مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
ذهن
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
43 - 64
حوزه های تخصصی:
بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین تحلیل ذهن یکی از پیچیده ترین حوزه های دانش است که پرسش های فراوانی در زمینه آن برای انسان وجود دارد. بنیادی ترین پرسش در میان انبوه مسائل موجود، بحث نحوه ارتباط ذهن با زبان است، این که تأثیر و تأثر این دو قوه بر یک دیگر چگونه است و به چه نحوی شناخت جهان پیرامون را در پی دارند. پرسش ها در باب ارتباط ذهن و زبان را با سه روی کرد فلسفی، روان شناسی و فیزیولوژیک می توان بررسی نمود. فیلسوفان معمولاً با جنبه فیزیولوژیک چندان میانه ای ندارند اما گاهی با بررسی های روان شناسانه وجه اشتراک هایی پیدا می کنند. در میان نحله های فلسفی معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی بسیار بدان پرداخته اند. ویتگنشتاین به عنوان پدر معنوی این نحله با تحلیل ساختار منطقی زبان، چارچوب های درست و نادرست مفاهیم ذهنی را بررسی و تحلیل نموده که در پژوهش پیشِ رو مورد ژرف کاوی و تدقیق قرار گرفته است. مسأله بنیادین و زیرساختی ما در این پژوهش، نحوه ارتباط ذهن و زبان و تأثیر دو سویه آن ها در بحث شناخت منطقی جهان است. از این رو، با توجه به اهمیت ملاک های منطقی زبان نزد ویتگنشتاین، ساختار درست فهم انسان را بررسی نموده ایم.
تبیین شادکامی و تنظیم رفتاری در ورزش بر مبنای رضایت از درآمد مالی والیبالیست های ساحلی تیم های ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۳
233 - 252
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین شادکامی و تنظیم رفتاری در ورزش بر مبنای رضایت از درآمد مالی والیبالیست های ساحلی تیم های ملی طراحی گردید. این پژوهش از نوع همبستگی است و از منظر هدف، جز پژوهش های کاربردی بود که به صورت میدانی انجام گرفت. والیبالیست های ساحلی عضو تیم های ملی ایران در رده های مختلف سنی که دارای قرارداد حرفه ای با باشگاه ورزشی در رشته خود بودند، جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون رگرسیون استفاده گرید. نتایج پژوهش نشان داد رضایت از درآمد مالی والیبالیست های ساحلی تیم های ملی توانایی پیش بینی شادکامی و تنظیم رفتاری در ورزش آنان را دارا است. با توجه به این نتایج، ارتقأ رضایت از درآمد مالی والیبالیست های ساحلی تیم های ملی می تواند آثار مثبت رفتاری و ذهنی در میان این ورزشکاران ایجاد نماید
آگاهی، ویژگی نوخاسته یا برخاسته از جوهر نفس؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
151 - 168
حوزه های تخصصی:
در نگاه نوخاسته گرایان ویژگی ها، آگاهیْ صرفاً ویژگی ای است که از فرایندها و همسازی های ریزترین اتم ها، مولکول ها، پروتئین ها، پلیمر ها، سلول ها تا بافت ها، ارگان ها و اندام ها، براثر تعامل با کل جهان هستی و گذر از مراحل تکامل نوخاسته شده است و به این زیرلایه ها فروکاسته نمی شود؛ بلکه تمایز وجودی با اجزا و ساختار سیستمِ زیرلایه فیزیکی، شیمیایی و عصبی خود دارد؛ درعین حال، خصوصیتی نیست که حاکی از جوهر ذهن/نفس باشد. درمقابل، نوخاسته گرایی جوهری، بر تحقق جوهر مجردِ نفس/ذهن استدلال کرده است. تجزیه، تحلیل و تکمیل فلسفی استدلالی این دو مدعا، مسئله اصلی است. نوخاسته گرایان ویژگی ها، به دلیلِ نگاه سیستمی و وابستگیِ آگاهی به حالات عصبی و نواحی مغزی و نیز مشاهده اختلالات عصبی روان شناختی، حالت آگاهی را به زیرلایه عصبی نسبت می دهند و وجود جوهر ذهن/نفس را نمی پذیرند؛ ولی براساسِ خصوصیات آگاهی ازجمله منظر اول شخص، ارجاع، وحدت ذهنی، کیفیات ذهنی (کوالیا)، علّیت ذهنی آگاهی، وضع نداشتن و محال بودن انطباع آن بر ماده، اتمی و انفعالی نبودن، بلکه ارتباطی، تفسیری و استنباطی و ابداعی بودنِ آگاهی، می توان بر تحقق جوهر مجرد ذهن/نفس استدلال کرد. منشأ اختلالات اعصاب و روان، تعلق ذاتی نفس به بدن در مرتبه گیاهی و تعلق عارضی آن در مرتبه جوهری است.
