی به ماده انگاری نفس در کلام اسلامی و فیزیکالیسم در فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان متکلمان اسلامی از گرایش های گوناگون اشعری، معتزلی و اهل حدیث گرفته تا برخی متکلمان امامیه، دیدگاهی مطرح است که نفس انسانی را جسمانی و مادی تفسیر می کند. در میان این گرایش های کلامی برخی نفس را جسم لطیف، برخی جزء اصلی بدن و برخی عرض می انگارند، و گروهی اصل وجود نفس را انکار کرده، آن را همین بدن و هیکل محسوس می دانند. در عرصه فلسفه ذهن نیز گرایش های فیزیکالیستی گوناگونی مطرح است که نفس یا ذهن انسان را به مغز یا کارکرد یا رفتار تحویل برده اند. از این دیدگاه ها به «این همانی ذهن و مغز»، «کارکردگرایی» و «رفتار گرایی»، یاد می شود. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه های ماده انگاری نفس در کلام اسلامی و مقایسه اجمالی آن با نظریات فیزیکالیستی در فلسفه ذهن، مبانی و زیرساخت این دیدگاه ها کاویده شده و پیامدها و لوازم مشترک میان آنها مانند هویت شخصی، حقیقت مرگ، حیات برزخی، آثار شگفت انگیز نفس، کرامت انسان، استخراج شده است.
بررسی انقلاب کپرنیکی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت برای پاسخ به اشکالات شکاکان و ایدئالیست ها پیشنهاد کرد که در عالم فلسفه، انقلابی کپرنیکی به راه اندازیم و به جای اینکه به دنبال شناختِ مطابق با جهان واقعی (عالم عین) باشیم، به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که مطابق ذهن و قوای ادراکی ما ساخته شده باشد. او مدعی شد که تنها راه فرار از شکاکیت و ایدئالیسم همین است که صرفاً به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که به ذهن آمده و ذهنی شده است؛ یعنی به شناخت دنیای خودساخته (عینِ ذهنی) بسنده کنیم و تصور ذهنیِ یک شیء را خود شیء (خود واقعیت) در نظر بگیریم. او می پنداشت که اگر انسان به جای «واقعیت مستقل از خود» به دنبال شناختنِ «واقعیت ساخته شده توسط قوای ادراکی خود» باشد، یقینی بودن ادراکاتش تضمین می شود و اعتراض های امثال بارکلی و هیوم پاسخ مناسبی می گیرند. در این مقاله، با بررسی انقلاب کپرنیکی کانت و پیامدهای منطقی آن، نشان داده ایم که فلسفة کانت، به رغم تلاش فراوان و ستودنی او، در دفع شبهات موفق نبوده و نسخه دیگری از شکاکیت است و منطقاً به ایدئالیسم محض می انجامد.
قرائتی نو (غیرارسطویی) از انسان، خدا و جهان در نظام فکری دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
141 - 156
حوزه های تخصصی:
دکارت را به درستی پدر فلسفه جدید می نامند. اما باید دید چرا فلسفه ای که دکارت طرح آن را درمی اندازد، با وصف «جدید» همراه است. تازگی نظام فلسفی دکارت به این است که می کوشد تصویر تازه ای از انسان، خدا و جهان عرضه کند؛ تصویری که با آنچه از این سه مقوله در فلسفه سنتی سراغ داریم، متفاوت است. انسان دکارتی با انسان ارسطویی بسیار فرق دارد. انسان ارسطویی حیوان ناطق است؛ یعنی به جهت برخورداری از نفس است که از حیات و نطق بهره مند می شود. اما در انسان دکارتی نفس به ذهن فرومی کاهد، نطق (به معنای مبدأ درک کلیات) نیز به سخن گفتن تبدیل می شود و حیات نیز معنای اصلی خود را از دست می دهد. می توان گفت در نظام دکارتی انسان تبدیل می شود به دو بخش کاملاً متمایز شیئ اندیشنده(ذهن) و شئ ممتد(بدن) که ذهن نیز تنها متکفل عقل جزئی(reason) است و در وادی ذهن دیگر خبری از خرد سنتی(intellect) نیست. جهان دکارتی نیز با جهان ارسطویی بسیار متفاوت است. به این معنا که جهان ارسطویی، جهان مقولات عشر است که در آن حیات و سرزندگی به تمام معنا جریان دارد. اما در جهان دکارتی تنها مقوله کمّ است که سیطره تمام عیار دارد و در آن، حیات عنصری است که مغفول می ماند و جایگاه روشنی ندارد و جملگی حیوانات(حتی بدن انسان) به ماشین هایی مکانیکی فرومی کاهند. خدای دکارتی نیز با خدای الهیات بالمعنی الاخص فرق دارد. چرا که او کامل مطلق و غیرفریب کار است تا آنکه واجد صفات کلامی رایج در ادیان باشد. خدای دکارتی بیش از آنکه نقش دینی داشته باشد، کارکردی معرفتی دارد. دکارت می خواهد طرح فلسفه ای را در اندازد که آدمیان را «صاحبان و مالکان طبیعت» کند.
