مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
فلاسفه
حوزه های تخصصی:
ضرورت وجود پیامبراز دو منظر قابل بررسى است: 1. نیاز انسان؛ 2. وجوب لطف الهى.
فلاسفه و متکلّمان، در معناى وجوب ارسال رسولان، نظریّه هایى ارائه کرده اند؛ و بر این نظریه ها، نقدها و اشکالاتى نیز مطرح شده است. در نظر فلاسفه، وجوب به معناى ضرورت وجود و عدم انفکاک از ذات خداوند است، و لطف و کرم از صفات ذات محسوب مى شود. هرچند متکلّمان براى اثبات وجوب ارسال رسل، بر حسن و قبح عقلى تأکید مى کنند و این به معناى ضرورت و لزوم فلسفى نیست، ولى برخى بر آن عقیده اند که وجوب در نظر متکلّمان، همان معناى فلسفى را دارد.
قاعده لطف از نظر متکلّمان بزرگ شیعه همچون شیخ مفید و خواجه طوسى نقد و بررسى شده و اشکالات مربوط به نظر حکما و فلاسفه با استناد به آیات و روایات تبیین شده است.
وجوب ارسال رسل برمبناى عدل الهى نیز مورد بررسى قرار گرفته است.
تغایر علم خدا با مشیّت و اراده او
حوزه های تخصصی:
علم خدا از صفات ذات خداست و در قرآن و روایات اهل بیت : بر معرفت علم خداوند تأکید شده است.
مشیّت و اراده خداوند از صفات فعل خداوند، و غیر از علم و قدرت اوست. فلاسفه اراده خداوند را همان علم او به نظام احسن تعریف کرده و علم خدا را علّت صدور مخلوقات از ذات بارى تعالى مى دانند.
علّامه نمازى شاهرودى در کتاب مستدرک سفینة البحار ذیل مادّه عَلِمَ، به بررسى علم خداوند به عنوان صفت ذاتى، ازلى و ابدى بودن، با استناد به آیات و روایات پرداخته، و معتقد است خلقت بر اساس علم الهى است و به مشیّت و اراده اوست وتحقّق و عدم تحقّق معلومات،تأثیرى در علم خداوند ندارند و علم خداوند از معلوم بى نیاز است و تغییر و تبدیل و یا تعیین یک نظام تامّ امکانى در مخلوقات موجب تغیّر در علم خدا نمى شود.
مشیّت، فعل خدا و حادث است و مخلوقات به مشیّت او محقّق مى شوند. مشیّت و اراده به لحاظ معنا تقریباً مترادف و به معنى طلب کردن و خواستن است. فلاسفه معتقد به ذاتى بودن اراده خداوند هستند.
نقدهای رکن الدّین بن الملاحمی الخوارزمی بر نفس شناسی فیلسوفان با توجه به کتاب تحفه المتکلمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۸۶
223 - 247
حوزه های تخصصی:
رکن الدّین بن الملاحمی الخوارزمی (متوفای 536ق/ 1141م) از جمله متکلمان معتزلی است که تا حدود زیادی ناشناخته مانده است. آثار ابن الملاحمی تنها در بین جامعه شیعیان زیدی یمن که کلام معتزلی در آنجا رواج داشت، شناخته شده بود. ابن الملاحمی از جمله متکلمانی است که سرسختانه عقاید فلاسفه را نقد و بررسی کرده است. وی پس از غزالی کتابی را تحت عنوان <strong>تحفهالمتکلمین فی الرد علی الفلاسفه</strong> تألیف و آرای فلاسفه را نقد و بررسی کرده است. از جمله مباحث مورد توجه این کتاب ابطال تجرد نفس است. ابن الملاحمی نفس را مادی می داند و تجرد نفس را نفی می کند. او معتقد است اجزای اصلی بدن، هویت انسان را تشکیل می دهد. وی به این همانی نفس و بدن معتقد است و بیان می کند که نفس همین هیکل محسوس است. از جمله نقدهایی که ابن الملاحمی بر فلاسفه روا داشته، این است که اگر نفس واحد و مجرد می باشد، چرا از یک بدن به بدن دیگر به گونه های متفاوتی وارد می شود؟ اگر نفس مجرد است، باید علت پدیدآورنده آن هم مجرد باشد، علت موجبه آن مجرد است، پس چرا جایز نباشد که همه موجودات مجرد باشند؟ ما در این مقاله تلاش کرده ایم ابتدا مقدمه ای درباره زندگی و آثار ابن الملاحمی ذکر کنیم، سپس به تفاوت ها و شباهت های غزالی و ابن الملاحمی در نقد فلاسفه بپردازیم و نفس شناسی وی را مورد بررسی قرار دهیم و در پایان به نقدهای که از سوی ابن الملاحمی بر نفس شناسی فلاسفه شده است، بپردازیم.
