مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
خودآیینی
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تعریف جدیدی از دموکراسی، نسبت اندیشه های امام خمینی(س) با این مسأله مورد بازاندیشی قرار گیرد. همچنین، استدلال شده است که در اندیشه امام خمینی(س) هرچند قالب و فرم دموکراسیهای رایج مانند دموکراسی لیبرال دیده نمی شود ولی اندیشه ایشان به لحاظ محتوا، اساساً مؤلفه ها و ستونهای اصلی دموکراسی را داراست.
جستاری در مناسبت عقل و وحی از نگاه ابن عربی و پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بحث از نسبت عقل و وحی پرداخته شده و عقاید یکی از بزرگترین عرفای اسلامی یعنی ابن عربی را با یکی از اندیشمندان غربی یعنی پل تیلیش در این زمینه مقایسه نموده و دیدگاه های آنها را بررسی نموده است. در عرفان و تصوف محدوده علم و دانش به حدودی خاص منحصر می شود و از عقل نمی توان انتظار داشت که به همه پرسش های انسان پاسخ دهد. پل تیلیش هم که متکلمی مسیحی است در بسیاری از موارد با اندیشه های عرفانی و عقاید ابن عربی هم سویی داشته که پنج مورد از موارد اشتراک در اینجا ارائه گردیده و در مقایسه به پنج مورد اختلاف نظر آنها نیز اشاره شده است.
نقش آزادی در فلسفه اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آزادی یک مفهوم اساسی در فلسفه کانت است که در هر دو بخش نظری و عملی فلسفه او نقش دارد هر چند نقش آن در فلسفه عملی بسیار مهم تر است. کانت در فلسفه اخلاق خود آزادی را مبنای استدلال بر اخلاق قرار داده است و برای رفع این نگرانی که شاید اخلاق چیزی جز توهم نباشد چنین استدلال می کند که اگر ما دارای اراده ای آزاد باشیم در آن صورت اخلاق واقعی است و قانون اخلاق برای همه ما معتبر است. در این مقاله به بررسی نقش آزادی در فلسفه اخلاق کانت مخصوصا با توجه به دو کتاب مهم وی در زمینه فلسفه اخلاق، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی پرداخته ایم
بررسی و نقد رهیافت هستیشناختی به دموکراسی و امکان پذیر نبودن مردم سالاری دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مؤلف در این نوشتار به تبیین رهیافت هستیشناختی به دموکراسی بر اساس دو اصل مهم آن، یعنی اصل خودآیینی یا خودمختاری و اصل گفتگو پرداخته است و نشان داده که افراد شاخص در این رویکرد با ردّ جمع بین دین و دموکراسی، قائل به عدم امکان مردم سالاری دینی هستند. با توجه به این نظریه، مؤلف به نقد مبانی انسان شناختی و معرفت شناختی این نظریه پرداخته و سپس با نقد اصول حاکم بر آن، نشان داده است که بر خلاف نظریه مذکور، حتی با تعاریف و دیدگاه های غربی نیز میتوان دین را با مردم سالاری جمع کرد و به نظریه مردم سالاری دینی معتقد شد.
گسست های گسترده: واکاوی گزندهای «فایده گرایی» جان استوارت میل بر «یک پارچگی» و «خودآیینی» آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله طرح، تبیین، و تحلیلِ یکی از مهم ترین انتقادهای وارد شده در سنت فلسفی انگلوساکسون بر «فایده گرایی» کلاسیک است. این انتقاد را، که به انتقاد ناظر بر «یکپارچگی» معروف است، برنرد ویلیمز در سال 1973 مطرح کرد، و در کنار انتقاد ناظر بر عدالت، که جان رالز در سال 1971 مطرح کرده بود، مهم ترین انتقادهای واردشده بر فایده گرایی کلاسیک قلمداد می شوند. بنابر این انتقاد، فایده گرایی «یکپارچگی» و «خودآیینی» فرد را تهدید می کند و «گسست»های گسترده ای در آدمی پدید می آورد که از جمله آن ها می توان به «گسست» میان عمل آدمی و باورهای ژرف اخلاقی او و «گسست» میان عمل آدمی و روابط دوستانه و عاشقانه اش اشاره کرد. این مقاله، پس از تبیین انتقاد برنرد ویلیمز، می کوشد با استفاده از مشهورترین شروح و تفاسیر این انتقاد در آرای فیلسوفانی مانند راجر کریسپ، جولیا درایور و تیموتی چپل انتقاد ویلیمز را از زوایای مختلف تحلیل کند و تفاسیر و گونه های مختلف آن را معرفی نماید. واکاویِ این انتقاد و گونه های مختلف آن می تواند در داوریِ ما درباره «فایده گرایی» و درکمان از چرایی و چگونگی پیدایش گونه های مختلف آن تأثیرگذار باشد.