تحلیل نظریه ذهن بسط یافته و لوازم آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
11 - 35
حوزه های تخصصی:
نظریه ذهن بسط یافته را در سال 1998 اندی کلارک و دیوید چالمرز، با تکیه بر مبانی جدیدی در فلسفه ذهن معاصر، مطرح کردند. متفکران این نظریه، با حفظ اصول ساختارگرایانه، از برون گرایی در محتوا به برون گرایی فعال منتقل می شوند. کارکردگرایی، اصل یکپارچگی علّی (سیستم یکپارچه)، اصل برابری و برون گرایی فعال مؤلفه های اصلی این نظریه هستند. در این نظریه بسط یافتگی ذهن بر پایه بسط یافتگی شناخت اثبات می شود. پذیرش یکپارچگی زبان و ذهن، بازتعریف نقش حافظه از بازنمایی به نقش خلاقانه، ارائه مفهوم معرفت شناسی بسط یافته، پذیرش یکپارچگی ذهن با برخی ابزارهای الکترونیکی، پذیرش یکپارچگی عناصر فرهنگی با ذهن و پذیرش شناخت جمعی، ازجمله نظریات ارائه شده در پی تأثیر از نظریه ذهن بسط یافته هستند. این مقاله، با روشی تحلیلی، ابعاد مختلف این نظریه و لوازم آن را توضیح داده است.
آیا خدا شخص است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث درباره خدا، بررسی شخص یا غیرشخص بودن خداست. دیدگاه رایج در میان مسیحیان این است که خدا شخص است؛ و درست بر خلاف آن، مسلمانان، معمولاً معتقد به خدایی غیرشخصی هستند. به رغم اهمیتی که این تفاوت در بسیاری از مسائل الهیاتی دارد، بحث چندانی درباره آن، به ویژه در جهان اسلام، صورت نگرفته است. در این مقاله، استدلال های معتقدان به شخص بودن خدا و مخالفان شخص بودن خدا را به صورت جداگانه طرح و بررسی کرده ایم. هرچند که نمی توان استدلال های هیچ یک از طرفین را تام و کامل دانست، در مجموع با توجه به ارزیابیِ نهایی ای که ارائه کرده ایم، دیدگاه مربوط به غیرشخص بودن خدا را تقویت کرده ایم و آن را معقول تر و پذیرفتنی تر از دیدگاه رقیب دانسته ایم.