بررسی رفتار و رفتارگرایی در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
17 - 29
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر برآنیم تا به یکی از وجوه فلسفه ذهن، یعنی بحث از سرشت حالات ذهنی، از نگاه ویتگنشتاین بپردازیم. کم و بیش، موضع و ایستار ویتگنشتاین پیرامون این بحث را، به دیدگاه رفتارگرایی نزدیک دانسته اند. برای بررسی چند و چون این امر، نخست شمه ای درباره مکتب رفتارگرایی در روان شناسی نوین بیان می کنیم و سپس به رفتارگرایی فلسفی نظری می اندازیم و به برخی از آراء فیلسوفان مهم در این باب اشاره می کنیم. در ادامه، موضع ویتگنشتاین را نسبت به رفتارگرایی بیان می داریم و این مهم را نشان می دهیم که از منظر ویتگنشتاین، «پدیده های ذهنی را نه می توان به حالات جسمانی یا رفتاری شان فرو کاست و تقلیل داد (تقلیلی که رفتارگرایان انجام می دهند) و نه می توان بالکل از آن ها [ حالات جسمانی و رفتاری] جدا کرد و منفک ساخت»(انفکاکی که دوگانه انگاران برقرار می کنند). پس از طرح و شرح این مباحث، در انتهای نوشتار، نتایج و رأی مختار خویش را در باب نسبت ویتگنشتاین و رفتارگرایی بیان می کنیم.
زبان و ساختار منطقی ذهن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
155 - 174
حوزه های تخصصی:
رابطه ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی می شود، ارتباطی پرسش برانگیز است. دانشمندان عصب شناسی و فیزیولوژیست ها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی می کنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستی شناختی و معرفت شناسانه، این ارتباط را می سنجند و روان شناسان بر پایه ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام می دهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانی است و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن مأوای معانی ایدئالی است که نه تنها آن را به شکل کامل دربرگرفته اند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدئال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش می کند خلوص بیانی زبان را در امر ایدئال و امر ذهنی جست وجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و می بایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتی است، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکل گیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان می شود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش می کنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
ذهن و مراتب واقع نمایی ادراک در اندیشه صدرالدین قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اعتبار و حدود شناخت و ادراک انسان و نسبت بین حقیقت و ذات اشیاء با نمودهای ذهنی آنها، مستلزم تبیین نقش ذهن در ادراک و نسبتهای آندو با یکدیگر و همچنین رابطه آنها با متعلق ادراک است. گرچه صدرالدین قونوی مباحث علم و ادراک را با صبغه وجودشناختی مورد تحقیق و بررسی قرار داده، ضمن طرح مسائل «علم» و ارتباط آن با «وجود» و مراتب آن، نقش فاعل شناسا در امر شناخت را نیز بطور ویژه بررسی کرده است. مباحث او در اینباره مشتمل بر نظریات بدیعی است که میتواند برخی از وجوه مبهم مسائل ذهن و شناخت را روشنتر و سیر ظهور اندیشه های فلسفی شناخت شناسی را در حوزه فلسفه اسلامی آشکارتر سازد. از دیدگاه وی علم حصولی انسان که بطور عام شامل ادراک حسی، خیالی و عقلی است، دو ویژگی اساسی دارد: از یک طرف پدیدار شیء فی نفسه است و برخی از وجوه و مراتب و شئون حقیقت آن را مینمایاند و از طرف دیگر همیشه در چارچوبها و قیود ذهنی فاعل شناسا قوام می یابد و از نقش قابلی یا فاعلی ذهن تأثیر میپذیرد. بعبارت دیگر، شناخت محصول تعامل عین و ذهن است. این نظریه که مدتها قبل از نظریه مشهور کانت ابراز شده، گرچه مبدا عزیمت متفاوتی با نظر کانت دارد، از حیث گذر از رئالیسم خام که نظریه شایع آن روزگار بوده حائز اهمیت بسیار است. قونوی همچنین مسئله مسانخت و مساوقت علم و ادراک با وجود را پیش از صدرالمتألهین طرح نموده و بسیاری از لوازم و نتایج آن را تشریح و تبیین نموده است.
