مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۴۱.
۸۴۲.
۸۴۳.
۸۴۴.
۸۴۵.
۸۴۶.
۸۴۷.
۸۴۸.
۸۴۹.
۸۵۰.
۸۵۱.
۸۵۲.
۸۵۳.
۸۵۴.
۸۵۵.
۸۵۶.
۸۵۷.
۸۵۸.
۸۵۹.
۸۶۰.
ابن سینا
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۰)
175 - 194
حوزههای تخصصی:
جنون به مثابه یک مسئله پزشکی، اجتماعی، ادبی و فلسفی همواره مورد توجه صاحبان اندیشه قرار داشته است. ابن سینا، در مقام یک فیلسوف-پزشک، این موضوع را در دو ساحت پزشکی (فیزیکی) و فلسفی (متافیزیکی) مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. در چارچوب علم پزشکی، او بر اساس سازوکار مزاج انسان به تحلیل چرایی وقوع جنون می پردازد. اما اختلالات مزاجی نقطه آغاز تبیین فلسفی ابن سینا از اوهام مالیخولیایی است، و نوآوری ابن سینا را باید در این ساحت جستجو کرد. اختلال مزاجی منجر به اختلال در عملکرد روح بخاری می گردد، و این منجر به اختلال در رابطه نفس (قوه عاقله) و بدن می شود. از رهگذر این اختلال، گسستی میان صور ذهنی فرد مجنون و واقعیت ایجاد می شود؛ چراکه قوه مخیله، به عنوان مولد صور خیالی، و حس مشترک، به عنوان موطن صور محسوس و خیالی، بر اثر قطع یا تضعیف ارتباطشان با قوه عاقله، امکان تفکیک صورِ موهم از واقعی را از فرد مجنون سلب می کنند. درمان هایی را که ابن سینا در جهت بهبودی جنون پیشنهاد می دهد باید در همین بستر، یعنی تقویت ارتباط نفس ناطقه با بدن، توجیه و تحلیل کرد. مسئله اصلی این پژوهش تبیین پدیده جنون از نگاه ابن سینا با رهیافتی توصیفی- تحلیلی است، و سعی بر آن است تقریر دقیق و جامع از دیدگاه او بر اساس مبانی طبی و فلسفی ارائه شود.
ارزیابی آرای ابن سینا درباره فردیت بر اساس این باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
109-135
حوزههای تخصصی:
وجود ویژگی این بودگی در اشیاء، از جمله راه حل هایی است که برای حل مسئله ی تمایز و مسئله ی فردیت در اشیاء ارائه شده است. باور به وجود چنین ویژگی ای به فلسفه دانس اسکاتس باز می گردد. اغلب اندیشه ی وی را تحت تاثیرابن سینا می دانند. درمتن پیش رو ابتدا برخی مطالب مقدماتی مانند اختلاف نظر در مساوی بودن این بودگی و ذات فردی، به منظور روش شدن نقطه نظر این باوران، بیان شده است. سپس نگرش ابن سینا درباره ی این موضوع شرح داده شده و پس از آن به تاثیر ابن سینا بر اسکاتس به عنوان واضع اصطلاح این بودگی پرداخته شده است. در آخر اندیشه های ابن سینا بر اساس نظرات این باوران معاصر ارزیابی شده و به این نتیجه کلی رسیده که هرچند ابن سینا در ایجاد سوال از تشخص و فردیت در ذهن اولین این باور تاریخ فلسفه، یعنی اسکاتس نقشی برجسته داشته؛ اما باید توجه داشت که در فلسفه ی تحلیلی معاصر آراء بوعلی نه با ذات فردی و نه با این باوری سازگاری ندارد. در نتیجه، نه تنها نمی توان بوعلی را این باور قلمداد کرد بلکه حتی به نظر می رسد می توان وی را از جنبه هایی ضد این باور نیز به شمار آورد.