سنجش الگوی نظری هابرماس بر اساس نسبت اخلاق و جمهوریت در اندیشة سیاسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هابرماس برای تبیین نسبت اخلاق و سیاست، اندیشة سیاسی را به طورکلی به دو دورة کلاسیک و مدرن تقسیم می کند. از نظر وی، در دورة کلاسیک، اخلاقو سیاست در ارتباط با یکدیگر بوده اند؛ اما، در ابتدای دورة مدرن با حدوث دو تحولروش شناسانه و موضوعی، «فلسفة سیاسیِ» کلاسیکجای خود را به علم یا «فلسفة اجتماعی» داد واین سرآغاز جدایی روزافزون اخلاق از سیاست شد. بدین سان، سیاست از نهادی که زمینه سازتحقق سعادت شهروندان است، به نهادِ مدیریت و تکنیکِ کنترل روابط اجتماعی و غرایزانسانی مُبدل می شود. هابرماس صیرورت مذکور را به آراء کانت هم تعمیم می دهد. مقالةحاضر، در صدد است تا با توجه به شناسه ها و مختصات اندیشة سیاسی کانت، نشان دهد کهداعیة مزبور به کانت قابل تعمیم نیست؛ چرا که در اندیشة سیاسی کانت نیز هماننداندیشة سیاسی کلاسیک، سیاست بسترساز تحقق مفاهیم اخلاقی است، با این تفاوت که دراندیشة کانت مفهوم «سعادت» جای خود را بهمفهوم «خودآیینی» و «کمال» می دهد.
نقد مؤلفه های فرهنگی مدرنیته در نوشته های وبر، لیوتار و فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با بازخوانی نوشته های وبر و فراروی از خوانش پارسونزی از وی، سویه های نیچه ای رویکرد وی به مدرنیته و مؤلفه های فرهنگی آن نمایان می شود؛ آن گونه که به برجسته سازی نقش وی چونان میان جی انگاره های نیچه ای و رویکرد انتقادی پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو به مدرنیته می انجامد. برای آزمودن این فرضیه، نخست باید شاخصی برای سنجش هم سانی ها و ناهم سانی های وبر و پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو برگزید و پس از آن باید روشی برای کاربست آن شاخص به کار گرفت. شاخص سنجش در این مقاله سه بیماری مدرنیته است و چونان چهارچوب پژوهشی مقاله به شمار می رود. هم چنین، روش کاربست این شاخص نیز در این مقاله تاریخ ایده های «لاوجوی» خواهد بود. بر اساس این چهارچوب نظری و روش، چهار واحد انگاره، به عنوان مؤلفه های تجزیه ناپذیر بافت اندیشه این سه، برگزیده شده است. یافته های پژوهش نشان از برجستگی واحد انگاره های «ابزارگرایی» در وبر، «تمایزیابی ارزشی» و «هم سانی فرهنگی» در لیوتار و «خودآیینی» در فوکو دارد؛ البته این برجستگی به معنی نبودن سایر واحد انگاره ها در بافت اندیشه این سه تن نیست. هم چنین لیوتار و فوکو، برعکس وبر، بر امکان فراروی از آن پای می فشارند.