بررسی براهین اثبات وجود خدا
منبع:
تأمل سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
123 - 147
حوزه های تخصصی:
عظمت و والایی هر علمی، به عظمت موضوع آن است، با توجه به این معیار کلی و فراگیر ارزشمند ترین علم، همانا «توحید» است، از این روی معرفت و شناخت حقیقت لایزالی، سرآغازی هر اقدام و قیامی است. طرق رسیدن به این معرفت به عدد نفوس خلایق است، اما از دیدگاه اسلام و قرآن هرچند ایمان و باور قلبى و فکرى خوب است امّا یقین و یافتن بالاتر از آنست، اینجاست که باید براهینی را برای اثبات وجود خدا اقامه کرد که اقناع کننده نفس انسان باشد. این مجال به بررسی براهین ذات باری تعالی - با تکیه بر روش هایی که جنبه استدلالی دارند- پرداخته است، از جمله برهان حدوث، وجوب و امکان، صدیقین، نظم؛ می توان گفت بهترین برهان تقریر علامه طباطبایی و طریق کتاب و سنت جامع و مازاد بر همه روش ها است، علاوه بر اینکه کمالات آنها را داراست، از نقائص آنها نیز مبرّا می باشد.
مواضع پارادوکسیکال غزالی در مواجهه با فلاسفه، اباحه گرایان، متصوفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۴
45 - 66
حوزه های تخصصی:
ابوحامدمحمد غزالی ازجمله اندیشمندانی است که در طول زندگی پُرفرازونشیب خود به مواجهه ی فکری با اندیشه های گوناگون پرداخته و برای آنچه صلاح دین و دنیای مسلمانان می پنداشت، آرا و عملکرد پیشینیان و معاصران را به چالش کشیده است. او در جای جای آثارش، درخصوص چگونگی مواجهه با دیدگا ه های مقبول و مطرود، ملاک و معیارهای علمی یا اخلاقی را مطرح کرده و گروه های مختلف را به پیروی از آن دعوت کرده است. مقاله ی حاضر در صدد آزمودن پایبندی خود غزالی به ملاک های یادشده است و این امررا با بررسی مواضع وی در برخورد با فیلسوفان و اباحه گرایان مسلمان )صوفی نمایان( دریک سو و متصوفه درسوی دیگر، به انجام می رساند. این مقاله که با روش تحقیق کتابخانه ای انجام می شود، تلاش دارد تحلیل خود را با مقابل نهادن عین متون و آثار غزالی و استفاده ی حداقلی از آثار دیگران ارائه کند و به تعبیری، غزالی را با ترازوی خود غزالی بسنجد. مقایسه ی دیدگاه غزالی و نحوه ی برخوردش با آراء و افعال سه دسته ی یادشده نشان می دهد که معیارهای پسندیده ای همچون آزاداندیشی، حفظ بی طرفی، محافظت بر دماء مسلمین و دوری از جانب داری گروه گرایانه، در موضع گیری های وی به نحوی دوگانه مطرح بوده و در آثارش انعکاس یافته است.
چشم انداز احسن ازدیدگااه شیخ محمود شبستری
حوزه های تخصصی:
علل منازعات مذهبی و انحطاط خردگرایی در عهد سلطان محمود غزنوی
حوزه های تخصصی:
هم معنایی صفات و بیصفتی ذات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره رابطه «صفات ذاتی» با «ذات حق» سه دیدگاه مهم وجود دارد. اشاعره به زیادت وجود صفات بر وجود ذات حق و تخالف معانی آنها با هم و با ذات حق معتقدند، عموم فلاسفه به عینیت موجودیت حقیقی صفات با وجود ذات حق و در عین حال، به تخالف معانی آنها با هم و با ذات حق قائلند و عرفا به بیصفتی ذات حق، هم معنایی صفات و ذات، موجودیت بالعرض صفات متخالف المعنی به عین وجود حق و تأخر آنها از ذات حق باور دارند. بنظر میرسد بر خلاف دیدگاه اشاعره و فلاسفه، که هر دو گرفتار اشکالات عقلی و نقلیند، حقانیت دیدگاه عرفا با شواهد عقلی و نقلی فراوان قابل اثبات است.