بررسی انتقادی توجیه معرفتی ابن سینا بر اتحاد عاقل و معقول با تکیه بر قرائت فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
375-402
حوزههای تخصصی:
گزاره عاقل و صورت معقول متحدند گزاره ای است که دلایلی برهانی آن را موجّه می کنند یکی از دانشورانی که به توجیه این گزاره توجه کرده، شیخ الرئیس ابن سینا است. بررسی این گزاره یکی از مهم ترین مبانی علم شناسی سینوی است. ابن سینا در کتاب مبدأ و معاد موافق دلایل توجیه کننده این گزاره و در کتابهای دیگر خود مخالف سرسخت آن است. لاهیجی که خود حکیمی محقق است در مسأله نظر کرده و پس از توصیف دیدگاه ابن سینا، توجیه گزاره ای شیخ الرئیس را در کتاب مبدأ و معاد نقد کرده است. این جستار دیدگاه لاهیجی و نقد وی بر ابن سینا را به جهت اهمیت بررسی سلف در پرتو خلف حائز اهمیت می داند و آن را گزارش کرده است. لاهیجی در بررسی خود نشان داده است که موضع حقیقی ابن سینا در اتحاد عاقل و معقول، مخالفت است و موافقت وی با دلیل مطرح شده در کتاب مبدأ و معاد یک موافقت ظاهری است. نحوه استدلال ابن سینا و لاهیجی بر این قاعده نشان دهنده تصویر این دو حکیم از مفهوم اتحاد نیز می باشد. بر اساس تصویری که از چگونگی استدلال این دو حاصل می شود، این دو حکیم به دنبال اتحاد دو مفهوم و نه دو وجود بوده اند.
انتساب صفت عقل به خداوند از منظر ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
121 - 140
حوزههای تخصصی:
انتساب صفات، به الله از مباحث مهم کلام و فلسفه است که نقش مهمی را در معرفت الله ایفا می کند. در بخش الهیات به معنای اخص شکل جدی تری به خود گرفته است. در انتساب برخی صفات به خداوند شکی وجود ندارد؛ اما به دلیل برخی مسائل مانند توقیفی بودن اسماء الهی انتساب صفاتی به حضرت حق مورد اشکال و اختلاف واقع شده است. یکی از آن صفات، صفت عقل است که این مقاله درصدد است تا نظر ابن سینا را درباره انتساب این صفت به الله مورد بررسی قرار دهد. با ملاحظه در نظرات شیخ، متوجه می شویم وی این انتساب را صحیح می داند. هرچند با بحث از ریشه لغت این صفت، بخشی از ابعاد موضوع روشن می شود. در این جستار به روش تحقیق کتابخانه ای بیان می شود که برای جواز عقلی این انتساب شیخ الرئیس از دو طریق عام و یک طریق خاص آن را اثبات می کند؛ بدین صورت که نزد وی واجب الوجود همان الله و علّت برای تمام موجودات است و چون واجب الوجود مستلزم تمام کمالات وجودی و علّت واجد تمام کمالات معلول خود است، پس چنین انتسابی بنابر دو طریق وجوبِ وجود و علیت صحیح است. دیگر اینکه نزد ابن سینا تجرد و تعقل تلازم دارند و چون خدا نزد وی مجرد محسوب می شود، می توان نتیجه گرفت وی خداوند را عاقل می داند. البته باید توجه داشت که اثبات صفت عقل برای الله مبتنی بر توقیفی نبودن اسماء و صفات است.
بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
203 - 224
حوزههای تخصصی:
ارائه استدلال در قالب دستگاه منطقی یکی از روش های بیان است که با کارکردی اثباتی به جهت اتقان، دارای بیشترین تاثیر بر مخاطب مستفهم امروزی است که طالب اختصاراست؛ نگاه متفاوت ابن سینا به نفس به عنوان فیلسوفی که پزشک است، واکاوی متافیزیکی و فیزیکی وی در نفس شناسی، نوآوری های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، حدوث و قدم نفس، تجرد نفس و خلود آن موجب شد پژوهش حاضر با هدف بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا به صورت بندی استدلال های او در قالب دستگاه قیاسی بپردازد و نسلی را که در مسائل نظری هستی شناسی، تابع استدلال و اختصار است با پارادیم ابن سینا آشناسازد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با توجه به ماهیت پژوهش و نوع نگرش به موضوع، داده ها و اطلاعات به روش اسنادی جمع آوری و با رویکردی منطقی، بازتقریر شده است. یافته ها نشان داد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین، حیطه شناختی و معرفتی مخاطب را سرشار از داده های معرفتی می کند تا راه عقل نظری را برای فهم حقیقت و واقعیت، هموار نماید. نتایج حاکی از آن است که نفس شناسی ابن سینا بر سه محور تجرد، حدوث و خلود استواراست و دلایل وی در این حوزه مبتنی بر مفاهیم معقول اولیه و معقولات ثانویه فلسفی است.