باور دینی و خودآیینی عقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خودآیینی عقلانی بیانگر آن است که آدمی چگونه می تواند فاعلیت معرفتی خود را محفوظ بدارد و اختیار تنظیم و اداره ی عقلانی خود را داشته باشد. این ارزش معرفتی غالباً در مقابل دگرآیینی عقلانی طرح شده که مطابق آن، باورنده، به علل درونی یا بیرونی، فاقد توانایی لازم برای اِعمال فاعلیت معرفتی خود است. از آغاز دوران مدرن، برخی فیلسوفان و متفکران به تصریح یا تلویح گمان کرده اند که باور دینی ناقض خودآیینی عقلانی است. با این حال، روایت مسئولیت محور از معرفت شناسی فضیلت گرا به خوبی نشان می دهد که خودآیینی به مثابه یک فضیلت عقلانی به معنای اتکا به قوای معرفتی خود و بی نیازی معرفتی از دیگری نیست بلکه نحوه ی تنظیم فاعلیت معرفتی باورنده را در تعامل های فکری او با دیگری تجویز می کند. بر این اساس، باورنده ی خودآیین بر شناخت اقسام روابط معرفتی خود با دیگری و تنظیم مستقل آن توانا است. این معنا از خودآیینی عقلانی با برگرفت و نگه داشت باورهای دینی در تعارض نیست. باور دینی می تواند خودآیین باشد اگر باورنده ی متدین نقش دیگری را به مثابه ناقل، ناقد، حامی، الگو یا مرجع در باورهای دینی خود دریابد و وجدان مدارانه و به اتکای آراستگی به فضایل عقلانی، نحوه ی مداخله ی معرفتی دیگری را در باورهای دینی خود تنظیم کند.
تطور مفهوم بازشناسی نزد فیشته و تأثیر آن بر هگل جوان )دوره الهیاتی و دستنوشته های ینا((مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هگل مفهوم بنیادین بازشناسی را از فیشته اخذ کرده و با تغییراتی که در آن می دهد زمینه تحقق نظریه بازشناسی دو سویه که حیثیتی اجتماعی و بین الاذهانی دارد را فراهم می کند. برای تبیین رویکرد هگل در خصوص مفهوم بازشناسی لازم است ما ابتدا جایگاه این مفهوم نزد فیشته را بررسی کرده و حدود و ثغور آن را معین نماییم. این کار به ما کمک خواهد کرد تا به تفاوت تلقی فیشته و هگل از این مفهوم پی برده و به معنای راستین آن نزد هگل نزدیک تر شویم. این مقاله از سه بخش عمده تشکیل شده است: بخش نخست مقاله به مساله آزادی و خودآیینی سوژه در ایده آلیسم آلمانی و خصوصا نزد کانت اختصاص خواهد یافت. در بخش بعدی دیدگاه فیشته در خصوص مساله آگاهی از آزادی را به بحث خواهیم گذاشت و سرانجام در بخش نهایی به تاثیر اندیشه های فیشته بر هگل در صورتبندی مفهوم بازشناسی خصوصا در دوره ینا اشاره خواهیم کرد.
ملاحظات اخلاقی در مشاوره ژنتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث اخلاقی از مشاوره ژنتیک در چارچوب اخلاق ژنتیک می گنجد اما اولاً، بیش از آنکه مسئله ای نظری باشد، کاربردی است و ثانیاً، وابستگی بسیاری به کسب مهارت های علمی، روان شناختی و ارتباطی دارد. مشاور ژنتیک باید یک راهبرد اخلاقی جامع را در کار خود پی بگیرد. در این راهبرد، می توان از اصولی مدد گرفت که کاربرد مکرر آنها برای توضیح و ارزیابی مسائل اخلاق زیستی، آنها را به «اصول اخلاق زیستی» شهره کرده است: «خودآیینی»، «خیررسانی»، «ضررنرسانی» و «عدالت». با این حال، کاربرد اصول اخلاق زیستی در مشاوره ی ژنتیک کلی و انتزاعی نیست. این اصول، اولاً، نسبت به زمینه و موقعیت حساس، انعطاف پذیر و قابل بازنگری اند و ثانیاً، بر کسب آگاهی ها و مهارت هایی خاص و جزئی اتکا دارند. آنچه اعمال اصول اخلاق زیستی را دقت و عمقی بیشتر می بخشد و مشاور را در فهم موقعیت ها نیز یاری می کند تسلط بر مهارت های تخصصی در مشاوره ی ژنتیک، اعم از مهارت های علمی و ارتباطی، است.