چالش موجودیت زمان موهوم در آرای متکلمان و فلاسفه مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث حدوث و قدم عالم ریشه در مبانی تفکر کلامی و فلسفی نظیر ملاک نیاز معلول به علت، نسبت علت تام و معلول، ضرورت علّی و معلولی، تبیین ماهیت زمان و مکان و نسبتشان به یکدیگر، تبیین ذات و صفات الهی نظیر علم، قدرت، اراده و نسبت صفات با ذات دارد. دراین میان، برخی متکلمان، براساس مبانی فکری خود و توجه به ظاهر آیات و روایات، حدوث زمانی عالم را برگزیدند و شواهد و استدلال هایی اقامه کردند. در نقطه مقابل، فلاسفه مسلمان با نقد ادله و شواهد ایشان، قدم زمانی عالم را اختیار کردند. از سوی دیگر، برخی متکلمان برای گریز از چالش های حدوث زمانی و ترمیم ساختاری آن، نظریه زمان موهوم را ارائه کردند. یکی از محورهای اساسی در این نظریه، مسئله موجودیت و معدومیت زمان موهوم است که شکل دهنده دیالوگ استدلالی میان فلاسفه و متکلمان بوده است. در این پژوهش، اولاً نظرات متکلمان که در سه محور موجودیت، معدومیت و نفس الامری بودن این زمان متغیر است، مورد بررسی قرار می گیرد؛ ثانیاً نقدهای فلاسفه بر آرای متکلمان تبیین می گردد. نهایتاً نیز آشکار می گردد که با وجود تنافر آرای فلاسفه و متکلمان و اشکالات واردشده مانند شبیه زمان موجود بودن زمان موهوم و لغو بودن معدومیت زمان موهوم، می توان هر دو گروه را در اثبات نوعی وعاء برای موجودات عوالم مافوق ماده با وجود اختلاف در تبیین ویژگی ها و منشأ انتزاع این وعاء متفق دانست.
تحلیل نظریه «صدور فلسفی» و «ابداع کلامی» پیرامون تفسیر «خلقت» در پرتو قاعده «معطی الشّیء لا یکون فاقداً له»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
29 - 56
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در زمینه هستی شناسی و به ویژه درباره موضوع خداشناسی، تبیین چگونگی صدور کثرات از واحد یا همان «خلقت» و پیدایش موجودات است. در پاسخ به این مسئله بنیادین، عرفا، فلاسفه و متکلمین مسلمان، نظریات و تفاسیر متعدد و متنوعی را به میان آورده اند که در مواردی کاملاً متفاوت و بلکه متعارض با یکدیگر بوده است. صرف نظر از نظریه عرفا که تحت عنوان «تجلی» یا «ظهور» مطرح شده و البته خارج از بحث ماست، فلاسفه به «نظریه صدور» یا «فیض» قائل شده، و متکلمان نیز «نظریه ابداع» یا همان «خلق از عدم» را ارائه داده اند. در این بین، یکی از قواعد عقلی و فلسفی که با دو نظریه اخیر ارتباطی وثیق دارد در حدّی که پذیرش یا ردّ آن تأثیر مستقیم در اخذ نظریاتِ مربوط به خلقت بر جای می گذارد، قاعده «معطی الشّیء لا یکون فاقداً له» می باشد. ازهمین رو، مسئله نوشتار حاضر عبارت است از بررسی صحّت یا نادرستی قاعده فوق و همچنین تبیین ربط آن با دو نظریه «صدور» و «ابداع» در تفسیر خلقت. در این تحقیق، ابتدا قاعده «معطی الشیء...» به مثابه مبنای عقلی نظریه صدور در نظر گرفته شده، و در گام بعدی برای اثبات آن سه دلیل اقامه گشته است. در ادامه، نظرات مخالفین قاعده مزبور، طرح و سپس یک به یک نقد و ردّ شده و نهایتاً با تکیه بر درستی و اتقان این قاعده، «نظریه فیض فلسفی» اثبات، و «نظریه ابداع کلامی» مورد مناقشه و ابطال واقع گردیده است.
