مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
رقابت پذیری
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : رقابت پذیری بالای مقاصد در بازار گردشگری بین المللی یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت در صنعت گردشگری، به ویژه گردشگری کلان شهرها و بهره مندی از مزایای آن است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف «شناسایی متغیرهای کلیدی بازار گردشگری بین المللی با تأکید بر رقابت پذیری مقصدهای گردشگری در شهرستان تهران» به بررسی این مهم پرداخت. مقاصد گردشگری این شهرستان با توجه به پایتخت بودن تهران دارای موقعیت استراتژیک و منحصر به فردی می باشند که توجه مبحث رقابت پذیری آن را در این شهرستان دوچندان ساخته است. روش شناسی : روش پژوهش توصیفی تحلیلی و از نوع کاربردی بود. جامعه آماری این پژوهش را سه گروه عمده (35 نفر از اساتید دانشگاه های استان تهران) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (30 نفر از کارشناسان حوزه گردشگری استان) و (15 نفر گردشگران در دسترس) تشکیل می دادند. در نهایت از مجموع سه جامعه آماری مورد مطالعه 80 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در محیط نرم افزار SPSS20 انجام شد. یافته ها : یافته ها نشان داد مهم ترین مؤلفه کلیدی تأثیرگذار بر رقابت پذیری مقصدهای گردشگری شهرستان تهران، منابع مقصد هستند. مقادیر ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که بین متغیرهای مستقل (منابع فیزیکی (خدادادی) منابع فیزیکی (ایجاد شده)، منابع تاریخی و فرهنگی (موروثی)، منابع انسانی، منابع دانشی، منابع سرمایه ای، عوامل و منابع پشتیبان، شرایط وضعیتی) با رقابت پذیری مقصدهای گردشگری رابطه مثبت و معنی داری در سطح اطمینان 99 درصد وجود دارد. نتیجه گیری و پیشنهادها : برای رقابت پذیری مقصدهای گردشگری شهرستان تهران توجه به منابع مقصد و علی الخصوص مدیریت مقصدها ضروری می نماید. ازآنجایی که در رتبه بندی متغیرهای مؤثر رقابت پذیری، پاسخ گویان توجه به منابع سرمایه ای، عوامل و منابع پشتیبان، منابع دانشی، زیرساخت ها و روبناهای گردشگری را دارای نقش کلیدی می دانستند، بنابراین پیشنهاد می گردد به سرمایه گذاری بخش دولتی و خصوصی در بازاریابی بخش گردشگری توجه گردد. نوآوری و اصالت : توجه به متغیرهای کلیدی رقابت پذیری مقاصد گردشگری موضوعی است که کم تر به آن پرداخته شده؛ توجه به توانایی و قابلیت یک مقصد برای حفظ موقعیت،جایگاه و سهم بازار خود یا اصلاح بخشی از آن ها در طول زمان موضوع مورد بحث این مقاله است.