استدلال اخلاقی علیه وجود خدا؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرچه در سنت فلسفه دین استدلال اخلاقی بر وجود خدا موضوعی شناخته تر است، در دهه های اخیر فیلسوفان خداناباور به طرح استدلال اخلاقی علیه وجود خدا نیز پرداخته اند. این استدلال دست کم به پنج شکل متفاوت صورت بندی شده است: (1) استدلال از طریق مسئله شر، (2) استدلال از طریق نقد باخودبیگانگی، (3) استدلال از طریق خودآیینی، (4) استدلال از طریق نقد مصلحت اندیشی، و (5) استدلال از طریق آموزه های غیراخلاقی ادیان. برخی از این صورت بندی ها را می توان استدلال اخلاقی نظری علیه وجود خدا و برخی دیگر را استدلال اخلاقیِ عملی علیه وجود خدا شمرد. استدلال های اخلاقی نظری علیه وجود خدا بر شواهدی اخلاقی تمرکز دارند که نشان می دهند خدایی در کار نیست و خداباوری کاذب است، در حالی که استدلال های اخلاقیِ عملی نشان می دهند باور به وجود خدا مانع زندگی شکوفای اخلاقی و دستیابی به غایت آن است یا حتی موجب اعمال غیراخلاقی می شود. در پایان مقاله، نتیجه می گیرم که هیچ یک از صورت بندی های استدلال اخلاقی علیه وجود خدا به نتیجه مطلوب خود نمی رسد. با این حال، توجه به آنها حاوی درس های اخلاقی مهمی برای خداباوران است.
خودآیینی از منظر فیلسوفان بزرگ اخلاق و ساخت مقیاس سنجش اخلاق خودآیین برای کتابداران کتابخانه های عمومی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر تلاش می شود تا آراء فلاسفۀ بزرگ اخلاق در باب خودآیینی بازخوانی و تفسیر شود و از آن در راستای ساخت مقیاسی برای سنجش اخلاق خودآیین و دگرآیین برای کتابداران کتابخانه های عمومی استفاده شود. روش : پژوهش حاضر دارای دو مرحله و لذا دو روش است. مرحلۀ اول که مرحلۀ مطالعاتی است، به روش سندی و با رویکرد تحلیل مفهومی انجام شده و طی آن، پس از جستجوی منظم در آراء متفکران اخلاق، فلاسفه ای که نظر منسجم و مبسوطی در باب خودآیینی داشتند انتخاب و به شرح و تفسیر اندیشۀ آ ن ها پرداخته شد. ایمانوئل کانت، جان رالز، مایکل سندل، السدیر مک اینتایر و چارلز تیلور اندیشمندانی بودند که اندیشه های آن ها بررسی شد. مرحلۀ دوم که مرحلۀ اعتبارسنجی است به روش پیمایشی انجام شد. 406 نفر از جامعۀ 704 نفری کتابدارانی که در آزمون ورودی مدرسۀ تابستانی خواندن در سال 1395 پذیرفته شده بودند به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و پرسش نامۀ تنگناهای اخلاقی که بر پایۀ پرسش نامۀ نیکول (2008) و توسعۀ آن با افزودن اندیشه های فلسفی و تغییر تنگناها به موقعیت ها و مسائل کتابخانه های عمومی ساخته شده بود، به صورت آنلاین برای آنان ارسال شد. برای سنجش پایایی از روش دونیم کردن، برای بررسی روایی محتوایی از روش سی وی آی، و برای بررسی روایی سازه از روایی هم گرا و واگرا (تشخیصی) سود برده شد. یافته ها: خودآیینی مفهومی است که از کانت (پشت پا زدن به کشش غرایز یا طبیعت) ریشه گرفته، در