مطالب مرتبط با کلیدواژه

دیگرآیینی


۱.

آزادی و خودمختاری انسان از دیدگاه کانت و نقد و بررسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: عقل عملی خودمختاری کانت اراده اراده آزاد اخلاق دینی اراده نیک دیگرآیینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۱۳ تعداد دانلود : ۱۵۵۵
کانت، حوزة عقل نظری را ناتوان از اثبات خودمختاری و آزادی انسان می­داند، و می­کوشد از طریق عقل عملی یا اخلاق، آن را به عنوان اصل موضوع اثبات ­نماید. وی اعتقاد دارد که اگر آزادی و خودمختاری بخواهد صفت چیزی باشد، باید صفت اراده باشد. او ارادة آزاد را با ارادة خودمختار هم­سان می­داند؛ یعنی اراده هنگامی آزاد است که علت ایجاد آثار و اعمالی باشد، در حالی که خود معلول امر دیگری نباشد. او از معنای سلبی آزادی، به معنای ایجابی آن منتقل می­شود و قانون حاکم بر آن، خودتحمیلی یا خودمختارانه باشد؛ یعنی قانون حاکم بر خود را خود وضع نماید. او همچنین ارادة آزاد را با ارادة تحت قانون اخلاقی یکی می­داند و البته به این معنا نیست که افرادی که غیر اخلاقی عمل می­کنند، آزاد نیستند. کانت تا آنجا پیش می­رود که اخلاق دینی را «دیگر آیین» و در نتیجه منافی با خودمختاری انسان می­داند. این دیدگاه کانت در مقاله حاضر مورد نقد قرار گرفته و اثبات شده است که اخلاق دینی منافاتی با خودمختاری انسان ندارد.
۲.

از تئوری تا واقعیت: خودآیینی کانت بدیلی برای اخلاقِ دیگرآیین لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودآیینی دیگرآیینی چهره مسئولیتِ نامتناهی جانشینی وظیفه گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۸ تعداد دانلود : ۵۴۷
کانت و لویناس، هر دو کار خود را با نقد سنت غربی قبل از خود آغاز می کنند؛ کانت از سنتی انتقاد می کند که اعتبار را به عین، در مقابل ذهن، می دهد و در نهایت باعث فراگیر شدن فضای شک در حوزه معرفت شناسی و اخلاق می شود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و اعتبار بخشیدن به فاعل شناسا، چه در حوزه اخلاق و چه در حوزه معرفت شناسی، به نوعی سعی می کند اعتبار شناخت را از یک سو و قابل اجرا بودن قوانین اخلاق را{که خود فاعل اخلاق در وضع آن ها دخیل است}، از سوی دیگر تضمین کند. در لویناس نیز تلاشی از این دست مشاهده می شود؛ لویناس در انتقاد از سنت فلسفی که همواره تکیه را بر «همان» و «خود»، در مقابل «دیگری» و «غیر» گذاشته است، غیر و دیگری را اولویت می بخشد و سعی می کند متافیزیکی مبتنی بر نسبتی که ما با غیر {به معنای اعم} و دیگری {به معنای اخص} داریم، بنا کند. لویناس در اخلاق، که محور بحث ما در این پژوهش است، در مقابل «خودآیینی»، که اساس فلسفه اخلاق کانت را شکل می دهد؛ «دیگرآیینی» و نسبتی که ما با دیگری داریم را اساس اخلاق قرار می دهد. ادعای ما در این مقاله این است که اخلاق خودآیین کانت، که به نوعی بر عقلانیت مشترک بین انسان ها تأکید دارد؛ در برابر اخلاق دیگرآیین لویناس، که بر احساس و عاطفه انسان ها تکیه دارد، ضمانت اجرایی بهتر و بیشتری در جوامع انسانی دارد.