مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
قوای نفسانی
حوزههای تخصصی:
روزانه اندیشه های بسیاری، اعم از آگاهانه یا ناآگاهانه از ذهن آدمی می گذرد و خاطرهای ناخوشایند سبب تحلیل قوا و ازبین رفتن سرزندگی و نشاط انسان می شود و انرژی قابل ملاحظه ای را از او می گیرد. ازاین رو، تصحیح و مدیریت اندیشه ها آرزوی دیرین انسان ها بوده است. همچنین، اصلاح و کنترل اندیشه ها برای حضورقلب یافتن در نماز اهمیت دارد. بحث ماهیت و حفظ خاطرها از مباحث علم النفس در فلسفه است که فیلسوفان گذشته، مانند ابن سینا و فارابی و فیلسوفان معاصر، همچون میرداماد و صدرالمتألهین;به آن توجه خاصی داشته اند. راه نفوذ شیطان در انسان نیز ازطریق همین اندیشه هاست؛ زیرا نفوذگاه شیطان اندیشه بشر است، نه بدن وی. روش انجام این تحقیق کتابخانه ای است و در این پژوهش بررسی و بهره گیری از نوشته های غیردینی، همچون کتاب های روان شناسی از نظر دور نمانده است. دستاوردها و یافته های مهم مقاله حاضر تبیین منشأ اندیشه ها و بیان راهکارهای عملی برای متعادل ساختن ذهن است. همچنین، بیان این راهکارها یکی از امتیازهای نوشتار حاضر است که آن را از بُعد صرفاً علمی خارج ساخته.
ارزیابی نظریه های تقلیل گرا در حوزه فطرت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
143 - 159
حوزههای تخصصی:
فطرت یکی از مباحث مهم انسان شناختی است که اندیشمندان از دیرباز بر آن تأکید داشته اند. البته همه آنها به یکسان درباره فطرت انسان نمی اندیشیدند. برخی از آنها دیدگاه هایی را مطرح کرده اند که فطرت انسان در آنها ابعاد محدودتری دارد. تحت تأثیر این دیدگاه ها امروزه ابعاد فطرت انسان به حوزه ادراکات بدیهی، وجدانیات، قوای نفسانی و حتی غرایز کاهش یافته است. کاهش فطرت به ادراکات بدیهی، فطرت اولیه انسان را در برابر فطرت ثانویه انکار می کند. تفسیر فطرت به وجدانیات، ابعاد فطرت را از قسم پیشین نیز بیشتر تقلیل می دهد. بر این اساس، حتی ادراکات بدیهی جزء ابعاد فطرت نیست. دو تفسیر اخیر از فطرت نیز آن را به حوزه قوای نفسانی یا غرایز انسان محدود می کند. گونه اول منکر هر نوع ادراک بالفعل فطری حتی بعد از تولد انسان است و از این منظر همه ادراکات انسان، اکتسابی محسوب می شود. گونه دوم نیز تحت تأثیر نظریه تکامل، فطرت را به قوای غریزی از نوع حیاتی یا شهوانی محدود می کند. اما بر اساس بینش دینی هیچ یک از این دیدگاه ها تصویر درستی از فطرت ترسیم نکرده اند؛ زیرا از این منظر فطرت انسان ابعاد مختلفی دارد و فطرت اولیه، ادراکات بدیهی و قوای فطری (در ابعاد مختلفش)، همگی از ابعاد فطرت انسان به شمار می آید.