رالز (فاصلۀ بعید از غایات و زندگی در حال، در چارچوب قواعد جامعۀ روال مند و منظم) ادامه یافته، توسط سندل (ساخت متأملانۀ خود با دیگران در سایۀ آرمان مشترک) و مک اینتایر (ایفای نقش به بهترین وجه و تعالی بخشی به آن) نقد شده و در کار تیلور (بهترین بازیگری نقش با توجه به چهار شهود اخلاقی یعنی فهم احترام به شایستگی ها، فهم تعهد در قبال دیگران، فهم اینکه زندگی خوب به چه معنی است و فهم ارزش و شأن خود بدون اینکه فرد آنها را زیر پا بگذارد، خود را محدود کند، مفهوم شهودهای اخلاقی بنیادی را تغییر دهد یا نقش دیگری ها را دچار اشکال یا اختلال کند) جهت دیگری یافته است. فرد شکل خاص خودآیینی را در تنگناها نشان می دهد و لذا می توان با گزاره هایی آن را به طور تقریبی سنجید. لذا پرسش نامه ای کیفی با 22 تنگنا، 11 بُعد و هشت گزینه بر اساس آرای اندیشمندان طراحی و اعتبار آن بررسی شد. فقط روایی پرسش 18 مربوط به بُعد هرزه نگاری تأیید نشد و می بایست برای گردآوری داده برای این بُعد فقط به پرسش 20 اکتفا شده یا تغییراتی در پرسش 18 داده شود و مجدداً تحلیل شود. اصالت/ارزش: ارزش این مقاله استفاده از اندیشه های فلاسفه برای سنجش اخلاق خودآیین و دگرآیین در کتابداران است و می تواند به عنوان ابزاری برای بررسی گرایش اخلاقی و خودآیینی و دگرآیینی افراد جهت انتخاب در مسئولیت های مهم استفاده شود.
از تئوری تا واقعیت: خودآیینی کانت بدیلی برای اخلاقِ دیگرآیین لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
47 - 73
حوزه های تخصصی:
کانت و لویناس، هر دو کار خود را با نقد سنت غربی قبل از خود آغاز می کنند؛ کانت از سنتی انتقاد می کند که اعتبار را به عین، در مقابل ذهن، می دهد و در نهایت باعث فراگیر شدن فضای شک در حوزه معرفت شناسی و اخلاق می شود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و اعتبار بخشیدن به فاعل شناسا، چه در حوزه اخلاق و چه در حوزه معرفت شناسی، به نوعی سعی می کند اعتبار شناخت را از یک سو و قابل اجرا بودن قوانین اخلاق را{که خود فاعل اخلاق در وضع آن ها دخیل است}، از سوی دیگر تضمین کند. در لویناس نیز تلاشی از این دست مشاهده می شود؛ لویناس در انتقاد از سنت فلسفی که همواره تکیه را بر «همان» و «خود»، در مقابل «دیگری» و «غیر» گذاشته است، غیر و دیگری را اولویت می بخشد و سعی می کند متافیزیکی مبتنی بر نسبتی که ما با غیر {به معنای اعم} و دیگری {به معنای اخص} داریم، بنا کند. لویناس در اخلاق، که محور بحث ما در این پژوهش است، در مقابل «خودآیینی»، که اساس فلسفه اخلاق کانت را شکل می دهد؛ «دیگرآیینی» و نسبتی که ما با دیگری داریم را اساس اخلاق قرار می دهد. ادعای ما در این مقاله این است که اخلاق خودآیین کانت، که به نوعی بر عقلانیت مشترک بین انسان ها تأکید دارد؛ در برابر اخلاق دیگرآیین لویناس، که بر احساس و عاطفه انسان ها تکیه دارد، ضمانت اجرایی بهتر و بیشتری در جوامع انسانی دارد.
