
یادداشتها
حوزههای تخصصی:
نوآوری نیروی محرکۀ تحولات در هر صنعتی است؛ اما در صنعت رسانه، این تحول بهشکلی بسیار سریعتر و ملموستری رخ داده است. در سالهای اخیر، هوش مصنوعی، از ابزاری جانبی، به محرک اصلی نوآوری رسانهای تبدیل شده است. از پیشنهاد محتوای شخصیسازی شده تا تولید هوشمند اخبار، رسانههای هوشمند و نظارت خودکار آنها بر محتوای کاربرساخته، هوش مصنوعی در حال بازتعریف نحوۀ تولید، توزیع و مصرف محتواست (مکاستی[1]، 2020). با پیشرفت سریع قابلیتهای هوش مصنوعی، سازمانهای رسانهای باید با پویاییهای جدید سازگار شوند و در عین بهرهگیری از فرصتها، ملاحظات اخلاقی و اجتماعی را نیز جدی بگیرند.
مقالات
تبیین ابعاد سواد رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش واکاوی مفاهیم و ابعاد سواد رسانه اجتماعی و بررسی تأثیر آن بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران است. تجارت اجتماعی به عنوان یک نوآوری مبتنی بر فناوری در عرصه مدل های کسب وکار تجارت الکترونیک، نوعی تجارت آنلاین مجهز به سازه های اجتماعی است که توسعه این پارادایم نوین، مستلزم بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش و کاربرد آن از سوی مشتریان است.روش: در این پژوهش، ابتدا به مفاهیم عمیق و جامع سواد رسانه های اجتماعی پرداخته شد؛ سپس واکاوی جامعی از مفاهیم و مدل های مربوط به سواد رسانه اجتماعی، شامل مدل یکپارچه چندبُعدی، مدل خودمختاری SDT، مدل مبتنی بر مهارت و فرایندمحور، مدل های CSML و PSML، مدل SoMeLit و مدل SMILE انجام گرفت. بر اساس هدف پژوهش، تأثیر سواد رسانه اجتماعی بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی با چهار بُعد اجتماعی، اطلاعاتی، فنی و حریم خصوصی مدل PSML بررسی شد. جامعه آماری پژوهش کاربران هفت رسانه اجتماعی پُرکاربرد در ایران، یعنی اینستاگرام، روبیکا، تلگرام، واتساپ، ایتا، بله و آی گپ بوده است که می توانند مشتریان بالقوه تجارت اجتماعی باشند. داده های پیمایشی جمع آوری شده بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی تحلیل شد.یافته ها: براساس نتایج به دست آمده، تأثیر سه بُعد فنی و اجتماعی و حریم خصوصی سواد رسانه اجتماعی، بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی در جامعه آماری کاربران ایرانی تأیید شد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، تأثیر سواد رسانه های اجتماعی را بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران ایرانی تأیید می کند.
مرور نظام مند عوامل مؤثر بر رقابت پذیری در صنایع خلاق فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: صنایع خلاق فرهنگی به دلیل تأثیرهای چشمگیر بر فرهنگ، اقتصاد و جوامع، توجه بسیاری از پژوهشگران، سیاست گذاران و کسب وکارها را جلب کرده اند. در دنیای پرتحول امروز، شناسایی عوامل مؤثر بر رقابت پذیری این صنایع، برای توسعه پایدار و حفظ مزیت رقابتی ضروری است؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رقابت پذیری صنایع خلاق فرهنگی و کاهش شکاف در این زمینه صورت پذیرفت.روش: به علت پراکندگی پژوهش ها در زمینه رقابت پذیری در صنایع خلاق فرهنگی، از روش مرور نظام مند استفاده شده است؛ در این راستا ۲۰۹۲ مقاله وارد فرایند مرور نظام مند شد که پس از غربالگری مبتنی بر الگوی PRISMA-S، 54 مقاله نهایی برای تحلیل انتخاب شد. این مقاله ها با تحلیل مضمون بازتابی بررسی و مضامین اصلی مرتبط با رقابت پذیری استخراج شدند.یافته ها: تحلیل ۵۴ مقاله نهایی، به شناسایی ۵۹ مضمون پایه منجر شد. این مضمون ها در قالب ۲۶ مضمون سازمان دهنده و ۸ مضمون فراگیر دسته بندی و در نهایت جدول و شبکه مضامین ارائه شد. مضامین فراگیر شناسایی شده عبارت اند از: عوامل کلیدی همچون نیروی انسانی متخصص فرهنگی، بازاریابی، برندنیگ و هویت فرهنگی، استراتژی و مدیریت در صنایع خلاق فرهنگی، فناوری های خلاق محور، شرایط صنایع خلاق فرهنگی، زیرساخت صنایع خلاق فرهنگی، اقتصاد خلاق و درآمدزایی پویا و حمایت های دولتی و سیاست های فرهنگی.نتیجه گیری: خروجی پژوهش حاضر، چارچوبی برای تحلیل و تقویت رقابت پذیری صنایع خلاق فرهنگی ارائه می دهد. بر اساس نتایج، تقویت رقابت پذیری در این صنایع، مستلزم اتخاذ رویکردی جامع و چندبُعدی شامل عوامل داخلی (نیروی انسانی، بازاریابی و برندینگ، فناوری، استراتژی و مدیریت) و عوامل خارجی (اقتصاد خلاق، زیرساخت صنعت، شرایط صنعت، حمایت های دولتی و سیاست های فرهنگی) است.
ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی در رفتار خرید مجدد مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی، در ایجاد اعتماد و شکل دادن به رفتار خرید مجدد مشتریان در کاربران اینستاگرام انجام شده است.روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی J اکتشافی است. این پژوهش به روش آمیخته اجرا شده و در بخش کیفی پژوهش، از روش فراترکیب استفاده شده است. کدهای کلیدی با نرم افزار اطلس تی، استخراج شدند که به شناسایی ۶۳ کد منتهی شد. این کدها در قالب ۱۷ کد محوری و ۶ مقوله دسته بندی شدند و مدل پژوهش را شکل دادند. در بخش کمّی، روش جمع آوری داده ها، میدانی و ابزار آن، پرسش نامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری این بخش، کاربرانی بودند که حداقل دو بار از پلتفرم اینستاگرام خرید کرده اند. تعداد نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد ۳۶۵ نفر محاسبه شد. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل واقع شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که عوامل کلیدی مؤثر در رسانه های اجتماعی عبارت اند از: عوامل روان شناختی، عوامل مربوط به تجربه، عوامل مربوط به بازاریابی، عوامل مربوط به ویژگی های روان شناختی، اعتماد و وفاداری. این عوامل بر رفتار خرید مجدد مشتریان تأثیر بسزایی دارند.نتیجه گیری: اعتماد مشتری به برند، در ایجاد وفاداری و ترغیب به خریدهای مجدد نقش حیاتی و محوری دارد. اعتماد که از طریق تجربه های مثبت مشتری، تعاملات ارزشمند در رسانه های اجتماعی و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت شکل می گیرد، زمینه ساز پیوند عمیق و معنادار بین مشتری و برند است. این پیوند عمیق، به سهم خود، به وفاداری مشتریان منجر می شود که نه تنها از طریق تکرار خریدها، بلکه از طریق توصیه های دهان به دهان، به اشتراک گذاری تجربه های مثبت با دیگران و دفاع از برند در برابر نقدهای منفی بروز پیدا می کند. وفاداری به عنوان یک عامل مستقل نیز، می تواند به طور مستقیم بر رفتار خرید مجدد تأثیر بگذارد؛ زیرا مشتریان وفادار تمایل دارند که به دلیل احساس رضایت و اطمینان از برند، خریدهای بیشتری انجام دهند. در نهایت، این چرخه مثبت اعتماد و وفاداری و خریدهای مجدد، اکوسیستمی پایدار ایجاد می کند که به رشد و پایداری بلندمدت برندها کمک می کند. شرکت ها برای تقویت این چرخه مثبت باید روی بهبود مستمر تجربه مشتری، ایجاد ارتباطات ارزشمند و معنادار با مشتریان و ارائه محصولات و خدماتی تمرکز کنند که واقعاً نیازها و توقع های مشتریان را برآورده می کنند.
بررسی تأثیر غنای برنامه های صدا و سیما در زمینۀ اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر غنای برنامه های صداوسیما در زمینه اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی با تأکید بر نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی بود.روش: این تحقیق از لحاظ روش، توصیفی علّی و از نظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را افرادی تشکیل می دادند که در سال ۱۴۰۳، حداقل یک بار در ماه، برنامه های صداوسیما را دیده بودند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه استاندارد بود. روایی محتوای پرسش نامه را استادان تأیید کردند و روایی سازه آن، از طریق روایی هم گرا و واگرا و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. درمجموع ۳۸۶ نفر به صورت تصادفی ساده در پژوهش مشارکت کردند. داده ها با روش های آمار توصیفی و استباطی و استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس ۴ تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که غنای برنامه های صداوسیما در زمینه اقتصاد مقاومتی، بر آگاهی از برندهای ایرانی، ارزش درک شده محصولات ایرانی، نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی و بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین آگاهی از برندهای ایرانی بر ارزش درک شده محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین ارزش درک شده محصولات ایرانی بر نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی، قصد خرید محصولات ایرانی و بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی و بر بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد و در نهایت، بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی، بر قصد خرید محصولات ایرانی تأثیر دارد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، بینش های شایان توجهی را در خصوص ارتقای غنای برنامه های صداوسیما در خصوص اقتصاد مقاومتی و تأثیر آن بر آگاهی و نگرش عمومی به محصولات ایرانی ارائه می دهد. این نتایج همچنین می تواند به عنوان منبعی برای سیاست گذاران و متولیان امور بازاریابی و تبلیغات استفاده شود تا رویکردهای مؤثرتری را برای ترویج برندهای ایرانی و کالاهای تولید داخل تدوین کنند.