تبیین و نقد طبیعت گرایی زیست شناختی جان سرل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
131 - 164
حوزه های تخصصی:
سرل مسئله ذهن-بدن را طبیعت گرایی زیست شناختی می نامد. به نظر وی آگاهی همانند فتوسنتز و گوارش بخشی از جهان طبیعی است و سطح زیست شناختی یعنی فرایندهای نورونی در مغز باعث ایجاد آگاهی می شوند. سرل فرض سنّتی تقسیم جهان به ذهنی و فیزیکی را منشأ مسئله ذهن-بدن می داند که هم ماده گراها و هم دوگانه گراها در آن سهیم اند. دوگانه گراها فکر می کنند به محض پذیرش واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی، ناچار باید دوگانه گرایی را پذیرفت. ماتریالیست نیز چنین می اندیشد که با پذیرش مفهوم طبیعت گرایانه علمی جهان مجبور به انکار واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی هستیم. به نظر سرل هر دو گروه می خواهند چیز درستی بگویند، اما نتیجه نادرستی می گیرند. طبیعت گرایی زیست شناختی بر آن است که قسمت درست این دو دیدگاه را حفظ و بخش نادرست آنها را حذف کند. در این نوشتار پس از تبیین نظریه سرل به بیان اشکالات متعدّد آن خواهیم پرداخت. نقدهای مقاله از سه منظر مطرح شده اند: از منظر فلسفه ذهن، فلسفه علم و فراروان شناسی.
نفس و اختلالات عصبی- روانی؛ تبیینی نوخاسته گرایانه و صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
173 - 196
حوزه های تخصصی:
انواع آسیب های مغزی و عصبی (از جمله اختلال هویت تجزیه ای، اسکیزوفرنی، تغییرات خُلقی و مانند آن) بر تباه شدن و دگرگون شدن ِکیفیاتِ حیاتی، حالاتِ ذهنی و شخصیتی، و حتی انگاره نفس و «خود» تأثیر مستقیم دارد. مشاهده این تأثیرات، دستاویز نظریات گوناگونی درباره وجودِ نفس و مفارقت پذیری آن (از نفی وجود خود/ذهن/نفس و یا نفی تجرد خود/ذهن/نفس تا نفیِ بقای نفس مجرد آن) شده است. چارچوب نظری و مفهومی نوخاسته گرایی و حکمت متعالیه، قابلیتی دارد که می توان از آن در تجزیه و تحلیل این مسئله بهره برد و نگاهی فراتر از ابزارگراییِ دوگانه انگاران، به عنوان یک راهکار کلی درباره تأثیر اختلالات عصبیِ فیزیکی بر نفسِ مجرد ارائه داد. با اذعان به نوخاسته گرایی جوهری و همسوبودن آن با نظریه جسمانیه الحدوث صدرایی، و عبور از دیدگاه نوخاسته گرایی ویژگی های صرف، می توان گفت که بدن و دستگاه پیچیده عصبی بر اساس میزان تکامل و پیچیدگی اش، موجب نوخاستگیِ (حدوث) مراتبی از نفس (از نوخاستگی مرتبه گیاهی تا مرتبه وجود لنفسه و خودآیین) و نوخاستگیِ ویژگی های حیاتی، ذهنی و روانی متناسب می شود. به سبب این همبستگی و تعامل علّیِ نوخاسته گرایانه، انواع آسیب های عصبی، مادامی که نفسِ انسان در مرتبه نباتی، تعلق ذاتی به بدن دارد و در مرتبه تجرد جوهری، تعلق عارضی به بدن دارد، موجب نوخاستگیِ اختلالات روانی به عنوان ویژگی های مختل کننده برای جوهر نفس و نیز فروخفتگیِ برخی ویژگی های ذهنیِ نوخاسته می شود؛ بدون آنکه وجودِ بسیط، لنفسه، خودآیین و مفارقت پذیرِ نفس نفی و تباه شود.
