چکیده

سیاست خارجی کشورها همواره در بطن نظام ارزشی و ویژگی های ملی حاکم بر آن ها شکل می گیرد که شکل دهنده هویت ملی آن ها به عنوان یک ملت – دولت است و در راستای تامین منافع ملی و دست یابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آن ها تئوریزه و عملیاتی می شود. هدف پژوهش حاضر این است که با بهره گیری از روش توصیفی – تبیینی و اتخاذ یک رویکرد مقایسه ای، در چارچوب نظریه مدل سیاست خارجی استراتژیک، به تبیین و بررسی نوع سیاست خارجی آمریکای ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و توافقات بین المللی بپردازد. همچنین در این مقاله پژوهشی به دنبال پاسخگویی به این پرسش اصلی هستیم که رویکرد تعارضی دونالد ترامپ در قبال توافقات بین المللی و خروج آمریکا از برخی از این توافقات مانند برجام، به منزله تغییر در استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا و تمایل این کشور به انزواگرایی در عرصه سیاست بین الملل می باشد یا خیر؟ فرضیه اصلی مقاله این است که این نوع رویکرد، صرفا تاکتیکی در راستای تغییر دادن اهداف استراتژیک سیاست خارجی کشورهای دیگر، اعم از دوست و دشمن آمریکا، با هدف پذیرش هژمونی آمریکا در عرصه سیاست بین الملل توسط آن ها و تثبیت جایگاه ابر قدرتی این کشور در نظام بین الملل می باشد. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد که ایران بایستی از طریق تنش زدایی با رقبای منطقه ای خود مانند: ترکیه و عربستان سعودی، ایجاد یک مکانیسم پولی و بانکی دوجانبه با اتحادیه اروپا مانند: ایجاد یک بانک سرمایه گذاری مشترک و ائتلاف سیاسی و اقتصادی با کشورهای عضو بریکس یک موازنه نرم علیه آمریکا ایجاد نماید.

تبلیغات