ارزیابی عوامل اثرگذار بر رقابت پذیری صنعت گردشگری در فرآیند توسعه منطقه ای (نمونه موردی: شهرستان مرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
1 - 17
حوزه های تخصصی:
رقابت پذیری، اتخاذ سیاست ها برای تقویت توسعه منطقه ای با مفروض داشتن نوعی از رقابت بین مناطق، بر سر جذب سرمایه های مادی و انسانی مؤثر به منظور نیل به تعالی و پیشرفت در گردشگری است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی و علی مقایسه ای است. نتایج آزمون تی نشان می دهد که بالاترین میانگین هریک از ابعاد اثرگذار بر رقابت پذیری گردشگری شهرستان مرند به ترتیب شامل کالبدی و زیرساختی (3.48)، اقتصادی (3.47)، اجتماعی فرهنگی (3.39)، بوم شناختی و طبیعی (3.25) و تجاری و سیاسی (3.00) می باشد. در بین عوامل، کیفیت نظام های کسب و کار گردشگری در بعد اقتصادی دارای بالاترین ارزش بوده است. همبستگی بین ابعاد با میزان اثرات گردشگری، ابعاد اقتصادی، تجاری و سیاسی بیشترین همبستگی را با عامل گردشگری رقابتی نشان می دهد. بررسی اثرات گردشگری رقابتی بر ابعاد توسعه در آزمون رگرسیون خطی چندگانه نشان می دهد که رابطه ی محکمی بین اثرات گردشگری رقابتی و و شاخص های اثرگذار موجود وجود دارد (R=0.99) . درمجموع ساختارهای 5 گانه توانستند 0.71 درصد از تغییر واریانس در گردشگری رقابتی را پیش بینی کنند ((F(9,74)= 41.22 p<0.05 . به جز بعد کالبدی و زیرساختی (1.125) که رابطه معنادار مثبتی با گردشگری رقابتی داشت، چهار شاخص اقتصادی (0.041- )، اجتماعی فرهنگی (0.054-)، تجاری و سیاسی (0.060-) و بوم شناختی و طبیعی (0.025-) فاقد این وضعیت بودند. بر مبنای 3192 ارزش محاسبه شده در ماتریس اولیه اثرات متقاطع، مزیت گرایی هوشمند به عنوان تأثیرگذارترین و بهره وری بخش گردشگری به عنوان تأثیرپذیرترین پیشران ها شناسایی شدند.
عوامل موثر بر رقابت پذیری برند های پوشاک ورزشی ایرانی برای ورود به بازارهای بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه جهانی شدن، اهمیت رقابت پذیری در صنعت پوشاک ورزشی را دوچندان کرده است. در کشور ما برند های پوشاک ورزشی بسیاری وجود دارند که به علت عدم توانایی رقابت با برندهای خارجی، در عرصه تجارت بین المللی فعالیت ندارند؛ از این رو پژوهش حاضر در نظر دارد عوامل موثر بر رقابت پذیری برندهای پوشاک ورزشی ایرانی برای ورود به بازارهای بین المللی را شناسایی و اولویت بندی کند. در این پژوهش روش آمیخته(کیفی و کمی) بکار گرفته شد. جامعه آماری شامل اساتید دانشگاه و خبرگان فعال در عرصه صادرات برندهای پوشاک ورزشی بودند که تعداد15 نفر به عنوان نمونه از جامعه اول به صورت گلوله برفی انتخاب شدند و 20 نفر از جامعه دوم به صورت هدفمند انتخاب شدند. با انجام مطالعات میدانی، مولفه های موثر بر رقابت پذیری شناسایی شدند و پس از تأیید در دور دوم دلفی، مدل مفهومی پژوهش ارائه شد؛ مولفه ها با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی فازی به ترتیب: 1-صادرات 2- تمایز برند 3- ارزش برند 4- گرایش بازاریابی 5- گرایش استراتژیک، رتبه بندی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد تنظیم نرخ ارز و کنترل تورم توسط دولت، در کنار تولید محصولات منحصر به فرد و ایجاد ارتباط عاطفی با مشتری، توان رقابت پذیری شرکت را افزایش می دهد. صاحبان برندها نیز می بایست به فعالیت های سایر رقبا توجه ویژه داشته باشند و افزایش توان رقابتی محصول را در اهداف سازمانی خود لحاظ کنند.