بررسی تطبیقی زیبایی و نسبت آن با لذت و خیر در فلسفه فلوطین و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
195 - 214
حوزههای تخصصی:
حقیقت و ماهیت زیبایی به عنوان معقول ثانی، موضوع بحث فیلسوفان واقع شده است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی - تطبیقی به بررسی حقیقت زیبایی و نسبت آن با لذت و خیر از دیدگاه فلوطین و ابن سینا پرداخته شده است و نشان داده می شود که اندیشه های این دو فیلسوف علی رغم تفاوت های مبنایی در مبانی متافیزیکی، در این زمینه خاص قرابت قابل توجهی دارند. هر دو فیلسوف به تبع مراتب هستی، زیبایی را نیز دارای مراتب می دانند. فلوطین هرچند تحت تأثیر سنت افلاطونی، برای تناسب و تقارن در زیبایی امور محسوس نقش خاصی قائل است، اما به هیچ وجه این امر را علت و ملاک اصلی زیبایی در نظر نمی گیرد و ملاک زیبایی محسوس را نزد علل معقول آن و در رأس آنها خیر یا نیکویی مطلق می جوید و زیبایی محسوس را سایه ای از زیبایی معقول می داند. ابن سینا نیز هرچند به نظریه مثل باور ندارد، اما معتقد است که علت و ملاک زیبایی کمال یک موجود است. از نظر ابن سینا هم خود زیبایی و هم قدرت درک زیبایی ریشه در کمال موجود دارد. لذا عقول که فوق عالم محسوس اند از مرتبه بالاتری از زیبایی برخوردارند و واجب الوجود که کمال مطلق است، در اوج زیبایی و شکوه است و در عین حال، واجد کامل ترین ادراک از زیبایی.
بازنویسی برخی از متون مابعدالطبیعه ارسطو توسط ابن سینا در الهیات شفا
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
147 - 163
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی پیشینه و بنیان های ارسطویی الهیات شفا ابن سینا می پردازد. کتاب «الشفاء»، علی الاصول، بر اساس آنچه خود ابن سینا در دیباچه آن اظهار می دارد، اثری است که از سنّت مشایی سرچشمه گرفته شده است؛ کتاب الهیات شفا ارتباط و پیوندی نزدیک با مباحث علوم مابعدالطبیعی ارسطو دارد. کتاب الهیات شفا اگرچه شرح و تفسیری موبه مو بر مابعدالطبیعه ارسطو محسوب نمی شود و بیشتر حکم بازنویسی و بازاندیشی آن را دارد، اما باوجوداین ، وابستگی عمیق و انکارناپذیری به مباحث و مفاهیم بنیادین کتاب مابعدالطبیعه ارسطو دارد. در مقاله حاضر، دو مورد از چگونگی تأثیرپذیری و بازتاب اصول مابعدالطبیعی ارسطو در کتاب الهیات شفا منعکس شده است. در این پژوهش، دو متنی مورد بررسی قرار گرفته اند که ابن سینا در آن ها، بدون اینکه ارجاعی به نام ارسطو یا کتاب مابعدالطبیعه بدهد، اقدام به نقل قول از بخش هایی از مابعدالطبیعه ارسطو کرده است. من به ترتیب آن ها را «متن اول» و «متن دوم» می نامم. متون موردبحث به ترتیب در المقاله السادسه [الفصل الرابع] و المقاله السابعه [الفصل الأول] الهیات شفا قرار دارند. در حال حاضر از نقل مستقیم خود عبارات صرف نظر کرده و صرفاً به بازگوییِ آنها اکتفا می کنم. این موارد را می توان به دلایلی که در ادامه ذکر خواهند شد، بسیار بااهمیت دانست.