متن بر پرده ذهن : دو نسخه از یک روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پر واضح است که نظریات «تصویر شناسی» و «بینامتنیت» که بر قاعده قیاس استوار هستند، به ترتیب با مفاهیم «نویسنده» و «نوشتار» پیوند خورده اند. به همین ترتیب، می توان نوعی مقایسه را متصور شد که این بار متوجه بعد «خواننده» است و در نتیجه به مسأله «فهم» مرتبط می شود. در واقع، پایه بحث پیش رو اعتقاد به این امر است که، صرف نظر از نوع ادبی که یک اثر متعلق به آن است، درک آن نوعی «دریافت حسی» است که بواسطه نوعی «برابرسازی دیداری» توسط خواننده شکل می گیرد. در واقع، فهمیدن یک متن، جدا از اینکه متن موردنظر چه اندازه در برانگیختن تصاویر ذهنی نزد خواننده تواناست، به طور اجتناب ناپذیری با نوعی ارجاع دهی به جهان خارج پیوند دارد. به بیان ساده، می توان گفت خوانش نوعی اقتباس تصویری است، بطوریکه هر لحظه از آن یک لحظه یا سکانس از یک فیلم تصنعی می باشد. با توجه به این امر که هر خواننده، بنابر داشته (داده )های روانی-اجتماعی-فرهنگی خود نسخه خاص خود را از رمان ایجاد می کند (می بیند)، ما بر این باوریم که این امکان وجود دارد که به عنوان یک نظریه در حوزه مطالعات تطبیقی ادبیات این بار مقایسه را میان متن و بازنمودهای ذهنی گوناگونی که از آن نزد خواننده های مختلف ایجاد می شود درنظر بگیریم. در نتیجه، در این نوشته قصد داریم تا از ورای یک تحقیق نشان دهیم چه عناصری در این مقایسه، یا به بیان بهتر «انطباق»، دخیل هستند و چگونه خواننده های مختلف تصاویر ذهنی متفاوتی در برخورد با یک متن واحد می سازند، یعنی چه اصولی نزد همه آنها مشترک است
جستاری در نظریه تاریخ تحلیلی رابین جرج کالینگوود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ تحلیلی از انواع دانش تاریخ است. یکی از مهم ترین نظریه پردازان تاریخ که بر رویکرد تاریخ تحلیلی متمرکز بوده، رابین جرج کالینگوود، فیلسوف و مورخ سرشناس بریتانیایی و از اصحاب فلسفه تحلیلی است. در این مقاله سعی شده است آراء نظریه پردازان مهم تاریخ تحلیلی مورد طرح و نقد قرار گیرد تا زمینه لازم برای ورود به نظریه تاریخ تحلیلی کالینگوود فراهم شود. این مقاله در پی بررسی و پاسخ به این پرسش بوده است که نظریه تاریخ تحلیلی کالینگوود تا چه حد برای تدوین تاریخ وقایع و رخدادهای گذشته کارآمد است و ارکان این نظریه کدامند. نتیجه گیری حاصل از این جستار نشان می دهد که نظریه تاریخ تحلیلی کالینگوود به منظور تدوین تاریخ، همچنان معاصریت دارد و دارای ارکان و مؤلفه های روشن و قابل فهمی است که امکان به کارگیری آن در تدوین تاریخ تحلیلی و نقد هر نوع تاریخ دیگر فراهم است. به علاوه در ارزیابی تمام ویژگی ها و جزئیات این نظریه، نقاط ضعف و کور آن ناچیزند اما از نقاط قوت کافی برخوردار است که البته در پرتو «کنش گری دوباره»، تمسک به تخیل سازنده، پرهیز از پیشداوری، رعایت اصل بی طرفی و تلاش و مجاهدت مورخ تحلیل گر، محقق می شود و همین نقاط قوت بوده است که الهام بخش برخی از نظریه پردازان و محققان پس از کالینگوود شده است.
راهکارهایی در کنترل ذهن و خواطر نفسانی با تأکید بر منابع اسلام(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
روزانه اندیشه های بسیاری، اعم از آگاهانه یا ناآگاهانه از ذهن آدمی می گذرد و خاطرهای ناخوشایند سبب تحلیل قوا و ازبین رفتن سرزندگی و نشاط انسان می شود و انرژی قابل ملاحظه ای را از او می گیرد. ازاین رو، تصحیح و مدیریت اندیشه ها آرزوی دیرین انسان ها بوده است. همچنین، اصلاح و کنترل اندیشه ها برای حضورقلب یافتن در نماز اهمیت دارد. بحث ماهیت و حفظ خاطرها از مباحث علم النفس در فلسفه است که فیلسوفان گذشته، مانند ابن سینا و فارابی و فیلسوفان معاصر، همچون میرداماد و صدرالمتألهین;به آن توجه خاصی داشته اند. راه نفوذ شیطان در انسان نیز ازطریق همین اندیشه هاست؛ زیرا نفوذگاه شیطان اندیشه بشر است، نه بدن وی. روش انجام این تحقیق کتابخانه ای است و در این پژوهش بررسی و بهره گیری از نوشته های غیردینی، همچون کتاب های روان شناسی از نظر دور نمانده است. دستاوردها و یافته های مهم مقاله حاضر تبیین منشأ اندیشه ها و بیان راهکارهای عملی برای متعادل ساختن ذهن است. همچنین، بیان این راهکارها یکی از امتیازهای نوشتار حاضر است که آن را از بُعد صرفاً علمی خارج ساخته.