تدوین الگوی رقابت پذیری بانکهای ایران با تاکید بر آموزش سرمایه های انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مقاله با هدف شناسایی شاخص های رقابت پذیری با تاکید بر آموزش سرمایه های انسانی در صنعت بانکداری کشور انجام گرفت.روش شناسی: این پژوهش مبتنی بر فلسفه تجربه گرایانه و به روش قیاسی-استقرایی انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف، یک پژوهش کاربردی-توسعه ای و از منظر روش گردآوری داده ها، یک پژوهش های پیمایشی-مقطعی بود. جامعه آماری شامل اساتید بازاریابی و مدیران شبکه بانکی ایران بود. برای نمونه گیری از روش غیر احتمالی و هدفمند استفاده شد و در نهایت 12 نفر از خبرگان مذکور در این مطالعه شرکت کردند. برای گردآوری داده های پژوهش از روش فراترکیب و مطالعات کتابخانه ای استفاده شد. پس از شناسایی مقوله ها به روش فراترکیب، از پرسشنامه ای مبتنی بر روش دلفی استفاده گردید برای شناسایی مقوله های زیربنایی رقابت پذیری و با تاکید بر آموزش منابع انسانی در صنعت بانکداری از روش فراترکیب استفاده شد. همچنین با استفاده از روش دلفی فازی به اعتبارسنجی نتایج پرداخته شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای MaxQDA و MatLab انجام شد.یافته ها: نتایج نشان داد شاخص های اصلی رقابت پذیری مبتنی بر صنعت بانکداری عبارتند از: مدیریت دانش سازمانی، آموزش و توسعه سرمایه های انسانی، مدیریت تجربه مشتری، بازارگرایی، ارزش ویژه برند، ساختار بانک، مدیریت تغییرات، رضایت مندی و وفاداری مشتریان، آﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﺎزارﯾﺎﺑﯽ، فناوری اطلاعات و ارتباطات و مدیریت مالی. این شاخص ها براساس 45 گویه قابل پایش و سنجش بودند.بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش شناسایی شاخص های رقابت پذیری با تاکید بر آموزش سرمایه های انسانی در صنعت بانکداری کشور، بستری جهت رقابت سالم ایجاد میکند و در نهایت باعث رشد و بهبود وضعیت اقتصادی کشور می شود.
ارتقای توان رقابت پذیری صنعت لوازم خانگی ایران بر مبنای مطالعه تطبیقی برنامه ها و سیاست های کشورهای منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۱۲۵
1 - 30
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی محیط کسب و کار صنعت لوازم خانگی ایران نشان می دهد که این صنعت، از قدرت رقابت پذیری اندک در بازارهای داخلی و خارجی رنج می برد، از این رو پژوهش حاضر ضمن بررسی تجربیات کشورهای منتخب در صنعت لوازم خانگی جهان (مشتمل بر کشورهای کره جنوبی، چین، کشورهای آ.سه.آن، ترکیه و هندوستان) به تحلیل برنامه های سیاستی اولویت دار از منظر خبرگان صنعت لوازم خانگی کشور با هدف تدوین توصیه های سیاستی برای ارتقای قدرت رقابت پذیری صنعت لوازم خانگی کشور می پردازد.
روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف پژوهش از نوع کاربردی و به لحاظ روش گردآوری داده ها متکی بر روش مطالعه تطبیقی و روش توصیفی-پیمایشی است. از این رو در فاز نخست، مطالعه تطبیقی کشورهای پیشگام و موفق صنعت لوازم خانگی مد نظر قرار گرفته و اهم برنامه ها و سیاست های توسعه ای صنعت لوازم خانگی این کشورها (شامل کره جنوبی، چین، کشورهای آ.سه.آن، ترکیه و هندوستان) ارائه گردیده است. در فاز دوم پژوهش، نشست ها و مصاحبه هایی در راستای تبیین اهداف و سیاست های ارتقای قدرت رقابت پذیری صنعت لوازم خانگی کشور با خبرگان صنعت برگزار گردیده و محور های کلیدی توسعه توان رقابتی این صنعت احصاء گردید. سپس در فاز سوم بر اساس تجمیع یافته های حاصل از فاز اول و دوم مطالعه حاضر و با کمک پرسشنامه تدوین شده مبتنی بر مدل QCD، سیاست های ارتقای قدرت رقابت پذیری صنعت لوازم خانگی کشور بر اساس نظرات خبرگان و فعالان صنعت اولویت بندی شد.