بررسی و نقد دیدگاه اولیور لیمن درباره کارکردهای آیات قرآن در آثار فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلاسفه اسلامی در آثار خود، در موارد زیادی به آیات قرآن کریم استشهاد کرده و از آنها بهره گرفته اند. ازاین رو، این پرسش مطرح شده که کارکرد دقیق آیات در متون فلسفی چیست و آنها چه نقشی ایفا می کنند؟ این مسئله ای است که برخی خاورشناسان قرآن پژوه نیز به آن اهتمام ورزیده و در آثار خود به آن پرداخته اند؛ از جمله الیور لیمن در کتاب «دانشنامه قرآن کریم». این مقاله به روش توصیفی تحلیلی دیدگاه وی را بررسی کرده و نشان داده است که علی رغم درستی این ادعای لیمن که نقش آیات در آثار فلسفی با هم متفاوت است، اما برخی از کارکردهایی که وی ترسیم کرده مقرون به صحت نیست و شواهد او از اتقان کافی برخوردار نیست.
بررسی و تحلیل کلامی- فلسفی بازسازی بدن آدمی در آخرت (با التفات به مسئله "عَجبُ الذَّنب")(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۰
111 - 134
حوزه های تخصصی:
سخن پیرامون چگونگی بازسازی بدن در آخرت همیشه از مباحث چالش برانگیز و مهم در میان پیروان ادیان آسمانی، متکلمان و فلاسفه دین باور بوده است. لذا هدف از انجام این تحقیق ارائه تبیین فلسفی و کلامی از حدیث معروف به عجب الذنب است، بدین مضمون که پس از مرگ انسان همه اجزای بدن مادی از بین می رود مگر عجب الذنب که همانا آخرین مهره ستون فقرات است و از همین عضو مادی است که بدن اخروی آدمی پدید می آید. تا بتوان از این طریق به بیان یکی از قطعات پازل معاد جسمانی که همانا چگونگی بازسازی بدن در آخرت است، پرداخت لذا برای رسیدن به چنین مقصودی سعی شده تا از طریق روش کتابخانه ای دیدگاه های متکلمانی همچون خواجه نصیرالدین طوسی، غزالی و.. و از فلاسفه به نظرات ابن سینا، ملاصدرا و... بپردازیم که نتیجه برآمده از بررسی ها حاکی از قبول ظاهر محتوای حدیث مبنی برحشر بدن عنصری در قیامت از جانب متکلمان مسلمان و عدم پذیرش حدیث از سوی فلاسفه ای همچون ابن سینا و نیز تأویل حدیث و توجه به باطن آن از سوی ملاصدرا است که تمام این دیدگاه ها ربط وثیقی به چارچوب های فکریشان داشته است.
تحلیل انتقادی علّامه طباطبائی بر روش های تفسیری اهل «کلام، فلسفه، اهل حدیث و صوفیه»
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
173 - 202
یکی از اموری که مورد اهتمام علامه طباطبایی قرارداشت پاسداری ازمذهب وفرهنگ شیعی بود. علامه به این نتیجه رسیده بود که شناخت غرب از مذهب شیعه شناختی ناقص ومنفی است وبه هدف جبران واصلاح این نقیصه بزرگ ، مجاهدت علمی گسترده ای را آغازنمود. از جمله شاخصه های مهم شیعی که علامه در اثبات وشناساندن آن سنگ تمام گذاشت، روش قرآن مداری و یا «تفسیرقرآن به قرآن بود.» دراین نوشتار سعی شده تا فرایند تلاش علمی ایشان دراین عرصه تحلیل و تقدیم گردد. علامه این مسیر علمی را در دو مرحله سلبی و ایجابی طی نموده است؛ در مرحله نخست روش های تفسیری عمده و متداول – یعنی روش های حدیثی ، کلامی ، فلسفی، صوفیانه ، حس گرایان ودیوانگرایان - رامعرفی وانتقادهای مشترک و خاص هریک را با استدلال بیان نموده است ازجمله اینکه همه این روشها در واقع تطبیق هستند نه تفسیر؛ در مرحله دوم با بهره گیری از آیا ت قرآن ، روایات وسیره اهل بیت -ع - تفسیرپذیری قرآن از طریق قرآن وبلکه ضرورت آن را همراه باثمرات ارزنده آن ذکر کرده و درنهایت به این هدف رسیده است که روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش اهل بیت علیهم السلام است و بایدیکی از شاخصه های مذهب تشیع تلقی نمود.