بررسی تلقی کانت از وجود، با تاکید بر مواجهه آن با حکمت صدرائی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضرپاسخ به شبهه معرفت شناختی و وجودشناختی کانت با تأکید بر ظرفیت های فلسفه صدرالمتألهیناست.روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و علاوه بر مقایسه مبانی دو فلسفه کانت و صدرا، نشان داده شد که چنانکه فلسفه صدرایی به غرب منتقل شده بود، شاید نسبیت گرایی روند و روال دیگری پیدا می کرد و می توانست تاریخ تفکر بشری را به سمت و سوی دیگری سوق دهد. نتایج حاکی از آن است که اصول تفکر کانت با نقدهای کلی مواجه شده، اما فلسفه ای با اصول مستدل متقابل، در مقابل آن رخ نمایی نکرده است. فلسفه صدرا قادر است نظام فکری کانت را به چالش کشاند و پاسخ های متفاوتی بر هستی و شناخت آن ارائه دهد. نحوه شناخت و علم در فلسفه صدرایی اعتقاد کانت بر تقدم ذهن بر اشیاء را دچار چالش می سازد. تلقی صدرا بر عَرَض به عنوان شأنی از جوهر، مکمّل نقد مکتب فلسفی صدرایی بر شناخت شناسی کانت است که متعلقِ شناخت را تنها عوارض اشیاء و نه جوهر آن ها می دانست.
تحلیل و نقد دیدگاه راسل در باب ذهن و ادراکات ذهنی از دیدگاه ملاصدرا و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راسل در باب ذهن و بدن ابتدا اذعان به وجود عالم بودِ فرانمود کرده و فارغ از دادههای حسی و ظاهری که از اشیاء بر ذهن نمودار است، عینیت مستقل ذات اشیاء را میپذیرد. اما در ادامه با اعتباری دانستن این عینیت و تقلیل آن به آنچه داده حواس و تجربه مستقیم نفس است، تفسیری متفاوت از اعیان نموده و درصدد تقارب عین و ذهن برمیآید. سرانجام امور ذهنی را به امور فیزیکی تحویل نموده و اینهمانی ذهن و مغز را میپذیرد. شهید مطهری در مقابل با جانبداری از تجرد نفس با قرائت صدرالمتألهین، وحدت سِعی نفس را که شامل نفس و بدن توأمان است پذیرفته و هرگونه تقریری از ادراک و حافظه را مبنی بر فیزیکالیسم رد مینماید. در دیدگاه وی بدن و ابزارهای آن معد ادراکاتیاند که توسط نفس انجام میگیرد. در نتیجه، با اتخاذ مبانی فلسفه اسلامی که اولاً توسط ملاصدرا بیان شده و در آثار مطهری بازنمود یافتهاند، میتوان مبانی فیزیکالیستی راسل را در این باب نقد نمود.