بررسی توان رقابت هوش مصنوعی با ذهن انسان از منظر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله امکان رقابت هوش مصنوعی با ذهن انسان سال هاست به عنوان موضوعی جذاب در فلسفه ذهن مطرح است. از طریق بررسی آیات و استنباط مبانی انسان شناختی قرآن می توان میزان مطابقت نظریه هوش مصنوعی را با نگاه کلی مکتب اسلام به انسان مشخص کرد. هدف این مقاله مقایسه میان مبانی انسان شناختی قرآن با اصول کلی نظریه هوش مصنوعی است. بر اساس این مقایسه روشن می شود میان نگاهی که قرآن به ابعاد وجودی انسان، استعدادها و قابلیت های او و معارف ویژه بشری دارد، با رویکرد قوی به نظریه هوش مصنوعی ناسازگاری جدی وجود دارد. قرآن انسان را خلیفه الله می داند که به روح او وحی می شود و استعداد رسیدن به مقام قرب الهی را دارد؛ درحالی که نظریه هوش مصنوعی، انسان و ذهن او را تماماً مادی می پندارد و با استناد همه فعالیت های ذهنی به مغز، امکان تقلید تحرکات مغزی توسط یک ماشین را کاملاً ممکن می داند.
بررسی تطبیقی مطابقت ذهن و عین در شناخت شناسی ملاصدرا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوعات پیچیده و بحث برانگیز شناخت شناسی چه در فلسفه اسلامی و چه در فلسفه غرب مسئله کیفیت ارتباط ذهن و عین با یکدیگر است. بحث اصلی در شناخت شناسی بحث مطابقت تصورات با آنچه در واقعیت موجود است، یعنی چگونگی انطباق صور ذهنی با صور عینی می باشد. رئالیستها به مطابقت ذهن و عین قائلند، ولی گروهی از فلاسفه عقیده ای مخالف این دارند و مفاهیم ذهنی را جدای از حقایق خارجی پنداشته ، و یا حتی حقایق خارجی را تصویر مفاهیم ذهنی می دانند. این درحالیست که مطابقت ذهن وعین در حکمت متعالیه از اصولی ترین مباحث می باشد. ملاصدرا بابحث وحدت ماهوی ذهن و عین دروجود ذهنی و وحدت تشکیکی عینی وجود برتر ماهیت قصد در حل مسأله مطابقت داشت. کانت نظریه انقلاب کپرنیکی خود را طرح می نماید که اگر متعلقات با ذهن ما مطابقت داشته باشند، این با شناخت پیشینی به اشیاء مطابق تر است. بر این اساس ذهن دارای فعالیتی خاص می شود و نوع معرفتی را که بدست می آورد، خودش مشخص می نماید. مقاله حاضر به بررسی کیفیت مطابقت ذهن و عین از دیدگاه ملاصدرا و کانت پرداخته و به دنبال تشابهات و اختلافات نظرات ملاصدرا و کانت در این زمینه می باشد
متافیزیک در سینما: تحلیل فیلم های قدرت ماورایی و حس ششم انسان
پیدایش متافیزیک در سینما ریشه در افسانه ها و قصه های کهن که متکی بر روح و نیروهای فوق طبیعی و ماورایی دارد. اکثر این فیلم ها دلیل وجود معانی و مفاهیمی است که در نهایت منجر به اعتلای معنویت در مخاطب شود. از این روی سینماگران به علت جذاب بودن و فرم و محتوای خاص آن به ساخت چنین فیلم های روی آورده اند. هدف از این پژوهش بررسی سینمایی است که براساس عوامل ماورایی و متافیزیکی اتفاقاتی به وقوع می پیوندد که در عالم ناسوت وقوع آنها، عجیب و غیرقابل باور است و چگونگی رویکرد ماوراء در سینمای معاصر، در جامعه و تحلیل تصویر، صدا و موسیقی فیلم های ماورایی پرداخته شده است. روش اجرای این تحقیق توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است. در جمع بندی نتایج این پژوهش می توان گفت: نقش ماوراء در سینما به حیطه گسترده پرورش ذهن و تخیل گرایی و به وجوه رؤیاها و مجهولات وابسته است. نقطه اتکاء فیلم ها، جهان پس از مرگ به عنوان فیلم های پرکشش و وابسته به سینمای رستگاری است که با ساختار نوین، درام و متکی بر ماوراء را می آفریند.