مطالعه ای در باب گرایش های اخلاقی متخصصان علم اطلاعات بر پایه موقعیت های اخلاقی دشوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات اخلاق حرفه ای در علم اطلاعات، همواره تمرکز روی تعاملات متخصص با کاربر بوده و تعاملات بین خود متخصصان و روابط آنها با همکاران فرادست و فرودست آنچنان مدنظر نبوده است. همچنین، استانداردها و آیین نامه ها همیشه قاعده گرا بوده و پژوهش ها نیز عموماً به بررسی و ارزیابی گروهی از قواعد اخلاقی بین متخصصان پرداخته و در اکثر اوقات نحوه کنش و تعامل در تنگناها و دوراهی ها و موقعیت های دشوار بررسی نشده، حال آن که جهت گیری های اخلاقی دقیقاً خود را در موقعیت های دشوار نشان می دهند. در این پژوهش، سعی شده گرایش های خودآیینی و دگرآیینی اخلاقی (کانتی، رالزی، سندِلی و مک اینتایری) متخصصان علم اطلاعات بررسی شود تا ضمن ترسیم چشم انداز تحول حرفه ای، بازاندیشی و درخودنگری را برانگیزد. بدین منظور، 406 نفر از کارکنان متخصص شاغل در نهاد کتابخانه های عمومی به تصادف انتخاب شد و موقعیت های دشوار اخلاقی توسط آنها خوانده و تکمیل گردید. نتایج نشان داد که متخصصان گرایش های اخلاقی دگرآیین دارند و دگرآیینی آنها بیشتر از نوع رالزی است. همچنین، با افزایش سن گرایش های دگرآیین کاهش می یابد و این مطابق با پیش بینی کلبرگ در مراحل رشد اخلاقی است. همچنین، دو عامل دگرآیینی رالزی و خودآیینی مک اینتایری در شکل گیری گرایش اخلاقی متخصصان نقش عمده داشتند. دگرآیینی رالزی تبعیت سفت وسخت و صوری از قواعد بیرونی (عرفی، کشوری، دینی، سازمانی و هر قاعده ای بیرون از فطرت اخلاقی خود انسان) را می رساند و با وجود آن، تأمل اخلاقی و عمل بر اساس حس اخلاقی درونی با قبول مسئولیت فردی چیزی حاشیه ای خواهد بود. وجود این نگرش غالب، می تواند نگرانی هایی را درباره پذیرش نامتأملانه قواعد تحمیلی، پذیرش الگوهای نئولیبرال غالب در تولید و توزیع ثروت (از جمله اطلاعات)، و قرار گرفتن در چارچوب های بسته و پذیرش منفعل الگوها و چارچوب های بیرونی را ایجاد کند.
سازگاری خودآیینی با آتوریته دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
437-458
حوزه های تخصصی:
خودآیینی از کانت به بعد فضیلتی عقلانی به شمار می آید که فرد را مستقل از دیگری دارای توانایی انتخاب و تصمیم گیری در حوزه هایی مانند اخلاق، سیاست و معرفت فرض می کند. شخص خودآیین با این تعریف در مقابل هر آتوریته شامل آتوریته دینی مقاومت نشان می دهد. به همین دلیل همواره خودآیینی مانع از پذیرش آموزه های دینی بدون شاهد مستقل قلمداد می شود. در این تصویر، دوراهی بین باور دینی و عقلانیت انتخاب سختی را پیش روی انسان مدرن دیندار قرار داده است. انسان مدرن ناگزیر است عقلانیت را به کنار نهاده و متعبدانه به دین باور داشته باشد یا باورهای دینی خود را محدود به گزارهای اندکی کند که برای آن شاهدی داشته باشد. فیلسوفانی مانند زاگزبسکی، کُدی و رابرت و وود در تلاشند با تحلیل دوباره مفهوم خودآیینی تفسیری از آن ارائه کنند که با پذیرش آتوریته معرفتی از جمله آتوریته دینی ناسازگاری نداشته باشد. در این مقاله پس از مرور تعریف خودآیینی و تاریخچه آن بر چرایی تنافی این مفهوم با آتوریته تمرکز می شود. سپس به رابطه این مفهوم با مفاهیمی مانند استقلال و آتوریته پرداخته می شود. در ادامه با ارائه تفسیری سازگار از این مفهوم با آتوریته رابطه این مفهوم جدید با آتوریته دینی تحلیل می گردد و صورت هایی از سازگاری خودآیینی و آتوریته دینی ارائه می گردد.