مقایسه نظریه عدم تطابق ذهن و خارج با سفسطه از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ذهن و عین یکی از مباحث اساسی در هستیشناسی و معرفت شناسی است که در حکمت متعالیه در ذیل بحث علم مطرح میگردد و غالب حکما تطابق عین و خارج را امری الزامی میدانند به گونهای که اگر تطابق برداشته شود، ارتباط انسان با واقع قطع میشود و تمام علوم و ادراکات بشری بیارزش میگردد و پایان آن چیزی جز سفسطه و انکار واقعیت نخواهد بود. علامه طباطبایی در برخی از آثار خود بر لزوم تطابق تأکید نموده است اما در آثار دیگر خود قائل به عدم تطابق است، بدون آن که چنین دیدگاهی را مستلزم انکار وجود ذهنی و یا سفسطه و انکار واقعیت بداند. به نظر میرسد که ایشان در مواردی که بر لزوم تطابق تأکید نموده است در مقام بیان نظر مشهور حکما بوده است نه نظر خود، چرا که چنین آثاری کتابهای درسی و مرسوم حوزه بوده است و در این موارد نظریه مشهور تبیین میگردد. لذا نظریه خاص ایشان در این رابطه بر عدم لزوم تطابق است. این پژوهش از سویی در صدد آن است که تطابق بین عین و ذهن را رد نماید چرا که دلیلی بر تطابق وجود ندارد بلکه ادلهای نقلی و تجربی( شهودی) بر عدم تطابق وجود دارد و از سوی دیگر اشکالاتی را که در رابطه با عدم تطابق به وجود میآید در ذیل بحث قول به سفسطه پاسخ دهد. اگر این رابطه به درستی تبیین گردد، بسیاری از مشکلاتی که در باب مکاشفات، تعبیر خواب و تجسم اعمال و معاد جسمانی وجود دارد برطرف میگردد.
بررسی تطبیقی براهین درون نگرانه ملاصدرا و جان فاستر بر تجرد نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
119 - 103
حوزه های تخصصی:
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی می دانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دسته ای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. ملاصدرا فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی در دسته اخیر قرار دارند و با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداخته اند. در این مقاله به آن دسته از استدلال های تجرد نفس می پردازیم که جنبه درون نگرانه دارند؛ یعنی برهان هایی که در آنها بر توجه مستقیم انسان به نفس خود یا بر خودآگاهی درونی و غیرمادی او تاکید می شود. روش این دو فیلسوف در ارائه براهین، متفاوت است؛ بدین معنا که فاستر مستقیماً به آگاهی درونی انسان از حالات ذهنی اش تمرکز کرده و ملاصدرا، استدلال ها را بر مقایسه ویژگی های نفس با بدن استوار نموده است. براهین درون نگرانه از این جهت کارآمد هستند که می توانند در عین سادگی، بدون نیاز به مقدمات پیچیده، هر انسانی را به درون خویش ارجاع دهند؛ البته ملاصدرا و فاستر، به اشکالات وارد بر درون نگری توجهی نکرده اند. پیش از اقامه این سنخ براهین باید خطاناپذیری دسترسی به حالات ذهنی و صحت شهودهای اولیه اثبات شود. همچنین باید به دستآوردهای تجربی نافی صحت درون نگری، پاسخ داد.
از ذهن تا تجربه زیسته؛ تحلیل تطبیقی در شعر متقدّم و متأخر قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۸
135-160
حوزه های تخصصی:
با نگاهی فلسفی و نظری می توان دو رویکرد فکری را در شعر قیصر امین پور شناسایی و تحلیل کرد؛ شعر متقدم و شعر متاخر. مسئله این پژوهش این است که فرایند شکل گیری این دو نوع را در نسبت با تحولات زمینه ای توضیح دهد و تفاوت های آن دو را از منظر دگرگونی و تحول فکری و روحی شاعر تبیین کند. شاعر در شعر متقدم از شرایط فکری و سیاسی و پیرامونی تأثیر گرفته و محوریت تولید شعر و ذهن شاعر اندیشه ها و باورهای عمدتاً دینی و انقلابی است که شعرهایی را با درونمایه های خاص تولید می کند. در شعر متأخر امین پور تجربه زیسته جای ذهن را گرفته و شعرهایی با محوریت و محتوای موقعیت های انسانی در زندگی تولید می گردد. مبنای نظری این پژوهش مفهوم تجربه زیسته در نظریه علوم انسانی ویلهلم دیلتای است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که قیصر امین پور شاعری در متن تحولات اجتماعی، فکری و سیاسی جامعه خویش و جهان بزرگتر مشترک بشری قرار دارد و یک فرایند تکاملی را در شاعرانگی از سر می گذراند و به زبان و جهان تازه ای از ابعاد شعر دست می یابد.