عواطف و ارتباط آن با اخلاق از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۸۴-۱۶۱
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در آثار خود نظریه مجزا و مشخصی با عنوان نظریه عواطف مطرح نکرده است. اما بر اساس مطالب پراکنده او در باب نمونه هایی از عواطف، به نظر می رسد عواطف نوعی حالات شناختی ارزیابانه اند که به دو دسته عواطف انگیزشی و عواطف غیرانگیزشی تقسیم می شوند. مولفه دیگری که به نظر می رسد در همه مصداق های عواطف مشترک است لذت و درد است که البته شواهدی علیه این ادعا نیز وجود دارد. در باب ارتباط عواطف با بدن شواهد بیشتر به نفع فرض عدم رابطه ضروری میان عواطف و بدن است. در خصوص رابطه عواطف با اخلاق، تحلیل مفهومی فضیلت به عنوان یکی از ارکان بحث اخلاق نشان می دهد که نوعی رابطه ضروری میان عواطف و فضایل وجود دارد که این مطلب دال بر وجود رابطه ضروری میان عواطف و اخلاق است.
واکاوی در آراء ابن سینا پیرامون زنان و کودکان و مقایسه آن با مفاد کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و کنوانسیون حقوق کودک
منبع:
تمدن حقوقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
143 - 158
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در رساله «تدابیر المنازل أو سیاسات الأهلیه» به موضوعات مختلفی درباره تدبیر منزل سخن رانده است که از جمله آن موضوعات، بحث درباره تشکیل خانواده، بحث از همسر و کودک است. مباحثی که درباره همسر و کودک در این رساله توسط ابن سینا بیان شده است، صرفاً درباره مدیریت خانواده و یا آیین همسرداری و رفتار با کودک نیست، بلکه در ذیل آداب برخورد با همسر، کودک، مدیریت خانواده، بحث از حقوق زن و حقوق کودک قابل برداشت است. با این حال، دو پرسش اساسی این جستار این است که آیا حقوق زن و حقوق کودک که در عبارات ابن سینا در این رساله یافت می شود، با مفاد کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان مصوب 1979 میلادی و کنوانسیون حقوق کودک مصوب 1989 میلادی قابل مقایسه است؟ و در صورت قابلیت داشتن مقایسه، آیا در تأیید و یا نفی یکدیگر هستند؟ بنابراین، مباحثی که در این جستار پژوهشی بررسی خواهد شد در راستای پاسخ به این دو پرسش به روش توصیفی-تحلیلی خواهد بود.
بررسی تطبیقی حدوث نفس در علم النفس و طبیعیاتِ فلسفی سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در مباحث طبیعیات خود به بیان مبانی متافیزیکی خود از طبیعت پرداخته اند. در مسئله حدوثِ نفس در بدن، همان طور که تصویر متافیزیکی از نفس دارای اهمیت است، تصویر متافیزیکی از بدن نیز به همان میزان دارای اهمیت است. ابن سینا با نظریه حدوث روحانی نفس مع البدن در علم النفس خود توانست در گامی رو به جلو از برخی اشکالاتِ روش ارسطویی گذر کند. اما سوال این جاست که این فیلسوف و طبیب نامور این مطلب را در طبیعیاتِ فلسفی خود چگونه ترسیم نموده و از کدام مبانی متافیزیکی در طبیعت بدن استفاده کرده است؟ همچنین وقتی ابن سینا در طبیعیاتِ بدن کیفیت حدوث نفس را بیان می کند، آیا با نحوه حدوث نفس در علم النفسِ فلسفی وی تطابق دارد؟ برای پاسخ به این مسئله، کیفیتِ حیات و تغذیه و رشد از آغازِ تشکیل نطفه در جنین در طبیعیات فلسفی سینوی بررسی می گردد. ابن سینا در طبیعیات معتقد است نطفه با استفاده از حرارت سماوی، آماده دریافت قوه سماوی حیات بخش می گردد و قوای نفس تدبیر و حفظ و رشدِ بدن جنین را از طریق روح بخاری به عهده می گیرند. سپس بعد از تشکیل قلب در جنین، نفس به قلب تعلق می یابد و رهبری کل بدن را به عهده می گیرد. این مقاله در گام دوم با استفاده از تفسیری متفاوت از عبارات ابن سینا، راه حلی برای سازگار نمودن این دو بیان ارائه می کند.