آموزه دانش فیشته، به مثابه بسط فلسفه اخلاق کانت و انقلاب فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیشته در صدد تکوین نظام آموزه دانش خویش از دو عنصر نظری یعنی معنای خودآیینی در اندیشه کانت و همچنین عنصر عملی یعنی انقلاب فرانسه سود می جوید. در این راستا با تکمیل خودآیینی کانتی( با استفاده از تجربه انقلاب فرانسه) آن را توانا به نفود به حوزه ضرورت و جوهر خارجی می کند و از این طریق آزادی را به قدرتی فراتر از تصور کانت تبدیل می کند. در این راستا او با طرح دو نظریه کنش و شهود عقلانی، دوگسست بی سابقه با فلسفه کانت در دو ساحت تغییر نظریه نحوه شکل گیری تجربه و جابجایی خودآگاهی به جای آگاهی انجام می دهد. فیشته با این دو تغییر معنای جدیدی از ایده آلیسم، واقعیت و سوبژکتیویته خلق می کند. این عناصر جدید در فلسفه فیشته نه تنها با ساخت دیالکتیکی میان انقلاب فرانسه و خودآیینی کانتی شکل می گیرد بلکه راه را برای نظریه آزادی و چگونگی بسط آن در انقلاب فرانسه را نیز کشف می کند. با این رویداد فیشته آموزه دانش خویش را از دوسر سقوط مواجه خودآیینی با ضرورت و انقلاب با ترور رها می سازد.
گستره ی دگر پروایی در اخلاق مراقبت
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
69 - 89
حوزه های تخصصی:
در جهان کنونی که مسائلی چون فقر، تغییرات اقلیمی، جنگ و ... به بحرانی های فراملی تبدیل شده اند، نظریه پردازان اخلاقی به دنبال یافتن راهی برای پایان دادن یا کمترکردن عواقب ویران گر این بحران ها هستند. در این میان، اخلاق مراقبت معتقد است نظریه های سنتی به علت مبانی عقل گرایانه شان نمی توانند راه حل مؤثری برای این بحران ها عرضه دهند و این اخلاق مراقبت است که با توجه به اصول خود می تواند در این زمینه مؤثر واقع شود. با این وجود، این نظریه به علت تمرکز بر الگو های مادرانگی همواره متهم بوده که نسبت به عرصه عمومی بی توجه است؛ چراکه بر خلاف رویکرد های سنتی اخلاق، بیشتر به حوزه خصوصی و روابط افراد با دیگرانِ خاص شان توجه دارد. از این رو، در این مقاله قصد آن است تا دامنه دیگرپروایی در اخلاق مراقبت روشن شود و به این سؤال پاسخ داده شود که آیا اخلاق مراقبت درحقیقت به حوزه عمومی یا به بیان دقیق تر، به بحران های جهانی بی تفاوت است؟ بر همین اساس، با بررسی نظریات فیلسوفان این عرصه، درنهایت به این نتیجه رسیدیم که اگرچه توجه اخلاق مراقبت بیشتر بر ساحت خصوصی است، اما محصور در این حوزه نیست. آن چنان که عده ای از فیلسوفان مراقبت به طور خاص در باب پروا داری در ساحت عمومی، مسائل سیاسی و بین المللی نظرورزی کرده اند.
تبیین نسبت «بافت محورانه» میان زیبایی شناسی و اخلاق در گرافیک تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
37 - 46
حوزه های تخصصی:
شرح و تبیین رابطه میان هنر و اخلاق، از دیرباز سهم عمده ای در پیکره تفکر فلسفی داشته است. با مطالعه ای بر گونه شناسی این نظریات، می توان روابط میان هنر و اخلاق را در دو ساحت «اصالت اخلاق» و «خودآیینی هنر» طبقه بندی کرد. قائلان به نظریه اصالت اخلاقی، بر مبنای اصول اخلاقی، به قضاوت آثار هنری می پردازند؛ حال آن که مدعای حامیان خودآیینی، جدایی مرزهای زیبایی شناسی از اخلاق است. در گرافیک تجاری که از اقتضائات جامعه امروزی و هنر آن به شمار می آید، امروزه با کمترین تبلیغی مواجه هستیم که به بازنمایی عینی ویژگی های کالا یا خدمات بپردازد؛ شمار کثیری از تبلیغات تجاری، به مدد استفاده از عناصر تخیلی در بیان و تکنیک های تصویری، به «بازنمایی کاذب» ویژگی هایی از محصول می پردازند که مطابق خصوصیات ماهوی کالا و خدمات نیست؛ با اتخاذ رویکردی اخلاقی به مسئله حاضر، عدم صدق یادشده در تبلیغات تجاری، از مصادیق قبح اخلاقی است، اما از سوی دیگر، نمایش ویژگی و خصوصیات عینی محصول، ساحت خلاقانه اثر را مخدوش خواهد کرد. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی و ابزار جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، به بازخوانی نظریه های هنر و اخلاق پرداخته و کاربست دیدگاه بافت محوری «بریس گات» را در صورت بندی تناقض یادشده میان وظیفه اخلاقی و وجه زیبایی شناختی در تبلیغات، نشان می دهد.