رویکردی معرفت شناختی به مسئلۀ این همانی شخصی از دیدگاه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
21 - 37
حوزه های تخصصی:
تلقی هیوم از جوهر نفسانی و این همانی شخصی حاصل ادعای تجربه گرایانۀ او مبنی بر ابتنای تصورات بر انطباعات و رویکرد توده ای او به ماهیت ذهن است. او بر همین اساس، وجود ذهن یا نفس را به عنوان حامل و موضوع ادراکات، مشکوک اعلام می کند و در نتیجه با مسئلۀ ملاک این همانی شخصی مواجه می شود. او ملاک استمرار آگاهی و آگاهی از گذشته را که مبتنی بر اعتقاد به جوهر نفسانی است در ایجاد تصور این همانی شخصی ناکافی می داند و مورد انتقاد قرار می دهد؛ اما در عین حال قائل است به اینکه آگاهی از گذشته و حافظه به عنوان نگهدارندۀ ادراکات گذشته به واسطۀ نسبت های شباهت و علیت، عمل قوۀ تخیل را در درک و فرض و کشف این همانی شخصی تسهیل می کنند. او سرانجام ادعا می کند که این همانی شخصی جعلِ قوۀ تخیل و اثبات ناپذیر و بدون ملاک است. آنچه در مورد رویکرد هیوم به مسئلۀ این همانی شخصی اهمیت دارد، این است که این رویکرد عمدتاً معرفت شناختی است نه هستی شناختی؛ و این امر با نظر به مبانی تجربه گرایانه و تصریحات او واضح به نظر می رسد، اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده از منظری معرفت شناختی به دیدگاه او بنگریم و نشان دهیم که هیوم را نمی توان به سادگی منکر این همانی شخصی به معنای هستی شناختی دانست؛ زیرا طبق مبانی او اصولاً امکان بحث هستی شناختی دربارۀ این همانی شخصی وجود ندارد.
فلسفه هگل از نگاهی دیگر (با عنوان جدید اُمنای ژیکتیویسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هگل، شقاق یا دوگانگی را سرچشمه نیاز به فلسفه می دانست. او مکتب خود را با هدف غلبه بر این دوگانگی که چالش مهم نظام های فلسفی افلاطون، ارسطو، دکارت و کانت بود، بنیان گذاشت. غلبه بر این دوئالیسم، مستلزم انکار شیء فی نفسه کانتی به عنوان مانع بزرگ این آرمان بود و لذا هگل با نفی آن، هم صورت و هم ماده شناخت را به حوزه ذهن منتقل کرد و با لحاظ اینکه هر دو آفریده ذهن اند، لازم می آید که سراسر کائنات به اندیشه تأویل گردد و این یعنی ایده آلیسم مطلق. در این نوشتار این مکتب را به جای ایده آلیسم مطلق امنای ژیکتیویسم (ذهن- عین گرایی) نام گذاری کرده ایم؛ یعنی مکتبی که جهان و همه اشیاء آن را حاصل درهم تنیدگی ذهن و عین یا روح و جسم می داند. امنای ژیکتیویسم بودن این مکتب را می توان در تحلیل های خاص هگل در کاربرد ویژه از اصطلاح سوژه - ابژه و از مبحث درهم تنیدگی متناهی و نامتناهی و نگرش خاص او به روح مطلق به عنوان سوژه تن یافته جستجو کرد.