طراحی الگوی اخلاقی خانواده امن و عاری از خشونت علیه زنان مبتنی بر نظرات نراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۶ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۲
32-51
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خشونت خانگی منعکس کننده تعامل بین دو سیستم دلبستگی مختل است. خشونت علیه زنان مشکل عمده ای است که عواقب جسمی، روانی و اجتماعی دارد. این عواقب سلامت و امنیت زنان، خانواده و جامعه را به خطر می اندازد. روش: این پژوهش از نوع کیفی و با استفاده از تحلیل [1] و ترکیب مضامین [2] انجام شد. در مبانی فکری درمان و تشریح انگیزش ها و آسیب های مربوط به هر انگیزه (افراط و تفریط در ارضا) از نظرات نراقی در کتاب جامع السعادات بهره گرفته شد. ابتدا مضامین درمان اخلاقی از کتب اخلاق به ویژه جامع السعادات نراقی استخراح شد. سپس برای تدوین الگوی درمان اخلاقی از یافته های نورکراس و پروچاسکا در مورد مراحل و فرایندهای تغییر استفاده شد. در مرحله دوم مضامین مهم مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس نیز از منابع مربوط استخراج و طبقه بندی شد. سپس این دو نظام با استفاده از روش ترکیب مضامین با هم یکپارچه شد. با توجه به مضامین اخلاقی، مطالب با مراحل تغییر مطابقت و سپس گام های الگوی درمان خشونت تدوین شد. یافته ها : به نظر نراقی نفس انسان دارای چهار قوه عقل، غضب، شهوت و تخیل است. اگر عقل بر همه قوا حاکم شود، همگی به راه اعتدال کشانده می شوند و افراط در آن قوا مدیریت می شود. خشم و خشونت نتیجه افراط در قوه غضب است. بنابراین الگوی اخلاقی اولیه مستخرج از نظریه نراقی با هدف کسب تسلط عقل بر دیگر قوا، در چارچوب این مضامین طراحی شد. طبق مطالعات پروچاسکا و نورکراس، تغییر فرایندی تدریجی، قابل پیش بینی و مرحله ای است و تبعیت از ویژگی های این مراحل، احتمال بهبود را افزایش می دهد. به همین دلیل مضامین الگوی اخلاقی درمان خشونت، با ویژگی های مراحل تغییر، یکپارچه و در ده گام طراحی شد. نتایج: از آنجا که نراقی در نظریه ی خود ماهیت انسان، پویایی های شخصیت، آسیب شناسی، سلامت روان و تربیت عقلانی را تبیین کرده است و هر یک از آسیب های اخلاقی را به افراط یا تفریط در یک یا چند قوه نسبت می دهد، بنابراین برای ارائه الگوی مهارت های کنترل خشونت، نظام وی از انسجام لازم برای یک نظریه درمانی برخوردار است. چنانچه این نظام باویژگی های مراحل تغییر تلفیق شود، کاربرد آن در درمان اثر بخشی بیشتری خواهد داشت. [1] - Thematic Analysis [2] - Thematic Synthesis
روش های ترویج مشهورات از نگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر ناظر به نقش محوری مشهورات در ایجاد وحدت و سوق جوامع به سمت سعادت یا شقاوت، به جست وجو در باب اقسام روش های ترویج مشهورات در آثار فارابی و ابن سینا پرداخته است. علی رغم عدم تصریح فارابی و ابن سینا به روش های ترویج مشهورات، می توان بر اساس ملاکی که از تأمل در آثار فارابی مبنی بر ایجاد انگیزه در افراد به سوی انجام افعال به دست آمده است، روش هایی را برای ترویج مشهورات در آثار آن ها استنباط کرد. یک قسم از این روش های ترویج مربوط به حوزه تعلیم می شود که شامل طریق تخیلی و اقناعی است و قسم دیگر مربوط به حوزه تأدیب است که شامل اقاویل اقناعی و انفعالی می شود. اقسام دیگر شامل تخیل و آثار آن، مقاربت با آرای مشهوره دیگر، قوای نفسانی، قانون و شریعت، فرا گرفتن از زمان خردسالی، صناعت خطابه و جدل و عادات می شود. حاصل تأمل در هر یک از این روش های ترویج مشهورات این است که روش های ترویج میان این دو فیلسوف مکمل یکدیگر محسوب می شوند و روش های ترویج مشهورات از لوازم عوامل مشهورات هستند و عکس العمل اکثر افراد در قبال مشهورات گسترش یافته به وسیله این روش ها، اقبال و در برخی، اکراه است.
ارتباط نوع دوستی با جنسیت براساس مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
133 - 146
حوزههای تخصصی:
از جمله ویژگی های اخلاقی انسان، نوع دوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت می توان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیت پذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و قوا در دیدگاه ملاصدرا، به تفاوت قوا میان دو جنس مؤنث و مذکر اشاره شده و با توسعه در معنای عقل از منظر حکمت صدرایی خصوصاً نگاه متفاوت ملاصدرا در مورد قوه واهمه، تفاوت معنای عقل در زن و مرد حاصل گشته است. براساس این یافته تحلیلی می توان عقل زنانه را عقلی عاطفه گرا نامید که همدلی و همدردی مؤلفه های اصلی آن است و از آنجا که میان نوع دوستی و عاطفه ارتباط مستقیم برقرار است، ارتباط میان نوع دوستی و جنسیت آشکار می گردد. ضرورت و اهمیت بحث حاضر در این است که با تبیین فضایل اخلاقی متفاوت زنانه و مردانه بر اساس مبادی مورد پذیرش ملاصدرا، مانع ارزش گذاری تبعیض آمیز و ناعادلانه (قوی یا ضعیف نامیدن هر یک از ) دو جنس شده که امروزه یکی از دغدغه های فلسفه های زنانه نگر است. نوشته حاضر تلاشی است بنیادی که با روش کتابخانه ای و با تحلیل مبانی حکمت صدرایی سعی در تبیین نتیجه مذکور دارد.