نتیجه گیری: بنابر مطالعات صورت گرفته در خصوص برنامه های توسعه ای کشورهای منتخب و نقطه نظرات دریافت شده از خبرگان و فعالان صنعت لوازم خانگی در قالب مصاحبه و پرسش نامه، مشخص شد که ارکان هزینه و کیفیت از اولویت بالاتری نسبت به رکن تحویل به موقع در این صنعت برخوردار هستند. از نظر خبرگان اصلاح ساختاری صنعت لوازم خانگی مبتنی بر بهبود صرفه های مقیاس و تنوع از طریق پیگیری سیاست های تولید دست جمعی، ادغام و اکتساب ضروری بوده است. پس از موضوع اصلاح ساختاری صنعت لوازم خانگی، توسعه فناوری و تحقیق و توسعه اهمیت می یابد که از طریق تدوین چارچوب های حمایتی از تحقیق و توسعه شرکت های فعال و ایجاد مشوق های ویژه شرکت های دانش بنیان و نوپای فعال در صنعت لوازم خانگی قابل دستیابی است. در ادامه اولویت های احصاء شده، توسعه مهارت های نیروی انسانی، توسعه شبکه تامین، توسعه استانداردها، توسعه خدمات متصل به تولید و توسعه و تکمیل زیرساخت های لجستیک و رهگیری ضرورت یافته است. لذا با در نظر گرفتن برنامه های سیاستی سایر کشورها و همچنین نتایج حاصل از ارزیابی پرسشنامه های توزیع شده میان خبرگان و مصاحبه های صورت گرفته با فعالان صنعت لوازم خانگی، محورهای اقدامات و برنامه های ارتقای قدرت رقابت پذیری صنعت لوازم خانگی کشور را می توان در محورهای اساسی سیاست گذاری مشتمل بر«اصلاح ساختار بنگاهی و بهبود صرفه های مقیاس و تنوع»، «تبیین نقشه راه رقابت پذیری بر مبنای توسعه و تکمیل شبکه تامین (خصوصا قطعه سازی)»، «تقویت رقابت پذیری تولید و زنجیره ارزش با تمرکز بر ادغام ها و تشکیل کنسرسیوم و گروه های کسب و کار»، «توصیه برای تقویت رقابت پذیری حلقه های متصل به تولید» و «ارتقای رقابت پذیری محصول در ابعاد فناورانه از طریق تحقیق و توسعه مشترک» مد نظر قرار داد.
تکوین سازه انگارانه جایگاه یابی برندهای ملی و نسبت آن با رقابت پذیری اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
موقعیت یک کشور در اقتصاد سیاسی جهانی برآیند رقابت پذیری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن است. دارا بودن ظرفیت قدرت نرم و جذابیت کشور برای اقناع و همراه سازی دیگران با خود در ارتقای موقعیت آن در سلسله مراتب قدرت و ثروت جهانی اهمیت روزافزونی یافته است. یکی از مقوله های اساسی در این راستا اهمیت یافتن هویت و تصویر کشورها به مثابه برند ملی آنان است. برندیابی ملی وظیفه مدیریت شهرت یک بازیگر و تقویت رقابت پذیری اقتصاد سیاسی آن در مقیاس جهانی را بر عهده دارد. مطالعه پیش رو با رویکردی راهبردی به مقوله برندیابی ملی و نسبت آن با رقابت پذیری اقتصادی در اقتصاد سیاسی جهانی پرداخته و این پرسش را مورد واکاوی قرار می دهد که چگونه می توان از مفهوم برندیابی ملی برای توسعه اقتصادی و بهبود رقابت پذیری اقتصاد ملی بهره برد؟ پژوهش با رویکرد کیفی و در دو فاز اسنادی - میدانی انجام پذیرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اقتصاد سیاسی جهانی به عرصه رقابت برندهای ملی برای بهبود تصویر ذهنی از خود و بالطبع افزایش قدرت و نفوذ اقتصادی - سیاسی تبدیل شده است. متقابلاً بهبود رقابت پذیری اقتصادی و افزایش ضریب نفوذ کشور نیز برآیند خلق و تکوین برند ملی است. بر این اساس تقویت تصویر فعلی و در صورت نیاز اصلاح و بازسازمان دهی برند ملی کشور تأثیر تعیین کننده ای بر مکان یابی آن در منظومه نوین قدرت و ثروت جهانی دارد.