تبیین «تصور» در جایگاه مقسم، قسم و قسیم از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
21 - 34
حوزههای تخصصی:
در تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق، علاوه بر اینکه یکی از اقسام، «تصور» است، مقسم نیز «تصور» است. قواعد تقسیم اقتضا میکند مقسم و قسم از لحاظ مفهومی، عین یکدیگر نباشند، از اینرو، برای دفع اشکال «اتحاد قسم و مقسم» یا «انقسام شیء به خود و غیر خود»، باید «تصور»ی که در مقسم است با «تصور»ی که در قسم است، تفاوت داشته باشد. این مقاله مهمترین تبیینهای منطقدانان مسلمان از این مطلب را بررسی کرده و مواجهه ملاصدرا با دیدگاه آنها را تحلیل نموده است. همچنین بر اساس عبارات ملاصدرا و نیز مبانی حکمت متعالیه، تصور در سه جایگاه قسم، قسیم و مقسم در دو مقام تبیین شده است: یکی مقام تقرر ماهوی که مقتضای تقسیم تصور (مطلق علم حصولی) به دو قسم بسیط «تصور» و «تصدیق» است و چیستی آن دو را مشخص میکند و دیگری مقام تحقق و وجود، که ابتنای تصدیق بر تصورِ قسمی را نشان میدهد و مستفاد از عبارات ابن سیناست.
عناصر سینوی در تبیین صدرایی از مسئله نفس و جسمانیة الحدوث بودن آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
39 - 60
حوزههای تخصصی:
بیشک یکی از مهمترین مباحث فلسفی در میان قاطبه حکما، مسئله وجود نفس، جوهریت، نحوه پیدایش نفس، تجرد آن و بقای آن است. این مسئله برای حکیمان مسلمان نیز از اساسیترین و مهمترین مسائلی بوده که دستاوردهای کلامی و فلسفی آن را نمیتوان نادیده انگاشت، زیرا بسیاری از باورهای دینی در گرو قبول این عنصر اصلی در وجود آدمی تبیین میشود. انسان بدون نفس، مشمول هیچ بار تکلیفی از ناحیه شارع مقدس نبوده و نیست، و طبیعتاً معاد و مسائل مربوط به آن نیز موضوعیت خود را از دست خواهد داد. اهمیت مسئله نفس نزد فیلسوفانی که به دیدگاههای کلامی و دینی التزام نداشته اند نیز حاکی از آنست که این مسئله فارغ از دینی بودنش، در فلسفه نیز جایگاهی مهم داشته و دارد. ابن سینا و ملاصدرا در مقام دو حکیمی که هم فیلسوفند و هم دغدغه دینی دارند، توجهی ویژه به مسئله نفس داشته اند. ملاصدرا از وجود نفس گرفته تا اثبات جوهریت آن و تجرد و بقایش، و نیز نحوه پیدایش آن که با عنوان جسمانیه الحدوث، را مورد بحث قرار داده و دیدگاههای نوین او در اینباره شهرت یافته است. اما این نوشتار درصدد است نشان دهد که بسیاری از مباحث ملاصدرا در مسئله نفس، عیناً برگرفته از ابن سیناست. هرچند کوشش این مقاله قدحی بر تلاش ملاصدرا محسوب نمیشود، اما نشان دادن مستندات سینوی در اندیشه صدرایی، میتواند به فهم درست و تفسیر موجه از آراء صدرالمتألهین کمکی شایان نماید؛ بویژه در فهم مفهوم «جسمانیه الحدوث» بودن نفس که بعضی آن را، بغلط، معادل جسم بودن یا جسمانی بودن نفس در ابتدای تکّون خود دانسته اند. مقاله حاضر نشان میدهد که نه این تفسیر از سخن صدرالمتألهین صحیح است و نه این مبنا به او اختصاص دارد، بلکه در همین مسئله نیز ملاصدرا وامدار اندیشه ابن سیناست؛ همچنانکه در دیگر مباحث مربوط به نفس نیز چنین است.