خوانشی تطبیقی بر تجلّی عنصر بصری رنگ در آراء فلاسفه ایران و یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
417 - 449
رنگ به دلیل دارا بودن نقشی مهم و پویا در حیات زیستی و آفرینش های زیبایی شناختی انسان، پیوسته از دوران باستان، مسئله ای انگیزشی و مورد تدقیق فلاسفه، خاصه در سرزمین-های ایران و یونان بوده است. مسئله ای که پژوهش حاضر نقطه عطف تأثیر و تأثّر آنها از یکدیگر در صدور نظریه حول محسوسات هستی پنداشته و برآن شده تا بدین پرسش پاسخ دهد که: فلاسفه این دو سرزمین کهن، فرآیند دریافت و رؤیت رنگ را چگونه تبیین نموده و وجوه تشابه و تمایز آراء آنها در این باب چیست؟ نتایج حاصله از تحلیل های تطبیقی نشان می دهند که: هرچند دایره رنگ های اصلی (سپید، سیاه و سرخ) از سوی فلاسفه مورد بحث، چه در همنشینی به صورت سلسله مراتب طولی یا عرضی، تقریباً یکسان و برگرفته از نشانه های هستی در نظر گرفته شده اند؛ لیکن فلاسفه ایرانی مبتنی بر حس فاهمه و شهود انواع رنگی معتقد بوده که رنگ به سبب دریافت ادراکی انسان امکانی را می یابد تا دارای بارهای معنایی و محتوایی نمادینی گردد. در حالیکه فلاسفه یونانی با استدلا ل های فیزیکی، رؤیت انواع رنگی را از طریق حس باصره دانسته که به واسطه احساس دریافت می گردند و این قابلیت را دارند تا در ترکیباتی بدیع، پدیدآورنده دیگر رنگ ها نیز باشند. کلید واژه ها: رنگ، رؤیت، نور، فلاسفه، ایران و یونان باستان
جستاری فلسفی در باب خاستگاه عدالت در حقوق به مثابه انصاف
منبع:
تعالی حقوق سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
185 - 212
حوزه های تخصصی:
عدالت اساسی ترین دغدغه فلاسفه و اندیشمندان، مهم ترین تأثیر خود را در علم حقوق برجای گذاشته است. همگام با توسعه جوامع انسانی از عصر باستان تا تشکیل دولت های مدرن، فلاسفه تعاریف گوناگونی از عدالت عرضه کرده اند. مفهوم عدالت نزد فلاسفه یونان مبنای شکل گیری این مفهوم در ساختار جوامع سیاسی تلقی می شود. مقارن تحولات قرون وسطی و آغاز دوره نوزایی، حقوق با شکل دیگری از عدالت آمیخته شد. به طوری که مفاهیمی نظیر جنگ عادلانه موجب گردید تا این تلقی از عدالت به عنوان اساسی ترین هدف حقوق مورد توجه قرار گیرد.پس از رنسانس مقارن تشکیل دولت های مدرن، مفهوم عدالت قرین توسعه گردید و معادل هایی نظیر برابری و انصاف از جایگاه ویژه ای نزد فلاسفه و علمای حقوق برخوردار گردیده است. به ویژه نمود این تحول، در عدالت توزیعی که مختص حاکمیت دولت است به خوبی جلوه گر شده است. در این مقاله مفهوم عدالت نزد فلاسفه و تحولات آن از عهد باستان تا عصر دولت های مدرن مورد بررسی قرار گرفته و مفاهیمی نظیر برابری و انصاف به عنوان بدیل هایی برای عدالت مورد توجه واقع شده است.