شگردهای ذهنی و زبانی در غم سروده های قیصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۸)
131 - 144
حوزه های تخصصی:
اندوه زدگی در عین پختگی و اثرگذاری، از ویژگی های برجسته شعر قیصر امین پور است و گونه های اندوه فردی، اجتماعی و فلسفی، پایه و بن مایه بیشینه شعرهای او شده است. مسئله اصلی این جستار، واکاوی مهم ترین شیوه ها و شگردهای ذهنی و زبانی ای است که قیصر برای بیان تجربیات عاطفی اندوهبار و حسرت آمیز خود به کار بسته است. در پژوهش حاضر، به روشی توصیفی تحلیلی، اندوه سروده های این شاعر، از حیث کاربست ابزارها و تمهیدات ذهنی و زبانی بررسی می گردد. نتیجه اینکه ساختار ذهنی اغلب سروده های قیصر بر پایه ایماژهای تیره و اندوه زده شکل گرفته است و شاعر با استفاده از این تصاویر سعی در القای تجربیات تلخ عاطفی خود داشته است. این شیوه در ساختار و اجزا و ارکان تشبیهات، استعاره ها، کنایات، تلمیحات و نمادها تأثیر و نمود آشکاری دارد؛ به طوری که گاه تابلویی از صحنه های تلخ و تیره در یک بند و حتّی یک سطر شعر دیده می شود. ازنظر موسیقیایی و زبانی نیز شاعر در اندوه سرود ه هایش به وزن ها و هجاهای سنگین توجّه خاصی نشان داده و با استفاده از واج آرایی مکرر با مصوت های بلند، موسیقی و حتی حال و هوای عاطفی شعر را به سمت فضاهای تیره و اندوهناک سوق داده است. دایره واژگانی و ترکیب سازی های او نیز غالباً در حیطه کلمات و ترکیباتی است که اندوه را به ذهن متبادر می کنند.
نقش شاعرانگی ذهن در آثار تصحیحی زنان بر اساس نظریه رونالد واردف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث شاعرانگی ذهن ازجمله مباحث نوین در زبان شناسی به ویژه زبان شناسی و جنسیت است. این مبحث در دستگاه فکری رونالد وارداف، بهتر و علمی تر، ساخته وپرداخته شد اگرچه پیش از او، پژوهشگرانی هم بودند که درباره مفهوم آن بدون وضع اصطلاحی خاص صحبت کرده بودند. شاعرانگی ذهن به طور مختصر به این امر اشاره دارد که ذهن برخی افراد به ویژه زنان، گاهی از راه های غیرمرسوم متن شناسانه، به معنای مناسبی از یک بیت یا بخشی از یک شعر دست می یابند. یک اثر تصحیحی کامل، غالباً دارای سه بخش: مقدمه، تصحیح متن و مسائل پیرامتنی است. بخش پیرامتنی خود به انواع فهرست ها، واژه نامه، تعلیقات و نیز توضیح و تفسیر برخی ابیات و ترکیب های سخت، تقسیم می شود. در این مقاله برمبنای مبحث شاعرانگی ذهن، به بررسی توضیحاتی که در دو تصحیح مهم یعنی تصحیح حدیقه الحقیقه سنایی از مریم حسینی و تصحیح خمسه نظامی از سامیه بصیر مژده ی، ارائه شده، پرداخته می شود. از نتایج اصلی این مقاله، همخوانی روش توضیح و تفسیر ابیات مهم دو اثر به دست مصحّحان برمبنای روش مرسوم در این مبحث است. علّت انتخاب این دو مصحّح زن، اشاره ای است که وارداف به عملکرد بهترِ زنان نسبت به مردان در معنا تراشی برای ابیات، کرده است.
