مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
افلاک
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر پیوستگی یا گسستگی میان نظریة نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم را از منظر حکیمان مسلمان مورد پژوهش قرار میدهد. در نظریة افلوطین به عنوان مبتکر نظریة نظام فیض پیوندی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت کهن مشاهده نمیشود. در میان حکیمان مسلمان، فارابی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم پیوند وثیقی برقرار، و نظام فیض را به شکل ثنایی تقریر میکند. بعد از او ابن سینا، اخوان الصفا، شیخ اشراق و ملاصدرا، مشی فارابی را از جهت برقراری پیوند میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم ادامه دادند، ابن سینا نظام فیض را به صورت ثلاثی و رباعی تقریر میکند و اخوان الصفا نیز دو نظریه در این باره ارائه میکنند. این دیدگاهها تفاوت ماهوی با نظریه فارابی دارد. شیخ اشراق و ملاصدرا با نقد نظریة مشائیان، بر اساس مبانی فلسفی خود نظریه پردازی می کنند. ابوالبرکات بغدادی از حکیمان سلف و طباطبایی از حکیمان معاصر ـ گرچه تفاوت ماهوی جدی میان نظریه آنها درباره نظام فیض وجود دارد ـ در برابر جبهه موافقان، جبهه جدیدی گشودند و از گسستگی رابطه میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم دفاع کردند.
مثنوی مولوی و نجوم
حوزه های تخصصی:
عنوان مقاله حاضر «مثنویمولویو نجوم» است. وقتیکه وضعیت علوم را در قرن هفتم و هشتم هجریمطالعه میکنیم، متوجه پیش رفت و توسعه علوم عقلیو نجوم در کنار علوم نقلیمیشویم و در مییابیم که از بین ستارگان عرصه ادب فارسی، مولویشاعر آفاق و انفس است. در این پژوهش نیز مجالیفراهم آمده است تا با طریق استفاده مولانا از دانش نجوم، ابزار نجومی، پدیده هایجوی، پیوستگیبا اختران، سعد و نحس، افلاک، ستارگان و برج هایدوازده گانه مثنویو کاربرد آن ها در شعر او بیش تر آشنا شویم.
نگرش جغرافیدانان مسلمان سده های میانه درباره ی جهان
حوزه های تخصصی:
ا توجه به نقش جغرافیدانان اسلامی در پیشبرد علم جغرافیا، طی سده های میانه در این مقاله طرز تفکر و نگرش جغرافیدانان اسلامی در سده های یاد شده با روش تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.بدین منظور ابتدا اهم اصول و مبانی جهانشناسی اسلامی مورد اشاره شده و سپس نگرش جغرافیدانان مسلمان در ارتباط یا جهان،زمین و افلاک و هفت اقلیم و اختلاف نواحی جهان بررسی و تحلیل شده است. نتیجه حاصل از بررسی نشان می دهد که جغرافیدانان اسلامی سده های میانه در نگرش خود به جهان و زمین به نوعی""جبرگرایی عمومی"" که از عالم بالا ""دست بر زمین"" حاکمیت دارد،معتقد بوده و در تبیین و تحلیل شرایط و تفاوت های جغرافیایی نواحی مختلف زمین ومحیط های مورد استفاده قرار می دادند.
حکیم اشراقی آکسفورد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه رابرت گروستست 1(1232-1170) حول تصور نورمتمرکز است که برای ذهنی اگوستینی بسی ارجمند است . او نظریه خود را دردانشگاه آکسفورد مطرح کرد و درآنجا گرایش عمومی در مابعدالطبیعه و علم النفس تحت تأثیر آراء اگوستین قدیس بود و درهمان زمان علاقه به مطالعات تجربی نیز در حال گسترش بود ‘گروستست که برای دوره ای ریاست آن دانشگاه را به عهده داشت کوشید تا این دو عامل را به هم بیامیزد و مابعدالطبیعه نور او زمینه خوبی برای مطالعات او درباره فیزیک نور فراهم کرد ‘و البته او در این مطالعات تحت تأثیر فیزیکدان معروف اسلامی یعنی ابن هیثم بود در این مقاله به آراء رابرت گروستست پرداخته شده است .
نقش نظریه افلاک در آراء فلسفی فیلسوفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسلّماتی که در برخی از مباحث و آراء فیلسوفان مسلمان، نقش برجستهیی ایفا کرده است، نظریه افلاک با محوریت زمین میباشد. این نظریه، تأثیرات چشمگیری در برخی از آراء مهم فیلسوفان اسلامی داشته است؛ بگونهیی که فیلسوفانی همچون فارابی و ابن سینا بمنظور تفسیر نحو صدور افلاک و نفوس آنها، به انطوای جهات سه گانه در هر یک از عقول بالاتر از عقل دهم معتقد شدند و براساس آن، نحوه صدور عقل پایینتر و جسم و نفس فلکی را تفسیر نمودند.همان فیلسوفان با توجه به تعداد افلاک و زمین مستقرّ در مرکز آن، تعداد عقول طولیه را در عدد ده منحصر دانستند و شیخ اشراق نیز با توجه به همین افلاک و کواکب موجود در برخی از آنها، به تکثر بیشمار عقول طولیه معتقد شد.
ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت نیز از جمله مسائلی است که فیلسوفان اسلامی(بویژه فیلسوفان مشائی و اشراقی) در تفسیر و توجیه آن، به حرکت دوری افلاک متوسل شدند و حکمای حکمت متعالیه نیز هرچند مسئله مذکور را با تمسک به حرکت جوهری حل و هضم نمودند، اما تأثیر حرکات دوری افلاک در عالم تحت قمر را بکلّی انکار ننمودند.
فیلسوفان اسلامی در تفسیر رؤیا نیز بنحو مؤثری از نظریه افلاک استفاده نمودند. آنها افلاک و نفوس فلکی را الواح و مخزن ادراکات جزئی دانسته و رؤیا و اطلاع از امور غیبی را محصول ارتباط و اتصال نفوس انسانی با نفوس فلکی میدانند. افزون بر آن، برخی از این فیلسوفان (سهروردی) مسئله تذکر و یادآوری امور فراموش شده را از طریق همان ارتباط با مخزن علوم جزئی یعنی نفوس فلکی میسر میدانند.
مسئله معاد جسمانی برخی از نفوس بشری نیز از جمله مسائلی است که برخی از فلاسفه مسلمان با تمسک به اجسام فلکی به تفسیر آن پرداخته اند و بر این باور بوده اند که نفوس جاهله با پیوستن به اجرام فلکی، عقاید و کارهای دنیوی خود را تخیل نموده و بدینطریق به لذّت یا الم خیالی دست مییابد.
تفسیر و تشریح مسائل مذکور و نقد و بررسی رویکرد فیلسوفان اسلامی در این زمینه، موضوع و وظیفهیی است که این مقاله بعهده گرفته است.
مسأله بساطت فلک محدّدالجهات و مناقشه قوشچی در آن (با تأکید بر مقصد دوّم از فصل دوّم شرح تجرید الاعتقاد )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۳ بهار و تابستان۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
133 - 145
استفاده از مفهوم فلک برای تبیین حرکت سیّارات و همچنین مفهوم آن در فلسفه طبیعی به یونان باستان باز می گردد. افلاطون و ارسطو مفاهیم فلسفی و ائودوکسوس و بطلمیوس مفاهیم نجومی آن را تبیین کردند. فلاسفه و ستاره شناسان دوره اسلامی مفهوم فلک را توسعه دادند و مفاهیم فلسفی تازه ای را با استفاده از آن بنا نهادند. دانشمندان اسلامی فلکی را به افلاک بطلمیوسی، که تعداد آنها هشت بود، افزودند و احتمالاً نخستین بار ابن سینا این فلک را با عنوان محدّدالجهات خوانده است. ابن سینا و پیروانش مستقیم و غیرمستقیم به بساطت فلک محدّدالجهات اشاره می کردند و بنای بعضی از مفاهیم فلسفی-کلامی را بر این اعتقاد نهادند. مفهوم بساطت فلک محدّدالجهات را ملّا علی قوشچی، در کتاب شرح تجریدالاعتقاد نقد کرده است. قوشچی در نقدهای خود به نظریات فلسفه طبیعی به همین یک مورد بسنده نکرده است، امّا در این مقاله تنها به استدلال های او در مورد بساطت محدّدالجهات اشاره خواهد شد.
جایگاه «نفس» نزد سعدیا گائون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «نفس» از موضوعات مهمی است که در بین متفکران ادیان و مکاتب فلسفی مختلف بحث مفصلی درباره آن مطرح شده است. به دلیل اهمیت آن، فیلسوفان و متألهان در زمینه ماهیت و خصوصیات نفس به نزاع و کشمکش پرداخته اند. سعدیا گائون، فیلسوف یهودی قرون میانه، از جمله عالمان یهودی است که به این مسئله پرداخته است. دیدگاه وی در خصوص مسئله نفس، یکی از مناقشه برانگیزترین نظریات سعدیاست که اختلاف نظر را در بین پژوهشگران به وجود آورده است. وی پس از بیان دیدگاه های فیلسوفان یونانی، با استدلال عقلی و اشارات نقلی به رد نظریات ایشان می پردازد و سپس نظریه خویش را درباره نفس بیان می کند. در نوشتار پیش رو به بررسی آرای سعدیا گائون در زمینه نفس، و بسترهای فکری او و همچنین میزان وام داری یا اصالت تفکر وی در موضوع مورد بحث می پردازیم. آن گونه که به نظر می رسد، وی در مواجهه با مسئله نفس رویکرد تلفیقی (سنتتیک) دارد.