اراده نیک و واقع گرایی اخلاقی در فلسفه اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
87 - 107
مفسران برساخت گرای اخلاق کانت مدعی اند که تمام ارزش ها و هنجارهای اخلاقی وابسته به کنشگران است و اراده نیک ارزش های اخلاقی را وضع می کند. مفسران واقع گرای اخلاق کانت مدعی اند که اراده و خودآیینی آن در ناسازگاری با واقع گرایی اخلاقی نیست، زیرا دست کم برخی ارزش ها وجودی مستقل از کنشگران دارند. در این تلقی، معمولاً تحلیل دقیقی از اراده نیک داده نمی شود و نقشی حاشیه ای پیدا می کند. برخلاف این دو تفسیر، در این مقاله با روشی تفسیری، با تبیین معنای بنیادین اراده نیک، از سازگاری اراده نیک کانت با واقع گرایی اخلاقی بحث می کنیم، به نحوی که نقش کلیدی اراده نیک حفظ شود. بنیان اراده نیک خودآیینی است. از یک سو، خودآیینی شرط صوری واقعیت های اخلاقی است و از سوی دیگر، غایت فی نفسه بنیان مادی اراده نیک است؛ بنابراین می توان اراده نیک را مطابق با واقع گرایی دانست، زیرا اراده نیک کارکردی صوری دارد و بنیان مادی آن نیز، ارزشی ذاتی و واقعی است.
فلسفه الزام آوربودن قرارداد: بررسی تطبیقی در نظام حقوقی کامن لا و حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های حقوق تطبیقی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
۱۳۶-۱۱۰
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل نظریه قرارداد، توجیه الزام آور بودن قرارداد یا چرایی مداخله قانون گذار در این حوزه خصوصی و تعیین ضمانت اجراها و روش های جبرانی است. در پاسخ به این چالش، در نظام حقوقی کامن لا سه نظریه عمده اخلاقی، اقتصادی و حاکمیت اراده ارائه شده است و در حقوق ایران، نویسندگان حقوقی از منظر اخلاق، مصالح اجتماعی و اقتصادی و اراده شارع به قدرت الزام آور قرارداد نگریسته اند. این پژوهش، ضمن بررسی و ارزیابی این نظریه ها با روش تحلیلی-توصیفی، مدعی آن است که علی رغم حمایت اغلب نویسندگان حقوقی ایران از نظریه های مبتنی بر مصالح اجتماعی، در توجیه ضمانت اجراهای قراردادی باید اولویت را به تضمین اراده طرفین داد و درعین حال، می توان برخی از نظریه های دیگر را با این مبنا تلفیق کرد. بدین ترتیب، ایده اصلی نوشتار حاضر آن است که هدف اصلی و مستقیم قانون گذار از الزام قرارداد، باید تضمین اراده همیارانه طرفین قرارداد باشد که البته در راستای حمایت از حق یا ارزش والاتر «خودآیینی» قرار می گیرد. همچنین «کارایی» به مثابه یک ارزش اقتصادی، از لحاظ رتبی، ذیل ارزش خودآیینی گنجانده می شود و در چارچوب آن و به عنوان ابزاری در تدوین مقررات جزیی و ترسیم ساختار و چگونگی حمایت از نهاد قرارداد می تواند نقش محوری داشته باشد.