نوخاستگی زبان و جوهریت ذهن/ نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
67 - 95
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر موج فکری جدیدی در نظریه پردازی های فلسفی-علمی با غلبه بر ماده انگاری فروکاهش گرا و حتی فیزیکالیسم غیرفروکاهش گرا به نام نوخاسته گرایی ایجاد شده است. نوخاسته گرایی، دیدگاهی تکامل گرایانه، سیستمی و سلسله مراتبی است و بر اساس آن، کل واجد ویژگی ها و خصوصیاتی می گردد که اجزا فاقد آن هستند. نوخاسته گرایی طیف های متعددی دارد که رایج ترین آن در مسائل ذهن و بدن، نوخاسته گرایی ویژگی هاست. در این نگاه پدیده هایی- همچون ادراک، آگاهی، اراده، زبان- گرچه غیرقابل فروکاهش به اجزای بدن و سیستم شبکه ای اعصاب محسوب می شوند، ولی چیزی جز ویژگی هایی نوخاسته از کل سیستم فیزیکی و عصبی بدن نیستند و وجود جوهر ذهن/ نفس نفی می شود. در این مقاله با طرح این نگاه به زبان، با روشی تطبیقی تحلیلی، انتقادی و میان رشته ای (علمی-فلسفی) به نوخاستگی جوهر ذهن/ نفس از راه زبان (نوخاسته گرایی جوهری) پرداخته شد. از راه مطالعه زبان ثابت شد، گر چه نظریه نوخاسته گرایی از نظریه های رقیب –یعنی فطری گرایی و تعامل گرایی اجتماعی- مقبولیت بیشتری دارد، ولی نوخاسته گرایی ویژگی ها نیز خلأ تبیینی دارد؛ چراکه در سیر تکاملی و سیستمی، در سطحی فراتر از فیزیک و تعاملات سیستمی عصبی موجودی خودآیین نوخاسته می شود که فعالانه، آگاهانه و از روی قصد و اراده از زبان بهره می گیرد.
هویت فردی و مسئله ذهن- بدن از نظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
177-194
حوزه های تخصصی:
مسئله ذهن- بدن یکی از موضوعات پیچیده فلسفی است که به نظر متفکران، در صورت ارائه پاسخ کافی به این پرسش، بسیاری از موضوعات پیچیده و دشوار فلسفی حل خواهد شد و بشر به علم جامعی در باب ماهیت انسان دست خواهد یافت. علاوه بر مسائل وجودشناختی و علّی که در ذیل مسئله ذهن- بدن مطرح است، این مسئله از جنبه ذهنی با پرسش های مهمی نظیر چیستی هویت شخصی و ارتباط آن با بدن و مغز روبرو است. ناتوانی نظریات موجود در تبیین رابطه ویژگی های ذهنی و ویژگی های فیزیکی باعث شد برخی موضوع بازگشت به تفسیر ارسطویی از ذهن یا نفس به عنوان صورت بدن را مطرح کنند. علی رغم انتقادات فراوانی که به نظریه ارسطو شده، نحوه مواجهه وی با مسئله ذهن- بدن به گونه ای است که در پاسخگویی به مسائل چیستی پدیده های ذهنی و حالات فیزیکی وتبیین نحوه تعامل بدن و ذهن موفق تر از دیگر نظریات است. همچنین نظریات وی حاوی نقاط قوت فراوانی در حل مسئله هویت فردی است.
بررسی تطبیقی نظریه دوگانه انگاری نوخاسته(هسکر) و حدوث جسمانی نفس(صدرالمتالهین) در نحوه تعلق یا تکون نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
289 - 313
حوزه های تخصصی:
دوگانه انگاری نوخاسته از جمله دیدگاه های معاصر در فلسفه ذهن است که طی عطف توجه دوباره به مبحث نوخاستگی در دهه های اخیر مطرح شده است. ویلیام هسکر، مبدع این نظریه درخصوص رابطه نفس و بدن، تا حدود زیادی از سایر دیدگاه های موجود در فلسفه ذهن معاصر که عموماً به تحویل امور ذهنی به امور فیزیکی و نهایتاً فیزیکالیسم منجر می شود، فاصله می گیرد و به نظریه حدوث جسمانی نفس در حکمت متعالیه نزدیک می گردد. یک نظریه کارآمد درباره نفس باید به دو مسئله پاسخ دهد: مسئله جفت شدن یا تعلق و مسئله تداوم نفس پس از مرگ بدن. دوگانگی نوخاسته به برآمدن امری نوخاسته از امری پایه با ویژگی های ذهنی و غیر قابل تحلیل به امر مادی معتقد است که هویت مستقل واقعی دارد. اگرچه در نحوه تعلق یا تکون نفس قرابت هایی میان نظر هسکر و صدرالمتالهین وجود دارد، اما نحوه بیان و بسترسازی در حکمت متعالیه با دوگانگی نوخاسته متفاوت است به طوری که موضع آن دو را در مسئله بقای نفس با یکدیگر متفاوت می سازد.