نظریه این همانی ذهن و مغز در ترازوی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
63-74
حوزه های تخصصی:
نظریه این همانی ذهن و مغز، یکی از مسائل قدیمی و مهم در فلسفه ذهن است که همواره توجه اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. در بیانی ساده، این نظریه این گونه ارائه می شود که انواع حالات و پدیده های ذهنی یک شخص در زمان معین، چیزی جز همان حالات و فرایندهای مغزی او در همان زمان نیستند. در این پژوهش برخی از مهم ترین مبانی این نظریه بیان شده است. با توجه به مبانی این نظریه، نقدهای بسیاری به لحاظ اندیشه غربی و اسلامی بر آن وارد می شود، که در این پژوهش به روش توصیفی و انتقادی، برخی از نقدهای وارد بر این نظریه بنا بر دو اندیشه غربی و اسلامی بیان شده است. با توجه به نوع نقدهایی که مخصوصاً در فضای اندیشه اسلامی آورده شده بود، تلاش می شود که تجرد و نفی جسمانیت نفس اثبات گردد. با اثبات تجرد نفس، به نظر می رسد که دیگر نمی توان به این همانی ذهن و مغز معتقد بود و غیرقابل دفاع بودن این نظریه اثبات می گردد.
بررسی نظریه کامپیوتری ذهن و برخی لوازم آن از منظر حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
75-84
حوزه های تخصصی:
در میان مسائل فلسفه ذهن، نظریه کارکردگرایی، ذهن را یک کارکرد می داند که ورودی را به خروجی تبدیل می کند. براساس این نظریه، با پذیرش تحقق چندگانه حالات ذهنی، می توان حالات ذهنی را در غیر انسان نیز یافت. ازآنجاکه کارکردگرایی بر نفی تجرد روح استوار است، دارای اهمیت خواهد بود. از سوی دیگر، علم النفس سینوی، هم نفس و هم تجرد آن را اثبات کرده است. ازجمله براهین برای اثبات نفس، برهان انسان معلق در فضاست و نیز برای اثبات تجرد نفس براهینی آورده که بر سلب ویژگی های بدنی و نفس جسمانیت نفس دلالت دارد.دیدگاه کارکردگرایی نیز لوازمی دارد که براساس حکمت سینوی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت. ازجمله اینکه تمایز اشخاص براساس نظریه کارکردی ذهن، مادی انگارانه است؛ درحالی که حکمت سینوی ملاک صحیح را نفس مجرد می داند. بنابراین براساس حکمت سینوی، نظریه کارکردی ذهن دچار اشکالات متعدد و اساسی ای است که نمی توان با وجود آنها از نظریه کارکردی ذهن دفاع کرد. این تحقیق در پی آن است که نظریه کامپیوتری ذهن و برخی لوازم آن را از منظر حکمت سینوی با روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار دهد.
طراحی الگوی مفهومی عشق برند بر مبنای نظریه کنش متقابل نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
744 - 768
حوزه های تخصصی:
هدف: بر مبنای نظریه کنش متقابل نمادین، انسان تنها موجودی است که پدیده ها را از راه تعامل خود (من) با ذهن در زمینه جامعه تفسیر می کند و می شناسد. در پژوهش حاضر، ماهیت عشق برند های کالایی بادوام در بازارهای مصرفی، در قالب الگویی مبتنی بر نظریه کنش متقابل نمادین و با هدف تفکیک جوهر و اعراض آن تبیین شده است. روش: از منظر هدف، پژوهش بنیادی است و در دسته پژوهش های کیفی مبتنی بر مصاحبه عمیق مرحله ای قرار دارد. تحلیل داده ها بر مبنای روش تحلیلی نظریه داده بنیان و در قالب شیوه تحلیل مضمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش، افراد درگیر در فرایند تصمیم خرید برندهای کالایی در کلان شهرها بود که به روش گلوله برفی و با کفایت نظری، 7 مشارکت کننده برای نمونه پژوهش انتخاب شد. یافته ها: با استفاده از چارچوب سه گانه خود، ذهن و جامعه، الگویی ماهیتی با تفکیک جوهر و عرض آن طراحی شد. تعداد 50 مفهوم در قالب 19 مضمون شناسایی و تفکیک شد که از این تعداد، فقط 5 عنصر مربوط به جوهر عشق برند است. 6 مفهوم نیز در قالب عوامل زمینه ای شناسایی شد که مفهوم عشق برند آنها شکل می گیرد. نتیجه گیری: عشق برند مفهومی شناختی غریزی است که وجه تمایز آن از مفاهیم مشابهی همچون دوستی، شهوت، پیوند و اعتیاد به برند در پنج عنصر عقده های فردی، احترام، نمادگرایی غلبه بر جدایی و یکتایی است. در ضمن عوامل زمینه ای طبقات اجتماعی، گروه های اجتماعی، پیشینه تاریخی و مردسالاری و زن سالاری در شکل گیری مفهوم عشق برند اهمیت دارند.