رابطه بین اقتصاد سایه ای و ارکان رقابت پذیری در ایران با بهره گیری از رویکرد مارکوف سویچینگ-ور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه و سرمایه سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
113 - 130
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش تحلیل رابطه بین اقتصاد سایه ای و ارکان رقابت پذیری در کشور ایران است. روش: تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی، به لحاظ روش استنتاج، توصیفی- تحلیلی و به لحاظ طرح کلی تحقیق، پس رویدادی است. داده ها با به کارگیری نرم افزار ایویوز از طریق روش مارکوف سویچینگ-ور، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین حجم اقتصاد سایه ای و شوک وارده بر ارکان نهاده محور و کارایی محور رقابت پذیری در رژیم یک (دوره رکود) و ارکان کارایی محور و خلاقیت محور رقابت پذیری در رژیم دو (دوره رونق) رابطه معنا داری وج ود دارد. معنا داری ارکان نهاده مح ور در رژیم دو (دوره رونق) و ارکان کارایی مح ور در رژیم یک (دوره رکود) تأیید نشد. نتیجه گیری: اگرچه برخی اقتصادهای سایه ای ممکن است اثرات مفی دی برای برخی شهرون دان یا حتی اقتصاد رسمی یک کشور داشته باشند، در کل اقتص اد سایه ای به رقابت پذیری کشور آسیب می رساند؛ زیرا اعتماد سرمایه گذاران خارجی به آن کشور و در نتیجه احتمال همکاری آن ها را کاهش می دهد. از سوی دیگر، رقابت پذیری می تواند انگیزه هایی برای وارد کردن عملیات های زیرزمینی به سطح زمین و در نتیجه مبارزه با اقتصاد اعلام نشده ارائه دهد. این تحقیق با استفاده از روش های مناسب اقتصادسنجی، شواهدی پیدا نمود که هر چه یک کشور رقابتی تر باشد، با توجه به شاخص رقابت پذیری جهانی، اقتصاد سایه ای آن کوچک تر می شود.
تحلیل رقابت پذیری در صنعت بیمه ایران با استفاده از مدل پانزار-راس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اقتصادی دوره ۵۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۷)
204 - 230
حوزه های تخصصی:
صنعت بیمه طی سالیان اخیر دچار تحولات عمیقی شده که عملکرد این صنعت را متحول کرده است. تاسیس تعداد قابل ملاحظه ای از شرکت های بیمه خصوصی و ورود آن ها به صحنه رقابت، از طرفی باعث کاهش تمرکز بازار در این صنعت شده و از طرف دیگر، ورود فناوری های نوین در سال های اخیر فضا را برای رقابت مهیا کرده و شرکت ها را مجبور به افزایش کارایی خودشان کرده است. با توجه به اهمیت رقابت در یک صنعت و همچنین آگاهی از وضعیت آن برای سیاست گذاری، این مطالعه به بررسی رقابت پذیری شرکت های بیمه خصوصی ایرانیِ پذیرفته شده در بورس طی سال های 1392 تا 1400 با استفاده از روش غیر ساختاری پانزار-راس و در قالب پانل دیتا می پردازد. نتایج برآورد مدل، نشان دهنده وضعیت رقابت انحصاری در بازار شرکت های بیمه خصوصی بورسی ایران می باشد. مقایسه نتایج این تحقیق با مطالعات قبلی، فرض بهبود رقابت پذیری در صنعت بیمه ایران با افزایش تعداد شرکت های بیمه خصوصی و همچنین با توجه به رتبه حق بیمه تولیدی صنعت بیمه در جهان تایید می شود. نتایج حاکی از آن است که صنعت موانعی برای ورود به بازار ندارد و مشارکت شرکت های بیمه بزرگ (به جز شرکت بیمه ایران) در بازار، باعث محدود شدن رقابت به طور معنی داری نشده و در نتیجه، فرض وجود بنگاه مسلط رد می شود. ضمن اینکه، شرکت های بیمه برای حفظ بقا و رقابت در بازار، به سمت فعالیت تخصصی و تمرکز بر بیمه های خاص حرکت کرده اند.