مفهوم هویت اجتماعی در فلسفه اسلامی دوره میانه؛ با تأکید بر آرای فارابی و ابن سینا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هویت اجتماعی مفهومی جدید و مربوط به دوره مدرن است؛ اما به این معنی نیست که در دوره پیشامدرن بحث شناخت خود و کیستی مطرح نبوده است. این موضوع در مطالعات فلسفی دوره پیشامدرن نیز وجود داشته و فیلسوفان با تأکید بر بحث ماهیت و وجود به هویت یابی می پرداختند. مطالعه و بررسی ها نشان می دهد تفاوت اصلی مفهوم هویت در دو دوره پیشامدرن و مدرن، نه در ماهیت که در گستره آن است. این مقاله با مراجعه به آثار دو فیلسوف برجسته اسلامی، فارابی و ابن سینا به بررسی مفهوم هویت در فلسفه اسلامی پرداخته است. پرسش اصلی مقاله این است که مطالعه فارابی و ابن سینا چه برداشتی از هویت در دوره میانه ارایه می دهد؟ هویت در آثار فارابی و ابن سینا ابتدا در معنای عام و سپس در منظومه فلسفه اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته است. بحث ماهیت و وجود در نظرات فارابی و ابن سینا و بررسی تفاوت و تشابه برداشت این دو اندیشمند در موضوع هویت این موضوع را در فلسفه اسلامی نشان می دهد. طرح قایم به شخص بودن هویت مبتنی بر سعادت در دوره میانه، یکی از موضوعات کلیدی چگونگی مواجهه مسلمانان با مدرنیته را روشن تر می سازد
تلازم عشق و معرفت در انسان بر اساس آراء افلوطین و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
39 - 52
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق با ابتنا بر آراء افلوطین و ابن سینا درباره عشق در انسان، تلازم عشق و معرفت در آراء ایشان بر اساس تفاوت ها و شباهت ها بررسی و تطبیق داده می شوند. در بحث تلازم عشق و معرفت تأثیر عشق برای شوق به معرفت برای نیل خیر و زیبایی، نائل شدن به ملکات اخلاقی و اتحاد با صورت های کلی و خداوند مدّنظر است. مهمترین مسئله تحقیق، آزمون این فرضیه بود که آیا ابن سینا در مبانی و نتایج تلازم عشق و معرفت در انسان تحت تأثیر مبانی فلسفی افلوطین ضمن این مباحث بوده است؟ این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی-توصیفی در نهایت به این نتیجه می رسد که در نگرش معرفت شناسانه ای که از آراء افلوطین درباره عشق دریافت می شود، عشق برخلاف راه دانش، مسیر نائل شدن و اتحاد با احد است. عشق قادر است به چیزی که حد و اندازه ندارد و دارای هیچ صورتی نیست، نائل شود. اما این نگرش نزد ابن سینا امری وجودی است زیرا کمال نفوس بشری همان تشبه به ذات خیر مطلق و صدور افعال متعادل و متوازن از قبیل فضایل بشری و تحریک نفوس ملکی نسبت به جواهر علوی است که به سبب تشبه به خیر مطلق هستند و غایت این تشبه تقربی است که به واسطه فیضان کمال و فضیلت از خیر مطلق است. ابن سینا در پرتو اثرپذیری از سرمایه های غنی دینی، از افلوطین هم اثرپذیرفته و جریان تفکر اسلامی را به سوی اشراق و عرفان سوق داده است.
تحلیل «اضافه» و «نسبت» و جایگاه آن ها در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۰
43 - 62
حوزههای تخصصی:
اگرچه درحکمت سینوی فقط برای اضافه وجودی غیرمستقل در نظر گرفته میشود، اما نسبتها نیز خصوصیت هایی مشابه با اضافه دارند. از نظر ابنسینا نسبت به معنای اعمّش هر گونه ربط بین دو طرف است. این نسبت در خارج، سبب تحقّق اعراض نسبی می شود؛ و اما در ذهن، نسبت، به علاقهای اطلاق میشود که مقولات نسبی لازم دارند. وقتی این نسبت (علاقه) از جهت خود نسبت ملاحظه گردد، به ناچار هر دو طرف، از جهت همین نسبت، نه از جهت ذاتشان، مورد نظر است و در این صورت چیزی جز اضافه نیست، ولی وقتی این علاقه فقط از یک طرف منظور شود، شامل شش مقولهی نسبی است و «نسبت» در یک معنای دیگر مختص به آنها می شود. از این معانی نسبت به دست میآید که در فلسفه ابنسینا نسبت همان وجود غیرمستقلی است که برای اضافه اثبات میشود. مقولاتی که متوقف بر چنین نسبتیاند، علاقهای را لازم دارند که به حسب این علاقه، تعقّلشان نیز در مقایسه با غیر به دست میآید. از چنین وجودی، مفاهیمی اضافی مانند خود نسبت و ربط انتزاع میشوند که از افراد اضافه به شمار میآیند و میتوان آنها را اضافه وجودی در مقابل اضافات ماهوی نامید.