شهربند کیوان(نقد و تحلیل خجستگی و گجستگی اختران در شعر خاقانی)
حوزه های تخصصی:
بعضی از پدیده های خلقت، در باورهای مردم جهان، جایگاه ویژه ای دارند و با زندگی و نگرش آن ها به هستی عجین شده اند؛ به طوری که آن ها را صاحب قدرت در تغییر سرنوشت و رقم زدن تقدیر خود می دانند. این نوع نگرش، به عناصر هستی، سبب شده که بعضی از آن ها را خجسته و برخی را گجسته و نامبارک به شمار آوردند. در نظر مردم، اختران، از جهت باور با تأثیرات سعادت و نحوستشان، بسیار مهم بودند و بسیاری از شعرا در شعرشان از این نوع نگرش بهره برده اند. خاقانی یکی از شاعرانی است که از حضور اختران در سخنش، بهره ی وافری برده و به همه ی جنبه های احکام نجومی و اعتقاد به سعد و نحس افلاک و روشنان فلکی پرداخته است. در این پژوهش، پس از بیان مختصری در مورد شعر خاقانی و سبک خاص او، سیر اختران و خجستگی و گجستگی آن ها در اشعار این شاعر، مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه او نسبت به روشنان فلکی و تأثیر آن ها در سرنوشت آدمیان، تحلیل شده است.
مختصری از مضامین نجوم در دیوان مجیر
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۲ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۶
141 - 169
حوزه های تخصصی:
«مختصری از مضامین نجوم در دیوان مجیر» عنوان مقاله ای است که پیش رو دارید. وقتی که وضعیت علوم را در ایران از میانه ی قرن پنجم تا آغاز قرن هفتم مطالعه می کنیم، با وجود همه ی موانع موجود، متوجّه پیشرفت و توسعه ی علوم عقلی،به ویژه نجوم، در کنار سایر دانش ها می شویم و در می یابیم که بعد از خاقانی، شاگردش مجیرالدّین بیلقانی مجال یافته است تا کلیّه ی دانش های زمان، به ویژه نجوم، ابزار نجومی، پدیده های جوّی، سعد و نحس، افلاک، اختران و برج ها را در اشعار خود وارد و غذای روح آفاق جویان را فراهم سازد، نگارنده نیز در راستای یک طرح پژوهشی به نام«شرح قصاید دیوان مجیرالدّین بیلقانی» تلاش می کند تا حجاب حقیقت را در رصدگاه اختران کنار زده و اندیشه های برون گرایی شاعر را در کتابخانه ی چرخ او رصد نماید.
سعد و نحس ایام و تبیین سینوی خواجه طوسی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
15 - 40
حوزه های تخصصی:
بحث اوضاع فلکی و موقعیت ستارگان و همچنین نحوه قرار گرفتن آن ها و متعاقباً سعدی و نحسی روزها مسأله ای است که از دیرباز توجه مردم را به خود جلب کرده است. بسیاری از مردمان بر این باورند ک اوضاع فلکی نقش تعیین کننده در اتفاقات زندگی آن ها دارد. این باور در بخش علمی مسأله، امری انکارناپذیر است مانند اعتقاد به تأثیر خسوف و کسوف در پدیدارهای طبیعی. اما بخش غیرعلمی آن عموماً به شکل خرافات در زندگی انسان ها نمود پیدا کرده است؛ این که اساساً اوضاع فلکی علاوه بر تأثیرات طبیعی بتواند تعیین کننده ی مفاهیم ارزشی از جمله سعد و نحس ایام باشد، دغدغه ای است که حتی فیلسوفان از آن فارغ نبوده اند؛ از جمله ی آن ها خواجه نصیرالدین طوسی است. سوال پایه تحقیق حاضر آن است که خواجه نصیر الدین طوسی چه تبیین فلسفی از سعد و نحس ایام مطرح میکند؟ دستاورد این پژوهش عبارتست از آنکه مسأله سعد و نحس ایام و انتساب آن ها به اوضاع فلکی از نگاه فیلسوفان به دور نمانده است و خواجه نصیر الدین طوسی بر اساس مبانی انسان شناختی و جهاشناختی تاثیر افلاک بر نفوس و سعد و نحس ایام را تحلیل و تبیین کرده است. او معتقد است فعل و انفعالات و حرکت افلاک و شکل و نظم بین ستارگان و اجسام فلکی ، با توجه به توان و قابلیتی که نفس انسانی برای تاثیر در جسم و تاثر از آن دارد، می تواند موجبات سعدی و نحسی ،در زندگی انسان و همچنین تأثیر در زمین و اجسام موجود در آن را فراهم سازد .