نقش تفکر طراحی بین ذهن و پیچیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان پیچیده است و ابزارهای ما باید با این پیچیدگی تطابق داشته باشند، چیزهایی که به نظر خیلی پیچیده هستند، می توانند بسیار ساده به نظر برسند و چیزهایی به نظر ساده، میتوانند بسیار پیچیده باشند. این نشان دهنده موقعیت ذهن دربرابرپیچیدگی است ونقش تفکرطراحی واسطه گری دراین موقعیت است. پیچیدگی کیفیت یا حالتی بغرنج و دشوار ازنظر فهمیدن، انجام دادن، یا ساختن است و شناخت، فعالیتی عملی و تعاملی است و کل سامانه ی شناختی شامل ذهن، عمل و دنیا، ترکیبی از تفکر و عمل در محیط فیزیکی می باشد و روش کار طبیعی طراح، کل سامانه ی شناختی را از طریق تعامل با مدل های موقتی موقعیتی که برای آن طراحی می کند، در برمی گیرد بنابراین تفکر طراحی شامل بازه ای از فرآیندهای شناختی، استراتژیک و عملی است که به طراح مجموعه ای از راهبردهای موقعیت بخش می دهد. این مفاهیم این نکته را آشکارمی کند که تفکرطراحی دارای موقعیت وقابلیت های خاصی درمواجهه با پیچیدگی می باشد، دراین پژوهش ابتدا با بررسی پیشینه پژوهش درباره مفاهیم پیچیدگی ازدیدگاه علوم طبیعی، فلسفه، مدیریت و طراحی، مفاهیم وساختارهای بنیادی مربوط به پیچیدگی درچهاربخش سادگی، بغرنجی، پیچیدگی و آشفتگی استخراج می گردد، سپس قابلیت های تفکرطراحی درمواجهه با این مفاهیم وساختارها مورد بررسی قرارمی گیرد.
تبیین تأثیر شناخت شناسی در عرصه های هنر و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
67 - 78
حوزه های تخصصی:
درک مفاهیم و شالود ههای معماری بدون شناخت و درک محیط فرهنگی و اجتماعی که این مفاهیم در آن رشد کرد هاست و از قید زمان آزاد هستند، میسر نم یگردد. در بازشناخت یک اثر معماری سه گونه فضای متفاوت قابل تشخیص است که ب هطور عمده در تقابل با یکدیگر به میدان می آیند. فضای فرهنگی شخص سازنده بنا، فضای فرهنگی شخصی که به بنا م ینگرد و فضای فرهنگی شخصی که یافت ههای اظهارشده از سوی سازنده و استفاده کننده از بنا را به بستر نقد م یبرد و بر مبنای شناخت و بینش شخص یاش نسبت به بنا، هر آنچه را از ماهیت اثر درمی یابد، برای شخص چهارم به نمایش م یگذارد. اینجاست که می توان به اهمیت و تأثیرپذیری دو مقوله نقد و شناخت در بسترهای هنر و معماری از همدیگر پی برد. این تحقیق به منظور یافتن تعریفی کاربردی ب همنظور دستیابی به مفهوم شناخ تشناسی در عرص ههای هنر و معماری صورت گرفته است.