بازخوانی برهان انسان معلّق در فضا در پاسخ های ابن سینا به اشکال های شیخ ابوالقاسم کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
75 - 97
حوزههای تخصصی:
شیخ ابوالقاسم کرمانی از معاصران ابن سینا که با وی سخت مخالف بوده و دستِ کم یک بار در ری با او مناظره نیز کرده است، نقدهایی بر برهان انسان معلّق در فضای ابن سینا که از مهم ترین ابتکارات ابن سینا در فلسفه نَفْس به شمار می آید و از زمان وی تا کنون در میان فیلسوفان مسلمان و غیرِمسلمان موافقان و مخالفانی داشته است وارد کرده است. نقدهای وی از طریق نامه بهمنیار به دست ابن سینا می رسد و او به آنها پاسخ می دهد که مشروح آن در مباحثات که از آخرین آثار ابن سیناست، آمده است. این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی، و انتقادی به بازخوانی این نقدها و پاسخ ها می پردازد و می کوشد ضمن گزارش کامل تقریر این برهان در مباحثات، نکات تازه ای را درباره این برهان مهم بازگو کند. در این میان، آخرین تقریر ابن سینا از برهان انسان معلّق، جایگاه این تقریر در میان آثار ابن سینا، و ربط و نسبت آن با «برهان انسان معلّقِ معیار» روشن می گردد.
اهداف تربیت عقلانی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه اسلامی، به پرورش جنبه های عقلانی در سازماندهی به نظام فکری و ایدئولوژی انسان اهمیت بسیاری داده شده است. این تحول نیازمند آگاهی از هدف یا اهدافی است که مسیر این تحول را مشخص می کند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی تبیین اهداف تربیت عقلانی بر اساس اندیشه های ابن سینا و تبیین راهکارهای تربیتی در چالشهای پیش رو در نظام تعلیم و تربیت در جهت تحقق اهداف وی است. نتایج مبیین آن است که اهداف تربیت عقلانی از منظر ابن سینا شامل دو بخش هدف غایی و اهداف واسطه ای می باشند. هدف غایی از نظر ابن سینا رسیدن به قرب حق معرفی شد و اهداف واسطه ای شامل تعمیق شناخت، تعامل نفس با عقل فعال ، تحول شناختی، تدبیر در عمل، کسب مهارت اجتماعی و کسب مهارت حرفه ای و شغلی مطرح شدند. همچنین مؤلفه های حافظه محوری شامل ضعف توانمندی های تعقل ، سطحی اندیشی ، کاهش سطح ثبات و معناداربودن یادگیری ، ضعف رشد اخلاقی، ضعف مسئولیت پذیری و وابستگی اقتصادی تببین شدند و به ارائه راهکارهای تربیتی هر یک تا نیل به اهداف تربیت عقلانی از نظرابن سینا پرداخته شد.