تبیین ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم (مورد مطالعه: فیلم های برتر علمی- تخیلی فستیوال های جهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه عمومی سازی علم، به عنوان یکی از معیارهای اصلی توسعه جوامع، در افزایش مشارکت مردم در فرایندهای علمی نقش مهمی ایفا می کند. سینما یکی از ابزارهای قدرتمند رسانه ای است که می تواند با استفاده از ظرفیت داستان پردازی و تصویرسازی، مفاهیم علمی را به شیوه ای جذاب و فهم پذیر به عموم منتقل کند. این مقاله با هدف شناسایی ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم اجرا شده است.روش: مقاله از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر هدف کاربردی است و با رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه، ۲۹ فیلم برتر ژانر علمی تخیلی بوده است که در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، در فستیوال های معتبری مانند اسکار، گلدن گلوب و آکادمی فیلم های علمی تخیلی پخش شده اند. در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند، ۱۵ فیلم برتر در این ژانر انتخاب شد و با این تعداد اشباع نظری به دست آمد. ابزار جمع آوردی داده ها، مشاهده و روش تجزیه وتحلیل داده ها، تحلیل مضمون بود. در نهایت ۱۸۷ مضمون پایه شناسایی شد که به ۲۹ مضمون سازمان یافته و ۸ مضمون فراگیر دسته بندی شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که سینمای داستانی با استفاده از ظرفیت هایی مانند روایتگری و داستان پردازی، آینده نگاری علم، رسانه ای سازی علم، مسئولیت اجتماعی در قبال عمومی سازی علم و برساخت گرایی علمی، در انتقال مفاهیم علمی به عموم، به طور مؤثری نقش دارد.نتیجه گیری: اهمیت سینمای داستانی به عنوان ابزاری قدرتمند در عمومی سازی علم، از نتایج این مقاله بوده است. استفاده از ظرفیت های شناسایی شده در این مقاله می تواند به تولید فیلم های علمی تخیلی مؤثرتر و جذاب تر منجر شود و مشارکت عمومی در فرایندهای علمی و فهم عامّه از علم را افزایش دهد. در مجموع، به نظر می رسد سیاست گذاران علمی فرهنگی کشور برای ترویج علم در حوزه عمومی و ارتقای سطح زیست آگاهانه در جامعه، می بایست از ظرفیت سینمای داستانی، به ویژه ژانر علمی تخیلی، بیش از پیش بهره گیرند.
تحلیل عوامل مؤثر بر برند متمایز در کسب وکارهای رسانه های دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارائه مدل کسب وکار رسانه های دیجیتال با تأکید بر ایجاد برند متمایز است.روش: در مرحله اول، با استفاده از روش داده بنیاد و نمونه گیری نظری، ۲۴ مصاحبه نیمه ساختاریافته با اعضای هیئت مدیره، مدیران، معاونان و کارشناسان آژانس های دیجیتال لابراتوار رسانه، دیجیتال مارکتینگ متاوب و شرکت دیجیتال مارکتینگ لوتوس انجام شد. تحلیل کیفی داده های به دست آمده از مصاحبه ها، به شناسایی و طبقه بندی مؤلفه های کلیدی مدل کسب وکار رسانه های دیجیتال انجامید. این مؤلفه ها عبارت اند از: شرایط علّی: عوامل مدیریتی، زیرساختی و استراتژیک؛ پدیده محوری: برند متمایز؛ راهبردها: فناوری های رسانه ای و دیجیتال؛ عوامل زمینه ای: یادگیری سازمانی و ارتباط با مشتری؛ عوامل مداخله گر: قوانین و وضعیت اقتصادی و پیامدها: رشد اقتصادی و افزایش ارزش برند. در مرحله بعد، مدل ارائه شده با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تأییدی روی داده های جمع آوری شده از ۱۲۰ خبره رسانه های دیجیتال آزمون شد.یافته ها: نتایج نشان داد که برند متمایز، به عنوان پدیده محوری مدل کسب وکار، تحت تأثیر عوامل مدیریتی، فناوری های دیجیتال و راهبردهای بازاریابی قرار دارد و از طریق بهینه سازی تعاملات مشتری و نوآوری در خدمات رسانه ای، به رشد اقتصادی و ارتقای مزیت رقابتی کسب وکار منجر می شود.نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه چارچوبی جامع، به توسعه ادبیات مدل های کسب وکار رسانه ای کمک می کند و راه کارهایی را برای سیاست گذاران و مدیران رسانه های دیجیتال ارائه می دهد.