جایگاه علوم عقلی در عصر امام محمد غزالی تبیین اختلاف غزالی و شیخ بوعلی سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
11 - 34
حوزههای تخصصی:
مجادله، مباحثه و نقد، از امتیازات فرهنگ اسلامی و ایرانی است که با تکیه بر آموزه های قرآنی و سنّت نبوی به طور فزاینده رشد کرده است و همواره ویژگی های محیط دینی اعصار را به طور تقریبی نشان می دهند. زمانی که در بغداد، کتابی و یا ایده ای علمی بروز می کرد، به سرعت و در اندک زمان ممکن، در اندلس و ماورالنّهر، بدون سوگیری های سیاسی و طرح مسائل حاشیه ای، مورد نقد و بررسی قرار می گرفت. ابوحامد غزالی یکی از بزرگان کم نظیرِ ساحت علم در جهان اسلام است. او همچنین یکی از سر سخت ترین مخالفان فلسفه بوده که با تحریر کتاب بسیار اثربخشِ تهافت الفلاسفه تلاش کرده است، آراء فلاسفه از جمله ابن سینا را به محک نقد کشیده و سستی افکار ایشان را بیان کند. مقاله پیش رو بر آن است، جایگاه علوم عقلی در عصر امام محمد غزالی و اختلاف میان ابن سینا و غزالی را با رویکرد توصیفی-تحلیلی تبیین و تحلیل کند. یافته های پژوهشی حاکی از آن هستند که غزالی قصد داشت، ایمان مسلمانان را به صلابت و اصالت اولیه خود بازگرداند، اما به واسطه مخالفتش با فلسفه و فلاسفه، موجبات انهدام ریشه های فلسفه در بسیاری از کشورهای اسلامی را فراهم آورد. همچنین بر بنیاد پژوهش حاضر روشن می شود که اختلاف میان غزالی و ابن سینا، صرفاً یک سوء تفاهم و تصوری نادرست بوده است؛ زیرا غزالی مدّعی بود، دغدغه های دینی او عامل اصلی موضع گیری وی در برابر فلاسفه مشائی از جمله ابن سینا شده است.
دلایل تأثیرگذاری انسان برجهان از طریق تطابق و تشابه با قوای آسمانی (عقل، نفس و فلک) از منظر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
239 - 257
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان اسلامی حوادث جهان مادّی را متأثّر از حوادث عالم افلاک می دانند. آن ها معتقدند، انسان از طریق تطابق و تشابه با قوای آسمانی (عقل، نفس و فلک) توان تأثیرگذاری بر روی جهان مادی از غیر طرق عادی را داراست. این تحقیق در پی بررسی و مقایسه دلایل فیلسوفان مسلمان (با تأکید بر آراء ابن سینا و ملاصدرا) بر این ادعا و ارزیابی آن ها از حیث منطقی است. در این مسیر با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای ادله دو فیلسوف استخراج، مقایسه و ارزیابی شده است. نتیجه تحقیق آن است که اموری همچون تشابه در کیف، تشابه درحرکت و تعادل وجودی مثبت شباهت انسان با فلک و دلیل تأثیرگذاری آن برجهان است. انسان با توجه به مواردی نظیر دعا و تأثیر تعقّل نفوس آسمانی در استجابت آن، معجزه و مشابهت با قوای آسمانی، تصوّر معقول و اتّصال باعقل فعّال قادر بر تأثیرگذاری برجهان است. ادله اصلی فیلسوفان تمثیل از نوع منصوص العله است و از حیث منطقی واجد اعتبارند.
بستار علّی فیزیکی و فاعلیت الهی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه مبتنی بر بستار فیزیکی، جهان طبیعی از جهت تاثیر و تأثرِ علّی، خودبسنده است. از این رو هرگونه دخالت و تأثیر خارجی و جزئی در جهان مستلزم نقض این اصل فیزیکی است، که با تکیه بر این نگاه باورپذیر نیست. از منظر ابن سینا این اصل، نمی تواند منافی فاعلیت الهی باشد؛ زیرا در نظام علّیِ مد نظر او و نیز مطابق با قاعده علیت الحادث که حاکم بر عالم طبیعت است؛ فاعلیت الهی در جهان بنحو سازگار برقرار است. در این نگاه برای توجیه معجزه و استجابت دعا نیازی به تقسیم فعل الهی به عام و خاص نیست. ما با توضیح مبانی فلسفی ابن سینا و بررسی دیدگاه او از نظام علّی در هستی، نشان می دهیم که او با پذیرش نفس و جایگاه آن در سلسله علل و کیفیت ارتباط علّی بین مراتب موجودات، توضیح سازواری از نسبت جهان و فاعلیت الهی ارائه می دهد. از اینرو در دستگاه فلسفی ابن سینا پذیرش دوئالیسم در رابطه ذهن و بدن پایه امکان دخالت فرافیزیکی در جهان فیزیکی است.